انشا باران + 11 انشای زیبا در مورد باران و توصیف روزهای بارانی و بارش
انشا باران
مجموعه چند انشای زیبا در مورد باران و روزهای بارانی را در این بخش گردآوری کرده ایم. در ادامه انشای ادبی کوتاه و بلند را می خوانید و امیدواریم مورد توجه شما دانش آموزان عزیز قرار بگیرد.
فهرست موضوعات این مطلب
متن انشاء با موضوع باران بهاری
مقدمه: هر بار که بهار از راه می رسد، همه جا به لطف باران سرسبز شده و همه جا شاداب خواهد شد. قطرات ناب و زلالی که همه را خیره کرده و با تمام وجود برای جهان خود نمایی می کند. من بخشش را از باران آموختم. عاشقی را هم از باران یاد گرفتم. ای ناب تر از دریا و باصفا تراز همه دنیا. تو از سوی خدا می آیی و هزاران نعمت را می آوری. ای عشق ناب و پر از رحمت.
بدنه: ای دوست قدیمی ابرها، ای قطرات بهشتی که پر از یاد خدا هستید،وقتی پا به روی زمین می گذارید، دنیا با تو دوست می شود. ای آنکه چون تو مهربان و پاک نمی شناسم. من تو را چون خدا می شناسم. هر قطره تو طلای ناب و هر شبنم تو پر از عشق و دوستی، خرمن خرمن که می باری، من پر از تو و خدای تو می شوم. وقتی که در بیابان خشکی در به در می شویم، از خدا می خواهیم که تو را بباراند. من با تو نغمه و آواز عشق می خوانم.
قطره قطره تو را در می یابم و با تو نجوای عشق سر می دهم. ای پاک تر از دریا و ناب تر از عشق. من تو را چون پدر و مادر دوست می دارم و برایت نماز شکر می خوانم. اگر روزی تو نباشی من هم نخواهم بود.باید کوله بارم را ببندم و سر به بیابان بگذارم که تو نباشی شادی و سرسبزی هم رخت خواهد بست.
ای همه لطف و ای عشق دریا هر بار ببار و مرا و دنیا را از نگرانی به در کن. ای همه خوبی و صفا و دلدادگی، ای تمام قطرات تو گوهر که همانا با بارش توست که همه جا نگین سبز می شود. روزی که تو بباری جشن عشق است و نغمه رهایی. من تو را چون مرهم درد های کهنه روی چشم می گذارم. تو از جنس ناب آسمانی و از خدا پیغام عشق داری.
نتیجه گیری: باران باش و مپرس کاسه های خالی ز کیست. باران این نعمت پاک خدا، این زلال بی انتها و این قطره خاص و مروارید بی بدیل را چون خودم و تن و جسم و روحم دوست می دارم. با تو دنیا را برای همیشه معنی می کنم و می دانم که تو بهترین و عاشق ترین مخلوق خدایی. خدا روزی هزار بار شکر که تو می آیی و دنیا را از جهالت و خشکی می رهانی.
انشا با موضوع باید به باران فکر کنیم
آیا تاکنون بـه بارش باران فکر کرده ایم؟ باران کـه می بارد، بعضی ها دلشان میگیرد وخیلی ها شاعر میشوند. آخر تازه یادشان میوفتد کـه احساسات فطری پاک و زلالی هم هست کـه در لابه لای افکار مادّي و تکراری روزمره، فراموشش کرده بودند. وقتی باران می آید، دیگر، مردم، خودشان را برای چیزهای کم ارزش و بیهوده معطل نمیکنند، حتی جلوی زیباترین ویترینهای مجللترین مغازه ها هم خالی اسـت.
