زبان بدن چیست و کاربرد زبان بدن چیست؟
اطلاعات جالب در مورد زبان بدن
زبان بدن به انواع شکلهای ارتباط غیر کلامی یا رفتاری اشاره میکند که یک فرد از طریق رفتارهای فیزیکی خود، بدون آنکه صحبتی بکند با دیگران قادر است، ارتباط برقرار نماید. این رفتارها میتواند مربوط به وضعیت و حالات بدنی (محل قرار گرفتن دستها، پاها، نحوه نشستن، ایستادن، راه رفتن، خوابیدن)، ژستها (حالتها، اطوارها، اَداها)، حرکات و اشارات بدنی، جلوههای هیجانی صورت و حرکات چشمها باشد.
اگر شما بتوانید ذهن افراد دیگر را بخوانید و آنچه را که آنها واقعاً نیاز دارند و میخواهند، درک کنید بیشک ارتباطات فردی و اجتماعی شما بسیار آسان و مؤثر خواهد شد زیرا با استفاده از این دانش قادر خواهید بود در هر زمان بر طرف دیگر تأثیر بگذارید یا حداقل بتوانید درک کنید که او واقعاً دربارهٔ شما چه فکر میکند؟ اما از نظر علمی، ما نمیتوانیم ذهن دیگران را بخوانیم. در واقع اگر کسی اینطور فکر کند، ممکن است از نظر روانشناسی دچار نشانهٔ «ذهنخوانی» شده باشد که یکی از شایعترین نشانههای اختلال تفکر است. آنچه که ما میتوانیم انجام دهیم خواندن چهره و زبان بدن (تنگفتار) دیگران است که این دانش با ذهنخوانی فرق دارد.
زبان بدن چیست ؟ ما به شما یک پاسخ عالی و شفاف می دهیم: ابزاری برای برقراری ارتباط بدون واژگان است؛ هر کاری که یک شخص انجام میدهد تا شخص دیگر از طریق آن، معانی مورد نظر را برداشت کند. همهی “نشانههایی” که به شخص ارسال میشود از روی اراده نیست و اغلب “به درستی برداشت نمیشود” یا دچار سوء تعبیر میشود. رفتار غیرکلامیْ پیچیده، ظریف، و چندمجرایی است. ممکن است دارای ساختار باشد (از قواعدی خاص پیروی کند)، ولی در اغلب اوقات ساختاری خاص ندارد؛ ممکن است مستمر باشد، یعنی اینکه برخلاف زبان، از واحدهای منفصل تشکیل یافته است؛ ممکن است قابل یادگیری باشد ولی برخی از عملکردهایاش ذاتی و درونی به نظر میرسد؛ و در نهایت اینکه، از نیمکرهی راست مغز دستور میگیرد.
جای تعجب نیست که بسیار از آدمها علاقهی شدیدی به زبان بدن داشته باشند و بخواهند بدانند زبان بدن چیست . همهی ما “ناظر بر آدمها” و روانشناسانی آماتور هستیم، زیرا تا حدودی لازم است اینگونه باشیم. در هر جنبه از ارتباطات کاری – مصاحبههای گزینش، ارزیابی سالانه، جلسهی هیات مدیره – باید دیگران را به دقت مشاهده کنیم تا درکی بهتر از احساسات و همچنین مفهوم (واقعی) گفتارشان بهدست آوریم.
در سنین بزرگسالی، همهی ما تبدیل فریبکارانی ماهر میشویم؛ به هزار و یک دلیل، یاد گرفتهایم خودمان را به شیوهای خاص به دیگران ارائه کنیم؛ تاثیراتی را که بر دیگران میگذاریم مدیریت کنیم؛ همیشه مفهوم اصلیمان را مستقیما بیان نکنیم (شاید به دلیل خدشهدار نکردن احساسات دیگران)؛ ایدهها یا محصولاتی را به دیگران بفروشیم؛ و برخی رفتارهای ناخوشایند را به خوبی توجیه کنیم.
سیاستمداران و مدیران عامل با کمک بازیگران، غالبا یاد میگیرند خودشان را به شیوهای خاص ارائه کنند. آنها میدانند علیرغم اینکه باید نویسندههایی بسیار باهوش برای سخنرانیهایشان داشته باشند، نحوهی ایراد سخنرانی نسبت به آنچه گفته میشود، از اهمیتی بالاتر برخوردار است. این مسئله در عصر تلویزیون که دوربینها میتوانند بر دانههای کوچک عرق، جویدن ناخنها، یا اخمهای گاه و بیگاه سخنرانان مهم تمرکز کنند، اهمیتی بیشتر یافته است.
