مجموعه اشعار تک بیتی مهدی اخوان ثالث؛ گزیده شعر عاشقانه و زیبا این شاعر
در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه کوتاه و بسیار زیبای تک بیتی مهدی اخوان ثالث در مورد پاییز و زمستان و فراغ و … همراه با عکس نوشته های ناب را آماده کرده ایم که می توانید از آن ها برای شبکه های اجتماعی استفاده کنید، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با ما همراه باشید.
اشعار تک بیتی مهدی اخوان ثالث
سرگشته محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم
وای از ین حال پریشان که من امشب دارم
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
نادر از هند نبرد، آنچه تو بردی ز دلم
که تو مهری و مهاری و مهارت کردی
بهار آمد ، پریشان باغ من افسرده بود اما
به جو باز آمد آب رفته ، ماهی مرده بود اما
خداوندا خودت این قدر زیبا
جهانت را چرا زشت آفریدی؟
بماند از صخره ی کارون کران این صیحه ام در یاد
ستم چون بگذرد از حد، برآرد سنگ هم فریاد
از آتش دل شب همه شب بیدارم
چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
مطلب مشابه: اشعار تک بیتی عارف قزوینی | تک بیتی های عاشقانه و ناب این شاعر
به چه کس باید گفت؟
با تو انسانم و خوشبخت ترین
مهتاب شب که جامش از اختر لبالب است
گر هر ستاره ماه شود، باز شب شب است
در دل من خانه گیرد ، هر چه عالم را غم است
می رسد وقتی به منزل ، بار می آید فرود
من اينجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بينم بد آهنگ است
در این قفس شوم، چه طاووس، چه بوم
چون ره ابدی ست، هر کجا بودی، باش
دیدم و آمد به یادم دردمندی های دل
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خویش را
آشکارا نتوان گفت چه کردی و چه بود
آن عبارت که تو پنهان به اشارت کردی
عشق ها می میرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می مانند
مست کرد امشب نسیمِ مستِ شهریور مرا
گرچه باز از چشمِ تَر آبانم، از دلْ آذرم
دلم در دوریت خون شد، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید؟
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه، زمستان است
مطلب مشابه: مجموعه اشعار تک بیتی حافظ؛ گزیده اشعار زیبای عاشقانه حافظ شیرازی
چنان تنهای تنهایم ، که حتی نیستم با خود
نمی دانم که عمری را چگونه زیستم با خود
اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث
دلم در دوریت خون شد، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید
سر کوه بلند آمد سحر باد
ز توفانی که میآمد خبرداد
نه نغمه نی خواهم و نه طرف چمن
نه یار جوان، نه باده ی صاف کهن
دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند
جهانی سیاهی با دلم تا چهها کند
نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
بگیر فطره ام، اما مخور، برادر جان
که من در این رمضان قوتِ غالبم غم بود
از روز دلم به وحشت، از شب به هراس
وز بود و نبود خویشتن بیزارم
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
با نگاهی که شب دوش اشارت کردی
بخدا بود و نبودم همه غارت کردی
عاشق شوریده دل، در دفتر شعرش نوشت
هر کسی یک دلبر جانانه دارد، من تو را
نردبان هر چه هم بلند کنند
نرساند ترا به ماه بلند
مطلب مشابه: زیباترین اشعار تک بیتی شهریار؛ عاشقانه ترین مجموعه شعر کوتاه شهریار
ماه شهریور پر است از خاطراتِ عشقِ من
من به جان تا زنده باشم، عاشقِ شهریورم
اکنون که زبان شعله ورم نیست، چو شمع
وز عمر همین شبم باقی ست، چو شمع
از درختان دلم عشق بچین، نوبری است
فرصتی نیست بیا، کشتن احساس چرا؟
در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کردهام با این پرستوها و ماهیها
جوارم در کلیسا بانگِ اُرگ است
دلِ من کوچک است و غم بزرگ است
موجها خوابیده اند آرام و رام
طبلِ طوفان از نوا افتاده است…
آتشی که آب میپاشند بر آن، میکند فریاد
ما مقدس آتشی بودیم، بر ما آب پاشیدند
تا چشم را گشودم و بستم، گذشت عمر
بود و نبود من چو شرر، جز دمی نبود
یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
کاش می شد بنویسم چه نوشتی با چشم
کاش می گفت عبارت چه اشارت کردی
سر کوه بلند ابر است و باران
زمین غرق گل و سبزه بهاران
قاصدک ! هان چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
ای کناره های عاقل ، دست و مویش را نمی گیرید؟
او دلیری در میانتان بود، دارد غرق می گردد
بترس از روشنایی های آن شب
که چشمِ اخترش دندانِ گرگ است
هی فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
من بیچاره ی بدبخت مسکین
ندارم هیچ و دارم میهمان هم!
