انشا با موضوعات آزاد + چند نمونه با موضوعات مختلف و پیشنهادی آزاد
انشا با موضوع آزاد و پیشنهادی
در این بخش مجموعه انشا با موضوعات آزاد، اختیاری یا پیشنهادی را قرار داده ایم. در ادامه انشا با موضوع همنشین خوب و بد، انشا در مورد فوتبال، انشا در مورد مصرف آب، انشا در مورد خدا، انشا در مورد شما و انشا آزاد در مورد خدا را آماده کرده ایم.
موضوع انشا آزاد درمورد همنشین خوب و بد
مقدمه : انشای خود را این شعر زیبا از سعدی درمورد رفاقت آغاز میکنم که میفرماید :
هم نشین تو از تو بِه باید، تا تورا عقل و دین بیفزاید.
انشا آزاد کلاس ششم
به نام خداوند مهربان
دوست… هم نشین خوب … رفیق …!
کلماتی که گفتم، مرا به خنده وا می دارد.
پیدا کردن دوست صمیمی و خوب، در این دوره و زمانه، مانند پیدا کردن میوه ی خوب و رسیده است!
شاید زمانی که داشتند رفاقت را تقسیم میکردند،
همه ی مردم در خواب غفلت بودند
یا شاید ریشه شان خشکیده بوده و به این قافله نرسیده اند یا شاید هم از تقسیم غنائم بهره برده اند،
امّا بعد از آن آفت به ریشه شان زده و آدمیت را ازشان گرفته است!
من دوست صمیمی و هم نشین واقعی خود را تنها به شرط چاقو برمی گزینم!
اگر ظاهرش خوب بود ، او را برای تست باطن انتخاب میکنم
و با چاقوی عقل، جسمش را می شکافم و به روحش دست می یابم!
اگر جسم و باطنش یکی بود و اخلاق و رفتار پسندیده ای داشت، او را انتخاب میکنم.
البته هیچ انسانی کامل نیست…
و من معتقدم باید در مقابل دوستی که میوه و ریشه ی خوبی دارد و تنها چند لکه در او دیده می شود،
ما نیز آب پاک و زلالی باشیم تا لکه هایش را پاک کنیم و او را از بدی ،دور نگه داریم.
دراینجا یک سوال پیش می آید که چگونه این چنین باشیم؟
باید درجواب بگویم: کافیست آینه باشیم… مانند آیینه نقد کنیم و امر به معروف آیینه وار انجام دهیم.
آینه هیچ گاه داد نمی زند که موهایت نامرتب اند، هیچ گاه فریاد نمی زند یقه ات را درست کن…سکوتش ، خیلی محض است!
ما نیز باید همچون آینه و بدون تغییری درحقیقت، واقعیت دوستمان را بارفتارمان، به وی بفهمانیم.
کسانی که در رفتارشان خورده و شیشه پیدا می شود،
باید بدانند که مانند میوه ها ،چه خوب باشند و چه بد، چه رسیده باشند و چه گندیده،
عاقبتشان این است که خورده شوند و دور انداخته شوند،
اما این که پس ازمرگ مورد حمله ی حشرات قرار بگیرند یانه، دست خودشان است.حال قضاوت باشماست…
نتیجه گیری:
رفیق خوب داشتن اگر چه یک نعمت است
اما برای داشتن یک رفیق خوب باید خودمان رفیق خوبی باشیم . آب باشیم و آینه
****
موضوع انشا درمورد فوتبال
مقدمه : فوتبال همیشه بخشی از رویا های مرا ساخته است
و من میخواهم امروز در مورد یکی از رویا هایم یعنی فوتبال و فوتبالیست شدن برای شما انشا بنویسم .
