مجله تاپ‌ناز‌

متن خداحافظی با ماه رمضان | اس ام اس خداحافظی با ماه رمضان و اشعار وداع

در این قسمت از تاپ ناز متن خداحافظی با ماه رمضان و اس ام اس وداع با ماه مبارک رمضان را آماده کرده ایم. این پیام های خداحافظی را می توانید در آخرین روز ماه رمضان که مصادف است با عید فطر، برای دوستان و آشنایان بفرستید.

photo 2024 04 08 19 06 34

متن های خداحافظی با ماه رمضان

با فرا رسیدن عید فطر می توانید یکی از این متن ها را به مناسبت پایان ماه رمضان بفرستید.

افسوس که ماه رمضان آمد و رفت
آن توبه ده پیر و جوان آمد و رفت
از بهر صلاح کار ما آمده بود
از دست فساد ما به جان آمد و رفت

وداع با ماه مبارک رمضان

فرصت خوب رهـایی شد تمام
ماه عشق و آشتی ماه صیــام
سـی شب ماه خدا پایان رسید
ماه شــوال المکـرم شد پدید

جملات وداع با ماه رمضان

شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد
حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد

خداحافظ‌ ای ماه بزرگ خدا !

شهر الله اكبر ‌ای ماه بزرگ خدا !

ماه رمضان ! خداحافظ،

و‌ای ماهی كه برای اولیاء خدا عیدی بودی خداحافظ،

به کجا چنین شتابان ؟

ما را تو گذاشتی این چنین هراسان

تو خود عزم رفتن کرده ای

وای به حال ما جاماندگان

به درود ای ماه روزه داران

اس ام اس خداحافظی با ماه رمضان و اشعار وداع ماه رمضان

اس ام اس آخر ماه رمضان

لحظات دعا، خداحافظ
روزهای خدا، خداحافظ
لحظات غریب قبل سحر
بوی افطار هر شب مادر

رمضان گذشت از من چه کنم که بینوایم
دل من ز حبّ دنیا نگذشت ای خدایم
تبعات هر گناهم شده بود سدّ راهم
تو به من عطا نمودی که نباشد ادعایم

اشعار وداع 

قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیده شب زنده دار خود گریم
قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است
صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان

ببینید: عکس نوشته عید فطر | جمله عکس عید فطر مبارک و متن تبریک عید فطر

پیامک های ویژه و داع با ماه رمضان

خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابو حمزه
خداحافظ ای رفیق دلم، می روی ز برم، با چنین غمزه
خداحافظ افتتاح سحر، ای مجیر سحر، گریۀ شب ها
خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل ها هدیۀ زهرا
همه هستم رفته از دستم، امید دل را به تو بستم
ای خدا العفو، ای خدا العفو

عید صیام آمد و ماه صیام رفت

لطف تمام آمد و فیض تمام رفت

شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد

گرد غم گناه ز جان عوام رفت

عید رمضان آمده از شمیم عطرش مستیم
سی روز به سجاده ی عشق و کرمش بنشستیم

گر در نظر حق نشود رد همه ی طاعت ما
اجری چه از این به که ز جمله رستگاران هستیم

سلام بر عید الوداع یا رمضان

وداع با ماه مبارک رمضان

حیف که از دست ما ماه خدا می‌رود
ماه مناجات و نور، ماه دعا می‌رود
ماه سحر خیزی اهل صفا می‌رود
ماه وصال علی، ماه ولا می‌رود
ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر

متن اتمام ماه مبارک رمضان

الوداع ای ماه عفو بندگان
الوداع ای ماه اشك عاشقان
الوداع لبخند رب العالمین
ماه عشق و ماه سوز نادمین

متن دعای وداع با ماه مبارک رمضان

گفته بودند آخر این ماه
عاشقش سر به زیر خواهد شد
گفته بودند با دلم هر شب
توبه کن! توبه، دیر خواهد شد

وداع با ماه مبارک رمضان

افسوس که ایّام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره ی این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت

اس ام اس وداع با ماه مبارک رمضان

آقا سلام! ماه مبارک تمام شد
شب­های آخر من و ماه صیام شد
درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی
پشت در نگاه شما ازدحام شد

پیامک وداع با ماه مبارک رمضان

بدرود ای بزرگ ترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا.
بدرود ای ماهی که تا تو بودی، امن و سلامت بود.
بدرود ای آنکه نه در مصاحبت تو کراهت بود و نه در معاشرتت ناپسندی.
بدرود که سرشار از برکات بر ما درآمدی و ما را از آلودگی های گناه شست وشو دادی.