امروزه کارشناسان معمولا برای کاوش شواهدی مبنی بر عدم صداقت یک سخنران، سخنرانیها را ضبط و لحظه به لحظه کوچکترین تغییرات را در حالت چهره و حرکات بدن تحلیل میکنند. همهی بازیگران و همچنین کمدینهایی که حرکات آدمهای مشهور را تقلید میکنند یا ادایشان را در میآورند، از اهمیت زبان بدن هنگام به تصویر کشیدن یک شخصیت آگاه هستند. غالبا با به کارگیری رفتارهای خاص برخی افراد، چنانچه آن را بزرگنمایی کنند، به سرعت میتوان حدس زد، آنها قصد دارند خودشان را ”جای چه کسی نشان دهند”.
در نتیجه، بسیاری از آدمها پیامهایی را که توسط نشانههای مختلف بدنی ارسال میشوند، به ویژه حالات هیجانی و طرز برخوردها را از جانب خود و دیگران، واقعیتر و بنیادیتر باور میکنند. نشانههای غیرکلامی را ارسال و “افشا” میکنیم؛ که این نشانهها ممکن است در فرآیند ارتباطی به درستی “برداشت” بشوند یا نشوند. فرستندهی این پیامها ممکن است از نشانههایی که ارسال کرده است باخبر یا بیخبر باشد. در حقیقت، دریافتکنندگان این قبیل نشانهها نیز همیشه ممکن است از پیامهایی که واقعا برداشت کردهاند، باخبر نباشند. برای مثال، بیشتر آدمها از گشاد شدن مردمک چشمشان باخبر نیستند؛ همچنین مشاهدهکنندگان نیز از این مسئله بیخبر هستند که ممکن است در شرایط خاصی، به این گشاد شدن مردمک چشم پاسخی مثبت داده باشند (هنگامی که از لحاظ جنسی تحریک شده باشند).
راههایی زیاد برای توصیف و ترسیم رفتار غیرکلامی وجود دارد. بدین منظور، باید بدانیم آیا یک رفتار غیرکلامی با گفتار پیوند خورده یا مستقل از آن است. علاوه بر این، باید رفتار غیرکلامی را بر اساس عملکردهای اجتماعیاش ارزیابی کنیم. میدانیم رفتارهای غیرکلامی:
- تکرارکننده، طنینانداز، و تاکیدکنندهی آن چیزی است که گفته میشود
- پیامهای کلامی را تکمیل، اصلاح، و تشریح میکند
- برای نشان دادن ایدهها و احساسات متناقض یا پنهانسازی انگیزهی اصلی، با پیامهای کلامی مخالفت میکند و با آنها مغایرت و تناقض پیدا میکند
- واژگان را جایگزین میکند
- بر زبان تاکید میکند، بخشی از آن را برجسته میکند، آن را نشانهگذاری و تعدیل میکند
- زبان را تنظیم و هماهنگ میکند
اما در توضیح کلی این که زبان بدن چیست باید گفت که زبان بدن میتواند ظریف یا فاحش باشد؛ میتواند آگاهانه ارسال و ناآگاهانه دریافت شود؛ میتواند به دقت تمرین و نمایش داده شود و همچنین ممکن است از لحاظ بدنی غیرقابل کنترل باشد؛ میتواند با فاش کردن باورها و رفتارهای واقعیتان شرمندهتان کند؛ ولی همچنین (در صورت داشتن مهارت کافی) کمکتان کند به شکلی فوقالعاده پیام دلخواهتان را ارسال کنید؛ حالات چهره، اشارات، حرکات سر و طرز نگاه، تماس بدنی و جهت قرار گرفتن بدن، مجاورت جسمیِ صِرف و همچنین لحن صدا، لباس و آراستگی و زیورآلات بدن میتوانند پیامهایتان را به شکلی واضح ارسال کنند – حتی به شکل عمدی!
توانایی بازیگران فیلمهای صامت (چاپلین، کیتون، و لوید) را در زمینهی ارتباطی در نظر بگیرید. آنها در علم بیان شاگردانی ممتاز و باهوش بودند. آنها برای انتقال مجموعهی گوناگونی از معانی، از زبان اشاره (اشارات به جای واژگان، اعداد، و علائم نقطهگذاری) استفاده میکردند. ارتباط غیرکلامی نسبت به ارتباط کلامی یک ابزار ارتباطی بنیادیتر و قدرتمندتری است.
بیان برخی چیزها به صورت غیرکلامی بهتر از کلامی صورت میپذیرد، و تا حدودی نیز آنها را مبهم و دوپهلو نشان میدهد. همچنین پیامهای ظریف و عمدا مبهم را نیز میتوان از طریق مجرای مبهم و غیرصریحِ ارتباط غیرکلامی منتقل کرد. فرهنگها، همانگونه که خواهیم گفت، قواعد خاصی را دربارهی ارتباط غیرکلامی ایجاد کردهاند، که غالبا در قالب کتابهای آیین معاشرت در مورد چیزهایی نظیر اینکه چه وقت، کجا و چرا دیگران را لمس کنیم، و چگونه سلام و احوالپرسی کنیم و غیره مطالبی نوشتهاند.
