دلنوشته های صادق هدایت برای کپشن؛ سخنان و متن های سنگین با معنی
صادق هدایت، یکی از پایهگذاران داستاننویسی مدرن ایران است. هدایت با ایدئولوژی و قلم منحصربهفرد خود، چشماندازی متفاوت از جریانها و سنتهای متداول جامعه ترسیم میکرد. وی را که در کنار «محمدعلی جمالزاده»، «صادق چوبک» و «بزرگ علوی»، مسیری تازه در داستاننویسی فارسی پدید آورده بود، میراثدار بزرگانی چون خیام و حافظ میدانند که با هنر و قریحه خود، پیکان اعتراض را به استبداد و باورهای غالب جامعه نشانه میروند.
صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است که از پیشگامان داستاننویسی معاصر محسوب میشود. وی با قلم متفاوت و شگفتانگیز خود، تاثیری عمیق بر جریان روشنگری ایران، در بحبوحه استبدادزدگی و سنتهای دوران خویش داشت؛ تاثیری که با گذر از دورانهای مختلف، جلوهای شفافتر و عمیقتر پیدا میکند و ردپای آن در آثار نویسندگان معاصر نیز بهوضوح مشاهده میشود. ما در این بخش از تاپ ناز می خواهیم دلنوشته های خاص ومتفاوتی از ایشان را برایتان گردآوری کنیم.
جملات ناب از صادق هدایت برای کپشن
هدایت داستاننویسی از جنس آینده بود که خطبهخط نوشتههای او، گریز از همین آینده را نشان میدهد؛ گویی کسی از صدها سال بعد به گذشته سفر میکند تا حقیقت تاریک زندگی را با کلامی بیپروا و گاه طنزی زهرآلود بازتاب دهد. آثار صادق هدایت، نه برای لذت بردن، بلکه برای رنج کشیدن است؛ رنجی که مخاطب میپذیرد تا واقعیت جامعه را از دریچهای تازه بنگرد. در ادامه مطلب همراه ما باشید تا با زیباترین جملات از ایشان آشنا شوید.
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند.
یاد من باشد تنهاییم را برای خودم نگه دارم و بغض های شبانه ام را برای کسی بازگو نکنم تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم، یاد من باشد که فقط برای سایه ام بنویسم.
با خودم فکر می کنم اگر این درست باشد که هر کسی یک ستاره در آسمان دارد، ستاره من باید خیلی دور، کم نور و پوچ باشد، اصلا شاید من هرگز ستاره ای نداشته باشم
من فقط برای سایه خودم می نویسم که در مقابل نور روی دیوار انداخته می شود. باید خودم را به آن بشناسانم
عشق : برای همه رجاله ها یک هرزگی یک ولنگاری موقتی است . عشق رجاله ها را باید در تصنیف های هرزه و فحشا و اصطلاحات رکیک که در عالم مستی و هشیاری تکرار می کنند پیدا کرد.
مطلب مشابه: سخنان زیبا و دلنشین + جملات با معنی از بزرگان جهان
مرگ، همه هستی ها را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان میکند نه توانگر می شناسد و نه گدا.
از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم.
تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود!
فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد. من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی میکردم، انس نگرفته بودم،
دنیای دیگر به چه درد من میخورد؟
به پایان فکر نکن!
اندیشیدن به پایانِ هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست مثل آغاز ……
دنیا دمدمی است ، دو روز دیگر ماها خاک می شویم ، چرا سر حرف های پوچ وقتمان را تلف بکنیم؟ چیزی که می ماند همان خوشی است ، وقت را باید غنیمت شمرد
باقیش پوچ است و بعد افسوس دارد….