مطلب پیشنهادی: عکس استوری عید فطر + عکس نوشته استوری تبریک عید فطر و عید ماه رمضان اینستاگرام

دارم از پای بساط سفره‌ات پا می‌شوم

بعد از این شبها خدایا باز تنها می‌شوم

دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی

بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا می‌شوم

جملات وداع با ماه رمضان

وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بار عام شد
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شد

وداع با ماه مبارک رمضان

ای ماه خدا رفتی و بی تاب شدم
چون ماهی دور گشته از آب شدم
ای کاش تمام سال را می ماندی
تو رفتی و من دوباره در خواب شدم

خدایا در ساعات پایانی این ماه

مارا مشمول رحمت بی پایانت قرار ده

و این وداع را آخرین وداع عمرمان قرار مده

اس ام اس آخر ماه رمضان

رمضان میرود و می برد از کف ما
آن که سی روز صفا یافت از او محفل ما
رمضان رفت و دریغا که به امضاء نرسد
طاعتِ ناقص ِ ما، روزه ناقابل ما

پیامک های ویژه وداع با ماه رمضان

ماه خدا که ماه رفیع الکمال بود
هنگامه زدون زنگ ضلال بود
در هر غروب و هر سحر دیده اشکبار
قلب و دلم به وقت دعا پر جلال بود

اس ام اس خداحافظی با ماه رمضان و اشعار وداع ماه رمضان

شعر خداحفظی ماه رمضان

شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد

حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد

کِی می رسد تا آسمان ها … بنده ای که
در گوشه ی زندان تن پوسیده باشد

پیروز میدان جهاد روزه داری ست
هرکس که با نفس خودش جنگیده باشد

فطر آمده تا فطرت خود را بیابیم
گمگشته ای که روشنای دیده باشد

امکان ندارد سفره دار ماه غفران
تا این زمان ما را نیامرزیده باشد

شاید خدا در لحظه های روشن قدر
ما را به عشق مرتضی بخشیده باشد

بخشیده خواهد شد کسی که بین روضه
بر روی گونه اشک غم باریده باشد

رمز شروع گریه با ذکر حسین  است
چشمی اگر چون چشمه ای خشکیده باشد

دنیا ندیده تا به حالا پیکری را ..
که اینچنین روی زمین پاشیده باشد

عالم ندیده که کسی مانند زینب (س)
مرثیه ی گودال را فهمیده باشد

حتّی اگر زیر گلویش را به جای …
مادر … میان کربلا بوسیده باشد …

خنجر رسید و از قفا سر را جدا کرد
خورشید را روی فراز نیزه جا کرد …

اشعار وداع با ماه مبارک رمضان

ای ماه مخصوص خدارفتی برون از دست ما
آیا زما هستی رضا؟ ماه مبارک الوداع

کردی تو چون عزم سفر، ما را نمودی خون جگر
ای همدم شام و سحر ماه مبارک الوداع

ای معدن جود و سخا ای حاجت هر بینوا
بود از تو ترویج دعا ماه مبارک الوداع

رفتی ای ماه عزیز کردی محبان اشک ریز
ای یار روز رستخیز ماه مبارک الوداع

گنجینه ی عرفان تویی رونق ده قرآن تویی
سرچشمه ی ایمان تویی ماه مبارک الوداع

زینت ده هر محفلی تو نور چشم هر دلی
تو یاور هر سائلی ماه مبارک الوداع

هر کس که خواهان تو است نالان زهجران تو است
در فکر دوران تو است ماه مبارک الوداع

ای ماه با عز وجلال مقصود حی لایزال
ما را نکن افسرده حال ماه مبارک الوداع

ما عاشق نام توییم ما تشنه جام توییم
مایل به اکرام توییم ماه مبارک الوداع

گشتی نهان از هر نظر کو عمر تا سال دگر
بینیم رویت چون قمر ماه مبارک الوداع

ای مایه امید ما ای شاهد روز جزا
درد محبان کن دوا ماه مبارک الوداع

اشعار وداع با ماه رمضان, وداع با ماه رمضان

اشعار مناجاتی وداع با ماه مبارک رمضان

آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت می‌کنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت می‌کنیم

