مجله تاپ‌ناز‌

جملات زیبا درباره ابر سیاه؛ متن های سنگین درباره آسمان تیره

جملات زیبا درباره ابر سیاه؛ متن های سنگین درباره آسمان تیره

بعضی شاعران از ابرهای سیاه توصیفات غمگینی ارائه می‌دهند و هر یک را نمادی از یک داستان تراژدی می دانند. ما هم در این بخش از تاپ ناز می خواهیم زیباترین اشعار و دلنوشته ها را در وصف ابرهای سیاه و سنگین در اختیارتان قرار دهیم. با ما همراه باشید.

متن ادبی در مورد ابر سیاه

جملات زیبا درباره ابر سیاه؛ متن های سنگین درباره آسمان تیره

آنچه در متن زیبا در مورد ابرهای سیاه و واژه ابر جلب توجه می‌کند، این است که صنعت تشبیه به وفور در این اشعار استفاده می‌گردد. بیشترین تشبیهات به ابرهای سیاه در شعر معاصر شامل دل غمگین، حوصله تنگ، بغض و… می‌شود. در ادامه این مطلب گزیده ای از چنین اشعار و متن های ادبی کوتاه را در اختیارتان قرار می دهیم.

از تنهایی ام دارد باران می بارد

می ترسم این ابرهای سیاه تمام شوند

و آغوشی برای گریستن نداشته باشم …

من آسمان پر از ابرهای سیاه دلگیرم

اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

این بار
ترسناک تر
بی رحمانه تر و غرنده تر از همیشه
رعد میزند این ابر سیاه
نمیدانم
شاید فقط تلافی دل پرش از ابر سفید است
که عمری بی اعتنای اوست
دارد سر درختان از همه جا بی خبر خالی میشود

پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای روز را از شکن طره‌ی شبگون بنمایکاکل مشک فشان برمه شب پوش مپوش سنبل غالیه سا بر گل خود روی مسایسپه شام بدان هندوی مشکین بشکن گوی خورشید بدان زلف چو چوگان بربایهر که در ابروی چون ماه نوت دارد چشم …

ابر سیاه دلهره رنگین کمونه خاطرات
ستاره های عاطفه همه نشستن چش برات

اینبار کلاغ همسایه خبرهای بدی داره
میگه صدای قلب من سکوت ممتدی داره

انگاری وقت رفتنه لحظه ی بال و پر زدن
آهای کجایی عشق من اعلامیه به در زدن

از من گلایه ای نکن …

مطلب مشابه: عکس هایی زیبا از ابرهای زیبا در آسمان + تصاویر هوای ابری زیبا برای پروفایل

اکنون ابر سیاه بر تخت سلطنت نشسته است

در آسمان

که با غرّشش می برّد

ریسمان نور را

و خورشید را به محاکمه فرا می خواند

با تورِ بارانی به صید درختان میرود

و با شلاقش بر شانه های بامها می کوبد

سمج و مدام

ابر سیاه پائیزی ببار
تا یه کم به دلم اشک بیاد
شاید فراموشم شه
که دنیا با من چه کرد
شایدم امیدوارم کرد که
درد تنهایی رو حس نکنم
اونقدر این روزا دلم گرفته
که حتی خنده هام هم الکیه.

دوباره باورِ باران دوباره ابرِ سیاه
دوباره رعدِ نگاهت شکسته ناله ی آه

به نیشِ عشق گزیدی ولی به بغضِ سکوت
که فصلِ ما به سر آمد در این سرای هبوط

حدیثِ مرگ سرودی،بگو بگو که چرا؟
شب است و درد به آغوشِ غم کشیده مرا

کجاست آیه ی

دوباره باورِ باران دوباره ابرِ سیاه
دوباره رعدِ نگاهت شکسته ناله ی آه

به نیشِ عشق گزیدی ولی به بغضِ سکوت
که فصلِ ما به سر آمد در این سرای هبوط

حدیثِ مرگ سرودی،بگو بگو که چرا؟
شب است و درد به آغوشِ غم کشیده مرا

کجاست آیه ی دستان پاک آغوشت…

در نیمه های شبی که ابرِ سیاه
می بلعید
ماه و ستارگان را….

آشفته و ….خواب زده،
بافتیم!

