متفاوت ترین جملات در مورد یأس و نا امیدی؛ متن کپشن و بیو نا امیدی
در این بخش از تاپ ناز می توانید متن ها و جملات در مورد حال بد، حسرت، یأس و نا امیدی را مطالعه کنید و همچنین در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید. در ادامه مطلب مجموعه جملات ناامیدی را در اختیارتان گذاشته ایم که امیدواریم از مطالعه آن ها نهایت بهره ببرید.
جملات در مورد یأس و نا امیدی
از من فاصله بگیر…
هر بار که به من نزدیک میشوی…
باور میکنم هنوز میتوان زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر…
خسته ام از امید های کوتاه…
از زندگی در خیال…
ای همچو یخ افسرده، یک لحظه برم بنشین
تا در تو زند آتش ترسا بچه یک باریبی خویش شو از هستی، تا باز نمانی تو
ای چون تو به هر منزل، وامانده ی بسیاری
چقدر در خستگی روزگار دوش گرفتم و هنوز باز کثیف هستم.دلم دیگر آرامش را به چشم نخواهد دید، خسته، خسته هستم.
سخت است در خوش گذرانی هایت هم افکارت آزارت دهند، و طعم زهر مار به خود بگیرد لحظات شادت …
مطلب مشابه: متن های نا امیدی | عکس نوشته های نا امید شدن از زندگی
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه میفشارمت اما ندارمتای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح میشمارمت اما ندارمتدر عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت اما ندارمتمی خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان
در باغ دل بکارمت اما ندارمتمی خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت اما ندارمت
الان چند روزه هوا ابریه
شاید حال دنیا مث من بده
دیگه رفتن تو که هیچ چیزی نیس
از این بدترش هم سرم اومده!
از این بدترش هم کشیدم ولی
به رومم نیاوردم این دردمو
نذاشتم که بی تابیمو حس کنن
شبایی که با گریه سر کردمو
لب پنجره م سوز داره هوا
تو فکرم که سرما نره توو تنتدلم شورتو میزنه کاشکی
یه چیزی بپوشی روو پیراهنت
مقصر کی بوده توو این رابطه
کدوم از ما پا پس کشیده بگو
زمستون بی من توی کافه ها
چه حالی بهت دست میده بگو
جای خالی من روی صندلی …
دلم می خواهد
زندگی ام را موقت بدهم دست یک آدم دیگر
بگویم تو بازی کن تا من برگردم
نسوزی ها..؟!
من از لبخند زدن ، صحبت کردن ، کنار گذاشتن ، معاشرت کردن و تا کنون از هر موجود بودن ، به وزن سکوت های فانی احتیاج دارم تا به درون خودم برسم. ” و از این خستگی رهایی یابم.
مطلب مشابه: جملات نا امیدی در عشق + متن و پیامک های داشتن غم عاشقانه
اگر می خواهید به من توهین کنید می توانید ترکم کنید و بار خستگی عشق را بر دوش من قرار دهید.
من باید خوشحال باشم ، اما در عوض هیچ چیز را احساس نمی کنم. این روزها هیچ چیز زیادی احساس نمی کنم. من چندین بار گریه کردم ، اما بیشتر تهی هستم ، انگار هرچه احساس می کنم احساس صدمه دیدن است و می خندم و می خندم و عشق با جراحی برداشته شده است ، مرا رها کرده است مثل پوسته. “و از این روزگار بی عشقی خسته شده ام.
گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن!
به رفتن که فکر می کنی، اتفاقی میفتد که منصرف می شوی!
می خواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بروی!
این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است!
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
بخدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال…
کپشن و بیو نا امیدی
تلخ ترین حادثه قَرن است
اینکه تنها کسی که میتواند
حالت را خوب کند،
علت حال بدت باشد….
مطلب مشابه: جملات فلسفی زیبا در مورد زندگی؛ سخنان با معنی زیبایی زندگی
دیگر از این شهر…
میخواهم سفر کنم…
چمدانم را بسته ام…
اگر خدا بخواهد امروز میروم…
نشسته ام منتظر قطار…
اما نه در ایستگاه…
روی ریل قطار …
گاهی یه حرف تمومه شب بیدار نگهت میداره.. ️
مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!
قدرِ همو بدونيم شايد روزایِ خوبمون همينايے هستن كه دارن ميگذرن……️
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد…!
مطلب مشابه: متن های غم انگیز احساس ناکامی و سرخوردگی با جملات جدید
خِیلی وَقتِه قَراره همه ِچی درُست شِه
اگه خیلی مهربان شود ورق میزند، ولی اکثر اوقات آدم رو مچاله میکند روزگار …
من قوی هستم ، اما من خسته ام ، خسته و قوی در کنار هم سخت تنیده شده اند ، همیشه کارهای صحیح انجام می دهم تا بتوانم زندگی کنم.
گاهی اوقات از همه چی خسته ای حتی خودت… (:
مطلب مشابه: جملات غمگین زندگی | جمله و متن های غمگین و ناراحت کننده در مورد زندگی
من خیلی خسته ام. من نمی دانم که آیا می توانم از گذشته استفاده کنم یا نه؟ در اکنونم خسته شده ام و نمی دانم آینده چقدر شبیه گذشته و حال است.