اصطلاح ارتباط غیرکلامی، خودْ اصطلاحی گمراهکننده است. “غیرکلامی” علائم صوتی یا شبهزبانی و نشانههایی نظیر لحن هیجانیِ گفتار را نادیده میگیرد، که به وضوح بسیار حائز اهمیت هستند. زبان بدنْ علائم صوتی را نادیده میگیرد. به علاوه، نحوهی ارتباطاتمان نشان میدهد گیرنده و فرستنده (رمزگذار و رمزگشا) هر دو گویندگانی هستند که به یک زبان بدن آگاهاند! پیامهای ارادیِ غیرکلامی ممکن است به صورت ارادی دریافت شوند، یا ممکن است به این شکل دریافت نشوند. به همین صورت، پیامهای غیرارادی ممکن است به شکل غیرارادی ارسال و دریافت شوند.
بیشتر ویژگیهای انسانی محصول طبیعت و تربیت هستند؛ که تفکیک این دو مسئله بسیار دشوار است. مسلما پذیرش و عدم پذیرش رفتارهای مختلف را در مدرسه، خانه و از طریق رسانهها میآموزیم: لمس، ایما و اشاره، طرز نگاه. ولی آیا این مسئله ژنتیکی است؟ آیا با ” زبان بدنِ غریزی” متولد میشویم؟
زبان بدن چیست
در ادامه به شواهدی برای طبیعی بودن این مسئله اشاره میکنیم.
- کودکان نابینا و/یا ناشنوایی که نتوانستهاند رفتارهایی نظیر لبخند، اشاره با سر، و اخم را از طریق مشاهده یاد بگیرند، همچنان این رفتارها را از خود بروز میدهند.
- نوزادان تازه متولد، نشانههای هیجانی آشنایی را از قبیل لذت، تعجب یا علاقه، و درد از خود نشان میدهند. آنها همچنین در مدتی کوتاه بعد از تولد، حالات چهرهی مادرشان را تقلید میکنند.
- دوقلوهای همسانی که پس از تولد، به صورت جداگانه بزرگ شدهاند رفتارهای غیرکلامی کاملا مشابه از خود نشان میدهند؛ حرکاتی نظیر ایما و اشاره و حرکات سر.
- پستانداران نخستینپایه (بوزینهها و سایر میمونها) طیف وسیعی از هیجانهایشان را، به ویژه خشم و ترس، دقیقا شبیه انسان نشان میدهند.
- مطالعات میان فرهنگی که در کشورهای مختلف در تمام قارههای جهان صورت گرفتند، نشان میدهند آدمها نه تنها هیجانهای اصلی (شادی، ترس، تعجب، خشم، ناامیدی، و غم) را به شیوهای بسیار مشابهی یکدیگر نشان میدهند، بلکه همچنین آنها را نیز بدون هیچ تردیدی شناسایی میکنند.
ارتباطات غیرکلامی شامل همهی نشانهها و علائمِ مرتبط با ورودیهای بصری، صوتی و حسی، و همچنین نشانههای اجتماعیِ ظریف ولی فراگیری همچون لباس پوشیدن، رنگ و وسایلی میشوند که در اطرافمان قرار میدهیم. با اینکه چنین تعریفی شاید خلاف عرف به نظر برسد، ولی این امکان را میدهد بتوانیم جامعترین بررسی را از اطلاعاتی که در دسترسمان وجود دارد، در مورد این موضوع شگفتانگیز بهدست آوریم.
پیامهای غیرکلامی به عنوان جایگزین، قدرت دهنده، و گاهی (عمدا) ناقض یک پیام کلامی استفاده میشوند. علائم غیرکلامی را مثلا در مواردی نظیر “بله یا خیر” یا “نمیدانم” میتوان به راحتی جایگزین علائم کلامی نمود. غالبا علائم غیرکلامی میتوانند معنی و مفهوم پیام کلامی را تاکید، برجسته، یا بزرگنمایی کنند. همچنین علائم غیرکلامی میتوانند علائم کلامی را نیز نفی کنند. شرایطی وجود دارند که در آنها، واژگانْ یک پیام را ارسال میکنند، در حالیکه صدا و حالت بیان، پیامی متناقض با آن را نشان میدهند. دو جملهی “میگویم که عصبانی نیستم” یا “البته که این مسئله ناراحتم نکرد” را میتوان به راحتی به دو صورت مختلف بیان نمود.
