مجموعه اشعار تک بیتی مولانا؛ شعر کوتاه و زیبای عاشقانه از مولانا
در این بخش مجموعه ای از تک بیتی های زیبا و پرطرفدار مولانا شامل عاشقانه، عارفانه، درباره خدا، جدایی و نفس جمع آوری کرده ایم. امیدواریم از خواندن این اشعار ناب و پر معنا لذت ببرید.
مجموعه زیباترین اشعار تک بیتی مولانا
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
عشق او جاهم بس است در هر دو عالم پس دلم
میبروبد از سرای وهم خود هم جاه را
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
تصوف چیست؟ گفت:به هنگام هجوم
اندوه شادی یافتن در دل است
چارقت ربع کدامین آصفست
پوستین گویی که کرتهٔ یوسفست
یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد
صد جان به فدای عاشقی باد ای جان
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد؟
بیچون باشد وجود من، چون همه اوست
خوبی و کرم را چو نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
نیست آگه آن کشش از جرم و داد
لیک بس جادوست عشق و اعتقاد
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه مولانا ؛ مجموعه شعرهای کوتاه و بلند غزل ها و رباعیات خیام در مورد عشق
ای دل پاره پاره ام دیدن او است چاره ام
او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن
گر چنینی، گر چنانی، جان مایی جان جان
صد نامه فرستادم و صد راه نشان دادم
یا راه نمی دانی یا نامه نمی خوانی!
گر کسی گوید که بهر عشق بحر دل چرا شوریده و شیدا شود؟
تو جوابش ده که: اندر شوق بحر قطره بیآرام و ناپروا شود
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدای
عجب من عاشق این هر دو ضد
کُن نظری که تشنه ام
بهرِ وصالِ عشقِ تو…
جفایی کز بر معشوق آید
نثارش کن به شادی مرحبایی
آزمودم مرگ من در زندگی است
چون رهی زین زندگی پایندگی است
شعر تک بیتی زیبای عاشقانه مولانا
از دیده برون مشو که نوری
وز سینه جدا مشو که جانی
مطلب مشابه: شعر قشنگ عاشقی و احساسی (اشعار نو و قدیمی ناب برای عشق)
جمله صحرا مار و کژدم پر شود
چون که جاهل شاه حکم مر شود
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
سیر نمی شوم زِ تو، ای مَه جان فَزای من
جُور مکن، جفا مکن، نیست جفا سزای من
عالم این خاک و هوا گوهر کفر است و فنا
در دل کفر آمدهام تا که به ایمان برسم
کی یاد من رفت از دلش
ای در دل و جان منزلش
من بنده خوبانم هر چند بدم گویند
با زشت نیامیزم هر چند کند نیکی
در من بِدَمی، من زنده شوم…
یک جان چه بُوَد، صد جانِ منی!
تا از خود ببریدم من عشق تو بگزیدم
خود را چو فنا دیدم، آهسته که سرمستم
اندر دل من درون و بیرون همه اوست
اندر تن من، جان و رگ و خون همه اوست
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
مطلب مشابه: اشعار عارفانه و مجموعه زیباترین شعر عاشقانه عرفانی نو و کهن
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم؟!
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم؟!️…
آن یار نکوی من، بگرفت گلوی من
گفتا که چه میخواهی، گفتم که همین خواهم
عمر که بیعشق رفت هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر
من هوای یار دارم بیش ازین
در غم اغیار نتوانم نشست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست
وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
نیست از عاشق کسی دیوانهتر
عقل از سودای او کورست و کر
شعر کوتاه تک بیتی مولانا
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
دنیا چو شب و تو آفتابی
خلقان همه صورت و تو جانی!
لاف عشق و عاشقی را وه چه آسان میزنیم
خود خزانیم و دم از شوق بهاران میزنیم
از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه سعدی ❤️ ؛ زیباترین شعرهای عاشقانه و رمانتیک سعدی
تا بیامرزد کشش زو آن گناه
عفو او را عفو داند از اله
هــر کــه او از همــزبـانی شــد جـــدا
بـی نـــوا شــد گــرچــه دارد صــد نــوا
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وا راهان
از عشق شرم دارم اگر گویمش بشر
میترسم از خدای که گویم که این خداست
کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشم آور آتش سجاف!
عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بیطاقتم ز شیدایی
به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم
من چون نزنم دست که پابند منی
چون پای نکوبم که توئی دستزنان
گر تو گرفتارم کنی، من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی، در اوج بیماری خوشم
من که حیران ز ملاقات توام
چون خیالی ز خیالات توام
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست
چرا به دانه ی انسانیت این گمان باشد
هر طرفی که بشنوی ناله عاشقانهای
قصه ماست آن همه حق خدا که همچنین
مطلب مشابه: مجموعه اشعار تک بیتی خیام نیشابوری با مجموعه شعر تک بیتی عاشقانه و احساسی
به صدف مانم خندم چو مرا درشکنند
کار خامان بود از فتح و ظفر خندیدن
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
مرا عهدیست با شادی، که شادی آنِ من باشد
مرا قولیست با جانان، که جانان جانِ من باشد
آن دگر گفت: ای گروه زرپرست
جمله خاصیت مرا چشم اندرست
درمان غم عشق نه صبر و نه ریاست
در عشق حقیقی نه وفا و نه جفاست
بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است
ما بر در عشق حلقه کوبان
تو قفل زده، کلید برده
من از عالم تو را تنها گزیدم
روا داری که من غمگین نشینم ؟!
گر فراق بنده از بد بندگیست
چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست؟
زهی عشق، زهی عشق که ماراست خدایا
چه نغز است و چه خوب است و چه زیباست خدایا
هم چو ترسا که شمارد با کشش
جرم یکساله زنا و غل و غش
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینه صبوح را ترجمه شبانه کن
خنک آن قمار بازی، که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الّا، هوس قمار دیگر
مـــرده بدم زنده شدم ، گـریه بـدم خنــده شدم
دولت عشـق آمــد و مـــن دولت پـاینــــده شدم
مطلب مشابه: مجموعه اشعار تک بیتی سعدی و گلچین اشعار کوتاه عاشقانه و احساسی
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
وندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم
چند گویی با دو کهنه نو سخن
در جمادی می دمی سر کهن
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
آب دریا را اگـــــــر نتوان کشـید
هم به قدر تشنگی باید چشید
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
ساعتی میزان اینی، ساعتی میزان آن
یک نفس میزان خود شو، تاشوی موزون خویش
با دو کهنه مهر جان آمیخته
هر دو را در حجرهای آویخته
عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
مطلب مشابه: اشعار تک بیتی صائب تبریزی با گلچین زیباترین اشعار کوتاه عاشقانه
خُنُک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو
به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو
هم چو مجنون از رخ لیلی خویش
کردهای تو چارقی را دین و کیش
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان منست
زیرا قفس با دوستان خوشتر ز باغ و بوستان
بهر رضای یوسفان در چاه آرامیده ام
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ممکن شود
هر خون که ز من روید با خاک تو میگوید
با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم
راه های صعب پایان برده ایم
ره بر اهل خویش آسان کرده ایم
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
هر کسی را بهـر کاری ساختند
مــیل آنرا در دلــــش انداخـتند
مطلب مشابه: اشعار تک بیتی برای کپشن و مجموعه شعر جالب و جذاب احساسی و عاشقانه
بیچارهتر از عاشق بی صبر کجاست
کاین عشق گرفتاری بیهیچ دواست
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
هر سحری چو ابر دی بارم اشک بر درت
پاک کنم به آستین اشک ز آستان تو
درد ما را در جهان، درمان مبادا بی شما
مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما
درد و رنجوری ما را داروی غیر تو نیست
ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من
حیرت آن مرغست خاموشت کند
بر نهد سردیگ و پر جوشت کند
من ذره و خورشید لقائی تو مرا
بیمار غمم عین دوائی تو مرا
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
هر نفسی بگوییم عقل تو کو چه شد تو را
عقل نماند بنده را در غم و امتحان تو
بیا تا قدر همدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
جدایی را چرا می آزمایی
کسی مر زهر را چون آزماید؟
مطلب مشابه: شعر تک بیتی تیکه دار و سنگین با اشعار کنایه آمیز با معنی