بین مسجد بیشتر باخود تعلق می‌بریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت می‌کنیم

هرچه روزی می‌دهی خرج معاصی می‌شود
ما فقط سواستفاده از رفاقت می‌کنیم

بیشتر دارد اجل سر به جوانان می‌زند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت می‌کنیم؟

کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده
جای تو ما دائما از تو شکایت می‌کنیم

سهم ما از قال صادق‌ها به این و آن رسید
وقت منبر هم فقط داریم صحبت می‌کنیم

ذره ای دربندگی سختی نمی‌بینیم ما
روز و شب جای ریاضت استراحت می‌کنیم

نهی از منکر نکردن معنی اش این می‌شود
از فساد و بی حیایی‌ها حمایت می‌کنیم

عمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست
هرچه را داریم یکجا خرج هیئت می‌کنیم

خاک خاک کربلا باشد غذاهم می‌شود
روزه را افطار با یک ذره تربت می‌کنیم

از حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد
گریه بر خم بودن آن قد و قامت می‌کنیم

سفره را جمع نکن آمده ام پشت درم
من همان بی سر و سامان شده خون جگرم

با تو مانوس شدم خوب رفیقی هستی
چقدر حرف زدم با تو ز شب تا سحرم

دست مردم همه پر! دست من اما خالی ست
کاسه ام را به کجا غیر همین در ببرم؟

بعد از این دست تو باشد دل و چشمم یار ب
نکند باز بیوفتد به گناهان نظرم

شب آخر نکند قهر کنی می میرم
وای اگر دست نوازش نکشی روی سرم

علی آمد برکت داد به این بندگی ام
علی آمد اثری داد به اشک بصرم

هیچ کس مثل علی پشت من زار نماند
جزعلی نیست کسی پشت و پناهم سپرم

مزد این سی شبه یک کرببلایم ببرید
چند وقتی است که من منتظر این سفرم

رمضان رفت ولی فکر محرم هستم!
میخورد باز به این روضه رضوان گذرم

بیشتر از همه مادر پی اولادش هست
لطف زهرا نرسد سود ندارم! ضررم

شب جانسوز وداع است بخوانم ز وداع
تشنه ای رفته به خیمه وسط اهل حرم

خواهری ناله ای وای برادر دارد
دختری ناله ای وای خدایا پدرم!

زینب آمد به سخن بی تو چه باید بکنم؟
پیش من باش که دربین هزاران نفرم

سید پوریا هاشمی

دارم از پای بساط سفره ات پا می شوم
بعد از این شب ها خدایا باز تنها می شوم

دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی
بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا می شوم

دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود
تا ابد ممنون این الطاف مولا می شوم

میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست
میزبانم که رود من عبد هرجا می شوم

حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است
چاره ای دیگر نمانده رو به صحرا می شوم

امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است
میل گریه دارم و راهیِ دریا می شوم

امشب این العفوها بوی جدایی می دهد
الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها می شوم

چهره ام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد
با چنین وضعیتی عبد تو آیا می شوم؟

توبه هایم را بخر، اما گناهم را ببر
ورنه امشب دست بر دامان زهرا می شوم

تشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد
با لب خشکیده غرق واحسینا می شوم

رضا باقریان

سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن

دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم
یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن

بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن

دست خالی آمدم، با دست خالی می روم
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن

پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن
خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن

جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن

من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن

بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین
گریه کن های غم کرببلا را عفو کن

جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر
حُرّ توبه کرده بی ادعا را عفو کن

وحید محمدی

پاک در بندگی ام قافیه را باخته ام
فرصتی را که به من داد خدا، باخته ام

یک طرف دست تهی از طرفی فرصت رفت
باز هم عمر دو سر باخته را باخته ام

من که از دوست به غیر از خودِ او خواسته ام
متن دل را به همین حاشیه ها باخته ام

مست از میکده ها سهم خودش را برده
من ولی حال دعا را به ریا باخته ام

نفس هر طور که می خواست مرا بازی داد
سر و پا را به همین بی سر و پا باخته ام

در پس پرده حنایم چقدر بی رنگ است
آبرویی که تو دادی همه جا، باخته ام

باختن در همه اوقات ولیکن بد نیست
من دلم را به غم کرببلا باخته ام

باختم دل به حسین و به حقیقت بردم
سجده شکر کنم بس که به جا باخته ام

از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد
دل جدا باخته و عقل جدا باخته ام