ارتباطات بدنی غالبا گفتار را کامل میکنند. یک شخص میتواند یک پیام را به صورت غیرکلامی و به گونهای تاثیرگذار دوباره بیان کند. یک علامت غیرکلامی میتواند جایگزین یک پیام کلامی شود یا در حقیقت، آن را برجسته و مهم جلوه دهد. واضحتر از همه اینکه، از ارتباطات غیرکلامی برای تنظیم یا هماهنگ کردن مکالمههای روزمره میان آدمها استفاده میشود. از طریق علائم غیرکلامی است که در طول یک مکالمه میتوانیم بفهمیم، چه وقت نوبتمان برای صحبت کردن فرا میرسد یا چه وقت موضوع مکالمه باعث خجالت و شرمندگی شده است. چیزهای خاصی وجود دارند که عمدا به وسیلهی واژگان گفته نمیشوند یا از طریق رمزگذاریشان به صورت زبان بدن، به شکل مودبانه بیان میشوند. به همین دلیل است که زبان بدن، بخش مهمی را از مفهوم هوش هیجانی به خود اختصاص داده است.
هم چنین به نظر میرسد آدمها رفتارهای غیرکلامی را به صورت استعاری درک میکنند. بنابراین، آدمها از این روش یا استعارهی فاصله استفاده میکنند که نشان میدهد موقعیت/فاصلهای که اتخاذ کردهاند، نشانی بر میل یا نزدیکی آنها است. مجاورت بدنی بر نزدیکی ذهنی، پیوند، یا میل دلالت میکند، که همهی کودکان به صورت غریزی به این مسئله آگاه هستند.
استعارهی هیجانی یا تحریکی نشان میدهد حالت بیان، سرعت گفتار و سرعت حرکات میتوانند چه وقت دلالتکنندهی هیجان باشند و همچنین، همهی رفتارهای غیرکلامی در مورد میزان علاقهمندی، وابستگی و هیجان شخص نیز میتواند بینشهایی را به فرد ارائه کنند.
قدرتی که در پسِ استعاره وجود دارد بر این نکته تاکید میکند که ارتباطات غیرکلامی در ایجاد تسلط و تسلیم در ارتباطات روزانهمان بسیار تاثیرگذار هستند. آدمهای قدرتمند این امکان را دارند که بیش از آدمهای ضعیفتر تماس چشمی برقرار کنند – و همهی کودکان از این مسئله نیز آگاه هستند. به عبارت سادهتر، زبان بدن نشاندهندهی نزدیکی، هیجان نسبی، و جایگاه دو یا چند آدمی است که با یکدیگر در ارتباط هستند. ولی زبان بدن میتواند چیزهایی بیش از اینها را نیز بیان میکند.
از نظر بیولوژیکی زبان بدن چیست ؟
زبان بدن بر پایهی بیولوژیکی روشنی استوار است، و محصولی از توسعهی تکاملی است. حیوانات قادر هستند بدون حتی نیازی به ابتداییترین نظام زبانی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. آنها لمس میکنند، بو میکشند، حرکات مختلف انجام میدهند، و به یکدیگر اشاره میکنند؛ ما نیز کارهای مشابهای انجام میدهیم. به همین دلیل، آنچنان تعجبآور نیست که مثلا حالات ایستادنی که اتخاذ میکنیم و میتوانند رتبهی اجتماعیمان را نشان دهند، تقلیدی از همان رفتارهای پستانداران نخستینپایه باشد. خمیازه کشیدن که معمولا نشانهای از خستگی تلقی میشود، کاری است که حتی ماهیها نیز انجام میدهند. متعاقبا، نحوهی نشستن، بهدست گرفتن سیگار، لبخند زدن و دست دادنمان نیز میتواند به عنوان راهی برای فاش کردن ذهنیات درونی و جایگاه اجتماعی تفسیر و تعبیر شود.
همچنین زبان بدن حرفهای زیادی نیز در مورد هیجانها برای گفتن دارد. کاملا به راحتی میتوانیم حالات چهره و هیجانهای موجود در آنها را شناسایی و هماهنگ با موقعیتمان، درک کنیم. برخی هیجانها نظیر ترس، شادی، و ناامیدی غریزی و جهانی به نظر میرسند. همچنین میتوانیم هیجانهایمان را از طریق لمس کردن نیز انتقال دهیم. گاهی اوقات، در آغوش گرفتن میتواند نسبت به واژگانی که با دقت زیاد کنار هم ساخته میشوند، حس همدردی و علاقهی بیشتری را انتقال دهند. به علاوه، آدمها در ابراز کلامیِ هیجانهایشان مهارتهای چندانی ندارند، از این رو، صنعت رواندرمانی، بازی نقش، و مشاوره به حرفههایی بسیار پردرآمد و مرفه تبدیل شدهاند.