انشا آزاد پایه پنجم
به نام خداوند بخشنده مهربان
همیشه در رویاهایم به باشگاه فوتبال می رفتم و از نزدیک تک تک لحظه ها را حس می کردم، لحظه هایی که بسیار برایم لذّت بخش بود. از زمانی که بسیار کودک بودم علاقه شدیدی به توپ و بازی فوتبال داشتم این علاقه ناشی از علاقه ی شدید پدر و برادرم به بازی فوتبال بود.
بسیاری از شب ها تا دیروقت با برادرم بیدار می ماندم و بازی فوتبال را تماشا می کردم تا بالاخره یکی از روزهای خوب خداوند، برادرم با بلیطی به خانه آمد. بسیار خوشحال شدم و با ذوق فراوان به سمت ورزشگاه مسابقه فوتبال رفتیم همین که به بیرون ورزشگاه رسیدم فهمیدم که تنها من نیستم که علاقه ی وافری به فوتبال دارم. همه جا تا چشم می خورد مردان و پسرانی بودند که برای مسابقه فوتبال آمده بودند.
در آخر با گذر از آدم ها و تحمل مشقت های فراوان جای خالی در بین صندلی های تیم مورد علاقه ام پیدا کردم، اما این جای خالی پشت تور دروازه بود. هر چند دیدن مسابقه از این مکان بسیار سخت بود اما کم کم که محو مسابقه بودم، انگار دیگر خودم نبودم انگار مانند خواب هایم بخشی از دروازه شده بودم.توپ که به سمتم می آمد می ترسیدم و به خود می لرزیدم. آخر بعد از ترس های بسیار توپی از دروازه بان گذشت و من را لرزاند. آری تیم مورد علاقه من گل خورد.
بازی با درگیری های بسیار و کشمکش هایی بین دو تیم تمام شد. هر چند تیم مورد علاقه من نبرد، اما من هنوز از ذوق آن لحظه که بخشی از دروازه شده بودم نمی توانستم شب بخوابم. وقتی چشم هایم را می بندم انگار دوباره تور دروازه می شوم. توپ دارد به سمتم می آید. آری به خود می لرزم.
نتیجه گیری: دوران کودکی و علاقه های آن ناب و با ارزش است.
باید از تک تک لحظه ها لذّت برد. باید کودکی را با خیال های زیبای آن حس کرد.
فوتبال ورزشی با عشق و هیجان فراوان است.
****
موضوع انشا آزاد راه های درست مصرف کردن آب
قالب انشا : تحقیقی – ادبی
انشا آزاد پایه چهارم
مقدمه : تاکنون به نبودن آب فکر کرده اید تصور کرده اید زندگی بدون آب چگونه خواهد بود؟
مگر نمی گویند آب مایه حیات است، مگر می شود بدون مایه ی حیات زنده بود.
این انشا را درمورد اسراف و هدر دادن آن آغاز میکنم
تا شاید تلنگری در مورد درست مصرف کردن این نعمت الهی برای همه ما باشد .
به نام خداوندی که اسراف کنندگان را دوست ندارد
اسراف می کنیم و هدر می دهیم این مایه ی به اصطلاح حیات را که بدون آن حتی نمی توانیم برای چند روز هم زنده بمانیم و زندگی کنیم در حالی که همه می دانیم آب، طلای بی رنگی است که در دنیای واقعی قیمت چندانی ندارد و همگی به دنبال طلای زردی هستند که روز به روز قیمت او رو به افزایش است در حالی بدون طلای زرد می توان سال ها زندگی کرد اما بدون قطره ایی آب نمی توان حتی زنده بود.
ما قدر داشته هایمان را نمی دانیم و آن را به آسانی هدر می دهیم، چه می شد اگر ماشین هایمان را زیر آب شلنگ نگیریم و با چند سطل آب، آن را بشوریم و یا در تابستان ها به جای آب بازی در حیاط و حمام به استخر برویم و بهینه استفاده کنیم.
