مجله تاپ‌ناز‌

سخنان آلبر کامو / جملات فلسفی و عمیق از فلیسوف فرانسوی و نویسنده نوبل ادبیات

سخنان آلبر کامو / جملات فلسفی و عمیق از فلیسوف فرانسوی و نویسنده نوبل ادبیات

سخنان آلبر کامو را در این بخش از سایت ادبی و هنری تاپ ناز برای شما دوستان قرار داده‌ایم. آلبر کامو نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی برنده جایزه ادبی نوبل بود. او یکی از نویسندگان بزرگ در مکتب رئالیسم، خالق کتاب بیگانه و مقاله جریان‌ساز افسانهٔ سیزیف بود. سه اثر معروف کامو با نام‌های بیگانه، کالیگولا، افسانه سیزیف بیش از هر چیز سبک نوشتاری او را معرفی می‌کنند و موضوع محوری‌شان پوچی است.

جملات فلسفی و قشنگ از آلبر کامو

اگر بتوان همه‌چیز را به انسان یا تاریخ فرو کاست، دیگر نمی‌دانم چه جایی برای طبیعت، عشق، موسیقی، و هنر باقی می‌ماند.

ما به هر قیمتی قهرمان نمی‌خواهیم. دلایل قهرمانی مهم‌تر از خود قهرمانی هستند. بنابراین، ارزش نتیجه‌ی کار مقدم بر ارزش قهرمانی است. آزادی نتیجه‌ی یک تعالی است.

آنچه سبب می‌شود انسان احساس تنهایی کند، بزدلی دیگران است. آیا باید تلاش کنیم تا بزدلی را هم بفهمیم؟ اما این ورای طاقت من است. و از سوی دیگر، من نمی‌توانم کسی را تحقیر کنم.

چه‌قدر ناممکن است که بتوان گفت کسی مطلقاً گناهکار است، و برای همین محال است بتوان حکم به مجازاتی تام و تمام داد.

آنچه انسان سخت‌تر از هر چیز تحمل می‌کند داوری‌شدن است. از همین‌جاست وابستگی به مادر، یا به معشوق هوش‌باخته، و از همین‌جاست عشق به حیوانات.

بر تمام راه‌های جهان میلیون‌ها انسان پیش از ما گذشته‌اند و ردپای آن‌ها را می‌شود دید. اما بر کهن‌ترین دریاها، سکوت ما همواره نخستین است.

اگر من تسلیم شور خودم نمی‌شدم، شاید در کار جهان دخالت می‌کردم و چیزی را در آن تغییر می‌دادم. ولی تسلیم شدم و از این‌روست که یک هنرمندم و فقط همین هستم.

کسی که هیچ نمی‌دهد، هیچ ندارد. شوربختی بزرگ این نیست که هیچ‌کس دوستت نداشته باشد، این است که هیچ‌کس را دوست نداشته باشی.

من حرف کسانی را که می‌گویند از فرط ناامیدی خودشان را در لذات غرق می‌کنند باور نمی‌کنم. نومیدی واقعی هرگز جز به درد یا بی‌حسی راه نمی‌برد.

مطلب مشابه: عکس نوشته های فلسفی زیبا و جملات پروفایل فلسفی زیبا و با معنی

جملات فلسفی و قشنگ از آلبر کامو

دست‌گشودن به بخشش محکوم‌کردن خود است به نبخشیدن به‌قدر کافی، حتی اگر همه‌چیزت را بخشیده باشی. و هرگز نمی‌توان همه‌چیز را بخشید.

جمله های قصار آلبر کامو

دلوها خون، قرن‌ها تاریخ باید، تا تغییری نامحسوس در وضع بشری پدید آید. قانون چنین است. سال‌ها سرها چون تگرگ می‌ریزند، وحشت حکمفرما می‌شود، مردم فریاد انقلاب سر می‌دهند، و آنچه درنهایت دستمان را می‌گیرد جایگزین‌شدن پادشاهی مشروعه با پادشاهی مشروطه است.

من برای سیاست ساخته نشده‌ام چون نمی‌توانم مرگ دشمنم را بخواهم یا بپذیرم.

وقتی که در پیری به حکمتی یا فلسفه‌ی اخلاقی می‌رسیم، چه‌قدر از این حس حسرت مشوش می‌شویم که چه کارها که خلاف این حکمت یا فلسفه‌ی اخلاق نکرده‌ایم. یا بیش از حد زود یا بیش از حد دیر. حد وسطی نیست.

در هر رنجی، یا در هر احساسی، یا در هر شور و شهوتی مرحله‌ای هست که به شخصی‌ترین و بیان‌نشدنی‌ترین چیز در انسان تعلق دارد و مرحله‌ای هست که به هنر تعلق دارد. اما در مرحله‌ی نخست، هنر کاری با آن نمی‌تواند بکند. هنر فاصله‌ای است که زمان به رنج می‌دهد. هنر فرا رفتن انسان از خویش است.

پوچی القاکننده‌ی فقدان تصمیم است. زیستن یعنی انتخاب کردن. انتخاب کردن یعنی کشتن. اعتراض به پوچی خودش آدم‌کشی است.

آنچه تراژدی را می‌سازد این است که نیروهای مخالف به یکسان مشروع‌اند و حق حیات دارند. و چنین است تراژدی ضعیف: که نیروهای نامشروع را وارد صحنه می‌کند. و چنین است تراژدی قوی: که همه‌چیز را مشروع می‌کند.