هر کـه را میبینی با عجله بـه سوی مقصد حرکت می کند یعنی باران باعث می شود کـه انسان مقصدش را فدای زرق و برقها نکند. سواره ها نیز در بارش باران بیشتر از قبل، دلشان برای پیاده ها می سوزد و زودتر انها را سوار می کنند. یعنی باران، مردم را سخاوتمندتر و سخاوتمندان را دلسوزتر می کند. باران کـه می بارد، مردم صمیمی تر، متحدتر و فداکارتر میشوند.
چرا کـه خیلی ها را می شود دید کـه یک نفر دیگر را زیر چتر خود گرفته اند. باران، زمین را پاک می سازد، هوا را تصفیه می کند و برخی ویروسها را از بین می برد و شاید آن وقت مردم کمی پاکتر زندگی کنند! وقتی باران بر خاک، کشتزارها و کوهها فرو می ریزد، حیات، جان میگیرد و همه ی بـه تداوم زندگیشان امیدوارتر میشوند و ممکن اسـت برای یکبار هم کـه شده صاحب باران را شکر گویند.
در بارش باران عدالت را هم میتوان دید. چرا کـه قطره ها، در همهء محله هاي یک شهر و یا بر بام همهء خانه هاي یک محله، با یک نواخت مساوی فرو می ریزند. وقتی کـه باران می آید، گاهی سال هـای کودکی، قیل و قال آرامش بخش مدرسه! و درس «باران آمد، آن مرد، در باران آمد » در ذهنها رژه میروند و آن وقت تازه یادمان میوفتد کـه آن مرد، در باران نیامد. پس می شود کمی هم برای آمدن او «روحی فداه» دعا کرد.
باران، سرشار از خیر و برکت اسـت و آن باران نیز، آن باران سرنوشت سازی کـه از هوای ابری چشمها بر گونه هایمان مینشیند و سبب می شود کـه بهتر بتوانیم مسیر زندگیمان را عوض کنیم. زیرا باران کمیاب اشکها، توفیق توبه را سهل الوصول تر می کند.
قطره هاي اشک میتوانند بغض سنگین تاریخ معصومان ستمدیده را نیز بشکنند و آموزه هاي بی بدیل مردان شهید روز دهم را در سینه ها زنده و بالنده نگهدارند. چرا کـه حسین علیه السّلام بیش و پیش ازآن کـه تشنهء آب باشند تشنهء اندیشهء انسانهای زمانها هستند. پس اي باران عزیز! مـا را تنها نگذار.
مطلب مشابه: انشا در مورد عشق + چند انشای زیبای ادبی با موضوع عشق و عاشق بودن
انشا با موضوع خاطره ای از یک روز بارانی
درکنار یک دریای پرتلاطم روی صخره اي نشسته بودم، غرق در تفکرات خویش بودم، البته بـه دنبال یک موضوعی می گشتم کـه انشاء خودرا با آن آغاز کنم کـه ناگهان صدای امواج خروشان دریا مرا بـه سمت خود کشاند، در همین حین چشمم بـه صدفی خورد کـه موج دریا با خود آورده بود، هنگامیکه صدف را در دستانم گرفتم یک نور زیبایی ازآن بـه چشم می خورد.
در لابه لای نور زیبای این صدف کلمه اي چون « باران » می درخشید، آری آن گونه تلنگری بر مـن وارد شد کـه موضوع انشاء خودم را باران انتخاب کنم. «ب» باران یعنی بوی کاهگل خانه مادر بزرگ، باران کـه می بارد بوی کاهگل بـه مشام میرسد و آدمی را مدهوش و افسونگر می کند این بوی خاک… «الف» باران یعنی آسمانی دلگیر.
باران کـه می بارد انگار آسمان دلش گرفته اسـت، انگار آسمان بغض دارد و می خواهد اشک بریزد بر سر زمینیان، چقدر بغض آسمان آبی دلنشین اسـت… «ر» باران یعنی رنگین کمان هفت رنگ، باران کـه می بارد رنگ هاي قشنگ رنگین کمان صفای دیگری دارد، وقتی کـه نور آفتاب وارد قطرات در حال بارش می خورد بـه رنگ هاي اصلی تجزیه می شود و رنگین کمان را تشکیل میدهند.
