متن خداحافظی با ماه رمضان | اس ام اس خداحافظی با ماه رمضان و اشعار وداع
در این قسمت از تاپ ناز متن خداحافظی با ماه رمضان و اس ام اس وداع با ماه مبارک رمضان را آماده کرده ایم. این پیام های خداحافظی را می توانید در آخرین روز ماه رمضان که مصادف است با عید فطر، برای دوستان و آشنایان بفرستید.
فهرست موضوعات این مطلب
متن های خداحافظی با ماه رمضان
با فرا رسیدن عید فطر می توانید یکی از این متن ها را به مناسبت پایان ماه رمضان بفرستید.
افسوس که ماه رمضان آمد و رفت
آن توبه ده پیر و جوان آمد و رفت
از بهر صلاح کار ما آمده بود
از دست فساد ما به جان آمد و رفت
وداع با ماه مبارک رمضان
فرصت خوب رهـایی شد تمام
ماه عشق و آشتی ماه صیــام
سـی شب ماه خدا پایان رسید
ماه شــوال المکـرم شد پدید
جملات وداع با ماه رمضان
شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد
حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد
خداحافظ ای ماه بزرگ خدا !
شهر الله اكبر ای ماه بزرگ خدا !
ماه رمضان ! خداحافظ،
وای ماهی كه برای اولیاء خدا عیدی بودی خداحافظ،
به کجا چنین شتابان ؟
ما را تو گذاشتی این چنین هراسان
تو خود عزم رفتن کرده ای
وای به حال ما جاماندگان
به درود ای ماه روزه داران
اس ام اس آخر ماه رمضان
لحظات دعا، خداحافظ
روزهای خدا، خداحافظ
لحظات غریب قبل سحر
بوی افطار هر شب مادر
رمضان گذشت از من چه کنم که بینوایم
دل من ز حبّ دنیا نگذشت ای خدایم
تبعات هر گناهم شده بود سدّ راهم
تو به من عطا نمودی که نباشد ادعایم
اشعار وداع
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیده شب زنده دار خود گریم
قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است
صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان
ببینید: عکس نوشته عید فطر | جمله عکس عید فطر مبارک و متن تبریک عید فطر
پیامک های ویژه و داع با ماه رمضان
خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابو حمزه
خداحافظ ای رفیق دلم، می روی ز برم، با چنین غمزه
خداحافظ افتتاح سحر، ای مجیر سحر، گریۀ شب ها
خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل ها هدیۀ زهرا
همه هستم رفته از دستم، امید دل را به تو بستم
ای خدا العفو، ای خدا العفو
عید صیام آمد و ماه صیام رفت
لطف تمام آمد و فیض تمام رفت
شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد
گرد غم گناه ز جان عوام رفت
عید رمضان آمده از شمیم عطرش مستیم
سی روز به سجاده ی عشق و کرمش بنشستیمگر در نظر حق نشود رد همه ی طاعت ما
اجری چه از این به که ز جمله رستگاران هستیمسلام بر عید الوداع یا رمضان
وداع با ماه مبارک رمضان
حیف که از دست ما ماه خدا میرود
ماه مناجات و نور، ماه دعا میرود
ماه سحر خیزی اهل صفا میرود
ماه وصال علی، ماه ولا میرود
ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر
متن اتمام ماه مبارک رمضان
الوداع ای ماه عفو بندگان
الوداع ای ماه اشك عاشقان
الوداع لبخند رب العالمین
ماه عشق و ماه سوز نادمین
متن دعای وداع با ماه مبارک رمضان
گفته بودند آخر این ماه
عاشقش سر به زیر خواهد شد
گفته بودند با دلم هر شب
توبه کن! توبه، دیر خواهد شد
وداع با ماه مبارک رمضان
افسوس که ایّام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره ی این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
اس ام اس وداع با ماه مبارک رمضان
آقا سلام! ماه مبارک تمام شد
شبهای آخر من و ماه صیام شد
درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی
پشت در نگاه شما ازدحام شد
پیامک وداع با ماه مبارک رمضان
بدرود ای بزرگ ترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا.
بدرود ای ماهی که تا تو بودی، امن و سلامت بود.
