مجله تاپ‌ناز‌

انشا درخت + مجوعه انشا بلند و کوتاه ادبی در مورد درخت

مجموعه انشا در مورد درخت را در این بخش آماده کرده ایم. این انشاهای کوتاه و بلند ویژه پایه تحصیلی کودک و نوجوان است و امیدواریم انشا با موضوع درخت مورد توجه شما قرار گرفته باشد.

انشا درباره درخت – متن توصیفی از درخت پا در هوا و وارونه

برای پایه تحصیلی : کودکان- نوجوانان

موضوع انشا : توصیف درختی که ریشه هایش در هواست به زبان ادبی با نتیجه گیری و مقدمه

مقدمه :

چقدر شگفت انگیز است داده های خداوند..

قدرت خداوند را بیشتر مشاهده می‌کنیم.و چقدر هیجان‌انگیز است.

به درخت روبه‌رو نگاه می‌کنم.درخت افتاده بر روی زمین ریشه‌هایش در ابرها فرورفته است.

ریشه‌هایش در اسمان در ذکر و ثنای خداوند است. با تمام وجود خداوند را ستایش می‌کند. و در حال حمد و ثنای اوست.

و هر چه می‌گذرد بالا و بالاتر می‌رود.و دست‌هایش را بیشتر به عرش می‌برد. و پیوسته در حال مناجات با معبود است.

برگ‌هایش را می‌بینم که چطور فروتن و متواضع در حال سجده‌اند و نیایش خدای بی‌همتا را به‌جا می‌آورند.

درخت شاخه‌هایی پر از برگ را درروی زمین گسترانیده و ریشه‌هایش همچون مار درهم‌پیچیده است. و در داخل ابرها فرورفته ..

ریشه‌های قطور درخت گویا با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند تا ببینند کدام‌یک زودتر به خدا می‌رسند.

با نیروی هر چه تمام‌تر و با سرعت بی‌اندازه در شتابند تا به اسمان برسند.

جای ریشه و برگ‌های درخت عوض‌شده است.

و ریشه درخت که همیشه در قعر زمین قرار داشته الان در آسمان‌هاست.

پس‌ازاین درخت می‌توانیم درس بگیریم همان‌گونه که این درخت وارونه شده

و جای ریشه با شاخگان عوض‌شده دنیا هم این‌گونه است.

وقتی پرنده‌ای زنده است مورچه را می‌خورد .وقتی می‌مرد مورچه‌ها اورا می‌خورند .

زمان و شرایط در هر موقعیتی می‌تواند تغییر کند یک درت میلیون‌ها چوب‌کبریت می‌سازد.

ولی تنها یک چوب‌کبریت برای سوزاندن میلیون‌ها جنگل کافی است.

پس اگر روزی قدرتمند بودی و همانند شاخه‌های درخت در عرش صعود کردی یادت نرود که دنیا در چرخش است.

و خداوند از تو قدرتمند‌تر…

و ممکن است روزی در زیر قرار بگیری …

پس همیشه خوب باش و خوب زندگی کن…

انشا درباره درخت – انشا از زبان یک درخت به زبان ساده و کودکانه

برای پایه تحصیلی : کودکان -ساده

موضوع انشا : انشا از زبان درخت – من یک درخت هستم .

مقدمه :

من میخواهم خودم را به جای یک درخت بگذارم

و از زبان او حرف بزنم و درد و دل کنم

تا به دوستان خودم بگویم باید با درخت مهربان باشند.

پس انشای خود را اینطور آغاز میکنم :

سلام بچه های نازنین . من یک درخت هستم . من دوست شما بچه ها هستم .

وقتی هنوز یک دانه کوچولو بودم یک پدر مهربان به همراه کودکش به اینجا آمدند.

آنها مرا خیلی آرام در خاک گذاشتند و کاشتند.

بعد به من آب دادند .