«الف» باران یعنی آرامش، باران کـه می بارد آرامش سرتاسر وجود آدمی را فرا میگیرد، قدم زدن زیر نم نم باران آدمی رابه وجد می آورد، صدای چکیدن قطره قطره هاي باران کودکیم را زنده می کند، بـه روحم ! بـه احساسم ! طراوت می بخشد… «ن» باران یعنی ناودان هاي خونه هامون، نسترنهای باغچه هامون، باران کـه می بارد ناودان ها یک خودی نشان میدهند، نسترنها جان می گیرند…
باران خوب اسـت
زندگی زیباست
باران مرا می برد بـه دوران کودکی
بـه آن زمان کـه منازل کاهگلی بود
دورهمی ها سادگی بود
قصه رنگین کمان توأم با شادی کودکی بود…
مطلب پیشنهادی: انشا در مورد پدر + موضوع انشا در مورد پدر برای دانش آموزان
انشا درباره صدای باران
صدایی توی دنیا هست کـه لذت شنیدن آن خستگی و کسالت را رفع می کند و آن صدای منظم ریز ریز باریدن باران اسـت. دلگیرترین روز هفته بود. کلاس در سکوت فرورفته بود. از پنجره کـه بـه بیرون نگاه میکردی، رنگ خاکستری آسمان توی چشم میخورد. معلم داشت از یکی از دانشآموزان درس میپرسید. بقیه خسته و بیرمق نگاهش میکردند.
آن دانشآموز بـه آهستگی و گاهی با اشتباه جواب میداد و بیشتر مواقع سکوت می کرد. در همین وقت ناگهان صدایی برخاست. صدایی کـه مثل نوازش گوشها و یا دست کشیدن بر سر احساس بود. خستگی از تن همه ی در رفت. بر لبهایي کـه تا چند دقیقه پیش بطرف پایین کشیده بودند، لبخند نشست. صدای برخورد باران با پنجره کلاس بـه گوش می رسید و هر دانشآموزی چیزی می گفت.
صدای باران یک نفر را یاد بچگیهایش میانداخت کـه با بچهها توی کوچه زیر باران بازی می کردند. یکی از بچهها گفت:«مـن صدای باران راکه می شنوم، یاد صدای پای پدرم میافتم کـه بـه خانه نشاط میآورد. صدای پای باران واقعا زیبا و نشاط آور اسـت». یکیدیگر گفت:«مـن با صدای باران یاد موسیقی میافتم. مـن بـه موسیقی علاقه زیادی دارم و بـه نظرم سمفونی باران زیباترین موسیقی دنیا اسـت».
دیگری بیمقدمه و با لحن شاعرانه گفت:«بیا تا شعر باران را بخوانیم…» بچهها با صدای بلند خندیدند و بـه او گفتند کـه باران، شاعرش کرده اسـت. پس از دقایقی زنگ خورد و دانشآموزان با خوشحالی از کلاس بیرون رفتند تا همراه باران سرود زندگی بخوانند. صدای باران همیشه زیباییهاي زندگی رابه خاطر میآورد. صدای باران زیباست و شعر باران زیباترین شعر هستی اسـت. مـن کـه عاشق صدای باران هستم.
مطلب مشابه: انشا زمستان؛ 5 انشای زیبا در مورد فصل زمستان برای دانش آموزان
انشاء در مورد باران
در دل و جانم روح و روان تازه ای دمیده می شود ، هنگامی که قطره های ریز باران بر گونه ها و لب هایم می نشیند…
آن زمان است که معنای زندگی کردن و در عین حال خوشبخت بودن را تجربه می کنم . کمی گوش فرا ده …
کمی بیشتر دقت کن . گوش هایت را تیز کن . به راستی که صدای باران چه زیبا و دلنشین است . این قطره های زیبا و با طراوت که با ملاطفت دست نوازش برصورتمان می کشند ، هدیه های گران بهای خداوند به ماهستند .