نظام علامتی زبان بدن چیست ؟
گاهی اوقات نظام علامتیِ زبان بدن، بسیار کارآمد و موثر عمل میکند. شخص فرستنده اشاره میکند و شخص گیرنده آن را میبیند – و هر دو از این پیامِ ناگفته آگاهاند. مثلا در طول یک مکالمه، اگر شخصی نسبت به آنچه طرف مقابل میگوید دچار سردرگمی و یا درگیری ذهنی شود، ممکن است دستاش را به نشانهی درخواست برای شفافسازی مطالب بالا بیاورد. این اشاره به گوینده امکان میدهد به این مسئله آگاه شود که مطلب مورد نظرش را به خوبی بیان نکرده است یا نیاز به توضیحاتی بیشتر وجود دارد. در این موارد، هر دو طرف میتوانند از علامت سکوت بهره ببرند.
گاهی اوقات فرستنده از رفتارهای خود بیاطلاع است – با موها یا حلقهی ازدواجاش بازی میکند، پاهایاش را دائما تکان میدهد، یا به این طرف و آن طرف نگاههای تند و تیزی میاندازد. گیرنده این علائم را دریافت و تفسیر میکند، ولی فرستنده همچنان از این مسائل بیاطلاع است. تا وقتی این تفسیرها و برداشتها صحیح از آب در بیایند، این وضعیت به نفع طرفی است که نسبت به این علائم دارای دانش و آگاهی است.
برخی آدمهای ”زیرک” از طریق تماسهای بدنیِ بسیار ملایم و حسابشده، تقلید حرکات طرف مقابل، و تهاجم به فضای شخصی طرف مقابل هنگام صحبت، به ارسال نشانههای مدنظرشان اقدام میکنند. گیرندهای که حواساش معطوف به واژگانی شده است که رد و بدل میشوند، از حرکات ظریف ولی عمدی شخص فرستنده کاملا بیاطلاع است. تاثیرگذاری از طریق مسیرهای توجهِ پیرامونی با استفاده از الگوریتمهای شناختیِ موجود که جزء فرآیند پردازش اطلاعات محسوب میشود، یکی از قدرتمندترین راههای تحریک و ترغیب و القا به شمار میرود، زیرا در این راه نیازی به توجه خودآگاه شخص گیرنده وجود ندارد، و از این رو فرصتی برای رد کردن پیشنهاد برایاش ایجاد نمیشود. تاثیرات عمیق سیاستمداریها و بازاریابیهای موفق عمدتا ناشی از همین گونهی برقراری ارتباط هستند.
گاهی اوقات نیز، هیچیک از طرفین واقعا از رد و بدل شدن این علائم اطلاعی ندارند – حداقل به صورت خودآگاه. ممکن است مردمک چشمهای شخص فرستنده گشاد شده باشد یا از طریق بوی بدناش، فرمونهایی را مبنی بر هیجان جنسی ارسال کرده باشد، ولی هیچیک از دو طرف این علائم را به آگاهی هوشیارانه تبدیل نکرده باشند. همین جریان در روابط عاشقانه باعث ایجاد احساسات و جاذبهای سریع و غیرقابل توضیح میشود.
باورهای درست و نادرست درباره اینکه زبان بدن چیست
نخستین دانشمندانی که در مورد زبان بدن به مطالعهی سازمانیافته دست زدند، زیستشناسان بودند. جای هیچ تعجبی ندارد آنهایی که مهارتهای زیادی در مشاهدهی رفتار پرندگان دارند، بتوانند به راحتی مهارتهایشان را به مشاهدهی رفتار انسانها تعمیم دهند. چارلز داروین در ۱۸۷۳ نخستین متن مهم و تصدیقشدهاش را تحت عنوان ”بیان هیجانها در انسان و حیوانها” منتشر کرد. در ۱۹۷۱، ایرنئوس آیبل آیبسفلت کتاب زیستشناسی علمی محبوبی را با عنوان “عشق و نفرت: تاریخ طبیعی الگوهای رفتاری” به چاپ رساند. ولی این انتشار کتاب دزموند موریس با نام “میمون برهنه” بود که ۹۴ سال پس از داروین، یعنی در ۱۹۶۷، علاقهی عمومی را به مشاهدهی زبان بدن به هیجان آورد. امروزه با هر جستوجوی ساده در اینترنت میتوانید بیشمار کتاب در این موضوع بیابید.