آسمان را….
با
هزاران ریسمان!

اسمان خواب نداشت
از پس ان ابر سیاه
اسمان دست نوازش
بر سر ابر کشید
ز دل پر تب و تابش پرسید
ابر غرید و بگفت
تو ز احوال دلم بیخبری
وای بر بیخبران
نظری کن به زمین
نظری افکندی
اسمان گفت:بلی
ابر با حال بدش
چه در ان میبینی
اسمان ارام …

شد سیصد و هفتاد و چهار شب
که ماه من از پشت ابر بیرون نیامد
چشمانم به زیبایی مهتاب یادت خشک شد
گریه آمد ترشد
ماه من سیصد و هفتاد و چهارشب است پشت یک ابر سیاه دراز پنهانست ابر ابر هجرانست
چند شبی است انگار گوشه ی ابر سیاه نورانی شدست …

مطلب مشابه: شعر آسمان + چند شعر زیبا در مورد آسمان صاف زیبا و ابری

شعر غمگین در وصف ابر سیاه

جملات زیبا درباره ابر سیاه؛ متن های سنگین درباره آسمان تیره

من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

کجایی؟

اینجا پاییز است

و ابرها شتابی در باریدن ندارند

و ساعت دیواری

عقربه هایش را روی گذشته جا گذاشته

اینجا هنوز یک رز صورتی

گوشه ی باغچه هست

که می خواهد از مسیر دست های تو

به موهای من برسد

به خاطر ابرها تو را گفتم

به خاطر درختِ دریا تو را گفتم

برای هر موج، برای پرندگانِ در شاخسار

برای سنگریزه های صدا

تنهایی‌ام را

به کدام پنجره بگویم

که فردا صبح

چشم در چشم آفتاب رسوایم نکند!

دوست داشتنم را

به کدامین خیال گره بزنم

تا طناب دار بی کسی را دور گردنم نبافد!

و از دردهایم

برای کدام ابرهای سیاه بگویم

تا آبروی یک مرد را چند فصل نگه دار

به دنبال تو می گردم

با انگشتانم در میان ابرهای سیاه جستجو می کنم

در میان بال های پرندگان و برگ ها

و تنها منظره ی رنگ پریده ی میدان شهر پیداست…!

مطلب مشابه: متن عاشقانه در مورد آسمان + جملات زیبا در مورد ماه و آسمان

به خاطرت

با همه قهر کردم!

حالا رفته ای

و من شبیه تکه ابری سیاه تنها شده ام

نمی بارم

آرام آرام

دق می کنم!

کپشن خاص در وصف ابر سیاه

جملات زیبا درباره ابر سیاه؛ متن های سنگین درباره آسمان تیره

با خودم قرار گذاشته ام ، به وقت تمام بی خیالی ها ، توی تمام کافه ها ، خیابان ها ، کتابفروشی ها …
خودم را به صرف انواع قهوه و نوشیدنی و موسیقی و شعر ؛ دعوت کرده ام و به قدم زدن روی تمام سنگفرش های پیاده روهای این شهر …
قرار گذاشته ام با خودم و با آسمان و با ابرهای سیاه ،
که رهاتر از همیشه در آسمان های خیال ، پرواز کنم و در آغوش ابرهای آرامش ، بخوابم .
و بخندم ،
و آرام باشم …
قرار گذاشته ام با کبوترها ، گربه ها ، گنجشک ها ،
با برگ ها ، با قاصدک ها ، با گل ها …
قرار گذاشته ام آنقدر برای خودم باشم که هر جای زندگی که دلم گرفت ؛ با مرورِ حالِ خوب این روزهایم بخندم ،
و هر جا که کم آوردم ؛ بی معطلی با خودم توی کافه ای ، خیابانی ، چیزی ، قرار بگذارم …کپشن عاشقانه و لاکچری درباره ابر

غمگین نباش!
خداوند در ناامیدترین لحظاتت امید می فرسته.
شدیدترین بارون از سیاه ترین ابرها بیرون میاد.