برای من او در عین حال یک زن بود یک چیز ماوراء بشری با خودش داشت. صورتش یک فراموشی گیج کننده همه صورت های آدم های دیگر را برایم می آورد..بطوری که از تماشای او لرزه به اندامم افتاد و زانوهایم سست شد.. در این لحظه تمام سرگذشت دردناک زندگی خودم را پشت چشمهای درشت، چشم های بی اندازه درشت او دیدم، چشم های تر و براق، مثل گوی الماس سیاهی که در اشک انداخته باشند. در چشمهایش..در چشم های سیاهش شب و ابدی و تاریکی متراکمی را که جستجو می کردم پیدا کردم و در سیاهی…
مطلب مشابه: عکس نوشته های زیبا و آموزنده بزرگان + سخنان آموزنده از بزرگان جهان
جملات سنگین صادق هدایت برای پروفایل
لحاف را جلو چشمم نگه میدارم ، فکر میکنم، خسته شدم ، خوب بود میتوانستم کاسه سرخودم را باز کنم و همه این توده نرم خاکستری پیچ پیچ کله خودم را در آورده بیندازم دور ، بیندازم جلو سگ.
هیچکس نمیتواند پی ببرد. هیچکس باور نخواهد کرد، به کسیکه دستش از همه جا کوتاه بشود میگویند: برو سرت را بگذار بمیر . اما وقتیکه مرگ هم آدم را نمیخواهد ، وقتیکه مرگ هم پشتش را به آدم میکند ، مرگی که نمیآید و نمیخواهد بیاید …!
همه از مرگ میترسند، من از زندگی سمج خودم.
خودم را قضاوت کردم
دیدم یک آدم مهربانی نبوده ام
من سخت، خشن و بیزار درست شده ام
شاید اینطور نبودم
تا اندازه ای هم زندگی و روزگار مرا اینطور کرد
مابین چندین میلیون آدم
مثل این بود که در قایق شکسته ای نشسته ام
و در میان دریا گم شده ام
مرگ مادر مهربانی است
که بچه ی خود را پس از یک روز طوفانی
در آغوش کشیده
نوازش می کند
و می خواباند
مطلب مشابه: سخنان زیبای چگوارا + متن و سخنان آموزنده و مفهومی از ارنستو چگوارا
بشر از همه چیز می تواند چشم بپوشد
مگر از خرافات و اعتقادات خودش
ما چقدر به سادگی نیاکان خودمان خندیدی
روزی می آید که آیندگان به خرافات ما خواھند خندید
زندگی من تمام روز
میان چهار دیواری اطاقم می گذشت
و می گذرد
میان چهار دیوار
گذشته است
فاحشه آن مردیست که در زندگی خود
از همخوابگی با بزغاله ای هم نمی گذرد
آن وقت دنبال دختر باکره می گردد
برف هفت سالگی را بخاطر صدای پدر دوست داشتم پاشو ببین چه برفی اومده!
برف ده سالگی را بخاطر آدم برفی هایش،
برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش،
برف هجده سالگی را درست یادم نیست درمیان افکار یخ زده بودم،
برف بیست سالگی قدم زدن های عاشقانه و رد پاهایم،
برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد…
مطلب مشابه: سخنان اشو (جملات ماندگار و آموزنده از فلیسوف و عارف معروف هندی اوشو)
دنیا دمدمی است ، دو روز دیگر ماها خاک می شویم ، چرا سر حرف های پوچ وقتمان را تلف بکنیم؟ چیزی که می ماند همان خوشی است ، وقت را باید غنیمت شمرد
باقیش پوچ است و بعد افسوس دارد….
یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم ، و بغضهای شبانهام را برای کسی باز گو نکنم ، تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم ، یاد من باشد که فقط برای سایهام بنویسم ……
ما همهمان تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یک زندان است، زندانهای گوناگون. ولی بعضیها بدیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند. بعضیها می خواهند فرار بکنند، دستشان را بیهوده زخم می کنند، و بعضیها هم ماتم می گیرند، ولی اصل کار این است که باید خودمان را گول بزنیم، همیشه باید خودمان را گول بزنیم، ولی وقتی می آید که آدم از گول زدن خودش هم خسته می شود…