موسی علیمرادی

افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفتافسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یک باره چو اوراق خزان رفتشد زیر وزبر چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفتبی قدری ما چون نشود فاش به عالم ماهی که شب قدر در او بود نهان رفتبا قامت چون تیر در این معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفتبر داشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفتاز رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفت

آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت می‌کنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت می‌کنیم

بین مسجد بیشتر باخود تعلق می‌بریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت می‌کنیم

هرچه روزی می‌دهی خرج معاصی می‌شود
ما فقط سواستفاده از رفاقت می‌کنیم

بیشتر دارد اجل سر به جوانان می‌زند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت می‌کنیم؟

کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده
جای تو ما دائما از تو شکایت می‌کنیم

سهم ما از قال صادق‌ها به این و آن رسید
وقت منبر هم فقط داریم صحبت می‌کنیم

ذره ای دربندگی سختی نمی‌بینیم ما
روز و شب جای ریاضت استراحت می‌کنیم

نهی از منکر نکردن معنی اش این می‌شود
از فساد و بی حیایی‌ها حمایت می‌کنیم

عمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست
هرچه را داریم یکجا خرج هیئت می‌کنیم

خاک خاک کربلا باشد غذاهم می‌شود
روزه را افطار با یک ذره تربت می‌کنیم

از حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد
گریه بر خم بودن آن قد و قامت می‌کنیم

تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است
میهمانی شد به پایان و نگارم رفته است

با گل این باغ تازه انس پیدا کرده ام
گرم گل بودم که دیدم گل گزارم رفته است

بذر قرآن رابه دل گرچه به دستم کاشتند
وقت محصولش که شد دیدم بهارم رفته است

در سحر تیر دعا سیل اجابت می نمود
با که گویم درد خود وقت شکارم رفته است

سفره پر رزق مهمانی رحمت جمع شد
درد در سینه نشسته سفره دارم رفته است

دلبر من هر سحر بر دیدنم مشتاق بود
آن که بوده هر سحر چشم انتظارم رفته است

شرح حال خویش را با یک کلام افشا کنم
ورشکسته هستم و دار و ندارم رفته است

گر که در محشر بمانم رو سیاه و بنگرم
دلبر صاحب شفاعت از کنارم رفته است

بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است

شاد بودم صحن چشمم بوی زینب می دهد
حال دیگر عطر یاس از چشم تارم رفته است

آه از آن لحظه که زینب را بگفتا یا حسین
رفتی و با رفتنت صبر و قرارم رفته است

جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته

احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته
صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟

تا پلک زدم خواب، مرا آمده برده
تا پلک زدم نامه رسان آمده رفته

امسال نبرده ست مرا روزه، فقط گاه
بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفته

من در به در او به جهان آمده بودم
گفتند: کجایی؟! به جهان آمده رفته

ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
آن قدر به عمرم رمضان آمده رفته

محمدمهدی سیار

آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان

هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان

سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان

دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست
دیدم آیینه ام از سوز و گداز رمضان

بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان

نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضان

صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضان

شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان

علی رضا قزوه

پایانِ مهمانی و دیگر فرصتی نیست
دل کندن از این سفره کار راحتی نیست

از خوب هایِ خوب تا بدهایِ بد را
قلبا پذیرفتی و گفتی: دعوتی نیست!

در سجده هایِ شکر چشمانم پر از اشک
دل بردن از چشم تو هم بد-عادتی نیست

وقتِ اذان افتاد سمت من نگاهت
داری هوایم را و جایِ حسرتی نیست

ذکرِ «لکَ صمتُ» دم افطار یعنی
«أنت إلهی» پس به شیطان رغبتی نیست

از استجابت های تو بعد از شبِ قدر
می گردم و در دست هایم حاجتی نیست

«ألغوث» هایم نذرِ «خلصنا من ٱلنار»
جوشن به تن دارم! خیالِ وحشتی نیست

آوردم و بخشیدی و شرمنده کردی
در اینکه «غفّار ٱلذنوبی» صحبتی نیست

شرمنده ام پس خط بزن با دست رحمت
هر گونه عصیان را اگر که زحمتی نیست!

مرضیه عاطفی

مطالب مشابه را ببینید!