جملات زیبا در وصف جنگل؛ متن های قشنگ در وصف جنگل انبوه و درختان زیبا
در ادبیات فارسی و ادبیات جهان تعداد زیادی شعر در مورد طبیعت وجود دارند. برخی از آنها نیز به توصیف جنگل پرداختهاند. به دلیل حس آرامش جنگلها، میتوان فارغ از غوغای جهان ساعتهای زیادی را آنجا سپری کرد و میتوان زندگی بخشیدن به اطراف و سبز ماندن را از جنگل یاد گرفت. در ادامه این مطلب از تاپ ناز، مجموعهای از متن در مورد جنگل را گردآوری کردهایم تا از مطالعه آنها لذت ببرید.
متن ادبی کوتاه در مورد جنگل
طبیعت و جنگل مادر است، مادر هر آن چه که از زیبایی و عشق دیده ایم و ندیده ایم، مادر هر آن چه از خیر و برکت می دانیم و نمی دانیم، مادر خوبی و هر تصوری که می توان از خوبی در ذهن نگاشت یا تصورش را هم نتوان کرد.
جنگل اثر انگشت خداست و با نگاه به هر نقطه و پدیده و حس و حالش می توان خدا را دید و شنید و احساس کرد. کاش بیشتر قدرش را بدانیم و در جهت تقدیس و حفظ آن کمی بیشتر تلاش کنیم تا این گنجینه سراسر عشق و رحمت را از خودمان نرنجانیم. ما در ادامه این مطلب از تاپ ناز می خواهیم زیباترین جملات را در وصف جنگل در اختیارتان قرا دهیم.
از جنگل
به کارگاه چوب بری رفتند
صندلی
نیمکت
میز
آنکه عاشقتر بود
پنجره شد…!
به جنگل می روم
تا ذهنم را از دست بدهم
و روحم را پیدا کنم
من به خود می گویم:
چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد؟
از جنگل
به کارگاه چوب بری رفتند
صندلی
نیمکت
میز
آنکه عاشقتر بود
پنجره شد…!
درختی می افتد،
همه متوجه
صدای افتادنش می شوند،
اما یک جنگل رشد میکند
کسی متوجه نمی شود
مردم اینگونه اند،
به رشدت توجه نکرده
بلکه به افتادنت توجه میکنند…
پس مواظب جای پایت باش
در روزنامه میخواندم
پنج نفر در جنگلی گم شدهاند،
قصهی انگشتهای من
و موهای شماست…
ای شکوه بیکران اندوه من!
آسمان، دریای جنگل، کوه من!گم شدی ای نیمهی سیب دلم
ای منِ من! ای تمام روح من!
آرزویم برکهای در گوشهای از جنگل بودن است
تا هر شب انعکاس چهرهات را همانند ماه درون خود پیدا کنم و لمس کنم.
مطلب مشابه: عکس فانتزی طبیعت | عکس های بسیار زیبا و هنری از کوه و جنگل
یک درخت می تواند شروع یک جنگل باشد
یک شمع می تواند پایان تاریکی باشد
یک واژه می تواند بیانگر یک هدف باشد
امروز می تواند آن “یک روز” باشد…
ای جنگل باشکوه کز من دوری
از داغ تو گُر گرفتهام بدجوریمن در غم خویش بیصدا میسوزم
وقتی که میان شعلهها محصوری
سیگار روشنت را
در جنگل خشک و آشفتهی من انداختی؛
بعد پرسیدی: ”مزاحمتان که نشدم؟” خندیدم: ”نه! اصلا…”
چشم های تو…
وقت زیادی از خدا گرفت…
اگر آفریده نمی شدی…
زیبایی بیشتری به کوه…
به دریا به جنگل میرسید!!!…
جملات ادبی زیبا در وصف جنگل
﮼جنگلی بودیم شاخه در شاخه،
﮼هم آغوش . .
﮼ریشه در ریشه
﮼همه پیوند . .
﮼و اینک
﮼انبوهِ درختانی تنهاییم . .
در روزنامه میخواندم
پنج نفر در جنگلی گم شدهاند،
قصهی انگشتهای من
و موهای شماست…
باید کسیو پیدا کنم که بهش بگم؛
تو مثِ یه جایِ آرومی توو دلِ جنگل….
مطلب مشابه: تعبیر خواب جنگل؛ تعابیر خواب جنگل و گم شدن در جنگل
سبز میپوشی
کویر لوت جنگل میشود
عاقبت جغرافیا را
هم تو عاشق میکنی
سرزمینی دارم
به وسعت پهنای بازوانت
و دریاچهای مواج در آن نگاهت
و جنگلی باران خورده در آن آشفتگی گیسوان افراشتهات
من پسرکی بازیگوش
که دوست دارد به هنگام
تماشای امواج نگاه دل آرامت
و خسته از بازی در جنگل گیسوانِ نم خورده از باران
شب هنگام
در تمامیت ارضی سرزمینش بخواب رود…
بیا یک روز تا انتهای ای جنگل بدویم
تا خودمان را گم کنیم…
بگذار بگویند دختر یدالله
چشم سفید است…
من که شاهدم
سیاهتر از چشمهای تو
رنگی نیست…!
