مجله تاپ‌ناز‌

انشا درباره ضرب المثل؛ 5 انشا درباره ضرب المثل های معروف فارسی

در این بخش 5 انشا درباره ضرب المثل های مختلف فارسی را ارائه کرده ایم. این ضرب المثل ها در میان ایرانیان بسیار رواج دارند.

انشا درباره ضرب المثل؛ 5 انشا درباره ضرب المثل های معروف فارسی

انشا درباره ی باد آورده را باد می برد

ضرب المثل ها شاید یک جمله ی کوتاه باشند اما معانی عمیقی را همراه دارند، مثلا همین ضرب المثل “باد آورده را باد می برد” یعنی چیزی که آسان به دست بیاید آسان هم از دست خواهد رفت.

شاید از خود این سوال را بپرسیم چرا باید چیزی که به دست می آوریم را از دست بدهیم هر چند که آسان به دست آمده باشد؟!

به نظر من دلیل این موضوع می تواند این باشد که ما تا چه حد می توانیم قدر داشته هایمان را بدانیم و آن ها را حفظ کنیم… اگر برای رسیدن به خواسته هایمان تلاش بسیاری کرده باشیم پس می دانیم که هدف به دست آمده چقدر با ارزش است اما اگر برای چیزی که داریم تلاشی نکرده باشیم آن هدف یا داشته ارزش زیادی برای ما نخواهد داشت و ممکن است حتی در مواقعی داشتن آن را نیز فراموش کنیم یا به خوبی از آن استفاده نکنیم و در نتیجه آن را از دست بدهیم.

سعی و تلاش برای به دست آوردن خواسته ها مسئله ای است که بارها و بارها گذشتگان ما، با شعر، داستان و ضرب المثل به ما یاد آور شده اند، پس باید اهمیت این موضوع را دریابیم و بکوشیم که زندگی مان را بر پایه درستکاری بسازیم تا به خوشی و سعادت دست پیدا کنیم.

سعادت آدمی در داشتن ثروت زیاد نیست بلکه تلاش برای به دست آوردن و قدر دانی از داشته هایی است که با زحمت به دست آمده، در این صورت است که انسان احساس خوشبختی و رضایت از زندگی، دارد.

برداشت : بدون تلاش و زحمت نمی توان به چیزی دست پیدا کرد و اگر هم کسی دست پیدا کند هیچ وقت ارزش واقعی آن را نمی داند به همین خاطر است که به زودی آن را از دست خواهد داد.

داستان کوتاه درباره باد آورده را باد می برد
ریشه ی تاریخی این ضرب المثل به خوبی بیانگر معنی آن است. داستان تاریخی که باید آن را در خاطر سپرد و از آن درس گرفت.

گفته می شود که در زمان پادشاهی خسرو پرویز بین ایرانیان و رومیان جنگی آغاز شد و رومیان که شکست خورده بودند تمام طلاها و ثروت هایشان را برای در امان نگه داشتن از دست ایرانیان، در کشتی هایی نهادند تا به مکانی امن و دور بفرستند و در زمانی مناسب دوباره به آن دست یابند.

اما از بخت بد آن زمانی که کشتی ها به حرکت در آمدند و روانه ی دریا شدند، طوفانی برخاست و کشتی ها را به طرف ساحل برگرداند و تمام طلاها نصیب ایرانیان شد.

نام گنج به دست آمده را “باد آورده” نهادند زیرا که به مدد باد به دست آمده بود. چندی از این ماجرا نگذشته بود که از خزانه ی خسرو پرویز دزدی شد و اموال به غارت رفت و در میان اموال غارت زده طلاهای باد آورده هم بود و پس از آن بود که گفتند باد آورده را باد می برد.

باد آورده حاصل و هدفی ست که بی تلاش و سختی به دست آمده و آنچه که به این شکل به دست آید از دست خواهد رفت مانند گنج باد آورده خسرو پرویز که به چشم هم زدنی از دست رفت.

نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

مزد را کسی خواهد گرفت که کار کرده باشد، تلاش کرده باشد در مسیری که می خواسته و به دست آورد آنچه که می خواسته و سپس ارزش آن را نیز بداند.

بی رنج و بی سختی چیزی حاصل نخواهد شد و چه انتظار بی موردی ست چیزی را داشتن بدون آن که تلاشی کرده باشیم و زحمتی کشیده باشیم و در واقع رنج مسیر است که لذت داشتن گنج را برای ما شیرین خواهد ساخت .