آیا خداوند را شکر می کنی ؟ می بینی که چگونه قطره ، قطره در دل زمین فرو می روند ؟
او می بیند که چگونه ما انسان ها در دنیای مادی زندگی خود غرق شده ایم . آری او این باران را به صدا در می آورد تا ما به خود بیاییم و از همین جا به دنبال زندگی روانه شویم . به راستی که چقدر خداوند ما را دوست دارد.
وقتی باران به صدا در می آید ما انسانها تنها موجوداتی نیستیم که از آمدنش شاداب می شویم . بلکه دیگر مخلوقات زمین هم از شنیدن صدای آهنگین و گوش نواز باران به وجد آمده و ثناگوی خداوند می شوند .
هنگامی که قطره های باران در دل زمین فرو می روند زمین از اعماق وجودش نفس عمیقی می کشد و تمام آلودگی ها ی درونش را با بازدمی بیرون می راند باران که به صدا در می آید دوست داری زیر باران راه بروی . با او سخن بگویی ، با خدایت سخن بگویی . دوست داری هرگزپایانی برای آن نباشد . برخلاف میل ما باران می رود . امام هیچ نگران مباش . زندگی هم چنان جاریست و باز هم باران به صدا در می آید …
انشاء با موضوع باران
حس عجیبی به انسان دست می دهد ،او حس می کند خداوند نعمت الهی برایش را به ارمغان می فرستد در این حال است که انسان باید به خاطر این نعمت عظیم و بزرگ که سر منشا تمام موجودات عالم است راه خوشبختی را پیدا کندوبا توسل به اهل بیت وقرآن کریم به سعادت اخروی برسد .
وقتی باران به گوش انسان میرسد احساس آرامش به او دست میدهد،وسقف وسر پناهی بالای سر خود می بیند واین چقدر عاشقانه است.
وقتی باران به صدا در می آید شایداین قطره های باران اشک های کودکانی باشد که تشنه لبان در صحرای کربلا شاهد شهادت عزیزان خود بودند واشک می ریختند ،شاید این باران می توانست روی خیمه های که کفار آنها را آتش زدند در حالی که نگاهی به گریه های معصومانه کودکان نینداختند که چگونه گریه می کردند ،می بارید! کافران زیورآلات آن ها را زیر عباهایشان ویا چادرهایشان از گوشهای کودکان در آوردند وبه غنیمت می بردند در حالی که نمی دانستند این گریه ها می تواند همان بارانی باشد که قطره قطره از چشمان کودکان به زمین ریخته می شود!اه وافسوس این صحنه ها چه قدر غم انگیز وتاسف بار است.
مطلب مشابه: انشا در مورد رودخانه + انشا در مورد گذر رودخانه با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری
انشا در مورد باران بهاری (انشا ادبی)
مقدمه: باران بهاری با عطر و بویی مست کننده، میآید تا رنگی تازه به طبیعت بزند. گرد و غبار کسالت زمستانی را از زمین پاک کند و شادی و نشاط زندگی را به ارمغان آورد.
بدنه: درختان و گیاهان انگار عاشق باران بهاری هستند که با نوازش انگشتهای او، گل میدهند و جوانه میزنند. عاشقانی که انتظاری طولانی را پشت سر گذاشته اند و حالا با آواز زیبای باران میرقصند و غرق شکوفه میشوند.
باران بهاری اگرچه ناگهانی است و هر بار برای مدت کوتاهی میبارد، اما همان لحظات زیبا، باعث میشود صحنه های رویایی زیادی خلق شود که سوژه نقاشان و عکاسان است. پل رنگین کمان هفت رنگ، خیابانهای خیس، قطره های مروارید باران روی برگها و شکوفه ها و … این لحظه ها قلب عاشقان و شاعران را به تپش وامیدارد و شوق سرودن و خواندن میدهد.