در آن لحظه که بوسیدم لبش را
نسیم و لاله رقصیدند با هم
دلی دارم، قرار اما ندارد
سرشکی، اختیار اما ندارد
مطلب مشابه: مجموعه اشعار تک بیتی خیام نیشابوری با مجموعه شعر تک بیتی عاشقانه و احساسی
شب افتاده ست و من تنها و تاریکم.
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
خواهم که به خلوتکده ای از همه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
دلم ایران و تو اسکندر تاییس اطوار
زدی و سوختی و کشتی و غارت کردی
شعر کوتاه تک بیتی عاشقانه
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
هر که برده است این خر جفتک پران را روی بام
می تواند هم به پایینش بیار ، والسلام !
هر چه می گویم نر است، این زندگی گوید : بدوش!
هر چه می گویم که افتادم زپا، گوید: بکوش!
شاهدم باش ای سحر! کامشب تو خندیدی و من
همچنان گریان به یادِ آن بتِ افسونگرم
بهار آمد ، پریشان باغ من افسرده بود اما
به جو باز آمد آب رفته ، ماهی مرده بود اما
شنیدم در جهان جز نیش هم هست
دل از کس انتظار اما ندارد
ز پوچِ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
مطلب مشابه: مجموعه اشعار تک بیتی سعدی و گلچین اشعار کوتاه عاشقانه و احساسی
خوش خبر باشی ، امّا ، امّا گِرد بام و درِ من
بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا
خشکید و کویر لوت شد دریامان
امروز بد و از آن بتر فردامان
به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من
شب افتاده ست و من تاریک و تنهایم
هر که خود داند و خدای دلش
که چه دردی ست در کجای دلش
ای جاودانگی
ای دشت های خلوت و خاموش
باران من نثار شما باد
شنیدم مفلسی، با چون خودی، گفت
که شام، امشب چه داری بیش یا کم؟
چون شمعم و سرنوشت روشن، خطرم
پروانهٔ مرگ پر زنان دور سرم
گر زری و گر سیم زر اندودی، باش
گر بحری و گر نهری و گر رودی، باش
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور وزین تصویر بر دیوار ترسانم
مطلب مشابه: اشعار تک بیتی صائب تبریزی با گلچین زیباترین اشعار کوتاه عاشقانه
می دهم خود را نوید سال بهتر، سال هاست
گر چه هر سالم بهتر از پار می آید فرود
صدم غم هست، اما همدمی نیست
وگر یک همدمم باشد غمی نیست
هزاران رازم اندر سینه پژمرد
دریغا و دریغا ، محرمی نیست
بيا ره توشه برداريم،
قدم در راه بيبرگشت بگذاريم
مطلب مشابه: اشعار تک بیتی برای کپشن و مجموعه شعر جالب و جذاب احساسی و عاشقانه
بهار،ای بهار بهشتی،سلام!
نسیم،ای نسیم بهاری،درود!
بس که همپایش غم و ادبار می آید فرود
بر سر من عید چون آوار می آید فرود
تا چشم را گشودم و بستم، گذشت عمر
بود و نبود من چو شرر ، جز دَمی نبود
لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست!
آرام و قرار دل دیوانه من باش …
بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی
منشین با من! با من منشین!
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم
چون شرط اجل بر سر از آتش تبرم
خصم افکند آوازه که با تاج زرم!
آن بهشتِ آرزویم، تاجِ عمرم، هستیم
سایه پروردِ خیالم، نازنینم، دلبرم …
بیا ای روشن، ای روشن تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
بنوش ای برف ! گلگون شو، برافروز
که این خون، خون ما بی خانمان هاست
مطلب مشابه: شعر تک بیتی تیکه دار و سنگین با اشعار کنایه آمیز با معنی
زمستون،تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
زمین دلمرده ، سقفِ آسمان کوتاه ،
غبار آلوده مهر و ماه ،
زمستان است
تا زشت و بد اینچنین فزاینده است
هر روز گذشته به ز آینده است
قصههای بیشهٔ انبوه، پشتش کوه، پایش نهر
قصههای دست گرم دوست در شبهای سرد شهر
چنان تنهای تنهایم که حتی نیستم با خود
نمی دانم که عمری را چگونه زیستم با خود
تا که دندان داشتیم، نانم نبود
نان چو پیدا گشت ، دندانم نبود
روزه ها را یک به یک خوردیم و آبی نیز روش
بعد از افطار آب دارد کیف، اما کم بنوش
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
ممکن شمار بی ادبی از ادیب هم
گاهی سکندری خورد اسب نجیب هم
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست؟