برداشت : ثروتی که بی زحمت به دست آید برای ما برکت نخواهد داشت و به زودی از دست خواهد رفت.

مطلب مشابه: انشا با موضوع کتاب + 10 انشا و مقاله در مورد فواید کتاب و کتاب خوانی

انشا ادب از که آموختی از بی ادبان یعنی چه

گسترش و تفسیر به زبان ساده
ضرب المثل ” ادب از که آموختی؟ از بی ادبان” زمانی به کار می رود که ما با دیدن کار های زشتی که دیگران مرتکب می شوند به بد و ناپسند بودن آن کار ها پی می بریم و سعی می کنیم آن ها را انجام ندهیم.

خداوند متعال به همه ی انسان ها عقل و درایت بخشیده است تا با استفاده از آن، تفاوت بین بد و خوب را درک کرده و خوبی را انتخاب کنند، به همین دلیل است که افراد فهیم و با ادب با دیدن رفتار بی ادبانه دیگران می توانند از آن ها ادب بیاموزند.

با کمک همین قدرت تفکر و عقل است که می توانیم نکات منفی رفتار انسان های بی ادب را شناسایی کنیم و برای با ادب بودن از این نکات و ویژگی ها دوری کنیم.

البته این درک و فهم در همه ی انسان ها یکسان نیست و ممکن است برخی فقط با دیدن یک رفتار یا شنیدن یک حرف کوچک از آن پند بگیرند اما برخی نیز در مقابل هزار سخن حکمت آمیز بی تفاوت باشند و تا آخر عمر نادان بمانند و باعث آزار اطرافیان شوند.

حکایت ضرب المثل
ضرب المثل ” ادب از که آموختی؟ از بی ادبان” از سخنان حکیمی به نام ” لقمان ” که در زمان های قدیم می زیسته برای ما به یادگار مانده است.

این سخن در باب دوم گلستان سعدی به این صورت بیان شده است:

” لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان! از انجام دادن آنچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، پرهیز کردم.”

بر اساس روایات این مرد دانا اصلش حبشی یا در روایتی دیگر غلامی اهل سودان معرفی شده است که در زمان داود پیامبر می زیسته.

لقمان چهره ای نا زیبا و سیاه داشته اما از نظر علم، دانش و حکمت از تمام مردم زمان خود بالاتر بوده است، او در جوانی اسیر شد و به غلامی یکی از افراد بنی اسرائیل در آمد. مالک او فردی بسیار بد اخلاق بوده اما لقمان همیشه در برابر او از خود صبر و بردباری نشان می داده است.

لقمان حکیم از جایگاه ویژه ای نزد پرودگار بر خوردار بوده، به طوری که نام او در قرآن کریم نیز آمده است و این آیه اشاره به همین موضوع دارد:

“ما به لقمان حکمت عطا نمودیم. یعنی وی را خرد و دانش دادیم و هوش و بصیرت عطا کردیم. ”

معنی و مفهوم : رفتار زشت دیگران را دیدن و خلاف آن را انجام دادن

مطلب مشابه: انشا بهترین خاطره من چیست؟ 2 انشا زیبا درباره خاطره های من

انشا ضرب المثل آب در هاون کوبیدن

ضرب المثل ” آب در هاون کوبیدن ” کنایه از انجام دادن کاری بیهوده است که فایده ای برای انسان ندارد.

برخی مواقع انسان وقت و انرژی بسیاری برای یک هدف یا یک کار صرف می کند اما متاسفانه در پایان تمام کار هایش بی نتیجه می ماند، در این موقعیت ها ست که این ضرب المثل کاربرد دارد.

گاهی نیز با این که فرد می داند کاری که انجام می دهد بی ثمر است اما دست از انجام آن کار بر نمی دارد و اصطلاحا آب در هاون می کوبد.

“آب در هاون کوبیدن” یعنی صرف زمان و انرژی اما چیزی به دست نیاوردن و ماندن در نقطه ی شروعی که قبلا بوده ایم.

اما دلیل استفاده از هاون در این ضرب المثل چیست؟
” هاون ” ، ” هاونگ” یا ” هونگ” وسیله ای بسیار سودمند برای خرد کردن، له کردن و پودر کردن مواد مختلف به صورت دستی می باشد.