جملت عاشقانه و احساسی جنگل
خیال تو بَرَم میدارد و میبرد…
تا سواحل دور…
تا جنگلهای باران خوردهی بلوط …
وَ بوی هیزمهای خیس…
میبرد به سرزمین دوستت دارم ها …
من در آغوش توام…
اینجا همه چیز روبراه است …
و جز عشق خبری نیست …
همانطور که جنگلی دچار مصیبت حریق میشود
روستایی دچار سیل
شهری دچار زلزله
راهی دچار بهمن
قایقی دچار طوفان
من همانگونه دچار تو شدهام
ولی چقدر مصیبتی چون تو را دوست میدارم …
درختی می افتد،
همه متوجه
صدای افتادنش می شوند،
اما یک جنگل رشد میکند
کسی متوجه نمی شود
مردم اینگونه اند،
به رشدت توجه نکرده
بلکه به افتادنت توجه میکنند…
پس مواظب جای پایت باش
جنگل یک شبه سقوط نمی کند
خیلی زخم تبر خوردن ها
خیلی بی هوا شکستن ها
خیلی شبانه نعش درخت ها را
بر دوش بردن ها…
درخت ها که مثل پرنده ها نیستند که وقتی جنگل آتش گرفت کوچ کنند !
درخت ها می مانند اما نمی توانند جنگل را نجات دهند . . .
مثل من که می مانم اما نمی توانم تو را نجات دهم !
مرا ببخش محبوب من که پرنده نیستم !
دوستم نداری
و زیباتر میشوم
چون بوتهای وحشی در انتهای باغ …
دوستم نداری
و همین بهار
از تمام شاخههای درهمم
گلهای هزار رنگ میروید!
یک روز جنگل میشوم
جنگلی گریان
زیبا و مه آلود
شبیه رویاهایت
تا تو بیایی در من زندگی کنی! …
مطلب مشابه: متن درباره شیر جنگل ؛ جملات سنگین در مورد شیر سلطان جنگل
و کاش هرگز ندانى که
بعد از تو
رو به جادهی شمال که میروم
نه عطرِ دریا سرشارترم میکند
نه بوییدن ساقههای برنج عاشقترم
نه اندوهِ پر ابهتِ سبزِ جنگل، شاعرترم…
یک درخت می تواند شروع یک جنگل باشد
یک شمع می تواند پایان تاریکی باشد
یک واژه می تواند بیانگر یک هدف باشد
امروز می تواند آن “یک روز” باشد…
جنگل است وُ
فرمانِ قلع و قمع وُ
بیرحمیِ هیزمشکن وُ کشاکش اَرّه!
اما
من همچنان
با درختانِ بیشاخ و برگ
از سایه سخن میگویم
تا
میوه دهند!…
تمامی جنگل
بر خورشید نماز می خواند
ولی ز خیل درختان ،
به رغم باور باد در این نماز
یکی به نخواهد نهاد سر بر خاک!…
متن ادبی درباره جنگل مه آلود
فــــدای بی خیالـــی بشر شــــد
بــــه تلطیف هوا،جنگل سرآمــــد
ز جهـــل آدمی دخــلش در آمــــد
تو این جنگل که می بینید
کنار هم نمیشینید
جوانی بی جوانه شد
شما سرگرم آمینید
مطلب مشابه: جملات لذت بردن از طبیعت و متن های انگیزشی مناظر طبیعت
چه خلوت خوشی دارد
این گوشهی قشنگ!
باد از عطر علف، بیهوش
هوا از عیش آسمان، آبی
و ذهن روشن هیزم
که گرمِ گرم …
از خیال جنگل افرا و صنوبر است.
آجر شده قوت لایموتی که منم
فریاد و هوار از سکوتی که منم
آتش شده سهم جنگل خاک آلود
ای ابر ببار بر بلوطی که منم
به جنگ که فکر میکنم زخمی می شوم
به کویر که فکر می کنم تــَرَک برمى دارم
به آسمان که فکر مى کنم پایین مى افتم
و هر وقت به جنگل مى اندیشم
گله اى گوزن ها از رویم رد مى شود
جرأت فکر کردن به تو را ندارم
“دریا” نام عمیقى براى یک معشوقه است
و من هیچوقت شنا کردن بلد نبوده ام . . .
متن در مورد جنگل عاشقانه برای بیو
یک جنگل مداد
حرف داشتم اگر
سوخته کبریت تو
امانم می داد.
عزیزکم،
همچون بهار
که آسمان کبود را دوست دارد.