زمانی که به حمام می رویم کمی کمتر دوش آب را بازکنیم و هنگام آب دادن به درختان و گل ها به جای کشیدن شلنگ آب به دنبال خود، از آب پاش استفاده کنیم و برای شستشوی حیاط به جای اینکه با آب، کثیفی ها را پاک کنیم با یک جارو و یک ظرف آب به تمیزی بهتر و مصرف کمتر، آب بیشتری را صرفه جویی کنیم و همچنین من و شما که در وعده های مختلف مسواک می زنیم به جای باز کردن دائم شیر آب برای یک مسواک زدن،
از یک لیوان آب استقاده کنیم. به خدا که همین قطراتی که به نظر من و شما کم یا ناچیز به نظر می رسد با جمع شدن روزانه و سالانه ی آن، دریای بزرگی می سازد که خودمان هم از دیدن آن تعجب می کنیم.
نتیجه گیری: قطره ها جمع می شوند و دریایی می سازند به بزرگی زمین،
چه قدر دنیا زیبا می شد اگر همگی بهینه مصرف می کردند تا همیشه مصرف کنند.
****
موضوع انشا آزاد در مورد دوست خوب
قالب انشا : کوتاه به زبان ساده
مقدمه : به جای مقدمه انشای خود را این حدیق زیبا از امیر مومنان آغاز میکنم که در مورد انتخاب دوست می فرمایند:
امیر مومنان علیه سلام می فرماید:
پیش از آنکه کسی را به دوستی برگزینی او را امتحان کن وگرنه پبش از آنکه خودت بدانی،به هم نشینی با بدان گرفتار خواهی شد.
به نام خدا
داشتن دوست خوب و ارتباط دوستانه،برای همه انسان ها است.
در انتخاب دوست باید شناخت کامل داشته باشیم.
دوستان خوب،مهربان،خوش اخلاق،همدل و باصداقت هستند
و اگر کسی این خصوصیات را نداشته باشد،برای انتخاب مناسب نیست.
دوست خوب کسی است که وقتی که به کمک نیاز داری اول کسی باشدکه می آید.
دوست خوب میتواند درمان هر دردی باشد و همدلی با او به انسان احساس آرامش می دهد،
هرکسی به دوست نیاز دارد و اگر کسی هم دوستی نداشته باشد در زندگی به مشکل بر می خورد،
دوستان خوب همیشه مارا به راه های درست هدایت می کنند و دوستان بد،به راه نادرست.
کسانی که با نماز و با خداهستند و دعا و قرآن میخوانند بهترین دوست های دنیا برای یک انسان هستند،
چون اگر کسی خدارا عبادت نکند از دوست خود می آموزد.
اگر کسی راستگو و مهربان باشد باید با کسی دوست شود که ویژگی های اورا داشته باشد.
در دوستی رازداری و اعتماد هم خیلی مهم است.اگر کسی رازدار نباشد،گفتن راز و اعتماد کردن به او کار درستی نیست.
نتیجه گیری: دوستان خوب مارا در مشکلات یاری میکنند و دلداری می دهند،
هیچ وقت از خوبیها سواستفاده نمیکنند و در همه جا مارا درک میکنند.
دردوستی با دیگران رفتار مناسب داشته باشیم که یه روزی بزرگ شدیم بگوییم یادش بخیر و پشیمان نشویم.
****
موضوع انشا آزاد در مورد نشانه های خدا
قالب انشا : ادبی توصیفی
انشا آزاد پایه سوم
مقدمه : میگویند اگر میخواهی خدا رو بشناسی از روی نشانه هایش بشناس و من حقیقتا فکر میکنم مشاهده زیبایی های باران ، آسمان پر ستاره با آن عظمت ، دیدن دریا ها و جنگل ها و دشت ها میتواند هر کدام ما را در مقابل قدرت خالق این زیبایی ها به سجده وا دارد .