علف های هرز اطراف مرا چیدند تا من خوب نور و غذا بخورم

کم کم من با خجالت سرم را از خاک بیرون آوردم

بعد دیدم دنیا خیلی قشنگ است و پر از سبزه و گل و چمن و درخت های بزرگ است .

وقتی من هنوز کوچولو بودم . پسر کوچولو و پدر مهربان او خیلی حواسشان به من بود

آنها هر وقت تشنه بودم به من آب میداند. به به چه آب خنکی

و هر چند وقت یک بار به خاک من کود میدادند تا من غذای خوشمزه برای خوردن پیدا کنم

آنها اگر کنار من علف های هرز بدجنس رشد میکرد می چیدند.

کم کم من بزرگ شدم

ساقه ام اول سبز کم رنگ بود بعد سبز پر رنگ شد بعد کم کم ساقه ام تبدیل به یک چوب ضخیم شد .

اول فقط یک دانه برگ داشتم

بعد یک عالمه برگ در آوردم

قدم هی بلند و بلند تر شد

پسر کوچولو هم با من بزرگ و بزگتر شد ولی قد من از او بلند تر بود

به خاطر همین هر وقت پسر کوچولو خسته میشد میامد و به من تکیه میکرد

من خیلی قوی هستم . دوست دارم وقتی کسی خسته بود به من تکیه کند

وقتی کسی میخواهد زیر برگ ها و شاخه های من استراحت کند من برگ هایم را باز میکنم.

تا نور به چشمش نخورد و سایه باشد و او راحت بخوابد .

بچه ها من در فصل تابستان میوه های خوب و لذیذی تولید میکنم … به به چه میوه های شیرینی.

بعد بچه ها می آیند و میوه ها رو میخورند و می خندند .

من خیلی دوست دارم به آدم ها کمک کنم و آنها را بخندانم .

ولی بعضی وقت ها آدم ها من را اذیت میکنند .

مثلا یک چیز تیز پیدا میکنند و اسم خودشان را روی پوست من میکنند .

آخ آخ من خیلی دردم می آید .

بعضی وقت ها که هوا سرد است آدم بزرگ ها شاخه های مرا میکنند و می سوزانند تا گرم شوند.

ولی کار بدی میکنند و نباید من را اذیت کنند .

چون من بچه ها و حتی آدم بزرگ ها را خیلی دوست دارم

دوست دارم آنها بخندند ، خوشحال باشند . دوست دارم هوا را تمیز کنم تا آنها راحت نفس بکشند .

دوست دارم به آنها میوه خوشمزه بدهم .

دوست دارم به آنها سایه بدهم تا استراحت کنند.

بچه های خوب ، با من مهربان باشید من دوست شما هستم .

نتیجه گیری :

نتیجه میگیریم درخت دوست ماست و خیلی به ما کمک میکند

و ما نباید درخت ها را اذیت بکنیم و باید در روز درختکاری درخت بکاریم تا بزرگ بشود و سایه و میوه بدهد. این بود انشای من .

مطلب پیشنهادی: انشا در مورد مادر | انشا درباره مادر فداکاری مادر خوبی های مادر انشای ساده و ادبی

انشا درباره درخت

انشا درباره درخت – متن توصیفی – شاعرانه زیبا

برای پایه تحصیلی :  نوجوانان

موضوع انشا : درخت – زیبایی های این خلقت الهی – سپاسگزاری از خالق این زیبایی ها

مقدمه :

وقتی دنبال نشانه ای از عظمت خداوند باشی به هر گوشه ای که نگاه کنی ، نشانه ای خواهی یافت …

به قول سهراب :

زیر بیدی بودم

برگی از شاخه ی بالای سرم چیدم

گفتم : چشم باز کنید

آیتی بهتر از این میخواهید ؟!

به راستی که چه آیت  و نشانه ای بهتر از دیدن زیبایی های لطیف یک برگ میتوان یافت ؟

و درختانی که هر کدام آرام و مغرور ریشه های خود را نم نم در خاکی استوار کرده اند به امید روزی که تکیه گاه خستگی ما باشند.

