انشا در مورد عشق + چند انشای زیبای ادبی با موضوع عشق و عاشق بودن
مجموعه انشا در مورد عشق، دوست داشتن و عاشقی را در این بخش تاپ ناز گردآوری کرده ایم و امیدواریم از خواندن انشا با موضوع عشق لذت ببرید. در بخش های دیگر انشا با موضوع عشق به خدا و انشا در مورد دوست را هم قرار داده بودیم و شما را دعوت می کنیم این انشاهای زیبا را بخوانید.
انشا کودکانه درباره دوست داشتن
من اولین بار دوست داشتن را از مادرم یاد گرفتم، او از وقتی من را به دنیا آورده همیشه به من عشق ورزیده است و با نوازش کردن ها و فداکاری هایش به من محبت زیادی کرده است.
من می دانم هیچ وقت هیچ دوست داشتن واقعی در این دنیا مانند دوست داشتن مادر نسبت به فرزندش نخواهد بود چون همیشه می گویند عشق مادرانه خیلی حقیقی و از صمیم قلب است.
هنوز هم وقتی از مدرسه به خانه می آیم و زنگ خانه را می زنم، او در را برایم باز می کند و با نگاه پر از مهر و محبت خود به من نگاه می کند و من همه خستگی ام در می رود.
من هم عاشق مادرم هستم اما می دانم دوست داشتن و مهر و علاقه او به من حتی از مال من هم بیشتر است چون او خیلی فداکارتر از من است.
دوست داشتن بین همه آدم ها وجود دارد و احساسی است که خداوند بزرگ در هم ما گذاشته است و هیچ وقت تمام نمی شود.
خدا این کار را کرده تا ما بتوانیم با دوست داشتن و عشق به دیگران به آن ها کمک کنیم و در حل کردن مشکلات آن ها را یاری دهیم.
این دوست داشتن حتی در طبیعت و بین حیوانات و پرندگان هم وجود دارد. مادرم می گوید حتی باران هم با باریدن به روی خاک تشنه به آن محبت می کند.
ما هم باید یاد بگیریم این گونه یکدیگر را دوست داشته باشیم و به هم محبت کنیم.
مقاله در مورد
رابطه عشق و پول
آیا پول میتواند برای ما عشق بخرد؟ به نظر میرسد که این سوال پاسخ مشخصی ندارد. اگر عشق مثل مذهب باشد، آنوقت نه میتوان آن را خرید و نه در مورد آن بحث کرد. اگر رابطه عاشقانه مثل یک معامله تجاری باشد، آنوقت میتوان آن را خرید و درمورد آن مزاکره کرد. به نظر میرسد عشق به هر دو اینها شبیه باشد اما دقیقاً با هیچکدام یکسان نیست.
آویشی مارگالیت (Avishi Margalit) دو تصویر از سیاست را توصیف میکند: سیاست بعنوان اقتصاد و سیاست بعنوان مذهب. اگر به سیاست مثل اقتصاد نگاه کنیم، کاملاً قابل مصالحه، مذاکره و تبادل است. اما اگر به آن مثل مذهب نگاه کنیم، جنبههایی از آن وجود دارد که باید مقدس در نظر گرفته شود و هیچوقت به آن نگاه مالی نداشت.
مارگالیت عنوان میکند که زندگی اقتصادی براساس جایگزینی است: یک چیز با چیزی دیگر قابل تعویض است. بر همین اساس، جای زیادی برای چانه زدن مالی در زندگی اقتصادی وجود دارد.
*
انشا کوتاه عشق به خدا
خدا را دوست دارید؟ بعید میدانم فرد دینداری در جهان باشد که به این سوال پاسخ منفی بدهد. ولی اگر بخواهیم واقعاً صادق باشیم، شاید پاسخمان مثبت هم نباشد.
جوانترها و بچهها چطور؟ آیا آنها هم خدا را از ته قلب و فکرشان دوست دارند؟
حدود یک سال پیش به شناختی دست یافتم: اینکه من واقعاً خدا را دوست ندارم.
بله میتوانم بگویم که دوستش داشتم، دستوراتش را رعایت میکردم، زمان زیادی را به او فکر میکردم و کلامش را دوست داشتم. ولی به دلیلی هیچ تلاش واقعی برای دوست داشتن واقعی او انجام نمیدادم.
من وقت و انرژی زیادی را برای تلاش به دوست داشتن دیگران گذاشته بودم ولی به دلیلی نمیدانستم که این دومین کاری است که باید انجام دهم، نه اولی.
*
انشا در مورد عشق و نفرت
وجود انسان پر از احساسات مختلف است و هر انسان در شرایط متفاوت احساسات متفاوتی را از خود بروز می دهد.