به نام خداوند بزرگی که با نشانه هاش شناخته میشود
موجودات و انسان ها همگی پدیده هایی هستند که پدید آورنده شان خداوند است و برای این که انسان ها بتوانند خالق خود را بشناسند ، خداوندشان برای آن ها نشانه هایی را در جهانی بزرگ بنا نهاده و به نمایش گذاشته است .انسان ها اگر بخواهند خدای خود را بهتر مورد شناسایی قرار دهند می توانند با مراجعه کردن به خود آن را درک کنند به عنوان نمونه می توانند به صورت خود مراجعه کنند که خداوند به آنها چشم های زیبایی را هدیه داده است ؛ تا بتوانند با تماشای دیگر زیبایی های نعمت های خداوند ، لذت ببرند.
آسمان ، رعد و برق ، خورشید ، ماه و … همگی توسط خدا آفریده شده اند و آنها را برای بندگانش نشانه هایی قرار داده تا از آنها به وجود پروردگارشان پی ببرند و از خالقشان سپاس گذار باشند . انسان ها برای سپاسگذاری از این نعمت های زیبای خداوند اقداماتی مانند ذکر گفتن را انجام می دهند ؛ و حتی پرندگانی که در اطراف ما وجود دارند خدایشان را به خاطر نعمت هایی که به آن ها داده است را شکر می کنند .
نتیجه گیری: ما انسان ها نیز باید علاوه بر سپاسگذاری از خدواند اقداماتی را برای محافظت کردن از از آن ها انجام دهیم ، خدواند درختانی را بوجود آورده است و یا جنگل های بسیار بزرگ و زیبا را که انسان ها می توانند از آن ها استفاده کنند اما باید توجه داشته باشند که ممکن است همه ی نشانه های خدا که موجودات را هم شامل می شود را نابود و منقرض کنند و زمینه ی نا پسند کردن دنیا و نعمت های خداوند را بوجود آورند .
****
انشا درمورد خاطره سفر به شمال
مقدمه : قلم را در دست میگیرم در مورد خاطره سفر زیبای به شمال کشور انشای خود را آغاز میکنم.
به نام خداوند آفریننده دریا
یادم می آید پارسال که می خواستیم به کلاردشت برویم، سه روز در راه بودیم.درراه کوه ها ودرخت هایی را می دیدم که واقعا زیبا بودند آن قدر که تابحال زیبایی آن ها از یادم نرفته است.در این سفر ما با خانواده دایی ام که بسیار باهم صمیمی هستیم در راه بودیم.
من در پیچ و خم جاده های سرسبز شمال،جاده هایی که از دل جنگل های بزرگ می گذشت با شوق و ذوق نشسته بودم و به زیبایی اطراف نگاه میکردم ،هیچ هم احساس خستگی نمی کردم.در نزدیکی های کلاردشت جایی که جاده از دو سمت به دامنه های سبز و پرگل می رسید ایستادیم تا سرمای عصر آن روز تابستانی را با بلال های داغ شمالی گرما بخشیم و یادم هست که این بلال ها بیشترا ز تمام بلال هایی که تا آن روز خورده بودم چسبید.
بعد از استراحت یکی دو ساعته مان به سمت کلار دشت راه افتادیم و شب را در ویلایی که شرکت گازدر اختیار دایی ام قرار داده بود گذراندیم. شب بسیار سردی بود وصبح که داشتم از لای پنجره بیرون را تماشا می کردم،دیدم همه جا مه غلیظی پوشانده است.خیسی سبزه های حیاط و نم نم و بوی دود آن روز لذتی داشت که هنوز هم وقتی به یادش می افتم احساسش میکنم.
فردا وپس فردای آن روز ما به جاهای مختلف کلاردشت مثل عباس آباد،نمک آب رود و رود بارک رفتیم .در آن سه روزی که ما در آن ویلا بودیم دوستان و همبازی های خوبی پیدا کرده بودم که یا همسایه ها بودند و یا مثل ما مسافرو… ما آن قدر با هم دوست شدیم که ترک کردنشان بعد از سه روز برایم خاطره ی بدی میان آن همه خاطره های خوب این سفر شمال هست و خواهد بود.