نتیجه: به راستی چه صفتی جز مهربانی و بخشندگی میتوان به باران بهاری داد. باران بهاری پیامآور عشق و شوق زندگی است. پروردگار زمین و آسمانها او را فرستاده تا یادمان بیاورد زندگی زیباست و بهار پایان خوش روزگار است.
انشا در مورد باران با روش پرسش سازیپ
به قطرات ریز آب که از ابرها فرو میریزند، باران میگویند. بارش باران بخش عمده ای از چرخهٔ آب در طبیعت محسوب شده و آب شیرین سیاره زمین را فراهم میکند. با بالا رفتن بخارهای آب کم کم ابر تشکیل میشود و با بالا رفتن ارتفاع ابرها کم کم به نقاطی میرسند که بسیار سرد است، در نتیجه بخار آب و قطرات ریز آب در داخل ابر سرد شده و فشرده میشوند و سرانجام به شکل باران فرو میآیند. در واقع وقتی آب بسیار فراوانی متراکم میشود، حجم و وزن قطرات آب موجود در ابرها به حدی افزایش مییابد که هوا قادر به نگهداشتن آنها نیست. آن وقت طی فرآیندی به نام «بارش»، به شکل باران، برف و تگرگ دوباره به زمین بازمیگردند.
مقداری از باران به دریاها و اقیانوسها می ریزد و مقداری دیگر به خشکی سرازیر میشود. قسمتی از قطرات باران توسط گیاهان جذب شده و سرسبزی و حیات طبیعت را سبب میشوند. قسمتی دیگر از باران نیز در خاک نفوذ میکند. از آنجا که قسمتی از پوسته زمین نفوذ ناپذیر است آبها در ین قسمتها مهار شده و ذخیره میگردند و بعداً ازطریق چشمه ها ، قنات ها و چاه ها مورد استفاده قرار میگیرند. آبی که انسان امروزه از دل چاه عمیق بیرون میکشد و با نوشیدن آن زنده میماند، حاصل قطرات بارانی است که احتمالا سالها قبل در اعماق زمین برای امروز ذخیره شده است، بی آنکه فاسد شود.
همچنین باران، هوا را پاکیزه میکند، گرد و غبار و ذرات معلق در هوا را در خود حل کرده و به زمین میآورد. اگر باران نمیبارید، پس از مدتی آلودگی هوا به حدی میرسید که تنفس برای انسان غیر ممکن میشد.
شاید بپرسید چرا در بعضی مناطق بیشتر باران میبارد و در مناطقی مثل کویر باران نمیبارد؟ دلیل آن این است که اگر ابرها به توده های گرم هوا برخورد کنند (مثلا در محیط های گرم کویری)، از حالت تراکم خارج شده و قطرات آب موجود در آنها به سمت زمین حرکت میکنند اما این قطرات در مسیر بارششان، قبل از برخورد به زمین بخار می شوند وبه این شکل بارانی تشکیل نمیشود. اما اگر ابر به یک توده هوای مرطوب و خنک برخورد کند، بزرگتر و بزرگتر میشود و با بزرگتر شدن ابر، قطرات ریز آب به هم میپیوندند و قطرات درشت تری را تشکیل میدهند. در این حالت، قطرات بزرگتر وزن بیشتری پیدا می کنند و به شکل باران فرو میریزند.
از بین بردن جنگلها می تواند باعث کاهش بارندگی در جهان شود. قطع بی رویه درختان و نابودی جنگلها، رطوبت را کاهش داده و فرآیند تشکیل ابرها و باران را دچار اختلال میکند. هرچه انسان بیشتر منابع آبی و جنگلها و مراتع را تخریب کند، گرمای زمین را افزایش و میزان بارش باران را کاهش داده است. از طرفی اسراف در مصرف آب عملا باعث کاهش نزولات خواهد شد.
