اشعار غمگین خیانت + شعرهای زیبا از شاعران معروف درباره خیانت، عشق و زندگی
در این پست برای شما شعرهای غمگین درباره خیانت و اشعار غمگین خیانت و جملات کوتاه درباره خیانت و شعرهای زیبا از شاعران معروف درباره خیانت، عشق و زندگی و سخنان بزرگان درباره خیانت و عکس استوری خیانت در سایت تاپ ناز آماده کرده ایم.
اشعار غمگین خیانت و جدایی
از خلاف و از خیانت باش دور
تا بود پیوسته در روی تو نور
گر همی خواهی که گویندت نکو
ای برادر هیچ کس را بد مگو
خیانت قصه ی تلخی است اما از که می نالم؟
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را..
چه آتش و چه خیانت از روی صفات
خائن رهد از آتش دوزخ هیهاتیک شعله از آتش و زمینی خرمن
یک ذره خیانت و جهانی درکاتخاقانی

درد این نیست ک دشمن سر دارت بزنت
درد این است ک معشوقع کنارت بزند…🍂
شادیت را ز دور می بینم
بانگ خندان صدایت
بر دلم می کوبد
چه صدای زشتی
چه نوای شومی
مشت بی رحم خیانت
به سرم می کوبد
من از این درد به خود می پیچم
همچو کرمی زخمی
چشم مست تو برای دگری می خندد
و برای من عاشق
درد بی رحم سیاهی ست
که بر این جان ترک خورده روان می سازی
از شادی جهان غم دلدار خوشترست
این است آن غمی که ز غمخوار خوشترستدزدیدن نگاه، دلیل خیانت است
صائب دلیر دیدن دلدار خوشترستصائب
مطلب مشابه: مجموعه شعر عاشقانه غمگین + متن های دلنشین و زیبای احساسی
محبت تو اگر با من
دروغی از سرناچاری ست
دل از محبت من بردار،
خیانت تو وفاداری ست…
خیانت می کنیم هر دو
ولی فرق می کنیم با هم
تو با غریبه می خندی و
من با گریه می خوابم
اشعار دوبیتی درباره خیانت
گر کند آفاق را چون صبح از احسان رو سفید
نیست جز گرد کدورت، رزق من زین آسیانیست یک گندم خیانت در سرشت آسمان
هر چه بردی، جو به جو پس می دهد این آسیاصائب
خیانتگر خیانت کرد و ما دل در خدا بسته
سر و پای خصومت را به زنجیر وفا بستهاوحدی

فاجعه یعنی…
آنقدر در ت️و غرق شده ام
که از تلاقی نگاهم با دیگری
احساس…
خیانت می کنم!
عشق یعنی همین
از خلاف و از خیانت باش دور
تا بود پیوسته در روی تو نورگر همی خواهی که گویندت نکو
ای برادر هیچ کس را بد مگو
ای دوست مکن که روزها را فرداست
نیکی و بدی چو روز روشن پیداست
در مذهب عاشقی خیانت نه رواست
من راست روم تو کژ روی ناید راست
مطلب مشابه: شعر نو غمگین + مجموعه اشعار غمناک و سوزناک بسیار زیبا
ای نارفیق به کدامین گناه ناکرده..
تازیانه می زنی بر اعتمادم ؟
زیر پایم را زود خالی کردی…
سلام پر مهرت را باور کنم ،
یا پاشیدن زهر خیانتت را ؟
به چشم اندر ز تو جویند امانت
درو گر کرده باشی یک خیانتبقدر آن خیانت دور گردی
ز اصل دوستی مهجور گردیعطار
دلا دیدی که یارانت چه کردند،
چه آنها دیدنت از تو گذشتن
به تو گفتن همیشه با تو هستیم،
چه زود آن عهد و پیمان را شکستند..

عکس استوری خیانت و جدایی
می روی و در بیراهه ی خیانت گم میشوی
می روی و هر قدمت آفتی است و هر نگاهم شکایتیست
هراس بر وجودم چنگ می زند
مرغ شوم بر ویرانه ها می خواند
سیاهی جان می گیرد
و سایه چرکین خیانت تمامی سطح آبی قلبم را می پوشاند
باتلاق رذالتها تو را می بلعد و تو نیز تمامی روشنی ها را
ومن تنهاتر از هر غروب دیگری دست بر تن خاک می کشم
و بنگر بر زبانه های آتش درونم که به کبریت تو جان گرفت و جانم سوزاند. .
ای دوست مکن که روزها را فرداست
نیکی و بدی چو روز روشن پیداستدر مذهب عاشقی خیانت نه رواست
من راست روم تو کژ روی ناید راست
شنیدم گفته ای با او هم از عشق
شنیدم دَم زدی از بی قراری
برایش از محبت قصه گفتی
به او گفتی که او را دوست داری
مطلب مشابه: مجموعه اشعار غمگین + شعر کوتاه و بلند از شاعران معروف دنیا
من به یادت بودم
اما تو بی احساس
به منو احساسم
تو خیانت کردی باز
یادم از یادت رفت
بی صدا قلبم مرد
من شدم تنها تر
خاطراتت رو غم برد
بی هوس عاشق بود
این دل بیچارم
از هوس تو رفتی
من هنوز بیمارم
بی خداحافظ بود
رفتنت از پیشم
دور میشیو من
بی صداتر میشم
به تو مدیونم من
عشقو یادم دادی
عاشقت بودم من
تو به بادم دادی .
متن کوتاه درباره جدایی
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدماگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدماز مجموعه اشعار مهرداد اوستا