عشق و نفرت هم، احساساتی هستند که در هر وجود هر انسانی یافت می شوند و در طول زندگی، ما بارها آن ها را تجربه می کنیم.
لحظه ی تولد، آغوش مادر و نوازش هایش به ما عشق را یاد می دهد و تا پایان عمر نیز انواع مختلفی از عشق و محبت نسبت به انسان ها و هر چه در جهان است را می آموزیم.
عشق به هر کسی، و هر چیزی، اندازه های متفاوتی دارد، و ممکن است بعضی آدم ها یا بعضی موارد را در زندگی بیش تر از بقیه دوست داشته باشیم.
مرز باریکی بین عشق و نفرت وجود دارد و حتی ممکن است بعضی مواقع عشق تبدیل به نفرت و یا نفرت تبدیل به عشق شود.
عشق و نفرت بیش از حد، می تواند زندگی انسان را خراب کند. عشق یک طرفه و شدید گاهی به خاطر بی محلی طرف مقابل تبدیل به نفرت می شود، و در صورتی که فرد نتواند خودش را کنترل کند حوادثی بدی را به دنبال خواهد داشت.
زندگی فرصتی است که خداوند در اختیار انسان گذاشته است تا عشق بورزد و محبت خود را بی منت نثار دیگران کند.
در این دنیای زود گذر باید نفرت را از وجود خودمان بیرون کنیم، زیرا نفرت قلب انسان را پر از کنیه می کند.
انسانی که پر از نفرت است هم خودش را آزار می دهد و هم دیگران را، اما زمانی که قلب تان پر از عشق به خدا، دیگران و … باشد، با آسایش و آرامش زندگی خواهید کرد.
نتیجه گیری : انسان تنها زمانی می تواند زندگی خوبی داشته باشد که دلش پر از عشق و محبت باشد و از نفرت و کینه دوری کند.
*
انشای عینی درباره عشق
عشق یکی از احساسات مشترک بین انسانها است. عشق نوعی دوست داشتن بیش از اندازه است که با خصوصیاتی مثل محبت و علاقه خیلی زیاد، از یک دوست داشتن معمولی متمایز میشود. عشق به دو طرف نیاز دارد. که یکی از آنها عاشق و دیگری معشوق است. عاشق بیشترین علاقه ممکن را نسبت به معشوق دارد.
در فرهنگ لغت نوشته است که واژه عشق از عَشَقّه گرفته شده و عشقه گونهای پیچک است که دور گیاه میپیچد. این پیچیدن باعث میشود که گیاه زرد و پژمرده شود. بعضی میگویند عشق بر انسان همان تأثیری را دارد که عشقه بر گیاه میگذارد. اما افراد دیگر، نظرات متفاوتی دارند.
عشق در بعضی موارد لطیف است و باعث خوشحالی عاشق و معشوق میشود اما گاهی خطرناک است و کسی که عاشق است، ممکن است برای به دست آوردن رضایت معشوق آسیب جسمی و روحی ببیند.
یکی از انواع عشق، عشق رمانتیک است که پیش از ازدواج به وجود میآید. از انواع دیگر عشق میتوان به عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق عرفانی و عشق به خانواده اشاره کرد. برخی انسانها عاشق خودشان هستند که به آنها خودشیفته یا نارسیست میگویند.
بخش بسیار زیادی از اشعار زیبا درباره عشق و مسائل عاشقانه سروده شده است. در ادبیات کهن ایران کسی که دارای احساس عشق نسبت به کسی دیگر است، دلداده و کسی که مورد احساس عشق است؛ دلبر یا دلربا نام دارد. اگر احساس عشق در وجود انسانها نبود، ادبیات عاشقانه وجود نداشت.
همچنین در ادبیات عرفانی عشق حضور گسترده دارد و از مراحلی است که عارفان به آن میرسند. برخی عارفان عشق را به دو بخش عمده «عشق خدا به بندگان» یا عشق بزرگ و «عشق بندگان به خدا» یا عشق کوچک تقسیمبندی میکنند. در این تقسیمبندی عشق میانه «عشق انسانی به انسان دیگر» است که فرعی محسوب میشود. عرفا باید دست از علاقه به همهچیز بکشند و در حد توانشان فقط به خدا عشق بورزند تا به کمال برسند. البته برداشت هرکدام از عارفان از عشق متفاوت است که هر کدام زیباییهای خود را دارد. به قول حافظ:
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
تعریفهای مختلفی از عشق وجود دارد. هر نظری که درباره عشق داشته باشیم، به عنوان یک انسان عشق بخش جدانشدنی زندگی ماست و همیشه احتمال دارد که عاشق فردی یا چیزی شویم.