دست من اگر بود

زمین آبادی داشتیم

خانه ی کوچکی

باغچه مملو ریحانی

اطلسی های خوش رنگی

اتاقی با پرده های آبی گلدار

و تخت دو نفره ای کنار پنجره

رو به روی درخت سیب

کنار قیل و قال گنجشک های عزیز

و هر صبح ابری سیاه

گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم

مطلب مشابه: متن زیبا در مورد شب و تنهایی + عکس های زیبا از آسمان شب

شعر کوتاه ابر سیاه می بارد

جملات زیبا درباره ابر سیاه؛ متن های سنگین درباره آسمان تیره

عشق تو آفتاب است

آنگاه که درونم طلوع می ‌کنی

و می ‌بینمت

آن هنگام هم که می ‌روی

نمی‌بینمت

سایه‌ی تنم می ‌شوی و ابر سیاه خیالم

پا به پایم راه می‌ افتی

وهمراهم می شوی…

چیست در زمزمه‌ی مبهم آب؟

چیست در همهمه‌ی دلکش برگ؟

چیست در بازی آن ابر سیاه

روی این آبی آرام بلند،

که ترا می‌برد اینگونه به ژرفای خیال

تو

پولدار تر از منی

لباس های گرانقیمت می پوشی

و با ماشین، هر کجا دوست داشته باشی می روی

من اما کافی ست هوا ابری شود

یا به مترو نرسم

و یا زور تلفن ام حتی به تک زنگ نرسد

آن وقت تنها می شوم، تنها می مانم

و مدام غصه می خورم

دوست داشتن ات مثل بوسیدن ماه است

من هیچ وقت نمی توانم ماه را ببوسم

جملات عاشقانه انگلیسی درباره ابر سیاه

You’re my midnight sunshine lady

You’re my guiding light

You’re the brightest star I’ll ever see

And though the day is dark and cloudy

I’m gonna e all right

When my midnight sunshine touches me

Shel Silverstein

تو خورشید درخشان نیمه شبم هستی

شمع فروزان راهنمای من.

درخشانترین ستاره‌ای هستی که دیده‌ام

حتی در روزهای تاریک و ابری

همه چیز روبراه می‌شود

وقتی که خورشید نیمه شب مرا لمس کند

You’re the sun in my day
the clouds in my sky
the waves in my ocean
and the beat in my heart

تو خورشید روز منی
ابرهای آسمونمی
موج‌های دریای من
و ضربان‌ قلبمی

شعر کوتاه هوای ابری و باران

به خاطر ابرها تو را گفتم

به خاطر درختِ دریا تو را گفتم

برای هر موج، برای پرندگانِ در شاخسار

برای سنگریزه های صدا

برای چشمی که چهره یا چشم انداز می شود

و آسمانش را رنگ می دهد خواب

مطلب مشابه: متن در مورد رنگین کمان؛ 50 جملات زیبای عاشقانه درباره رنگین کمان

ابرها به آسمان تکیه میکنند

درختان به زمین

و انسانها به مهربانی یکدیگر

دلگرمی انسان معجزه میکند…

جاودان باد سایه کسانی که شادی را علتند نه شریک

و غم را شریکند نه دلیل

باران ناگهان ابر است

اشک ناگهان عشق

من ناگهان تو

و تو

از کنار این همه ناگهان

آهسته و آرام گذشتی!…

هوای ابری دلم
خورشید پنهان از دیده ام
به رقص آمده غم دلم
دوباره از جهان عشق حسرت حاصلم
دیده تار گشت
زین عشق محنت حاصلم

چشم هاى تو ارتباطِ مستقیمِ باد و باران است

چشم هاى تو پیامبر باغچه و ناودان است

چشم هاى تو معجزه

چشم های تو ابر

چشم های تو..

آه اى معشوق

ای فصل با باران ما برریز بر یاران ما
چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما

ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها
زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما

این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر
کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ما

ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما
رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما

بر خاک و دشت بی‌نوا گوهرفشان کرد آسمان
زین بی‌نوایی می‌کشند از عشق طراران ما

این ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن
بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما

یک قطره‌اش گوهر شود یک قطره‌اش عبهر شود
وز مال و نعمت پر شود کف‌های کف خاران ما…

باران به بساط اول این سال ببارید
ابر سیاه این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد

تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد

گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت
سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد

از دامن که تا به در شهر بساطی
از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کرد

شاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی
پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد

مطالب مشابه را ببینید!