****
موضوع انشا آزاد نعمت های خدا
مقدمه : برای پیدا کردن نعمت های خدا لازم نیست خیلی فکر کنیم هر چیزی که در اطراف ماست اگر درست به آن نگاه کنیم نعمتی از نعمت های خداست . حتی همین قلم و کاغذی که در درست دارم و دستانی که با آنها انشا مینویسم و مغزی که با آن فکر میکنم و حتی همین نعمت حیات . پس با نام خدا انشای خود را آغاز میکنم و از بخشی از نعمت های کمک میگریم تا در مورد نعمت های دیگرش سخن بگویم.
بسم الله الرحمن الرحیم
میگویند وقتی یک نوزاد میخواهد متولد بشود نگران است که دنیا چه جور جایی است .
اما فرشته ها به او دلگرمی میدهند که مادری مهربان در دنیا از او مراقبل میکند.
نعمت پدر و مادر اولین و بهترین نعمت های خداوند هستند که از ابتدا پا به پا در مسیر زندگی ما را همراهی میکنند.
بعد از خداوند نعمت های بی شمار دیگری برای طی کردن مسیر زندگی در اختیار ما قرار میدهد.
نعمت راه رفتن ، سخن گفتن ، شنیدن ، بوییدن و لمس کردن
نعت اندیشیدن ، دوست داشتن ، عشق ورزیدن .
نعمت دوستان واقعی که زندگی را برای ما دلپذیر تر میکنند
و البته گاهی دشمنانی که با بدی کردن به ما درس های مهمی در زندگی میدهند.
برای پیدا کردن نعمت های الهی لازم نیست در جست و جوی چیزهای عجیب و غریب باشیم
همین عطر خوشمزه غذای مادر که با عشق برای ما تهیه میکند.
و دستان پینه بسته زحمتکش پدر که دست نوازش روی سر ما میکشد.
همین نعمت تحصیلی که در جهان بسیاری از کودکان از آن محرومند .
نعمت امنیت وقتی هنوز کودکان زیادی در جنگ و کشتار در جهان چشم میگشایند.
و نعمت بازی کردن و شادی
نعمت خندیدن و گریستن …
نعمت دیدن این همه نشانه های الهی در جهان
ستاره ها ، ماه زیبا ، دریای بی کران ، دشت های گسترده ، کوه های بلند ، جنگل های انبوه ، رود های جاری ، پرنده های خوش آواز ، حیوانات شگفت انگیز و … نعمت های بیشماری که از شمردن آنها خسته میشوی ولی آنها تمام نمیشوند.
اما گاهی فکر میکنم بهترین نعمتی که کمتر از آن یاد میکنیم این است : این که خدایی داریم که در سختی به او پناه ببریم . این که در کشوری به دنیا آمده ایم که همه خدا پرست و شیعه هستند. نعمت وجود ائمه که پناه ما در غم و سختی هستند .
نتیجه گیری: به راستی چگونه میتوان این همه نعمت را شکر کرد . به نظرم یک راه ساده و در عین حال سخت وجود داد. خوب بودن . خوب بودن . خوب بودن
****
موضوع انشا آزاد در مورد اخلاق نیک
مقدمه : انشای خود را با این بیت معروف آغاز میکنم که میگوید :
تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
بنام خداوند که رحمان و رحیم است
همه ما انسانها با توجه به خانواده و محیطی که در ان زندگی میکنیم و بزرگ میشویم شخصیت و اخلاق مخصوص خود را داریم. هرکس باتوجه به فرهنگ محیط و اصالت و خانواده اش رفتار و برخورد خواصی دارد. پس عوامل بسیاری از جمله اصالت ، خانواده محیط زندگی و فرهنگ و… میتواند در اخلاق هر فرد تاثیر بسزایی داشته باشد.ولیکن چه بهتر که انسان با رفتار و اخلاق خوب و نیک که هم خدا بپسندد هم بنده خدا با دیگران برخورد کند.