در صورتی که آب باران به طور طبیعی از پاکیزه ترین آبهاست، امروزه آلودگی هوا بر اثر فعالیت های بی رویه کارخانه ها و … باعث ایجاد باران اسیدی میشود که خود معضل دیگری است. انسان باید برای بقای طبیعت و آیندگان، دست از سودجویی و رفتارهای آسیب زننده به طبیعت بردارد تا بتوانیم در سال های آینده شاهد بارش بیشتر و تجدید حیات طبیعت باشیم.
انشا باران در مورد روز بارانی
آسمان تیره و خاکستری می شود و باران نم نم و کم کم شروع بـه بارش می کند . باران همان گونه می بارد و ناگهان صداهای مهیبی بـه گوش میرسند ؛ صدای رعد و برق ها اسـت و باران همان گونه تندتر و تندتر می شود .
مردم در خیابان بـه دنبال پناهگاهی میگردند . چتر های مردم و تراس های خیابان مانند یک پناهگاهی هستند کـه آغوش خودرا برمردم بازکرده اند تا مردم زیر ای رحمت الهی خیس نشوند .
با گذر زمان خیابان ها خلوت شده و تعداد کمی از مردم در خیابان هستند ؛ باران سرد شده و بـه صورت تگرگ با شکل و شمایلی خاص مدتی کوتاه مانند سنگ های یخی و بسیار زیبا بـه زمین فرو می ریزند .
باران باغبانی می شود کـه بـه گل ها و گیاهان ودرختان و سبزه ها آب می دهد ؛ کشاورزی می شود کـه بـه گیاهان کمک می کند ؛ رفتگری خواهد شد کـه خیابانها را تمیز می کند و سقایی می شود کـه بـه تشنگان آب میرساند .
باران آهسته و آهسته تر می شود و کم کم رنگین کمان نمایان می شود ؛ رفته رفته پرنگ تر و پررنگ تر می شود و خیابانها بازهم روبه شلوغی می گذارند . تا چندین ساعت دیگر رد پای باران با گرما و نور آفتاب پاک می شود .
صدای نم نم باران خواب را از چشمانم ربوده بود . هر کاری کردم نتوانستم چشمان منتظرم رابا شهر خواب آلود همراه سازم . از جایم بلند شدم .
آرام آرام بـه سمت حیاط حرکت کردم . صدای چک چک باران نزدیک و نزدیکتر می شد . فضا مملو از بوی باران شده بود .
انشای ادبی درمورد باران
زمانی که صدای قطرات باران به گوشم می رسد بی اختیار خودم را به زیر آسمان خدا می رسانم تا از بوسه های پروردگار که برای زمینیان می فرستد بی نصیب نمانم!
باران، این رحمت الهی، پیام عشق و شادی برای انسان ها به همراه می آورد و برکت و زیبایی را برای طبیعت، مزارع و باغ های کشاورزی …
در بهار گویی آسمان آغوشش را برای زمین تازه از خواب بیدار شده گشوده و با فرستادن باران، خاک سرد را آماده رویش می کند و نویدبخش سبزی و طراوت برای طبیعت خسته از سرمای زمستان است، چقدر باران بهاری را دوست دارم!
و در پاییز، که طبیعت از مهمانی تابستان بازگشته، جنب و جوش و تکاپوی اکثر کشاورزان به پایان رسیده، درختان از بار میوه و برگ های سبز فارغ شده اند و زمان خزان و برگ ریزان فرا رسیده،
باران پاییزی می بارد و صدایش همچون لالایی مادر، خاک و زمین را برای خواب طولانی زمستانی آماده می سازد.
بهار یا پاییزش فرقی ندارد، انسان ها نیز همانند طبیعت از بخشش آسمان و زیبایی و برکت باران، به یک اندازه بهره مند می شوند. تفاوتی نمی کند چگونه آدمی باشی، کوچک یا بزرگ، زن یا مرد، فقیر یا ثروتمند، رحمت الهی بی منت بر سر هر انسانی می بارد.