نویسنده آسیب‌پذیر است ولی لجوج و سمج، ناعادل ولی شیفتۀ عدل، کسی است که کار خود را بدون احساس شرم یا غرور دربرابر چشم همگان به پایان می‌برد، در حالی که همواره میان دو اقلیم درد و زیبایی در کشاکش است و زندگی‌اش وقف آن است که با کوشش مداوم، در حرکت مخرب تاریخ از وجود دوگانۀ خود آفریده‌هایی به جهان عرضه کند. در این میان چه کسی می‌تواند از او انتظار داشته باشد که برای حل مسائل دشوار زمان، راه‌هایی شسته و رفته و کاملاً اخلاقی نشان دهد.

کلمات همیشه رنگ اعمال یا فداکاری‌هایی را که موجب می‌شوند، به خود می‌گیرند.

جمله های قصار آلبر کامو

سخنان عمیق آلبر کامو

این خیلی دردناک و رنج‌آور است که آدم شاهد تحقیر و تمسخر چیزهایی باشد که به آن دلبسته است.

همیشه، حتی روی نیمکت متهم هم جالب است که حرفی دربارۀ خودت بشنوی.

مطلب مشابه: سخنان فلسفی ژان پل سارتر (جملات فلسفی و اگزیستانسیالیستی از فیلسوف فرانسوی)

اگر کسی می‌خواهد باز شناخته شود، باید صراحتاً بگوید که کیست. اگر زبان به سخن نگشاید، یا دروغ بگوید، در تنهایی خواهد مرد و همۀ چیزها و آدم‌های دور و برش گرفتار فاجعه خواهند شد. اما اگر حقیقت را بگوید، باز بی‌تردید خواهد مرد؛ اما پس از آن که هر آنچه از دستش برآمده کرده است تا خودش و دیگران به حیات ادامه دهند.

نیمه‌شب، تنها در ساحل، لحظه‌ای دیگر بادبان برخواهم افراشت. آسمان، با تمام ستاره‌هایش، هم‌چون کشتی‌های غرق در چراغ که هم‌اکنون در سراسر جهان بندرهای تاریک را روشن می‌کنند، لنگر انداخته است، فضا و سکوت به یکسان بر قلبم سنگینی می‌کنند… همیشه احساس کرده‌ام در آب‌های آزاد زیسته‌ام و همیشه در اوج شادی شاهوار احساس تهدید کرده‌ام.

رستگاری بشر برای من کلمۀ بسیار بزرگی است. من این همه دور نمی‌روم، سلامت بشر مورد علاقۀ من است، سلامت او در وهلۀ اول.

در تجربۀ پوچی، فاجعه برای یک نفر رخ می‌دهد. اما در جنبش و شورش، شکل یک هشدار جمعی می‌گیرد و فاجعه سرنوشت هر فرد می‌شود.

نویسنده در هر اوضاع و احوالی از زندگیش، چه تیره‌روز، چه موقتاً مشهور، چه اسیر زنجیر بیداد، چه زمانی برای کشیدن فریادی آزاد، می‌تواند احساس مشارکت در اجتماعی زنده را بازیابد، احساسی که توجیه‌کنندۀ او است. اما این کار یک شرط دارد: این که تا حد توانایی، بار دو مسئولیتی را که مایۀ عظمت کار اوست بر دوش گیرد: خدمت‌گزاری حقیقت و خدمت‌گزاری آزادی.

متن ادبی آلبر کامو

من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد.

من مدافع رئالیسم حقیقی هستم، دربرابر نوعی اساطیر غیرمنطقی و کشنده و دربرابر هیچ‌گرایی احساساتی، چه بورژوایی باشد و چه ادعای انقلابی بودن داشته باشد… من به لزوم قاعده و نظمی معتقدم. فقط می‌گویم که این نظم، هرگونه نظمی نمی‌تواند باشد.

شادی، دست کم گاهگاه، کسانی را که به بشر و عشق محقر و شدید او اکتفا کرده‌اند، پاداش می‌دهد.

متن ادبی آلبر کامو

در درون افراد بشر، ستودنی‌ها بیش از تحقیرکردنی‌هاست.

نومیدکننده‌ترین ننگ‌ها، ننگ آن نادانی است که گمان می‌کند همه چیز را می‌داند و درنتیجه به خودش اجازۀ آدم‌کشی می‌دهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشن‌بینی کافی وجود ندارد.

طبیعی‌ترین گرایش انسان ویران‌کردن خود و هرکس دیگر همراه با خود است.

انسان به خودی خود هیچ نیست. صرفاً یک احتمال نامحدود است. اما مسئولیتی نامحدود هم در قبال این احتمال دارد.

جز یک هدف ممکن برای اعمال بزرگ انسانی نیست و آن خلاقیت انسانی است. اما نخست باید ارباب خویش شویم.

وظیفه‌ی ما: خلق‌کردن جهان‌شمولی یا دست‌کم ارزش‌های جهان‌شمولی. فتح همگان‌شمولی انسان برای انسان.

مطلب مشابه: جملات فلسفی زیبا در مورد زندگی؛ سخنان با معنی زیبایی زندگی

برای آن‌که اندیشه‌ای جهان را تغییر دهد، اول باید زندگی خود صاحب اندیشه را تغییر بدهد. باید او را به‌ صورت یک الگو درآورد.

من دلم می‌خواهد نویسنده‌ها تعهدشان در آثارشان کم‌تر و در زندگی روزمره‌شان بیش‌تر باشد.

هدف طغیان آرام‌کردن انسان‌هاست. هر طغیانی به غایتش می‌رسد و با تأکید بر محدودیت‌های انسانی به خودش دوام می‌بخشد، و جمع کل آدم‌ها همه، هرچه باشند، همین محدودیت‌ها شامل حالشان می‌شود. فروتنی و نبوغ.

مطالب مشابه را ببینید!