ما نباید توقع داشته باشیم که در قبال هر رفتار نیک ما دیگران نیز برخورد خوب و نیک از خودشان نشان دهد.ممکن است اگر زیاد اخلاق خوب و نیک داشته باشیم و به دیگران نیکی بیش از حد کنیم طرف مقابل اشتباه برخورد کرده و به منظور منفی بردارد در اینجاست که سعدی شیرازی می فرماید:((نیکی چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند. پس در هر برخورد ی حتی نیکی یاید تعادل را حفظ کرد یعنی نه اینقدر نیک باشیم ک به قول سعدی دبگران خیال بد کنند،نه بد باشیم ک تنها بمانیم و نتوانیم کسی را در کنار خود نگه داریم .
نتیجه گیری: نتیجه میگیریم تعادل در هر چیزی حتی برخورد با دیگران خوب است و ما باید در حد امکان رفتار بد دیگران را با اخلاق و برخورد خوب به او نشان دهیم تا طرف مقابل متوجه اشتباه خود شود.
****
انشا درباره مهمانی خانوادگی
مقدمه
از روزی که معلم ما موضوع انشا درباره مهمانی خانوادگی به سبک خاطره نویسی به ما داد، تمام حواسم را جمع کرده ام تا این جمعه وقتی به خانه پدر بزرگ و مادربزرگ رفتیم و همه خانواده دور هم جمع شدیم، گزارشی دقیق از نحوه برگزاری مهمانی های خانوادگی و خوبی ها و مشکلات آن بنویسم. بالاخره جمعه فرا رسید و ما پیش از ظهر آماده شدیم و به مهمانی رفتیم.
بدنه
اولین کاری که برای برگزاری مهمانی رسم است، دعوت کردن از مهمانان به صورت تلفنی یا حضوری است. مادربزرگ به خانه تک تک فرزندانش زنگ زده بود و گفته بود که برای جمعه قرمه سبزی بار میگذارد و دعوت کرده بود که همگی برای ناهار به خانه او برویم و دور هم جمع شویم. همه لباس های تمیز و مرتب پوشیدیم و زود به خانه مادربزرگ رفتیم تا در انجام کارها به او کمک کنیم. هر کس قسمتی از کارها را انجام میدهد.
زن ها در آشپزخانه کمک میکنند و مردها برای چیدن سفره و مرتب کردن وسایل خانه کمک میکنند. بچه های خانواده که از دیدن هم حسابی ذوق زده شده اند دور هم جمع میشوند و بازی های دسته جمعی میکنند. گاهی یک بحث و موضوع گفتگو طرح میشود و هر کس نظر خودش را بیان میکند. از مشکلات و اتفاقاتی که برایشان افتاده تعریف میکنند و همین باعث میشود هر کس راه حلی به ذهنش میرسد بگوید و اگر کمکی از دستشان بر میآید برای هم انجام دهند.
حتی گوش دادن به حرف همدیگر باعث آرامش و احساس صمیمیت بین افراد خانواده میشود. مادربزرگ و پدربزرگ، سرگرم بودن با گوشی ها و رفتن به فضای مجازی را در مهمانی قدغن کرده اند. در مهمانی های ما جایی برای چشم و هم چشمی ها و کدورت ها وجود ندارد و سعی میکنیم روابط فامیلی مان را هر هفته با همدلی و در کنار هم بودن تقویت کنیم.
نتیجه
مهمانی های خانوادگی در صورتی که ساده و صمیمی برگزار شود، میتواند روحیه کل خانواده را شاد کند و روابط خویشاوندی را مستحکمتر و قوی تر کند. همه از حال هم با خبر میشوند و احساس نزدیکی بیشتری به هم خواهند داشت. بچه های خانواده با هم بازی میکنند و خاطرات شیرینی ایجاد میشود. انجام بازی های دسته جمعی و خوردن غذا دور هم از لذتبخش ترین تجربه هایی است که یک فامیل میتوانند در کنار هم داشته باشند.