این وسیله در اندازه ها و جنس های متفاوت از جمله سنگ، چوب، مس، برنج یا برنز ساخته می شود.

هاون های کوچک برای سابیدن زعفران و هاون های بزرگ برای سابیدن و خرد کردن ادویه و تخم گیاهان مورد استفاده قرار می گیرند، همچنین از این وسیله برای مخلوط کردن و در هم کوبیدن مواد خوراکی نیز می توان استفاده کرد.

از این توضیحات نتیجه می گیریم که با استفاده از هاون می توان مواد مختلفی که به راحتی قابل استفاده نیستند را تبدیل به مواد مصرفی کرد، حال اگر شما آب را داخل هاون ریخته و آن را بکوبید هیچ تغییری در آن به وجود نخواهد آمد و آب همان آب باقی خواهد ماند، دقیقا شبیه کاری که انجام داده اید اما نتیجه ای نداشته است.

معنی و مفهوم دور : کار عبث و بیهوده انجام دادن

معنای نزدیک : آب را در هاون کوبیدن و عدم تغییر شکل آن

مطلب مشابه: انشا چرا کتاب میخوانیم؛ 4 انشا زیبا درباره کتاب خواندن

انشا : مفهوم ضرب المثل از ماست که بر ماست

ضرب المثل ” از ماست که بر ماست “ این نکته را یاد آوری می کند که اتفاقات و حوادث زندگی ما، نتیجه ی عملکرد خود مان می باشد و نباید به خاطر آن ها دیگران را مقصر بدانیم و سرزنش کنیم.

انسان از عقل و اندیشه بر خوردار است و لازم است قبل از هر اقدامی درباره نتایج عملکرد خود خوب فکر کند تا در آینده در گیر مشکلات نشود.

در واقع اگر فردی به خاطر سهل انگاری دچار مشکلی شد قبل از هر چیزی باید اشکالات خود را قبول کرده و آن ها را اصلاح کند در غیر این صورت محکوم به تکرار اشتباهات گذشته خواهد بود.

در این میان نیز کسانی هستند که به جای رجوع به خود و اصلاح اشتباهات، همیشه دیگران را مقصر می دانند متاسفانه این افراد در زندگی همیشه شکست خواهند خورد.

این نکته آن قدر مهم است که حتی در قرآن کریم نیز اشاراتی به آن شده است.

آیه ی ” خداوند [سرنوشت] قومی را تغییر نمی‌ دهد مگر این که خود شان تغییر دهند. (رعد: 11) ” و ” هر مصیبتی که به شما می‌ رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده‌ اید. (شوری: 30) ” مربوط به همین موضوع است.

در زبان فارسی ضرب المثل های دیگری وجود دارند که دارای همین مفهوم هستند.

تعدادی از این ضرب المثل ها “ خودم کردم که لعنت بر خودم باد ” ، ” خود کرده را تدبیر نیست ” و ” کرم از خود درخت است ” می باشند.

اما ریشه ی این ضرب المثل به قطعه شعری از ناصر خسرو قبادیانی بر می گردد.

خلاصه داستان این ضرب المثل :
روزی عقابی به قصد شکار در آسمان به پرواز در آمد و در حالی که از شکوه و زیبایی بال ها و پرواز زیبایش مغرور شده بود گفت:

اکنون جهان زیر پای من است و هر جنبده ای که در زمین باشد از چشم تیز بین من دور نخواهد ماند. اگر تکه مویی در دریا ها باشد یا پشه ای بر سر علفی تکان بخورد، من آن را خواهم دید.

اما ناگهان تیر انداز ماهری تیری را به طرف عقاب پرتاب کرد و از شانس بد، تیر مستقیم به بال عقاب خورد او را به زمین انداخت.

عقاب مغرور بر زمین افتاده و مانند ماهی بی قراری می کرد و بال هایش را باز و بسته می کرد تا بتواند دوباره پرواز کند.

او با خود گفت: تعجب می کنم که این تیر که از جنس چوب و آهن است با این سرعت از کجا به طرف من پرتاب شد؟ و نگاهی به تیر کرد که در بالش فرو رفته بود ادامه داد: نمی توان کسی دیگری را سرزنش کرد زیرا هر اتفاقی که برای من افتاد به خاطر غرور و خود خواهی خودم بود.

معنی و مفهوم : پذیرش اشتباهات و سرزنش کردن خودمان به خاطر کار اشتباهی که انجام داده ایم.

