اشعار زیبا درباره تقدیر + دلنوشته های خاص و زیبا درباره سرنوشت
در این پست ما برای شما جملات زیبا درباره تقدیر و اشعار زیبا درباره تقدیر و متن زیبا سرنوشت عشقم و عکس نوشته سرنوشت عزیزم را در تاپ ناز آماده کرده ایم.
شعرهای کوتاه درباره سرنوشت
آرزوهایت را
با زبان خودت ، بی پرده به او بگو
شاید در ” تقدیرت ” نوشته باشد
هر چه خودش بخواهد …
امشب را با خدا رفیق باش
خدا پشت تمام آرزوهای تو ایستاده
حرف هایت را
آرزوهایت را
با زبان خودت ، بی پرده به او بگو
شاید در ” تقدیرت ” نوشته باشد
هر چه خودش بخواهد …
خدایا
عجب از آدمی،
که نشانههایت را می بیند و انکارت می کند
و عجب از تو که انکارش را میبینی و مهربانی میکنی
تقدیر من اینست که آرام نگیرم
جز در بن تابوت خود و در کفن خویش
مطلب مشابه: متن فاز سنگین | جملات سنگین و تیکه دار | متن و جملات خفن خفن و شاخ شکن
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
حکایت عجیبیست رفتار ماخداوند می بیند و می پوشاند
مردم نمیبینند و فریاد میزنند
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
شعر از حافظ
اشعار زیبا و دلپسند درباره سرنوشت
قدردانی ات را میکنم خدا
نمازم کم و بیش خوانده شده اما بلا بر سرم نیامده
نعمتت را کفران کردم اما مصیبتی ندیدم
ناراحتت کردم اما بازم می بخشی مرا
مطلب مشابه: متن فاز بالا و سنگین + جملات خفن فلسفی تاثیرگذار تیکه دار کوبنده!
میرم اونجا که همیشه …
دور شم از دستای تقدیر
پر بود شب
از صدای شباویز
و می چکید
از هر روزنی
ترانه ی تقدیر
و من
بی خبر از فردا
نیم دانستم
زیباترین تشکرها را دارم از همسری که در همه ی مراحل زندگی همراهم بود
و لحظه ایی مرا تنها نگذاشت،
همان او که با همه ی خوب و بد زندگی ام ساخت
و زیباترین احساساتش را از من دریغ نکرد.ازت ممنونم همه ی زندگی من
او همان لحظه اول که به تو جان داده
همه تقدیر و همان قسمت دنیا داده
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
تشویش وقت پیر مغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیر میکنند
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
مطلب مشابه: متن سنگین مردونگی کوتاه و جملات در مورد مرد واقعی
اشعار زیبا درباره تقدیر
در سرزمین خاطره ها آنان که خوبند همیشه سبزند
و آنان که محبت ها و دوستی ها را بر قلبشان برافراشتند همیشه به یاد میمانند
بابت همه ی خاطرات خوبمان ممنون
فصل تقدیر همان موهبت حق باشد
راز این فصل همان آتش هر دل باشد
آخرین جادویی بود که
در اولین دیدار
بر چشمانم نشست
و اولین کلامی بود که
در آخرین ثانیه های با تو بودن
بر دستانم جاری شد.
آری
از تقدیر نه گزیری هست و نه گریزی
کاش سوره اي به نام “پدر” بود که اینگونه آغاز می شد:
سوگند بر پینه ي دستانت، که بوی نان میدهد
و سوگند بر چشمان همیشه نگرانت…
سوگند بر بغض فرو خورده ات که شانه ي کوه را لرزاند
و سوگند بر غربتت،
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست …
بابت همه ی تلاش هایت ممنون پدرم
اگه تقدیر اینه که منو تو ما نشیم
جدا از هم بمونیم دست از هم بکشیم
اگه تقدیر اینه که منو تو ما نشیم
جدا از هم بمونیم دست از هم بکشیم
هر وقت شک میکنم ؛ به عشق ؛ به خنده ؛ به مهر ؛ به گرما ؛ حتی به خاک …
هر وقت گم میکنم ؛ راهم را ؛ آسمان را ؛ حتی خودم را …
به مادرم نگاه میکنم …
مادرم ممنون بابت همه ی محبت هاي بی منت
مطلب مشابه: جملات نیش دار و کنایه دار + عکس نوشته های خفن نیش دار و سنگین
شعرهای دوبیتی درباره سرنوشت
تقدیر است که تردید را می آفریند!!!
پس به تقدیر می سپارم
شنیدی پشت ما مردم چه گفتند؟!
شنیدی مات این تقدیر ماندند؟!
از اینکه بَندِ ما بُرید ، آنها
تمام عشق را بیهوده خواندند
علی خودش می دونه
خدا چه مهربونه
نیاز بچه ها رو
یکی یکی می دونه
علی میگه همیشه
تشکر اي خداجون
هزار هزار تا نعمت
به ما داده اي ممنون
لحظه های سرد انتظار،
در تب سوزان تنهایی ام
به بخاری از خون بدل میشود…
من نامش را تقدیر می گذارم
در آن نیمه ی خرداد
چون ساعت تقدیر
زنگ نیمه شب را زد
ناگاه طوفانی پدید آمد
در غرش تندر فروپیچید فریادم
مطلب مشابه: جملات مغرورانه و فاز سنگین + عکس نوشته های تاثیرگذار زیبا
تو صمیمی تر از آنی که دلم می پنداشت
دل تو با همه ی ي آینه ها نسبت داشت
این خدا بود که از روز ازل بر دل تو آیه ي روشنی از عاطفه و عشق گذاشت
تو همان ساده ي سرسبز نجیبی که خدا در بین دل پاکت صدف آینه کاشت
اي پری وار ترین
ارچه خداوند ترا با همه ی پاک ولی جز ملائک نگذاشت؟
بی کسی در من صد دلواپسی
این زندگی سزای سادگی تقدیر من این تنهایی
عکس پروفایل برای تقدیر
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
از چشمهای آشنایت چشم می پوشند
آنهم اسیر پنجه تقدیر خواهد بود
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
تشویش وقت پیر مغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیر میکنند
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
مطلب مشابه: جملات تاثیرگذار تنهایی و متن سنگین در مورد افسردگی تنها شدن
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی . . .
تو اگر خاموشی
من اگر خاموشم
گله ای نیست
تقدیر زمین همین است
که بیاییم و سکوت کنیم
و در سکوت برویم …
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم
هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تأثیر نبود
سر ز حسرت به در میکدهها برکردم
چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود
نازنینتر ز قدت در چمن ناز نرست
خداوندا
دنیای آشفته ي درونم راکه تنها از نگاه تو پیداست ؛
با لالایی مهربان خود ؛ آرام کن
تا وجود داشتن و بودن رابه زیبایی احساس کنم . .
مطلب مشابه: تکست سنگین کوتاه؛ متن های مفهومی و با معنی سنگین اینستاگرام
اشعار بلند مناسب تقدیر و سرنوشت الهی
کوچه های ذهنم همه مبتلا به تقدیر اند
آه ازاین روزگار که کرد مسکینم
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو
که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود
شعر از حافظ
اس ام اس تشکر از محبت هاي پدر
کاش سوره اي به نام “پدر” بود که اینگونه آغاز می شد:
سوگند بر پینه ي دستانت، که بوی نان می دهد
و سوگند بر چشمان همیشه نگرانت…
سوگند بر بغض فرو خورده ات که شانه ي کوه را لرزاند
و سوگند بر غربتت،
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست …
بابت همه ی تلاش هایت ممنون پدرم
شاید از تو پَر گرفتن همه تقدیر ِ منه
نور ِ چشمات داره به وجودم آتیش میزنه
تو اگر خاموشی
من اگر خاموشم
گله ای نیست
تقدیر زمین همین است
که بیاییم و سکوت کنیم
و در سکوت برویم …
مطلب مشابه: جملات انگلیسی کوبنده + متن های سنگین و با معنی با ترجمه فارسی
روزگارت بر مراد
روزهایت شاد شاد
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهارقلبت از هر غصه دور
بزم عشقت پر سرور
بخت و تقدیرت قشنگعمر شیرینت بلند
سرنوشتت تابناک
جسم و روحت پاک پاک
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی
که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
معاشری خوش و رودی بساز میخواهم
که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر
بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
شعر دلی رسیدن به سرنوشت زیبا
تقدیر چنین است ، بسوزیم و بسازیم …
شاید ، شاید به اجابت برسد دست دعامان
هر وقت شک میکنم ؛ به عشق ؛ به خنده ؛ به مهر ؛ به گرما ؛ حتی به خاک …
هر وقت گم میکنم ؛ راهم را ؛ آسمان را ؛ حتی خودم را …
به مادرم نگاه میکنم …
مادرم ممنون بابت همه ی محبت هاي بی منت
آی با توام
ای کبک
ای سر در برف فراموشی
تو دیگر هرگز
آبی آسمان را تماشا نخواهی کرد
گرگ تقدیر بیدار است
تو نمی بینی اما …..او تورا می بیند…
تقدیر چنین است ، بسوزیم و بسازیم …
شاید ، شاید به اجابت برسد دست دعامان
خیلی حس قشنگیه وقتی یه نفر رو داشته باشی
که همیشه حواسش بهت باشه ؛
به یادت باشه ؛ نگرانت بشه و دوست داشته باشه …
مرســـی که هستی همسر خوب من …
تقدیر ، انتظار دل و اشک رو به راه
در عمق کوچه در پی دروازه ی نگاه
خدا مرحم تمام دردهاست ؛
هر چه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
هنگامی که دست تقدیر
این بازوان ِ لرزان را
درمیان مشت هایش فشرد
آینه ی دل را
جز دستان تو که خواهد نوشت
سرنوشت این تقدیر زده ی غمگین را؟
میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ؛ قصه میگن واسه خدا
خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ي تو واسه خدا . . .
غزلم خواندی و با خنده به من گفتی باز:
می سپاریم به تقدیر، خودم می دانم
آی با توام
ای کبک
ای سر در برف فراموشی
تو دیگر هرگز
آبی آسمان را تماشا نخواهی کرد
گرگ تقدیر بیدار است
تو نمی بینی اما …..او تورا می بیند…
با هر چه عشق نام تو را میتوان نوشت
با هر چه رود نام تو را میتوان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست هاي روشن تو میتوان گشود
اشعار زیبا درباره تقدیر و سرنوشت الهی
” گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود”
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم
آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم
گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
غریبه ام به تو حالا به ظلم وصله ی تقدیر
نشد که توی غزل ها من آشنای تو باشم
تقدیر ، انتظار دل و اشک رو به راه
در عمق کوچه در پی دروازه ی نگاه
خدایا
شکرت میکنم بخاطر نداشته هام
که اگه داشتم ارزششون رو نمیدونستم
شکرت میکنم بخاطر هیچ چیز و همه ی چیز . . .
بی سبب دور شدی ترس برت داشته است
هنگامی که دست تقدیر
این بازوان ِ لرزان را
درمیان مشت هایش فشرد
آینه ی دل را