انشا بهترین خاطره من چیست؟ 2 انشا زیبا درباره خاطره های من
در این بخش 2 انشا بهترین خاطره من چیست و انشا درباره بهترین خاطره های من را گردآوری کرده ایم.
انشا بهترین خاطره من
انشا بهترین خاطره زندگی من
هرکسی خاطرات به یاد ماندنی زیادی در زندگی دارد که بعضی از آنها تلخ و بعضی شیرین هستند. خاطرات شیرین از بهترین اتفاقات زندگی هستند. در این انشا میخواهم یک انشا در مورد یک خاطره خوب که بهترین خاطرهام است را بنویسم.
از چند روز قبل یادم بود که چهارشنبه تولدم است. دوست داشتم مثل سال گذشته مامان یک کیک کوچک بپزد و شب که همه خانواده دور هم جمع شدیم، با بابا، خواهر و برادرم جشن تولد بگیریم.
چهارشنبه صبح قبل از رفتن به مدرسه به مامان گفتم: «امروز چیز خاصی نمیخواین بپزین؟» و چشمک زدم. مامان با تعجب گفت:«نه! منظورت چیه؟» یک کم دمغ شدم و گفتم:«هیچی.» و خداحافظی کردم و به مدرسه رفتم.عصر که از مدرسه برگشتم، دیدم خواهرم دارد بادکنک باد میکند و در همان حال به برادرم میگوید کاغذ رنگیها و ریسهها را کجا بچسباند. گفتم: «خبریه؟» خواهرم با لحن مسخره گفت: «هرچند نمیدونی چه خبره اما بیا کمک کن.» برادرم گفت: «مامان میخواست سورپرایزت کنه، آبجی گفت خودتم باید کمک بدی. زود باش بیا این کاغذ رنگیها را از دستم بگیر.» دور خانه را دنبال مامان گشتم، نبود. یکدفعه دیدم با پدرم وارد شدند. یک کیک دو طبقه خریده بودند. مامان کیک را روی پیشخوان اوپن گذاشت، آمد صورتم را بوسید و گفت: «تولدت مبارک!» بابا گفت: «لوسش نکن دیگه!»
از خوشحالی نمیدانستم چکار کنم که خواهرم دستوراتش را صادر کرد! خاله، عمو و دایی همه دعوت شده بودند. من باید خودم را آماده میکردم تا به عنوان گل مجلس بدرخشم. بهترین لباسم را پوشیدم و موهایم را حالت دادم.
شب فامیل یکی یکی آمدند و هدیههای کوچک و بزرگشان را تقدیم کردند. بعضیهایشان خوشحالم کرد و بعضی هم البته به درد نخور بود اما به هر حال دستشان درد نکند.
دست بچهها فشفشه کوچک دادیم و شمعهای روی کیک را با همدیگر فوت کردیم. اینکه همه به خاطر من شاد و خوشحال بودند، باعث شد که آن روز بهترین و به یاد ماندنیترین روز زندگی من باشد.
از این انشا نتیجه میگیریم که بهترین خاطرهها را بهترین آدمهای زندگیمان با مهربانیشان برایمان میسازند و من خوشحالم که بهترین خانواده دنیا را دارم.
مطلب مشابه: انشا چرا کتاب میخوانیم؛ 4 انشا زیبا درباره کتاب خواندن
انشا خاطره نویسی درباره یک روز عادی به زبان ادبی
خاطرهها لازم نیست آنقدر هیجان انگیز باشند که شور و شوق بینهایت را در دلمان زنده کنند و یا آنقدر بد که اشک را از چشمانمان جاری سازند. خاطره میتواند خیلی عادی باشد، مثل خاطره روزی که میخواهم برایتان بگویم.
در اتاق نشسته بودم که صدایی آمد. بلند شدم و به طرف پنجره رفتم و از پشت شیشه پنجره کوچه را نگاه کردم باران شروع به باریدن کرده و دانههای درشت باران به کف کوچه میخورد و از برخورد آن آب باران جمع شده کف کوچه به بالا پرتاب میشد.
لباس گرم پوشیدم و چترم رنگیام را برداشتم و به کوچه رفتم. چتر را روی سرم گرفته بودم، صدای برخورد باران روی چتر چقدر زیبا بود . باد سردی میوزید و باران را به هر سمتی که میخواست متمایل میکرد و چتر من نیز هماهنگ با باد به این طرف و آن طرف میرفت.
نگه داشتن چتر توی دستم برایم سخت شده بود. انگار باد دوست نداشته باشد که من زیر باران چتر داشته باشم تمام تلاشش را میکرد تا چترم را از دستم بیرون آورد و با خود به آسمان ببرد.
عاقبت برای دقایقی موفق شد. چتر از دستم افتاد و یکی دو متر جلوتر و روی زمین افتاد و غلت زد. من به دنبال آن رفتم تا باد بیشتر آن چتر را از من دور نکند.
چتر را برداشتم اما دیگر لباسهایم زیر باران خیس شده بودند. با این حال چتر رنگیام را دوباره روی سر گرفتم و به راهم ادامه دادم. احتمال داشت که سرما بخورم اما دیدن منظره بارانی آنقدر لذتبخش بود که دلم نمیآمد به خانه برگردم.
در حال رفتن به سمت پارک بارانی، به این فکر میکردم که چترها میتوانند همدم تنهایی ما در روزهای بارانی باشند، و بدون ترس از خیس شدن زیر باران تا هر کجا که خواستیم همراه ما بیایند.
تا به پارک رسیدم، باران به شدت قبل نبود. کمی دیگر قدم زدم و بعد راهی را که رفته بودم، برگشتم تا به خانه بروم. به خانه که رسیدم چترم را گوشهای آویزان کردم تا خشک شود و خودم هم لباسهایم را که زیر باران خیس شده بود، عوض کردم تا سرما نخورم.خاطره یک روز بارانی یک خاطره خوب و جالب برای من بود که در آن از هوای بارانی و دیدن مناظر زیبای طبیعت و شهر شسته شده زیر باران لذت بردم و هرچند یک کمی خیس شدم اما بیرون رفتن با چتر زیر باران ارزشش را داشت. از این انشا نتیجه میگیریم که ما باید از تک تک لحظاتمان لذت ببریم و دلخوشیهای شاد کوچک را زیبا رقم بزنیم تا بعدها با مرور آنها، خاطرهای زیبا یاد داشته باشیم.
مطلب مشابه: انشا خوشبختی با 3 انشا زیبا در مورد رسیدن به خوشبختی و وصف آن