به امید روزی که سایه شان پناه ما باشد از گرمای آفتاب

و به امید روزی که دل های خسته یک مسافر را سبز کنند از شادی تنها با یک سیب سرخ .

گاهی فکر میکنم جهان بدون این سبزی ، این سبزی پر طراوت ، این شادابی خالصانه چقدر فقیر بود .

گاهی فکر میکنم بدون درختان این نعمت های صبور الهی چقدر خالی بود .

دانشمندان هر روز به رازی ظریف و ظریف تر از درختان ، گل ها و طبیعت شگفت انگیز پی میبرند

و من همچنان بی هیچ چشمداشتی تنها تشنه نگاه کردنم …

تشنه ام و هرگز سیراب نخواهم شد از نگاه به عظمت آفریده های زیبای تو … پروردگار من …

سیراب نمیشوم از نگاه کردن به ظرافتی که نقاش هستی تک تک رگبرگ های تو را کشیده است .

از رنگ آمیزی زیبای برگ هایت که هر درخت چون یک تابلوی نقاشی بی نقص در برابر دیدگان ما نقاشی شده است .

سیر نمیشوم از نفس کشیدن وقتی کنار تو هستم .

سیر نمیشوم از خواب وقتی زیر سایه تو به خواب رفته باشم .

سیر نمیشوم از نور های باریک بازیگوشی که راهشان را از میان برگ های تو پیدا کرده اند .

سیر نمیشوم از آموختن از تو … درخت صبور مهربان … آموزگار خستگی ناپذیر عشق بخشش عشق …. بی منت … آرام … مغرور …

و هرگز سیر نخواهم شد از نفس کشیدن در هوای ” الحمدلله “

که سپاس شایسته خدایی ست که تو را آفرید.

مطلب مشابه: انشا در مورد رودخانه + انشا در مورد گذر رودخانه با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری

انشا در مورد درخت به سبک داستانی

من در این انشا می‌خواهم خودم را به جای یک درخت بگذارم و از زبان او حرف بزنم و درد دل کنم تا به دوستان خودم بگویم باید با درخت مهربان باشند. پس انشای خود را اینطور آغاز می‌کنم :سلام بچه‌های نازنین. من یک درخت هستم. من دوست شما بچه‌ها هستم. وقتی هنوز یک دانه کوچولو بودم یک پدر مهربان به همراه کودکش به اینجا آمدند. آنها مرا خیلی آرام در خاک گذاشتند و کاشتند. بعد به من آب دادند. علف‌های هرز اطراف مرا چیدند تا من خوب نور و غذا بخورم. کم‌کم من با خجالت سرم را از خاک بیرون آوردم. بعد دیدم دنیا خیلی قشنگ است و پر از سبزه و گل و چمن و درخت‌های بزرگ است. وقتی من هنوز کوچولو بودم، پسر کوچولو و پدر مهربان او خیلی حواسشان به من بود. آنها هر وقت تشنه بودم به من آب می‌داند. به به چه آب خنکی و هر چند وقت یک بار به خاک من کود می‌دادند تا من غذای خوشمزه برای خوردن پیدا کنم. آنها اگر کنار من علف‌های هرز بدجنس رشد می‌کرد می‌چیدند.
کم کم من بزرگ شدم. ساقه‌ام اول سبز کم‌رنگ بود بعد سبز پررنگ شد بعد کم‌کم ساقه‌ام تبدیل به یک چوب ضخیم شد. اول فقط یک دانه برگ داشتم. بعد یک عالمه برگ در آوردم. قدم هی بلند و بلندتر شد. پسر کوچولو هم با من بزرگ و بزگ‌تر شد ولی قد من از او بلند تر بود. به خاطر همین هر وقت پسر کوچولو خسته می‌شد می‌آمد و به من تکیه می‌کرد. من خیلی قوی هستم. دوست دارم وقتی کسی خسته بود به من تکیه کند. وقتی کسی می‌خواهد زیر برگ‌ها و شاخه‌های من استراحت کند من برگ‌هایم را باز می‌کنم تا نور به چشمش نخورد و سایه باشد و او راحت بخوابد.
بچه‌ها من در فصل تابستان میوه‌های خوب و لذیذی تولید می‌کنم، به به چه میوه‌های شیرینی. بعد بچه‌ها می‌آیند و میوه‌ها را می‌خورند و می‌خندند. من خیلی دوست دارم به آدم‌ها کمک کنم و آنها را بخندانم.
ولی بعضی وقت‌ها آدم‌ها من را اذیت می‌کنند. مثلا یک چیز تیز پیدا می‌کنند و اسم خودشان را روی پوست من می‌کنند. آخ آخ من خیلی دردم می‌آید. بعضی وقت‌ها که هوا سرد است آدم بزرگ‌ها شاخه‌های مرا می‌شکنند و می‌سوزانند تا گرم شوند. ولی کار بدی می‌کنند و نباید من را اذیت کنند. چون من بچه‌ها و حتی آدم بزرگ‌ها را خیلی دوست دارم. دوست دارم آنها بخندند، خوشحال باشند. دوست دارم هوا را تمیز کنم تا آنها راحت نفس بکشند. دوست دارم به آنها میوه خوشمزه بدهم. دوست دارم به آنها سایه بدهم تا استراحت کنند. بچه‌های خوب، با من مهربان باشید من دوست شما هستم.
از این انشا نتیجه می‌گیریم درخت دوست ماست و خیلی به ما کمک می‌کند و ما نباید درخت‌ها را اذیت بکنیم و باید در روز درختکاری درخت بکاریم تا بزرگ بشود و سایه و میوه بدهد. این بود انشای من.