مطلب مشابه: انشا محل زندگی؛ 3 انشا درباره محل زندگی و شهر ما برای پایه های مختلف

موضوع انشا : ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه

مناسب کودکان (داستان کوتاه)
یک موش کوچک که بسیار زرنگ بود در یک جنگل بزرگ زندگی می کرد.

نام این موش فلفلی بود و یک خانه ی قشنگ در میان جنگل برای خودش درست کرده بود و آن جا را بسیار دوست داشت.

در یکی از روز ها گاو گرسنه ای از راه رسید و در نزدیکی خانه ی فلفلی کلی علف خورد و زمانی که سیر شد روی خانه ی کوچک فلفلی نشست.

فلفلی با سر و صدای گاو از خانه اش بیرون آمد و دید که گاو هیچ توجهی به خانه ی او که در حال خراب شدن است ندارد.

او به گاو سلام کرد و گفت لطفا از روی خانه ی من بلند شو و جای دیگری استراحت کن، چون خانه ی من کوچک است و نمی تواند وزن تو را تحمل کند.

گاو او را مسخره کرد و گفت تو کوچک تر از آن هستی که به من دستور بدهی کجا بخواهم استراحت کنم.

فلفلی باز هم از گاو خواهش کرد اما گاو بی ادب هر بار او را بیش تر مسخره می کرد و همین موضوع فلفلی را خیلی عصبانی کرد.

فلفلی کوچک پشت درختی رفت و در آن جا قایم شد و زمانی که گاو به خواب رفت آرام آرام به او نزدیک شد و گوش گاو را گاز گرفت.

گاو از شدت درد بیدار شد و فریاد زد چه کسی مرا گاز گرفت، اما وقتی کسی را ندید دوباره خوابید. فلفلی این بار محکم تر از قبل گوش گاو را گاز گرفت.

گاو بی ادب بالاخره تسلیم شد و از روی خانه ی فلفلی بلند شد و به او گفت که تو با آن هیکل کوچک ات مرا شکست دادی.

راز پیروزی فلفلی تفکر، شجاعت و پشتکارش بود.

این داستان ما را یاد آن فلفل قرمزی می اندازد که بسیار کوچک است اما اگر آن را بخوریم از تندی آن بسیار اذیت می شویم و دهان مان آن قدر می سوزد که اشک مان در می آید.

مناسب نوجوانان
ضرب المثل ” فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه ” یاد آور این نکته است که بر اساس ظاهر هیچ کس درباره ی او قضاوت نکنیم زیرا ممکن است بعضی از انسان ها جثه ی کوچکی داشته باشند اما از نظر اندیشه بسیار قوی بوده و توانایی های زیادی داشته باشند.

اگر انسانی از نظر هیکل و اندام درشت باشد اما اندیشه ی خوبی نداشته و نادان باشد، موفقیتی را کسب نخواهد کرد، زیرا این تفکر و اندیشه ی درست است که باعث می شود انسان پیشرفت کند و زندگی موفقی داشته باشد.

خداوند بزرگ هر کس را با توانایی های ویژه ای آفریده است بنابراین حق نداریم بدون شناخت کسی درباره او قضاوت کنیم.

نباید درباره ی کسی، نظری بدهیم که ممکن است درست نباشد، زیرا نمی دانیم پشت چهره ی هر کسی چه چیزی نهفته است.

به یاد داشته باشیم که تفاوت ظاهری بین انسان ها دلیل بر برتری یکی بر دیگری نیست و ما باید توانایی و استعداد هر کس را بشناسیم و آن طور که شایسته است با آن ها رفتار کنیم.

جالب است که برای رساندن این مفاهیم انسانی از فلفل استفاده می کنیم.

ظاهر فلفل بسیار کوچک است اما با خوردن ذره ای از آن غافلگیر می شویم، زیرا تندی آن می تواند باعث سوزش دهان شود و اشک آدمی را سرازیر کند.

اگر کسی از خاصیت و تندی فلفل خبر نداشته باشد آن را دست کم خواهد گرفت اما اگر آن را بشناسیم در استفاده ی از این ادویه محتاط تر خواهیم بود.

مطلب مشابه: انشا خوشبختی با 3 انشا زیبا در مورد رسیدن به خوشبختی و وصف آن

مطالب مشابه را ببینید!