عجب جوش و خروشی بود عشقت
خراب باده نوشی بود عشقت
بهشتم را به سیبی داد بر باد
عجب آدم فروشی بود عشقت
خیانت کرده ای آری ولی گویم نفهمیدی
بدی از کار من بوده که تو این گونه رنجیدی
وفا را من ز تو دیدم به اسم بی وفائیها
همین بود آنجه من کردم همان بود آنچه تو دیدی
چرا بازی کنی با من خیانت از توئی هرگز
فقط یک لحظه دور از من به یک بیگانه خندیدی
خیانت قصهی تلخی است اما از که مینالم؟
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا راخیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چه آسان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخا را
مطلب مشابه: جمله کوتاه غم و غمگین + متن غمگین گریه دار برای دل شکسته
با عشق به من به من خیانت کردی
دل دادم و تو رد امانت کردی
رفتی و چه آسوده ز من دل کندی
هر دو قلمت خورد اگر برگردی !
آزادگان به عشق خیانت نمی کنند
او را خصال مردم آزاده خو نبود
من آرزوی توام، چون در آرزوی توام
وگرنه این همه عاشق شدن خیانت بودهزار گنج غزل، اشک، گل، طلا، رویا
قبول کن که مرا باختی عزیزم…یا؟من اعتراف کنم عاشقی در این دنیا
شکست خورده ترین شیوه تجارت بودمحمدسعید میرزایی
اشعار زیبا و خاص درباره جدایی
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چه آسان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخا رافاضل نظری

هر که را دیدم خیانت کرد و رفت
هر که با من بود یار من نبود
هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت
خود ندانستم از این غم ها چه سود
دلشوره ام گرفته مبادا تو با یکی…
میمیرم از تصور اینکه تو را یکیهی فکر میکنم که تو داری چه میکنی
ناخن درست میکنی و مو، برای کیترجیح میدهم که نخوابم از این به بعد
کابوس دیده ام که بله، بین ما یکیوقتی که زنگ میزنی آشفته میشوم
من را تو اشتباه گرفتی به جای کیدست خودم که نیست، عزیزم، خودت ببین
هر وقت پا گذاشته ای هر کجا، یکیهی حرص و قرص میخورد و دود میشود
همپای واژه واژه این سطرها یکیرضا کیاسالار
آزادگان به عشق خیانت نمی کنند
او را خصال مردم آزاده خو نبودشهریار
مطلب مشابه: جملات غمگین گریه و اشک با عکس پروفایل ناراحتی
شنیدم گفته ای با او هم از عشق
شنیدم دَم زدی از بی قراری
برایش از محبت قصه گفتی
به او گفتی که او را دوست داری
خیانت کرده ای آری ولی گویم نفهمیدی
بدی از کار من بوده که تو این گونه رنجیدیوفا را من ز تو دیدم به اسم بی وفائیها
همین بود آنجه من کردم همان بود آنچه تو دیدیچرا بازی کنی با من خیانت از توئی هرگز
فقط یک لحظه دور از من به یک بیگانه خندیدی
دَر دیـاری کِـه دَر او نـیـسـتْ کَـسـے یـار کَـسـے…
کـاشْ یـٰا رَبّ کـِه نَـیُـفْـتـَد بِـه کَـسـے کـار کَـسـے…🖤🖤
شود راحت به مردن شخص عادی
ز نامردی و یا از نامرادیملک الشعرا بهار