انشا درباره درخت

انشا درباره درخت به شیوه ادبی

وقتی دنبال نشانه‌ای از عظمت خداوند باشی به هر گوشه که نگاه کنی، نشانه‌ای خواهی یافت. به راستی که چه آیت و نشانه‌ای بهتر از دیدن زیبایی‌های لطیف یک برگ می‌توان یافت؟ و درختانی که هرکدام آرام و مغرور ریشه‌های خود را نم‌نم در خاکی استوار کرده‌اند به امید روزی که تکیه‌گاه خستگی ما باشند. به امید روزی که سایه‌شان پناه ما از گرمای آفتاب باشد.
درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه‌ای از تجلیلات آفریدگار عالم است، که از دانه‌ای متولد می‌شود. دانه‌ای که زیر خروار‌ها خاک جوانه می‌زند و خود را از بین سنگ‌ها بیرون می‌آورد و با آب و نور و آفتاب جان می‌گیرد. زمین همچون مادری مهربان و دلسوز دانه‌ها را در آغوش گرم خود رشد می‌دهد تا بزرگ و تنومند شوند.
جوانه‌ها به ساقه‌های کوچکی تبدیل می‌شوند که اندک اندک رشد کرده و شاخ و برگ می‌دهند. شاخ و برگ‌ها محل مناسبی برای زندگی پرنده‌هاست. گاهی آنها همبازی جوجه گنجیشک‌ها می‌شوند و گاهی هم محل آواز خواندن آنها تا در کنار برگ‌ها سرود خوشبختی را بخوانند. شاخ و برگ‌ها دوباره جوانه می‌زنند و بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند و بدین ترتیب بعد از چند سال به درختی بزرگ و تنومند تبدیل می‌گردد.
درختان در جهان هستی بسیار متنوع و گوناگون هستند در رنگ‌ها، پوست‌ها، شاخه‌ها، میوه‌ها، برگ‌ها و شکل‌های مختلف. اگر برگ درختان را نوازش کرده باشید متوجه تفاوت‌ها و شباهت‌هایشان شده‌ایدکه بضی از آ نها زبر و بعضی نرم و لطیف و برخی دیگر مخملی، نازک، ضخیم، جذاب و چشم‌گیر هستند. درختان به منزله ریه‌های یک شهر هستند که نقش مهمی در سلامت افراد جامعه ایفا می‌کنند. آنها هوای آلوده را با شش‌هایشان تنفس می‌کنند و به بجای آن اکسیژن را برای ما و موجودات دیگر تأمین می‌کنند. تهیه کاغذ از چوب درختان و تولید میوه از فایده‌های دیگرشان محسوب می‌شود.
دانشمندان هر روز به رازی ظریف و ظریف‌تر از درختان پی می‌برند و من همچنان بی هیچ چشمداشتی تنها تشنه نگاه کردنم، تشنه‌ام و هرگز سیراب نمی‌شوم از نگاه کردن به ظرافتی که نقاش هستی تک‌تک رگبرگ‌های درخت را کشیده است. از رنگ‌آمیزی زیبای برگ‌هایی که هر درخت چون یک تابلوی نقاشی بی‌نقص در برابر دیدگان ما به نمایش می‌گذارد. سیر نمی‌شوم از نفس کشیدن وقتی کنار درخت هستم. سیر نمی‌شوم از خواب وقتی زیر سایه درخت به خواب رفته باشم. سیر نمی‌شوم از نور‌های باریک بازیگوشی که راهشان را از میان برگ‌های درخت پیدا کرده‌اند. سیر نمی‌شوم از آموختن از درخت صبور مهربان، آموزگار خستگی ناپذیر عشق بخشش عشق بی‌منت، آرام، مغرور …و هرگز سیر نخواهم شد از نفس کشیدن در هوای الحمدلله که سپاس شایسته خدایی‌ست که درخت را آفرید.