بدرود ای آنکه نه در مصاحبت تو کراهت بود و نه در معاشرتت ناپسندی.
بدرود که سرشار از برکات بر ما درآمدی و ما را از آلودگی های گناه شست وشو دادی.
مطلب پیشنهادی: عکس استوری عید فطر + عکس نوشته استوری تبریک عید فطر و عید ماه رمضان اینستاگرام
دارم از پای بساط سفرهات پا میشوم
بعد از این شبها خدایا باز تنها میشوم
دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی
بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا میشوم
جملات وداع با ماه رمضان
وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بار عام شد
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شد
وداع با ماه مبارک رمضان
ای ماه خدا رفتی و بی تاب شدم
چون ماهی دور گشته از آب شدم
ای کاش تمام سال را می ماندی
تو رفتی و من دوباره در خواب شدم
خدایا در ساعات پایانی این ماه
مارا مشمول رحمت بی پایانت قرار ده
و این وداع را آخرین وداع عمرمان قرار مده
اس ام اس آخر ماه رمضان
رمضان میرود و می برد از کف ما
آن که سی روز صفا یافت از او محفل ما
رمضان رفت و دریغا که به امضاء نرسد
طاعتِ ناقص ِ ما، روزه ناقابل ما
پیامک های ویژه وداع با ماه رمضان
ماه خدا که ماه رفیع الکمال بود
هنگامه زدون زنگ ضلال بود
در هر غروب و هر سحر دیده اشکبار
قلب و دلم به وقت دعا پر جلال بود
شعر خداحفظی ماه رمضان
شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشدحق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشدکِی می رسد تا آسمان ها … بنده ای که
در گوشه ی زندان تن پوسیده باشدپیروز میدان جهاد روزه داری ست
هرکس که با نفس خودش جنگیده باشدفطر آمده تا فطرت خود را بیابیم
گمگشته ای که روشنای دیده باشدامکان ندارد سفره دار ماه غفران
تا این زمان ما را نیامرزیده باشدشاید خدا در لحظه های روشن قدر
ما را به عشق مرتضی بخشیده باشدبخشیده خواهد شد کسی که بین روضه
بر روی گونه اشک غم باریده باشدرمز شروع گریه با ذکر حسین است
چشمی اگر چون چشمه ای خشکیده باشددنیا ندیده تا به حالا پیکری را ..
که اینچنین روی زمین پاشیده باشدعالم ندیده که کسی مانند زینب (س)
مرثیه ی گودال را فهمیده باشدحتّی اگر زیر گلویش را به جای …
مادر … میان کربلا بوسیده باشد …خنجر رسید و از قفا سر را جدا کرد
خورشید را روی فراز نیزه جا کرد …
اشعار وداع با ماه مبارک رمضان
ای ماه مخصوص خدارفتی برون از دست ما
آیا زما هستی رضا؟ ماه مبارک الوداعکردی تو چون عزم سفر، ما را نمودی خون جگر
ای همدم شام و سحر ماه مبارک الوداعای معدن جود و سخا ای حاجت هر بینوا
بود از تو ترویج دعا ماه مبارک الوداعرفتی ای ماه عزیز کردی محبان اشک ریز
ای یار روز رستخیز ماه مبارک الوداعگنجینه ی عرفان تویی رونق ده قرآن تویی
سرچشمه ی ایمان تویی ماه مبارک الوداعزینت ده هر محفلی تو نور چشم هر دلی
تو یاور هر سائلی ماه مبارک الوداعهر کس که خواهان تو است نالان زهجران تو است
در فکر دوران تو است ماه مبارک الوداعای ماه با عز وجلال مقصود حی لایزال
ما را نکن افسرده حال ماه مبارک الوداعما عاشق نام توییم ما تشنه جام توییم
مایل به اکرام توییم ماه مبارک الوداعگشتی نهان از هر نظر کو عمر تا سال دگر
بینیم رویت چون قمر ماه مبارک الوداعای مایه امید ما ای شاهد روز جزا
درد محبان کن دوا ماه مبارک الوداع
اشعار مناجاتی وداع با ماه مبارک رمضان
آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت میکنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت میکنیمبین مسجد بیشتر باخود تعلق میبریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت میکنیمهرچه روزی میدهی خرج معاصی میشود
ما فقط سواستفاده از رفاقت میکنیمبیشتر دارد اجل سر به جوانان میزند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت میکنیم؟کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده
جای تو ما دائما از تو شکایت میکنیمسهم ما از قال صادقها به این و آن رسید
وقت منبر هم فقط داریم صحبت میکنیمذره ای دربندگی سختی نمیبینیم ما
روز و شب جای ریاضت استراحت میکنیمنهی از منکر نکردن معنی اش این میشود
از فساد و بی حیاییها حمایت میکنیمعمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست
هرچه را داریم یکجا خرج هیئت میکنیمخاک خاک کربلا باشد غذاهم میشود
روزه را افطار با یک ذره تربت میکنیماز حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد
گریه بر خم بودن آن قد و قامت میکنیم
سفره را جمع نکن آمده ام پشت درم
من همان بی سر و سامان شده خون جگرمبا تو مانوس شدم خوب رفیقی هستی
چقدر حرف زدم با تو ز شب تا سحرمدست مردم همه پر! دست من اما خالی ست
کاسه ام را به کجا غیر همین در ببرم؟بعد از این دست تو باشد دل و چشمم یار ب
نکند باز بیوفتد به گناهان نظرمشب آخر نکند قهر کنی می میرم
وای اگر دست نوازش نکشی روی سرمعلی آمد برکت داد به این بندگی ام
علی آمد اثری داد به اشک بصرمهیچ کس مثل علی پشت من زار نماند
جزعلی نیست کسی پشت و پناهم سپرممزد این سی شبه یک کرببلایم ببرید
چند وقتی است که من منتظر این سفرمرمضان رفت ولی فکر محرم هستم!
میخورد باز به این روضه رضوان گذرمبیشتر از همه مادر پی اولادش هست
لطف زهرا نرسد سود ندارم! ضررمشب جانسوز وداع است بخوانم ز وداع
تشنه ای رفته به خیمه وسط اهل حرمخواهری ناله ای وای برادر دارد
دختری ناله ای وای خدایا پدرم!زینب آمد به سخن بی تو چه باید بکنم؟
پیش من باش که دربین هزاران نفرمسید پوریا هاشمی
دارم از پای بساط سفره ات پا می شوم
بعد از این شب ها خدایا باز تنها می شومدور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی
بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا می شومدست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود
تا ابد ممنون این الطاف مولا می شوممیهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست
میزبانم که رود من عبد هرجا می شومحال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است
چاره ای دیگر نمانده رو به صحرا می شومامشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است
میل گریه دارم و راهیِ دریا می شومامشب این العفوها بوی جدایی می دهد
الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها می شومچهره ام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد
با چنین وضعیتی عبد تو آیا می شوم؟توبه هایم را بخر، اما گناهم را ببر
ورنه امشب دست بر دامان زهرا می شومتشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد
با لب خشکیده غرق واحسینا می شومرضا باقریان
سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کندیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم
یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کنبر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کندست خالی آمدم، با دست خالی می روم
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کنپیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن
خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کنجان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کنمن گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کنبوده ام این روزها مصداق فابک للحسین
گریه کن های غم کرببلا را عفو کنجان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر
حُرّ توبه کرده بی ادعا را عفو کنوحید محمدی
پاک در بندگی ام قافیه را باخته ام
فرصتی را که به من داد خدا، باخته امیک طرف دست تهی از طرفی فرصت رفت
باز هم عمر دو سر باخته را باخته اممن که از دوست به غیر از خودِ او خواسته ام
متن دل را به همین حاشیه ها باخته اممست از میکده ها سهم خودش را برده
من ولی حال دعا را به ریا باخته امنفس هر طور که می خواست مرا بازی داد
سر و پا را به همین بی سر و پا باخته امدر پس پرده حنایم چقدر بی رنگ است
آبرویی که تو دادی همه جا، باخته امباختن در همه اوقات ولیکن بد نیست
من دلم را به غم کرببلا باخته امباختم دل به حسین و به حقیقت بردم
سجده شکر کنم بس که به جا باخته اماز همان بار که چشمم به ضریحش افتاد
دل جدا باخته و عقل جدا باخته امموسی علیمرادی