باران این معجزه حیرت انگیز خداوند، معانی مختلفی به همراه دارد، گاهی ملایم و نم نم، فقط می خواهد نوازش های خالق بی همتا را به یاد من و تو بیاورد، گاهی ریز و تند و پیوسته می بارد و هدفش آبیاری مزارع و درختان و زمین های کشاورزی است.
گاهی سهمگین و بی رحمانه می آید و سیلابی به راه می اندازد که هر چه بر سر راه دارد با خود می برد و تداعی کننده خشم و قهر و تلاطم است.
امیدوارم ما انسان ها نیز بخششی بی کران همچون آسمان داشته باشیم و مانند باران، برکت و عشق را به زندگی خانواده، دوستان و اطرافیان سرازیر کنیم و همواره سپاسگزار پروردگار و خالق این همه زیبایی و شکوه باشیم.
انشای کودکانه درباره باران
مـن باران را دوست دارم چون همه ی چیز را زیبا تر میکند. مـن خیلی باران را دوست دارم. با این وقتی باران می آید آدم ها خیس میشوند و حتی پرنده ها و گربه ها هم خیس میشوند و بعضی وقت ها آدم سردش میشود.
اما مـن بازهم باران را دوست دارم. وقتی باران می آید انگار همه ی چیز قشنگ تر میشود. مثل وقتی اسـت کـه مـا دست و صورتمان را میشوریم و تمیز و زیبا میشویم.
باران همدست و صورت همه ی چیز را میشود و همه ی چیز زیبا و تمیز و شاد میشود. گل ها و درخت ها وقتی تشنه هستند دعا میکنند کـه خدا بـه انها باران بدهد.
زمین هم وقتی گرمش اسـت دعا میکند باران بیاید و خنک شود، مـن هم دعا میکنم همیشه باران بیاید تا هیچکس در زمین تشنه نباشد.
دوست دارم مثل شعر ” باز باران با ترانه ” وقتی باران میاید درکنار دریا و جنگل بدوم. وقتی باران می آید بوی خاک بلند میشود کـه مـن خیلی دوست دارم و وقتی باران بـه شیشه میخورد خیلی زیبا اسـت.
باران زیبا و عزیز مـن تـو را خیلی دوست دارم، مـا خدا رابه خاطر باران شکر میکنیم.
انشا درباره بارش باران
وقتی ترانه ی دلپذیر باران درگوش هایم جاری می شود، وقتی ناله ابر را می شنوم بـه رویاها پرواز می کنم. چشمانم را میبیند، پیچک هایی کـه در دل و روح انسان بی روح می پیچد و دل سرد وی را پر از مهر و محبت می کند.
نغمه های چک چک باران را که با هماهنگی خود را بر سرزمین سرد می اندازند. چـه زیباست ابرهای تیره ای کـه از حسادت خود را رو به روی ماه درخشان گرفته اسـت و در جاده های عشق جلوه نمایی می کنند.
وقتی قطره های باران را به دور دست ها می برد، جایی که دور از دغدغه های روز ماست. صدای باران همانند صدای گیتار اسـت کـه وقتی شروع بـه نواختن می کند باید تا انتها بنوازد تا تمام هستی را از خواب غفلت وسر درگمی بیدار بیدار کند.
مانند آن روزی کـه وقتی امام حسین «ع» بارانی از سخنان خودرا جاری کرد و باعث بیداری اسلام شد. هنگامی که ابر و آسمان و باران و ترانه های آن دست بـه دست دادند تا دنیایی را بیدار کنند.
صدای باران مرا بـه یاد شعر کودکی هایم می اندازد کـه در دوران ابتدایی با همکلاسی هایم زمزمه می کردیم.
باز باران
با ترانه
باگوهرهای فراوان
می خورد بربام خانه…