مطلب مشابه: انشا بهار | انشا در مورد بهار و فصل نو شدن | 4 انشا در مورد فصل بهار و نو شدن

انشا از زبان یک درخت در پاییز

سال هاست که این باغچه ی کوچک خانه ی من است و اکنون دیگر شاخه هایم چنان قد کشیده اند که می توانم از یک طرفم که پنجره قرار دارد منظره ی درون اتاق را و از طرف دیگر کوچه و خیابان را ببینم.

گنجشک های کوچک در میان انبوه شاخه هایم لانه کرده اند و صبح ها همگی بال زنان به طرفم می آیند و روی شاخه هایم می نشینند و آواز سر می دهند و گربه ی همسایه هر بار با تلاشی بی وقفه سعی می کند از تنه ام بالا بیاید و یکی از گنجشک ها را شکار کند و بخورد و من تماشا می کنم که هر بار او شکست خورده به خانه اش بر می گردد و در انتها مجبور می شود باز هم غذایی که مرد همسایه برایش آماده کرده است را میل کند.

اکنون دیگر باد سرد پاییزی تمام برگ هایم را از شاخه ها جدا کرده و در باغچه و کف حیاط ریخته است و آن میوه های نارنجی رنگم را نیز مرد خانه چیده و من خالی از برگ و میوه هستم.

باد هر بار زوزه کنان در تمام تنم می پیچد و بعد مرا به سمتی حرکت می دهد و همین مزاحمت های او خواب خوش گنجشگ هایی که سر در گریبان فرو برده و روی شاخه هایم آرمیده اند را به هم می زند و آن ها را وادار به پرواز می کند.

این جا گاهی باران می بارد و قطره های آن تمام وجودم را سیراب می کند و گاهی نیز آسمان به برف سپید و زیبایی مهمانم می کند و من میزبان دانه های سپیدی می شوم که تمام شاخه هایم را می پوشاند و مرا نیز سپید پوش می کند.

در این روز های سرد بیش تر به بهار فکر می کنم، به بهاری که با اولین نسیم هایش از شوق شروع به جوانه زدن می کنم و شاخه های خشک و خالی ام پر از برگ های سبز و تازه می شوند و باز سبز قامت و استوار در باغچه خود نمایی می کنم.