صندوق صدقات نیست دل من
که گاهی سکه ای محبت در آن بیندازید
و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . . .
فریادی ست که نرسیده به گلو بغض می شود ،
به چشم ها که می رسد اشک می شود
و نرسیده به زبان خفه می شود..
همه ما زخم هایی داریم
روی بازو یا ساق پا
زخم هایی قدیمی که داستان دارند
که می شود با آن ها ما را شناسایی کرد
زخم هایی بر پیشانی یا بر قلب هایمان
زخم هایی که برایشان حتی دنبال “مرهم” هم نمی گردیم
مطلب مشابه: عکس پروفایل تیکه دار و عکس نوشته های طعنه دار برای انسان های نارفیق و نامرد
شما احساس خوبی دارید ، و پس از آن ، وقتی بدن شما نتواند بجنگد ، دیگر حس خوبی نخواهید داشت و احساس خستگی وارد وجودتان می شود.
“چه چیزی می خواهید؟”
“لحظه ای از آرامش و آرامش” ، او با شستن معابد ، به مجسمه ها ضربه زد.
مکث کردم “از چی؟”
او پوست پررنگ خود را ماساژ داد و باعث شد گوشه های چشمانش از بالا و پایین و بیرون و داخل آن آویزان شود. “از این آشفتگی.”
من دورتر روی پالت یونجه نشسته ام. من هرگز او را چنان صادق ندیده بودم.
وی ادامه داد: “این عوضی لعنتی مرا خزنده می کند” ، و ادامه داد و دستان خود را از بر روی مجسمه قرار داد تا سرش را به دیوار تکیه دهد و گفت دیگر تحمل دنیا را ندارم. از این دنیا خسته شده ام.
میگویند غم همزاد بشر است، همزاد من به شکلی با من عجین شده که حتی یک دم از من فاصله نمیگیرد.
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ؛
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست …
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد …
میــدونـ ــی چـیـه؟ چـــیز خـاصــی نــیــست فـقـط یـــکم خستــم از زندگـی
یـکم میخوام بـــخوابم یـــکــم مـــیـــخــوام نـــبـــاشم
مطلب مشابه: جملات کوتاه غمناک دل شکسته عاشق و متن های زیبای تنهایی عاشقانه
ما انسان ها مثل مداد رنگی هستیم…
شاید رنگ مورد علاقه یکدیگر نباشیم!!!
اما روزی …
برای کامل کردن نقاشیمان به دنبال هم خواهیم گشت ..
به شرطی که همدیگر را تا حد نابودی نتراشیده باشیم….
من مدتهاست که در سیلاب غم افتاده و توان گریز از آن را ندارم. باشد که در این اندوه ویران کننده، آرام بگیرم.
صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند!
نمیدانم، پس کی زندگی شروع می شود …؟
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”
حسرت تنها یادگاری است که از دستها تو برای من به جا مانده و نمیتوانم چیز دیگری را در میان دستهای خالی ماندهام، تماشا کنم.
من زنومیدی چنین افسردهام
خفته درخاکی وخاکی خوردهام
گاو را چون دشمن من میکنند
جمله را درخرمن من میکنند
بر تن خود بار دارم همچو کوه
باگروهی هر زمان گیرم گروه
گرچه گشتم ذره ذره زیر پای
ذرهٔگردش ندیدم هیچ جای
روز و شب از درد این افسردهام
می ندانم زندهام یا مردهام
آنچه بر من رفت از ظلم و فساد
در بدل خواهند از ننگم معاد
در مضیقی بس خطرناکم ازین
خاک بر سر بر سر خاکم ازین
مردگان را جمله در من مینهند
مرگ را زرین نهنبن مینهند
من میان مردگانم بیخبرکی مرا از زندگی باشد اثر
زندگی کی یابی از مرده دلی
ترک من کن چون ندارم حاصلی
سالک آمد پیش پیر پاک زاد
شرح حال خویش پیش پیر داد
پیر گفتش هست خاک بارکش
عالم حلم و جهان خلق خوش
گر تحمل میکنی چون خاک تو
در دو عالم همچو آبی پاک تو
ذرهٔ گر تو تحمل میکنی
همچو خورشیدی تجمل میکنی
هرکه او موئی تحمل خوی کرد
مشک خلقش عالمی پر بوی کرد
چیز سنگین تاریخ ساز گذشته وجود داشت. من مطمئن نبودم که آن را در خود داشته باشم تا به عقب نگاه کنم. در گذشته چیزی جز خستگی ام نیست.
مطلب مشابه: عکس تنهایی غمگین؛ عکس نوشته و جملات خاص حس ناب تنهایی
از آنجا که من خسته و تنها هستم ، و شما تنها فردی هستید که می توانم بدون اینکه خودم را در معرض خطر قرار دهم با او صحبت کنم.” پروردگارا مرا از این همه خستگی نجات بده.
یه لحــظــه هایــی تو زندگی هست که سر جمع دو دقیقه هم نبوده
اما یادش یه عــمـــر آدمو داغون می کنه…
باران که می بارد
دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افتم
بدون چتر، من بغض میکنم، آسمان گریه
نردبانی که به اندازه دلتنگیه من قد بکشد،
پشت دیوار کسی یافت نشد، تکیه بر حسرت خود خواهم زد