علیرغم پژوهشهای دقیق و عالی صورت گرفته در این حوزه، همچنان توسط روزنامهنگاران و دیگر “کارشناسان” خودخواندهای که هدفشان نه تنها روشنگری و آموزش نیست، بلکه سرگرمی و (فروش مطلب) است، مسائل نادرستی دربارهی این موضوع نوشته میشود. جذابیت این موضوع، به همراه اهمیت آشکارش در زمینهی کسب و کار، باعث شده است بسیاری از کارشناسان خودخوانده و مربیان پول دوست با اعتماد به نفس کامل، در مورد ارتباطات غیرکلامی مقالهها و ادعاهایی از خود منتشر کنند. در نتیجه، تقریبا همهی “یافتهها” و “توصیههایشان” فقط به تاکید بیش از اندازه بر اهمیت و قدرت ارتباطات غیرکلامی معطوف شده است. اگرچه آنها در مورد مسئلهای که کاملا مبتنی بر حقیقت است، مبالغههای زیادی ترتیب دادهاند، غالبا هیچ گواه و شاهدی بر صحت برداشتها و تفسیراتشان در این موضوع بهدست نیامده است.
اظهارات گمراهکننده و گاهی اوقات کاملا اشتباه این افراد در مورد ارتباطات زبان بدن، در حوزههایی گوناگون به چشم میآید:
زبان بدن چیست
۱. نمادگرایی: همهی ارتباطات بدنی، نوعی بیان نمادین هستند
آدمهایی که به ایدههای روانکاوی (فرویدی) علاقهمندند، عاشق این هستند که رفتارهای واضح و آشکار را به عنوان تظاهرات (اغلب ناخودآگاه) خواستهها و رفتارهای ضمنی تفسیر کنند. بنابراین، برخی اعتقاد دارند عادت شاهزاده چارلز در ”بازی کردن” با دکمهی سر دستاش نشانهای این است که وی احساس میکند با “دستبند به سلطنت بریتانیا بسته شده است”. همچنین گفته میشود آنهایی هم که طرز ایستادنشان خشک و نظامی است دچار ”اضطراب فروخورده” هستند.
به علاوه، خیلیها اعتقاد دارند بسیاری از رفتارهای شایع نظیر خیس کردن لب، انداختن یک پا روی پای دیگر، و دست به سینه ایستادن همگی نشانههای تمایلات جنسی سرکوبشده است. برخیها نیز اعتقاد دارند، مردی که با یک زن زیبا در حال گفتوگو است (یا حتی زنی که در حال گپ زدن با مرد خوش چهرهای است) و همزمان با حلقهی ازدواجاش بازی میکند، میخواهد آن را در بیاورد و خود را در معرض این شخص جدید قرار دهد. و توضیح نمادین شخصی که در هنگام توصیف مادرش، ناگهان به نظر میرسد خود را بغل کرده است، این است که شاید تلاش میکند گرما و محبت نوازش مادرانه را برای خود بازآفرینی کند.
آنچه باعث وسوسه و انگیزش این همه کارشناس زبان بدن به چنین تفسیراتی شده است، ترجیح و علاقهی آنها به ارائهی توضیحات روانشناسانه و ناخودآگاهانه به جای توضیحات صریح و روشن است. رسیدن به تفسیرهای بیش از حد و نادرست کار بسیار آسانی است. بنابراین، دست به سینه ایستادنی که به عنوان حرکت تدافعی و ناشی از عدم قطعیت و کمبود اعتماد به نفس تفسیر میشود، ممکن است به راحتی به این دلیل باشد که شخص احساس سرما میکند یا صندلیاش دسته ندارد. خمیازه کشیدنی که به عنوان تلاشی برای اجتناب از شرایط دشوار تلقی میشود، ممکن است به آسانی به این دلیل باشد که شخص بسیار خسته است یا اتاق دارای اکسیژن کمی است.
آدمها غالبا بدون اینکه خود بدانند واقعا زبان بدن چیست ، به وسیلهی زبان بدن با دیگران ارتباط برقرار میکنند. با این حال، این حقیقت نباید باعث شود که دائما برای همهی رفتارهای ویژه و به خصوص، به دنبال توضیحات و تفسیراتی بر پایهی انگیزهها و نیازهای ناخودآگاهانه بگردیم. آدمها این اشارهها و دیگر رفتارهایی از این دست را از پدر و مادر، معلمان، و حتی از بازیگران سینما کسب و نهادینه میکنند. برخی علائم غیرکلامیْ نمادِ خواستهها، امیدها، و انگیزههای ناخودآگاهانه هستند، ولی همهی آنها و شاید حتی بیشتر آنها این چنین نیستند.