اشعار خیانت و بی وفایی
خیانت کرده ام… آری و بر عشق تو میخندم
دو چشمت را خودم امشب به روی خویش میبندمخیانت کرده ام… آری نمی دانی و میگویم
بدان راهی دگر بی تو برای عشق میجویموفایم را ندیدی که خیانت را ببین حالا
دل تنگم ندیدی که دل سنگم ببین اماندیدی غرق احساسم ندیدی گریههایم را
خیانت کردهام تا تو ببینی خندههایم راخیانت کردهام… آری چه خشنودم که میدانی
مکن اندیشه باطل که قلبم را بسوزانی
من به یادت بودم
اما تو بی احساس
به منو احساسم
تو خیانت کردی باز
یادم از یادت رفت
هر که را دیدم خیانت کرد و رفت
هر که با من بود یار من نبودهر که آمد بر دلم زخمی گذاشت
خود ندانستم از این غم ها چه سود
فاجعه یعنی…
آنقدر در ت️و غرق شده ام
که از تلاقی نگاهم با دیگری
احساس…
خیانت می کنم!
عشق یعنی همین
شنیدی پشت ما مردم چه گفتند؟!
شنیدی مات این تقدیر ماندند؟!
از اینکه بَندِ ما بُرید ، آنها
تمام عشق را بیهوده خواندند
مطلب مشابه: متن غمگین و تکست دپرس کوتاه تنهایی + جملات بیو جدایی و دپ
با عشق به من به من خیانت کردی
دل دادم و تو رد امانت کردیرفتی و چه آسوده ز من دل کندی
هر دو قلمت خورد اگر برگردی !
هر کسی را
همدم غم ها و تنهایی مدان
سایه هم، راه تو می آید
ولی همراه نیست..!مولانا
باز دیروز جهد می کردی
که ز عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تو را گفتم
که «دگر دوستت نمی دارم!»
ذره های تنم فغان کردند
که، خدا را! دروغ می گوید
جز تو نامی ز کس نمی آرد
جز تو کامی ز کس نمی جوید
پر و بالش در عشق بسته شده
از ریا و دروغ خسته شده…تا به حدّ جنون خطرناک است!
دختری که دلش شکسته شده…

شعر خیانت دوست
خیانت می کنیم هر دو
ولی فرق می کنیم با هم
تو با غریبه می خندی و
من با گریه می خوابم
اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ می گوید
حقیقت را کسی می گوید که برای تو زندگی می کند
در غم عشق تو تنها نه پرم می سوزد
به خدا از نوک پا تا به سرم می سوزدپدر تجربه ام، بس که خیانت دیدم
به تو که می رسم اما پدرم می سوزدبی ثمر نیست تلاشم ولی از مکر رقیب
شده ام مثل درخت و ثمرم می سوزدلعن و نفرین که ندارد به دل من اثری
نام تو برده کسی که جگرم می سوزداز غم دوری تو خلق شده دوزخ من
من خدا گشتم و دارد بشرم می سوزدخبر مرگ مرا جز تو همه شهر شنید
هم جسد، هم کفن و هم خبرم می سوزددفتر شعر مرا با گل تر خاک کنید
یاد تو کردم و دارد اثرم می سوزد
می دانم که تو دیگر
برای من
تکرار نخواهی شد
اما قطعا
یکی دیگر
جایت را پر خواهد کرد
که هرگز به نامردی تو نیست
و من، او را
بخاطر به یاد آوردن خیانت های تو
و اشتباهات گذشته ام
با تمام وجودم
عاشقانه دوست خواهم داشت
ساعت همیشه دروغ میگوید
من فقط
به زمان با تو بودن ایمان دارم
انجا که عقربه ها می ایستند
و من عاشقانه به تو خیره میشوم
به ما دروغ می گفتن
دردها را بزرگ که شوید فراموش می کنید
درست این است
زندگی آن قدر درد دارد که از درد نو
درد کهنه فراموش می شود
ای دوست
این روزها
با هركه دوست می شوم احساس میكنم
آنقدر دوست بودهایم كه دیگر
وقت خیانت استنصرت رحمانی

شادیت را ز دور می بینم
بانگ خندان صدایت
بر دلم می کوبد
چه صدای زشتی
چه نوای شومی
مشت بی رحم خیانت
به سرم می کوبد
من از این درد به خود می پیچم
همچو کرمی زخمی
چشم مست تو برای دگری می خندد
و برای من عاشق
درد بی رحم سیاهی ست
که بر این جان ترک خورده روان می سازی
من خیانت نکردم
فقط دروغ گفتم
فقط گفتم که دوستت ندارم
تو چرا خیانت کردی
هر روز گفتی دوستت دارم
اما در خیال دیگری می رفتی
متن کوتاه درباره جدایی
میروی و در بیراهه خیانت گم میشوی
میروی و هر قدمت آفتی است و هر نگاهم شکایتیست
هراس بر وجودم چنگ میزند
مرغ شوم بر ویرانه ها میخواند
سیاهی جان میگیرد
و سایه چرکین خیانت تمامی سطح آبی قلبم را میپوشاند
باتلاق رذالتها تو را میبلعد و تو نیز تمامی روشنیها را
و من تنهاتر از هر غروب دیگری دست بر تن خاک میکشم
و بنگر بر زبانههای آتش درونم
که به کبریت تو جان گرفت و جانم سوزاند
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکست و
از سادگی خیانت..
عشق از دوستی پرسید فرق ما با هم چیه؟
دوستی جواب داد
من آدمها رو با سلام آشنا میکنم تو با نگاه
من اونا رو با دروغ از هم جدا میکنم و تو با مرگ

شادیت را ز دور میبینم
بانگ خندان صدایت
بر دلم میکوبد
چه صدای زشتی
چه نوای شومی
مشت بی رحم خیانت
به سرم میکوبدمن از این درد به خود میپیچم
همچو کرمی زخمی
چشم مست تو برای دگری میخندد
و برای من عاشق
درد بی رحم سیاهی ست
که بر این جان ترک خورده روان میسازی