متاسفانه امروزه بسیاری از خانواده ها درگیر تجملات شده و برگزاری مهمانی ها را برای خود و دیگران سخت کرده اند. همچنین با غرق شدن در شبکه های اجتماعی مجازی، امروزه کمتر شاهد حضور فیزیکی فامیل در کنار هم هستیم و وقتی هم دور هم جمع میشویم بیشتر سرمان توی گوشی هایمان است که این ما را از هم دور کرده است. امیدوارم با ساده تر کردن و صفای بیشتر مهمانی ها، رسم و رسومات قدیم را زنده نگه داریم و بتوانیم از کنار هم بودن لذت بیشتری ببریم.
****
انشا با روش بارش فکری در مورد مادر
هنگامی که درخشش نگاهش را در آسمان زندگیام میبینم؛ آن هنگام که جوشش چشمۀ زلال چشمش را در سراشیبی صورتش برانداز میکنم؛ وقتی به یاد میآورم روزگاری چگونه در جستجوی آغوش پرمهرش حجم خالی فضا را لمس میکردم و با بیتابی نامش را بر زبان میآوردم؛ دلم همچون کودکی بازیگوش و بهانهگیر، در کنج قفس سینه سر بر دیوار میکوبد و اشک در چشمانم حلقه میزند.
بزرگی و عزیز بودن مادر را خدا می دانست. او که بهشت را زیر پای مادر نهاد؛ و مادران را بزرگ و گرامی داشت. تمام وجودم از مهر مادر لبریز و تصویر زیبایش در پس پرده دیدهام نابترین تصویر است؛ از خدا میخواهم حتی برای لحظهای، ذرهای غم در دلش نیندازد؛ هرچند میدانم دردهای فرزندانش را در قلب خودش جای میدهد تا از زخمشان آزار نبینیم. نام مقدس مادر را بر قلبم نوشتم تا همیشه آرام جانم باشد.
گاهی دستهایم روی موج احساسی میلرزد و باران اشک در چشمانم به غم مینشیند، چرا که مادر جوانی خود را به پای من ریخته تا جوانم کند، تا روزی کنارش بنشینم و سرم را بر زانویش بگذارم و نوازش دستهایش را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیهگاه و مونس روزهای پیری و تنهاییاش شوم.
مادر کسیست که خورشید در مقابل مهربانی و بخشندگیاش شرمنده میشود، هنگامی که رنج بیخوابی را – که با گریههای شبانه فرزندش تفسیر میشود – در ذهن خود مجسم میکنم و وقتی به یاد میآورم که نوزاد نمیتواند لحظهای حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن، بی او بماند، دریایی از قدردانی در چشمانم موج می زند.
مادر، این امید زندگانی، هنگامیکه فرزندانش شکفتند، به آنها زبانی آسمانی یاد داد. او آیینه آفتاب است و مثل آب فرزندان خود را سیراب و سبز کرده است.مادر آن است که وجود مقدسش سراسر عشق و ایمان و دل دریاییاش به وسعت آسمان است. من با واژگانم که لبریز از عشق است همه جا مینویسم که «مادر دوستت دارم» و او را در قلبم، ایمنترین و زیباترین جایگاه هستی، جای دادهام.
****
انشا در مورد خانه به سبک ادبی
خانه کلمهای که چهار حرف بیشتر ندارد اما برای زندگی حرف ندارد و بی هیچ حرفی امنترین جای دنیا است. همانقدر امن که یک آشیانه برای جوجههای کوچک آرامش و امنیت دارد.