همچون پروانه ای در دل کویر
یا زنبوری کوچک در عمق جنگل
که به گل سرخی دل داده است
و به آن شهد شیرین اش
دلم جنگل…دلم باران…دلم مهتاب میخواهد
دلم یک کلبه ی چوبی کنار آب میخواهد…
ما زخمی ترین شاخه این جنگل خشکیم
تیغ و تبری نیست ک ما را نشناسد ……
چشم های تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمی شدی
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
می رسید…
ولی جدا از این حرفا چقدر دلم میخواست الان دوتایی کنارِ اتیش.. وسط یہ جنگل..سرم رو سینت… دستات لای موهام بود و…اهنگ مورد علاقمون رو تکرار…!!!…
مطلب مشابه: عکس دختر در طبیعت برای پروفایل + متن دخترانه و جملات زیبا
جنگل است وُ
فرمانِ قلع و قمع وُ
بیرحمیِ هیزمشکن وُ کشاکش اَرّه!
اما
من همچنان
با درختانِ بیشاخ و برگ
از سایه سخن میگویم
تا
میوه دهند!…
گاهی می اندیشم درختی که
تنها بالای کوه زندگی می کند
چرا از جنگل فرار کرده !…
شعر نو در وصف جنگل
هربار که بر می گردم از سفر
تکه ای جنگل
مشتی دریا
اندکی آسمان را
با خود به خانه می آورممن اما باید
جنگل را به جنگل
دریا را به دریا
جاده را به جاده
و زنی را که آن همه راه
تا تهران آورده بودم
بر گردانم به شالیزاریک زن عادت دارد
همه چیز را بگذارد سر جایش
بشقاب را
لیوان را
چاقو را
دارو رامى ترسم از تو
می ترسم بیایی
قلبت را ببرم
و هرگز نتوانم آن را
به جای اولش برگردانم….
ما هردو با شکوفه همدم بودیم
هرثانیه بیقرار شبنم بودیممانند انعکاس جنگل در آب
عمری من وتو قرینه ی هم بودیم.رضاحدادیان
رباعی
از کتاب سرقرارباران…
میان اُبهت جنگل و صدای طبیعت سایه ای از یک مرد توجه ام را جلب کرد. نزدیک تر که شدم دیدم یک پیرمرد است، که روی زمین به جستجوی چیزی ست و هرازگاهی اطرافش را بانگاهی مُبهم و سردرگم نظاره می کند. احساس کردم که در جنگل گم شده و یا کسی اورا اینجا به قصد رها کرده است. به شدت کنجکاو بودم که بدانم به دنبال چیست؟! خواستم نزدیکش شوم تاباهم به پیدا کردن آن چیز بپردازیم. اما مکثی کردم و سر جایم ایستادم. پیرمرد اصلا مرا نمی دید و حواسش جای دیگری بود. زمزمه هایش…
پاییز جان آمدی ؟
من که از پارسال پاییز منتظر تو بودم
یادت هست که گفتم دلم جنگل را میخواهد در یک روز پاییزی
یادت هست که گفتم آب راه های کوچک زیر پایم باشد
حالا آب راه ها روی صورتم نقش بسته اند … چرا آمدی … روز هایم به اندازه تمام برگ های خزانت زرد و غم ناک است
آخر چرا امدی ؟ ؟ ؟…
دلم جنگل را می خواهد
در یک روز پاییزی
باران ببارد
قدمی بزنم
برگ های زرد زیر پایم
در ان هوای نم دار
سیگاری روشن کنم
اب راهه های کوچک زیر پاییم
به کجا میروند
شاید به سمت رودخانه !
تو نیز کجای پاییز ماندی
اخر چرا نیامدی
بیا تا اب راهه ها را باهم ببینیم . . .
دلم جنگل را می خواهد…
هرچه که داری از من ست اما شکسته این دلم
ازمیز کارو صندلی تا کاغذ و تخت و قلممهمان شدی بر خوان من، آتش زدی بر جان من
آرامش طوفان تو،این سایه ایوان منقمری پناه آورده بود بر شاخه ها و برگ من
آواره اش کردی تو با ؛ امضای حکم مرگ منازمرگ همنوعان من ؛ جنگل سیاه پوشیده است
گاهی تبر هم ناروا ؛ از خون من نوشیده استسوزاندی و کردی تباه ؛ اندام زیبای مرا
برباد دادی عاقبت ؛ تو…آرزوهای مرادنیا نمی ماند چنین بر کام تو ای نازنین …
باورم نمیشد
خانه ی چوبی وسط جنگل سبز
هوای ابری و بارانی
بوی کیک شکلاتی
صدای خنده دخترک خردسال
تابلو های پر رنگ و نقش و نگار
گل های نرگس که با نظم خاصی در باغچه صف کشیده بودند
صدای گنجشکان
ابرهایی به رنگ صورتی و بنفش که اندازه یک کف دست با من فاصله داشتند
خنکی آب دریا
ماهی هایی که در آسمان برای خود گردش می کردند
خبری از ماشین و موتور و دود نبود
به کف زمین نگاه کردم، زمین سرتاسر آیینه بود
گیسوانم تا انتهای پاهایم می رسید…
مطلب مشابه: جملات طبیعت زیبا + متن و جملات در مورد زیبایی های طبیعت