۲. قدرت ( ارتباطات بدنی همیشه از سایر روشها قدرتمندتر است)
شاید در بسیاری از کتابها و مجلهها این قبیل جملهها را خوانده باشید که ”هفتاد درصد قدرت ارتباطی یک پیام به صورت غیرکلامی ارسال میشود” یا “آنچه میگویید مهم نیست، بلکه آنطور که آن را میگویید مهم است”. کارشناسان پر آب و تاب در حوزهی ارتباطات بدنی به صورت طبیعی تمایل دارند در مورد اهمیت این بخش از تخصصشان با صدای بلند مبالغه و بیش از حد تاکید کنند.
در حقیقت، ارتباطات غیرکلامی در مواقع خاصی میتوانند فوقالعاده قدرتمند شوند – خشم شدید و وحشت غالبا از طریق حالات چهره و بدن، خیلی موثرتر از واژهها منتقل میشود. پیامهای درد یا عشق نیز با تغییرات حالات چهره به خوبی به دیگران ارسال میشود؛ و از همین رو است که کودکان میتوانند احساساتشان را علیرغم دایرهی محدود واژگانی به خوبی بیان کنند. توانایی انتقال یک پیام به صورت غیرکلامی تمام آن چیزی است که برای بازی پانتومیم به آن احتیاج دارید.
با این حال، واژگان همچنان دارای دقت و صراحت فوقالعادهای هستند. برای مثال، قدرت شعر را در تحریک و انگیزش افراد در نظر بگیرید. همین دقت و صراحت واژگان است که میتواند تصاویر روشن و نافذی خلق و واکنشهای هیجانی را تحریک کند. فرض کنید سیاستمداران نوشتههای سخنرانیشان را کنار بگذارند و تنها به جذابیت غیرکلامیشان اکتفا کنند؛ در این صورت فقط آنهایی قادر به موفقیت هستند که دارای گیرایی طبیعی و پیامهایی بداهه و هیجانانگیز باشند. از آدمهایی که طرفدار معالجه از طریق گفتوگو، نظیر گفتاردرمانی، هستند، بخواهید بیشتر به علائم صوتی اتکا کنند تا علائم کلامی: در این صورت کاملا پی خواهید برد که بسیاری از افراد در نخستین قدم برای درمان و بازیابیشان، بیشتر تمایل دارند به صورت کلامی مشکل خود را اذعان کنند.
به علاوه، اگر شخصی، به عنوان مثال، بخواهد با استفاده از اشاره، رابطه برقرار کند، به سرعت این حقیقت برایاش آشکار میشود که در مقایسه با تعداد واژگان موجود، علائم اشارهایِ بسیار اندکی وجود دارند. قدرت ارتباطات بدنی در درجهی اول، در این حقیقت نهفته است که این نوع ارتباط غالبا به حالت فیزیولوژیک فرد بر میشود، زیرا ناشی از تغییراتی در دستگاه عصبی مرکزی است. مسلما هیجانهای شدید نظیر عصبانیت، به صورت ناخودآگاه و علیرغم تلاش زیاد فرد برای پنهان کردن آنها، به بیرون راه پیدا میکنند. پنهان کردن هیجانهای جنسی نیز کار بسیار دشواری است، و این قبیل هیجانها همیشه بند را آب میدهند. با این حال، این قبیل حالاتِ فیزیولوژیک تقریبا همیشه به ابراز هیجانهای شدید مربوط میشوند و در زندگی روزمره متداول نیستند.
زبان بدن میتواند فریاد بزند، و در عین حال، میتواند بسیار ظریف باشد. ولی آنهایی که ادعا میکنند زبان بدن بینهایت قدرتمند است، بهتر است یک بار سعی کنند پیامهای نسبتا سادهی زیر را به صورت غیرکلامی به یک فرد کاملا غریبه انتقال دهند:
“بسیار از شما سپاسگزار هستم”، “من کاملا مخالفام”، “بسیار از بودن با شما خوشحالام”.
زبان بدن چیست
۳. کنترلپذیری (میتوانیم بر همهی پیامهای ارسالیمان کنترل داشته باشیم)
برخی رفتارهای غیرکلامی، نظیر اشارهها و تماس بدنی، به صورت طبیعی کنترلپذیر هستند، ولی برخی دیگر از آنها را نظیر عرق کردن و گشاد شدن مردمک چشم، نمیتوان کنترل کرد. غالبا آدمها میخواهند شواهد و نشانههای اضطراب یا محرکهای خاص (نظیر لذت جنسی) را در خود مخفی کنند، ولی قادر به این کار نیستند. بیشتر آدمها در طول یک مکالمه نسبت به پاهای خود و اشخاص مقابل توجه و اطلاع چندانی ندارند؛ که در غیر این صورت حتما تلاش میکنند آن را کنترل کنند. آنها از تغییرات اندک در تکان دادن دست و پاها و حالات ریز صورتشان هنگام گفتوگو دربارهی مسائل خاص مطلع نیستند.