پرنده کوچک در آشیانهای که پدر و مادر با مهر و محبت ساختهاند، به پرواز درمیآید. جوجهای که در همین مکان پر و بال گرفته است و به این مکان تعلق دارد، از زمان ناتوانی تا اکنون که قدری بزرگ شده و قدر این آشیانه را بیشتر میداند؛ خانه دوست داشتنی با رنگهای گرم که از حضور افراد خانواده دلانگیز و درخشان شده است، او را در پناه خود جای میدهد.
خانه جایی است که افراد آن مهربانترین افراد دنیا هستند که دوست داشتن و مهر و محبت را بدون چشمداشت میبخشند و برای خستگیهای فرد پناه میشوند. برای پناه بودن خانه بزرگ و کوچک بودن آن، کاخ یا کوخ بودن آن اهمیت ندارد، همین که افرادش تو را قبول کنند و تکیهگاهت شوند دنیا دنیا ارزش دارد؛ دیگر حتی جنس دیوارهایی که به آنها تکیه میدهی مهم نیست.
خانههای قدیمی از عشق و ایمان سرشار هستند. با حوض آبی که وسط حیاط دلنشین آن هست و ماهیهای آن با شنای خود به افرادی که به آن خانهها وارد میشوند، سلام میکنند. درختان سر به فلک کشیده، سروهای قد بلند، بنفشههای قد کوتاه و گلدانهای دور تا دور حیاط زندگی و لبخند را هدیه میبخشند. در این خانهها آنقدر مهربانی فراوان است که اگر همه جوجههای دنیا آنجا جمع شوند، برای همه جا هست.
خانه جایی برای بزرگ شدن تا بال و پر گرفتن و یاد گرفتن پرواز کردن است.
****
انشا در مورد دوست خوب
حقیقت این است که با وجود داشتن پدر و مادر و اقوام، هنوز هم بسیاری از مردم برای گذراندن اوقات فراغت به دوستانشان وابسته هستند و بیشتر وقتشان را با دوستانشان میگذرانند. اما هر دوستی، یک دوست خوب نیست. دانستن مشخصات یک دوست خوب در یافتن یک دوست واقعی به ما کمک میکند.
وفاداری یک فاکتور اصلی و ضروری در دوستی و یا هر ارتباط دیگری است. یک دوست خوب همیشه به دوستیاش وفادار است و وفادار بودن یعنی اینکه به شایعات و حرفهای بدی که درباره دوستتان گفته میشود توجه نکنید و از گفتن شایعات و یا حرفهای زشت درباره آنها پرهیز کنید. اگرچه دوستان خوب هم گاهی ازدست یکدیگر ناراحت و عصبانی شوند اما هرگز پشت سرهم، حرف بد نمیزنند.
بخشندگی و سخاوت یکی از علامتهای یک دوست خوب است. یک فرد سخاوتمند حتی زمانیکه توانایی و دارایی کمی برای بخشش دارد با کمال میل آنچه که میتواند را میبخشد. این نشانه فردی است که ارزش دوستی دارد زیرا این خصوصیت اخلاقی نشان میدهد که او ذهن و قلبی بخشنده دارد.
دوست واقعی کسی است که به حرفهای ما گوش میدهد و سعی میکند ما را درک کند. یک دوست خوب وقتی چیزی را نمیفهمد یا درک نمیکند درباره آن موضوع سؤال میکند تا موضوع را کاملاً متوجه شود.
یک دوست خوب همیشه صادق است و واقعیت را میگوید حتی اگر حرفش آزاردهنده باشد. یک دوست خوب برای اینکه شما احساس بهتری داشته باشید به شما دروغ نمیگوید در عوض حقیقت را میگوید و شما را نصیحت میکند. مثلاً اگر لباسی مناسب شما نیست یک دوست خوب با مهربانی میگوید: این لباس خیلی خوب نیست، من فکر میکنم آن یکی بهتر است.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که همواره علاوه بر اینکه باید به معیارهای انتخاب دوست دقت کنیم تا در دوستیابی موفق شویم، خودمان هم باید سعی کنیم خصوصیات یک دوست خوب را داشته باشیم.