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفتافسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یک باره چو اوراق خزان رفتشد زیر وزبر چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفتبی قدری ما چون نشود فاش به عالم ماهی که شب قدر در او بود نهان رفتبا قامت چون تیر در این معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفتبر داشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفتاز رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفت
آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت میکنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت میکنیم
بین مسجد بیشتر باخود تعلق میبریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت میکنیم
هرچه روزی میدهی خرج معاصی میشود
ما فقط سواستفاده از رفاقت میکنیم
بیشتر دارد اجل سر به جوانان میزند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت میکنیم؟
کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده
جای تو ما دائما از تو شکایت میکنیم
سهم ما از قال صادقها به این و آن رسید
وقت منبر هم فقط داریم صحبت میکنیم
ذره ای دربندگی سختی نمیبینیم ما
روز و شب جای ریاضت استراحت میکنیم
نهی از منکر نکردن معنی اش این میشود
از فساد و بی حیاییها حمایت میکنیم
عمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست
هرچه را داریم یکجا خرج هیئت میکنیم
خاک خاک کربلا باشد غذاهم میشود
روزه را افطار با یک ذره تربت میکنیم
از حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد
گریه بر خم بودن آن قد و قامت میکنیم
تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است
میهمانی شد به پایان و نگارم رفته استبا گل این باغ تازه انس پیدا کرده ام
گرم گل بودم که دیدم گل گزارم رفته استبذر قرآن رابه دل گرچه به دستم کاشتند
وقت محصولش که شد دیدم بهارم رفته استدر سحر تیر دعا سیل اجابت می نمود
با که گویم درد خود وقت شکارم رفته استسفره پر رزق مهمانی رحمت جمع شد
درد در سینه نشسته سفره دارم رفته استدلبر من هر سحر بر دیدنم مشتاق بود
آن که بوده هر سحر چشم انتظارم رفته استشرح حال خویش را با یک کلام افشا کنم
ورشکسته هستم و دار و ندارم رفته استگر که در محشر بمانم رو سیاه و بنگرم
دلبر صاحب شفاعت از کنارم رفته استبر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته استشاد بودم صحن چشمم بوی زینب می دهد
حال دیگر عطر یاس از چشم تارم رفته استآه از آن لحظه که زینب را بگفتا یا حسین
رفتی و با رفتنت صبر و قرارم رفته است
جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفتهاحیا نگرفتم تو بگو چند فرشته
صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟تا پلک زدم خواب، مرا آمده برده
تا پلک زدم نامه رسان آمده رفتهامسال نبرده ست مرا روزه، فقط گاه
بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفتهمن در به در او به جهان آمده بودم
گفتند: کجایی؟! به جهان آمده رفتهترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
آن قدر به عمرم رمضان آمده رفتهمحمدمهدی سیار
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضانهر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضانسر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضاندیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست
دیدم آیینه ام از سوز و گداز رمضانبیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضاننکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضانصبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضانشام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضانعلی رضا قزوه
پایانِ مهمانی و دیگر فرصتی نیست
دل کندن از این سفره کار راحتی نیستاز خوب هایِ خوب تا بدهایِ بد را
قلبا پذیرفتی و گفتی: دعوتی نیست!در سجده هایِ شکر چشمانم پر از اشک
دل بردن از چشم تو هم بد-عادتی نیستوقتِ اذان افتاد سمت من نگاهت
داری هوایم را و جایِ حسرتی نیستذکرِ «لکَ صمتُ» دم افطار یعنی
«أنت إلهی» پس به شیطان رغبتی نیستاز استجابت های تو بعد از شبِ قدر
می گردم و در دست هایم حاجتی نیست«ألغوث» هایم نذرِ «خلصنا من ٱلنار»
جوشن به تن دارم! خیالِ وحشتی نیستآوردم و بخشیدی و شرمنده کردی
در اینکه «غفّار ٱلذنوبی» صحبتی نیستشرمنده ام پس خط بزن با دست رحمت
هر گونه عصیان را اگر که زحمتی نیست!مرضیه عاطفی