وقتی این قبیل رفتارها را با دوربین ضبط و مشاهده میکنیم، به شکل شگفتآوری بینش و درکمان از معانی آنها آسان میشود. وقتی یک “بازیگر” از طریق تلویزیون “شاهد” رفتارهای خودش میشود، آگاهیاش نسبت به خیلی چیزهای مربوط به رفتارش هنگام ضبط آن تصاویر افزایش مییابد.
طبیعتا برخی آدمها تلاش میکنند رفتارهای غیرکلامی خود را “کنترل” کنند. بازیگران نمایش باید روی صحنه اشک بریزند، خشمگین شوند یا علائم ترس، نفرت یا شور و هیجانشان را نشان دهند. آنها آموختهاند با کمک گریمهای مختلف، علائم قابلشناسایی خاصی را از هر یک از این هیجانها تولید کنند. ولی بیشتر آدمها چنین استعدادی را ندارند. در حقیقت، هر چه بیشتر سعی میکنیم هیجانهایمان را کنترل کنیم – به ویژه اگر سعی در پنهان کردن هیجانهای قدرتمند داشته باشیم – این قبیل هیجانها بیشتر به صورت غیرکلامی به خارج از ما راه پیدا میکنند.
۴. میتوانید آدمها را مثل یک کتاب بخوانید (رمزگشایی از زبان غیرکلامی بسیار آسان است)
این مقایسه دارای جنبههای گمراهکنندهی زیادی است. کتاب موجودی منفعل است، در حالیکه آدمها اینگونه نیستند. بیشتر آدمها از این حقیقت آگاه هستند که هنگامی که دو نفر با هم گفتوگو میکنند، هر یک از آنها دائما در حال تلاش است که دیگری را به خوبی “بخواند”. با این حال، این خوانش غالبا یک سازوکار سودمندی است که افراد از طریق آن میتوانند به بازخورد حرفها و رفتارهایشان پی ببرند، و نه یک تلاش ارادی برای پیشی گرفتن از یکدیگر در حدس رفتارها و تفکرات متقابل. برخی کتابهای محبوب و عامهپسند ادعای عجیبوغریبی میکنند مبنی بر اینکه میتوان به شکل همزمان فنون و شگردهای طرف مقابل را خواند و فنون و شگردهای خود را پنهان کرد – به این صورت که بتوانیم با یک نقاب و پوشش باورپذیر، نیات مخفی و درونیمان را از دید طرف مقابل پنهان کنیم.
کارشناسان واقعی حوزهی ارتباطات غیرکلامی به میزان تعجبآوری بر صحت این ادعا شک و تردید دارند. بر اساس یافتههای برخی پژوهشها از آنچه از نتایج آزمایشهای “دو سو کور“ بهدست آمده است، اجرا کردن این ادعا برای بسیاری از آدمها، اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است. در حقیقت، پنهان کردن احساسات خود و همزمان، خواندن ذهن شخص مقابل مستلزم این است که شخص همزمان درگیر دو فعالیت مغزی سخت شود، و بیشتر آدمها از تقسیم توجهشان به این شکل، عاجز هستند. به علاوه، کارشناسان دروغسنجی به این نکته اذعان کردهاند که تشخیص دروغِ آدمهایی که با مهارتِ تمام دروغ میگویند و حقایق را پنهان میکنند، بسیار دشوار است. همهی آنها بر این نکته تاکید کردند که برای اثبات این فرضیه که “فلان شخص دروغگو است”، “فلانی در بیان احساساتاش مبالغه میکند”، یا “آنها در این حوزه صلاحیت ندارند”، نیازمند اطلاعاتی جامع و کامل هستیم.
درست مانند یادگیری هر زبانی، برای خواندن علائم بدنی نیز باید به این حوزه مسلطتر، ریزبینتر، و ماهرتر باشیم، و هیچگونه سحر و جادویی در این میان وجود ندارد؛ زیرا نه تنها این علائم بسیار ظریف و پرمعنا هستند، بلکه معمولا این قبیل رفتارها دارای معانی چندگانهای هستند که باید آنها را شناسایی کنیم.
زبان بدن همچنان به عنوان حوزهای به فعالیت خود ادامه میدهد که درآن، آزمایشهای جدی و مهمی بهعمل میآید، و عموم مردم نیز همواره علاقهی زیادی به آن نشان میدهند. در حقیقت، ایجاد فناوری جدید در زمینهی علوم بصری و پیشرفت نظریهی روانشناسی تکاملی در سالهای اخیر باعث پیشرفتهای پژوهشی زیادی در این حوزه شده است.
منبع : ویکی پدیا و بازده