مجله تاپ‌ناز‌

پوریای 4 ساله با وجود اصابت 14 ضربه چاقوی پدر جنایتکار ؛ زنده ماند

ایران : پسر چهار ساله که پس از مجروح شدن مادر و قتل پدربزرگش با 14 ضربه کارد پدر معتادش بشدت مجروح شده و تا یک قدمی مرگ رفته بود با تلاش پزشکان به شکل معجزه‌آسایی نجات یافت.

قاتل شیشه ای
پوریا کوچولو که در بخش مراقبت‌های ویژه مرکز طبی کودکان بستری است همانند فرشته‌ای پاک و مهربان روی تخت بیمارستان به خواب رفته اما شکستگی پیشانی و آثار زخم‌های چاقو روی بدنش دل هر بیننده‌ای را به درد می‌آورد. حالا پسرک سه روز پس از ماجرای هولناک با تزریق داروهای قوی، آرام و بی‌صدا به خواب رفته. پرستار جوان بخش که با چهره‌ای مهربان بر بالین پسرک ایستاده در حالی که سرگرم رسیدگی به او بود، گفت: «وقتی او را به اینجا آوردند خون زیادی از بدنش رفته بود. حتی احتمال می‌دادیم طحالش پاره شده باشد اما خدا را شکر ضربه‌ها خیلی عمیق نبوده و آسیب جدی به اعضای داخلی وارد نشده. با این حال خوشبختانه خطر بزرگی از بیخ گوش پسرک گذشته و او زنده مانده است.
البته او باز هم تحت عمل جراحی قرار خواهد گرفت. خانم پرستار با چشمانی اشکبار ادامه داد: پوریا بچه دوست‌داشتنی و شیرین زبانی است. وقتی برای نخستین بار چشم باز کرد با صدایی آرام و نالان از من پرسید: «خاله مامانم کجاست؟ من مامان را می‌خواهم!» و…
نمی‌دانستم چه جوابی به او بدهم البته آن زمان فکر می‌کردم مادرش هم به دست پدر پوریا کشته شده است اما بعد فهمیدیم خوشبختانه او زنده است. حالا با خیال راحت می‌توانیم به پوریا بگوییم حال مادرش خوب است و تا چند روز دیگر می‌تواند او را ببیند. اینجا همه دلشان برای این پسربچه می‌سوزد و نگران حالش هستند.
امیدوارم هر چه زودتر خوب شود و مادرش به ملاقاتش بیاید». همچنان سرگرم گفت‌وگو با پرستار بودم که پوریا به آرامی چشمانش را باز کرد.
می‌خواست دست و پایش را تکان دهد اما درد زخم‌هایش امانش را برید و از ته دل ناله کرد. همان موقع دو پرستار دیگر به طرفش آمده و با ناز و نوازش او را آرام کردند.
پسر کوچولو که انگار از یاد مادرش غافل نمانده بود چند بار دیگر با صدای ضعیفی گفت: «مامان، مامانم را می‌خواهم.» این بار هم خانم پرستار مهربان به او قول داد هر چه زودتر مامانش برای ملاقات پسر کوچولویش به بیمارستان می‌آید و او را با خود به خانه می‌برد. بالاخره پوریا کوچولو آرام شد و پرستاران هم کم‌کم سرگرم آماده کردن او برای انتقال به اتاق عمل شدند.
مادر مجروح بر بالین پوریا
بعدازظهر دیروز سمیه – مادر پوریا – در حالی که به علت عمل جراحی پیوند پا توان راه رفتن نداشت و روی صندلی چرخدار نشسته بود همراه مادر و پدرش برای ملاقات با پسر کوچولویش به بیمارستان رفت.
وی که برای دیدن پوریا بی‌تابی می‌کرد به محض ورود به اتاق مراقبت‌های ویژه با مشاهده پسر مجروحش روی تخت به گریه افتاد.
پوریا هم با شنیدن صدای مادر صورتش را به سوی در چرخاند و از ته دل خندید. پسر کوچولو که دقایقی قبل از اتاق عمل بیرون آمده و هنوز آثار بیهوشی در وجودش بود به سختی دستان باندپیچی‌اش را به طرف مادر دراز کرد. زن جوان نیز دستان کوچولوی پسرک را در دست گرفت و او را غرق بوسه کرد. در حالی که آرامش عجیبی در چهره پوریا به چشم می‌خورد پرستار بخش گفت: انگار بچه با دیدن مادرش جان تازه‌ای گرفته.
پشت در شیشه‌ای اتاق ده‌ها ملاقات‌کننده ایستاده و با دیدن صحنه دیدار مادر و بچه همگی اشک ریختند. پدربزرگ، مادربزرگ و خاله پوریا هم بیرون اتاق منتظر بودند تا اجازه ورود بیابند.