انشا درباره درخت و فواید درخت

درخت یکی از آیه های شگفت انگیز و مظاهر عظمت پروردگار است و تفکر در خلقت و دوره زندگی اش چیزهای زیادی به ما یاد می دهد.

درختان نماد هستند، از آن لحظه که به شکل یک دانه در دل خاک می خوابند تا آن لحظه که بزرگ و تنومند شده و به بار می نشینند به ما درس های زیادی می آموزند.

درس صبر را … که در روزهای سرد زمستانی تنها رویایش بهاری سرسبز است و لحظه ای به این رویا شک نمی کند و منتظر می ماند.

درس مقاومت را … که در برابر بادهای سهمگین همچنان محکم و استوار در جای خود می ایستد.

درس سخاوت را … که بی هیچ منت و چشم داشت آغوشش را به روی ما باز کرده و از میوه های جانش به ما می بخشد.

درخت نماد سرسبزی و سرزندگی است و با دوره زندگی خود به ما می آموزد که در گذر عمر در برابر تندبادها و سختی های روزگار خم به ابرو نیاورده و بدانیم در پس هر طوفان آرامشی هست و بعد از هر زمستان، بهاری خواهد رسید.

به ما می آموزد که ثروتمند بودن به دارندگی نیست، به بخشندگی است. چه بسا افرادی که در ثروت غرق هستند اما خست و بخل درون آن ها باعث شده همواره احساس فقر داشته باشند و از بخشندگی فرسنگ ها فاصله!

ما از میوه، گل ها، چوب و حتی سایه درختان استفاده می کنیم، درخت هوای اطراف ما را پاکسازی می کند و طبیعت پیرامون ما را زیبا … اما آیا ما نیز تا همین اندازه در حق درختان مهربان هستیم؟!

مطلب مشابه: انشا با موضوعات آزاد + چند نمونه با موضوعات مختلف و پیشنهادی آزاد

انشا کوتاه درباره درخت

هر درخت، بر مبنای سرنوشت و طرح مقدرش، همان گونه که در دانه اش مستتر است، براساس همان برنامه، رشد می کند و به یکتایی حقیقی خویش می رسند. درختان نیازمند مراقبتند و هر زخم آنها را باید تیمار کرد؛ پس یادمان باشد که قلب های خون چکان عاشق را!! در گوشه ای دیگر ثبت کنیم نه بر تنه درختان و ابتدای حروف نام هایمان را با جمع و تفریق به دفاترمان انتقال دهیم و دوستی هایمان را با احترام در ژرفنای روابطمان بجوییم و بدانیم که ما جزئی از همین طبیعتیم و حکایت تافته جدابافته زیاد باورمان نشود.
باشد تا فروتنی را از درخت بیاموزیم که چون بارش افزونتر شود بر تواضع او افزوده می شود.
تسلیم را از او فراگیریم که چون مقدر شد«سیب» شود دلش هوای انگور شدن نمی کند.
بخشش را از او فرا گیریم که سایه و میوه اش را بی پرسش و بی منت بر همگان روا می دارد تا آنجا که رابیند رانات تاگور می گوید: «تبر هیزم شکن، از درخت دسته ای برای خود خواست، درخت داد.

انشا در مورد درخت و درختکاری

مقدمه: گرمای تابستان را که حس می کنم ،خیلی سریع به دنبال یک درخت می گردم، خود را در زیر سایه اش خنک می شوم و با خوشحالی می گویم خدایا شکرت که این درخت اینجا بود و من خنک شدم. چه قدر این درختان بی ادعا هستند و هیچ کس از سایه آنها بی نصیب نمی شود.

بدنه : چه قدر همه برگ هایش خاک گرفته اند و بی محابا شلاق باد می خورد. چه درخت تنومندی و چه برگهایی ، این درخت بزرگ زمانی نهالی نازک و بی برگ بوده است، چه سالهایی تحمل کرده است. چه قدر این درخت را دوست دارم و دلم برای آرامشش تنگ می شود.