مادربزرگ پوریا به خبرنگار ما گفت: صبح دیروز وقتی از ماجرای وحشتناک باخبر شدیم سراسیمه از اردبیل راهی تهران شدیم. اما فقط خدا می‌داند چه حالی داشتیم. بلافاصله به بیمارستانی که دخترم در آن بستری بود رفتیم.
از آنجا که پای مجروحش را پیوند زده بودند وضعیت جسمی خوبی نداشت با این حال مدام سراغ بچه‌اش را می‌گرفت اما پزشکان اجازه حرکت به او نمی‌دادند.
سرانجام امروز با اصرار فراوان و به شرطی که از روی صندلی چرخدار بلند نشود به او اجازه دادند برای دیدن پوریا به بیمارستان بیاید.
خوشبختانه عمل جراحی پوریا هم موفقیت‌آمیز بود و به خیر گذشت.
چرا دامادت مرتکب چنین جنایتی شد؟
نمی‌دانم. باورم نمی‌شود که سعید چنین کاری کرده باشد. ما سالی یکی، دوبار به خانه آنها می‌آمدیم. آخرین بار هم یک ماه پیش به خانه آنها رفتیم و فکر می‌کردیم آنها زندگی خوبی دارند.
چند فرزند دارید؟
سه دختر و یک پسر که سمیه و خواهرش در تهران زندگی می‌کنند.
می‌دانستید دامادتان همسر اولش را طلاق داده بود!؟
بله، ولی از اعتیادش خبر نداشتیم. ضمن اینکه در ظاهر خیلی باهمسر و بچه‌هایش خوب بود. پوریا عاشق پدرش بود و باورم نمی‌شود چنین بلایی سر این بچه آورده باشد. خواهر سمیه نیز به خبرنگار ما گفت: «خواهرم از مشکلات و وضعیت زندگی‌اش با ما حرفی نمی‌زد. اما این اواخر فهمیده بودم سعید معتاد است اما وقتی به سمیه گفتم طلاق بگیر. گفت: به خاطر بچه‌ها باید بسوزم و بسازم.»
در همین هنگام همزمان با باز شدن در اتاق، سمیه برای لحظاتی سرش را به طرف مادر و پدرش چرخاند و گفت: «پوریا آب پرتقال می‌خواهد برایش چند بسته آبمیوه بخرید.»
زن جوان که حتی حاضر نبود برای دقایقی پسرش را ترک کند در پاسخ به سؤال خبرنگار ما گفت: «از اینکه پسرم را زنده و سالم می‌بینم بی‌نهایت خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم. من تا دیروز نمی‌دانستم سعید چنین بلایی سر پدرش و پوریا آورده اما از وقتی فهمیدم، بی‌تاب دیدن فرزندم شدم.
چرا شوهرت چنین کاری کرد؟
نمی‌دانم. هنوز هم شوکه هستم. الان فقط سرنوشت بچه‌هایم برایم مهم است.
گزارش پرونده
گفتنی است سعید -41 ساله پدر معتاد پوریا کوچولو – صبح دوشنبه در اقدامی هولناک همسر 35 ساله‌اش سمیه را هدف ضربه قمه قرار داد که موجب قطع بخشی از پای وی شد. مرد جنایتکار سپس از خانه گریخت و در حالی که مأموران کلانتری 111 هفت چنار در تعقیبش بودند در خانه پدرش که نزدیکی خانه خودش بود مخفی شد. از سوی دیگر مأموران کلانتری بی‌خبر از این ماجرا پریا – دختر 6 ماهه – و پوریا – پسر 4 ساله – مرد معتاد را به پدربزرگ سپردند اما مرد خشمگین در اقدامی جنایتکارانه پدر 75 ساله‌اش را نیز کشت و در حالی که پریا کوچولو را کنار جسد پدربزرگ رها کرده بود پوریا را با خود به خانه برد و این بار با کارد به جان او افتاد. اما هوشیاری و اقدام بموقع دو پسر جوان همسایه و اقدام شجاعانه آنها به نجات جان پسرک در آخرین لحظه‌های زندگی‌اش به دستگیری عامل جنایت انجامید. مرد جنایتکار در نخستین بازجویی‌ها وجود شیطان در جسم پدر، همسر و پسرش را انگیزه جنایت تکان‌دهنده‌اش اعلام کرده است. اما بازپرس شهریاری از شعبه اول دادسرای جنایی تهران که مسئول رسیدگی به این پرونده است، گفت: «متأسفانه مصرف ماده مخدر شیشه موجب توهم مرد معتاد و رقم خوردن چنین جنایتی شده که این وقایع خطرناک همچنان رو به افزایش است.»

مطالب مشابه را ببینید!