چه برگ هایی که در بالاترین  مکان قرار دارند، دستم به آنها نمی رسد. چه قدر این برگها غرور دارند. چه قدر به نور و خورشید نزدیک هستند. وقتی باران می بارد این برگها رقص نور دارند و چه عاشقانه در حوالی هم می رقصند. درخت تنومندی را که یاد دارم خاطرات اجدادم را هم را لای برگهایش جای داده است.

درخت موجودی بسیار ساکت و پر فایده است که تمام موجودات را تامین می کند. خودشان توقعی ندارند ولی همه زندگی می بخشند. درخت روزی دانه ای خاک گرفته بود که زیر پای رهگذران له می شد و گاهی اگر یکی از آنها شانسی می آورد و در مسیر آب قرار می گرفت، بخت به او روی آورده و زندگی جدید شروع شده است.

اینجاست که به این باور عمیق می رسم که خدا بخواهد همه چیز ممکن است. درختی ، دانه ای ، برگی، همه را به بلندترین مکان می رساند. درخت را که می بینم به شکوه خداوندی پی می برم که در حوالی من است.

چه روزگارانی بر این نهال گذشته که به این تنومندی رسیده است. درختان هم مانند انسانها خاستگاهی دارند، هر درختی بومی مکانی است. من هم بومی درگاه خدایم….

نتیجه گیری: درخت یک نعمت خداوند است که موجب تعادل در طبیعت می گردد، اگر درخت نباشد، خاک هم به مرور زمان از بین رفته و کم کم طبیعت هم روند طبیعی خود را از دست می دهد. بهتر است درخت را مانند جسم خود حفظ کنیم و از آزار رساندن به آنان خود داری کنیم. درخت مانند یک کودک نیاز به مراقبت دارد. از او مراقبت کنید.

انشا زیبا درمورد درخت

درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگار عالم است.
درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاکی طبیعت می باشد.
در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم.
بر اساس آیات قرآن، یکی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یکی از ویژگی های بهشت که در آیات کریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد:« در بهشت باغ هایی وجود دارد که از زیر درختانش نهرها جاریست».
در میان این درختان بهشتی، درختان میوه نیز وجود دارد، میوه هایی که به تعبیر قرآن « و فاکهه مما یتخیرون » است.
بسیاری از پیامبران و امامان معصوم (ع) ما کشاورز و باغدار بودند و خود با دست خود به کاشت و برداشت درختان اقدام می کردند و به این وسیله در عمران و آبادانی زمینی که خداوند به آن امر فرموده، اهتمام می ورزیدند، مثلاً حضرت علی(ع) چندین نخلستان را با دست مبارک خود احداث کرد و یا امام محمد باقر (ع) در کاشت درختان و کشت و زراعت حتی در گرمای تابستان، کوتاهی نمی فرمود.
پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نیز علاوه بر دامداری و تجارت، به کشت درختان و زراعت اقدام می فرمود و در حفظ درختان، حتی در جنگ با دشمنان و اشغال سرزمین آنها، به سربازان اسلام تاکید می فرمود.
در اهمیت درخت و درختکاری همین بس که در روایتی معتبر از یکی معصومین (ع) منقول است که: «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول کاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیک خود دست برندارید». و این نشانگر تاکید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختکاری است. گرچه متاسفانه با پیشرفت تکنولوژی، تخریب جنگل ها و نابودی درختان رو به افزایش است، اما جای خوشبختی است که بشر امروز به این عمل زشت خود اقرار دارد و سازمان هایی را برای حفظ و حراست و گسترش پارک ها و ازدیاد درختان به وجود آورده است.
در کشور ما نیز در حفظ و حراست درختان و جنگل ها کوشش های چشمگیری انجام گرفته، از جمله هر ساله 15 تا 22 اسفند ماه به عنوان هفته درخت و درختکاری اعلام شده و مردم و دولت به انجام این امر مهم مبادرت می ورزند

مطالب مشابه را ببینید!