بیوگرافی “سپیده خداوردی” و عکس های سپیده خداوردی و همسرش و فرزندش
در این قسمت بیوگرافی سپیده خداوردی بازیگر خوب کشورمان را قرار داده ایم. در این مطلب اطلاعاتی در مورد زندگی شخصی این هنرمند و عکس هایی از او و همسرش را قرار داده ایم.
عکس های جدید سپیده خداوردی و بیوگرافی سپیده خداوردی
- نام :سپیده
- نام خانوادگی :خداوردی
- تاریخ تولد :اردیبهشت 1360
- محل تولد :اراک
- تحصیلات : کارشناسی مهندسی معدن
- همسر:امین نظری
- فرزندان:یک پسر به نام سانیار
بیوگرافی سپیده خداوردی
سپیده خداوردی بازیگر زن زاده اردیبهشت سال 1360 در شهر اراک است. او فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه اراک است.
سپیده یک برادر دارد که سه سال از خودش کوچکتر است و او هم هنرمند است و نقاشی و مجسمه سازی می کند.
ازدواج و همسر سپیده خداوردی
سپیده خداوردی با شخصی به نام امین نظری ازدواج کرده است که پسری به نلام ساتیار دارند. همسرش نیز نوازنده گیتار الکتریک است و در زمینه موسیقی فعال است.
همسرش دانش آموخته رشته فیلمسازی است و در زمینه موسیقی هم فعالیت دارد و گیتار الکتریک می نوازد.
سپیده خداوردی در پشت صحنه فیلم عصر پاییزی با همسرش اشنا شد. این دو پس از آشنایی خیلی زود با هم ازدواج کردند.
شروع بازیگری
اولین سریالی که سپیده خداوردی در آن ایفای نقش کرد، سریال بچه های خیابان به کارگردانی همایون اسعدیان بود.. این سریال در سال 1379 پخش شد.
او در فیلم های ایستگاه بهشت، قهوه اسپرسو، یک گوشه پاک و پرنور ایفای نقش کرده است.
فعالیت موسیقی
سپیده خداوردی به جز حرفه بازیگری حدود 11 سال سابقه در زمینه موسیقی دارد و یکی از نوازندگان ارکستر ملی است. او به سازهای زیادی مسلط است و ساز تخصصی او ام کنترباس است. پیانو میزند و ساز شهبانگ که ساخته اساد شجریان است را در گروه شهناز می نوازد.
شهرت
او در ابتدا در عرصه هنری در فعالیت موسیقی به موفقیت رسید ولی شهرت او به دلیل بازیگری بود و اوج شهرتش در سریال آوای باران در سال 92 در نقش مرضیه بود.
سوابق موسیقی سیپده
- فارغالتحصیل هنرستان موسیقی تهران
- ساز تخصصی اول تار، دوم کنترباس
- ستارهٔ جشنواره موسیقی فجر ۱۳۷۴
- نوازندگی در ارکستر ملی به رهبری استاد فرهاد فخرالدینی از سال ۱۳۷۸
- برنده جایزه مین اون فستیوال جاده ابریشم – ژاپن –به سرپرستی مجید اخشابی گروه مهر آوا
- نوازنده گروه استاد محمدرضاشجریان در تورهای دبی، استانبول، انگلیس و تورهای اروپا و آمریکا
- مدرس پیانو، تار، تنبک، تئوری موسیقی و سلفژ، وزن خوانی و…
- عضویت در ارکستر البرز به رهبری استاد لوریس چکنواریان و استاد مجید انتظامی
- عضویت در ارکستر ملل به خوانندگی سالار عقیلی
- عضویت در اولین گروه موسیقی بانوان (چکاوک آزاد و تذرد)
- همکاری با ارکستر رودکی و باربد به خوانندگی مختاباد
- تدریس در دانشگاه الزهرا
گفتگو با سپیده خداوردی
علت حضورتان در اين سريال چه بود؟
من با توجه به شناختي كه از اعتبار و كارنامه كاري آقاي سهيلي زاده داشتم نقش مرضيه را پذيرفتم و پيش از اين در سريال «گيلعاد» با آقاي سهيلي زاده همكاري داشتم. ايشان كارگردان بسيار توانمندي هستند و به كارشان اشراف زيادي دارند. ضمن اينكه گروه پشت صحنه و كستينگ كار هم همه افرادي هستند كه از كار كردن با آنها لذت بردم. مرضيه يكي از كاراكترهاي مثبت داستان است و آنچه كه اين نقش را متفاوت مي كند، شايد حضورش در دو مقطع سني و دو گريم متفاوت باشد. ضمن اينكه سعي كردم بعد از مشورت با كارگردان، آوايي را به نقش اضافه كنم تا در واقع هم حس خودم را به نقش سوار كند و هم اينكه به نوعي اين آوا تعلق به مناطق جنوبي كشور باشد. البته اين آوا به گونه اي است كه دقيقاً نمي توان تعيين كرد به كدام منطقه بر مي گردد. استفاده از آن هم به دليل اينكه زمان كمي براي تمرين داشتم تا حدودي سخت بود. به ويژه اينكه بخواهد با نقش كاملاً تركيب شود.
آواي باران چقدر توانست معضلات اجتماعي را مطرح كند؟ و چه قدر در رسيدن به اين هدف موفق بوده است؟
اين مجموعه اشاره اي هر چند كم به معضلات اجتماعي داشته است و مسلماً آنقدر موفق بوده كه كليت كار خيلي پربيننده است. يعني آنقدر زاويه نگاه درست بوده كه بيننده آن را تماشا مي كند و با آن احساس خوبي برقرار مي كند و آن را به عنوان واقعيت مي پذيرد.
تا به حال شده بچه هاي متكدي سر چهارراه ها براي دريافت پول و كمك پيش شما آمده باشند؟
مسلماً در شهري مثل تهران زياد.
چه عكس العملي داشتيد؟
اوايل حس دلسوزي داشتم، فالي مي خريدم و يا كمكي مي كردم اما يك بار اتفاق افتاد و يكي از اين بچه ها يك رفتار زشت انجام داد كه ترجيح دادم ديگر شيشه ماشينم را براي اين گونه افراد پايين ندهم. موضوع از اين قرار بود كه من پول خرد نداشتم پانصد تومان پول به او دادم و چيزي هم خريد نكردم ولي او با بي ادبي مرا مورد تمسخر قرار داد و من بابت اين حركتش بهت زده شم چون نه خريدي كرده بودم و نه تقاضايي داشتم.
به اين گونه افراد چه احساسي داريد؟
نمي دانم، نمي توانم دلسوز باشم. چون فكر مي كنم كه اين قدر دروغ در رفتار و عمل آنها نهفته است كه جايي براي دلسوزي نمي ماند اما از طريق آواي باران آن حس دلسوزي تقويت شد ولي باز هم آدم مي ماند كه چه بايد انجام دهد اما من ترجيح مي دهم به جاهايي كه مطمئن تر است مثل خيريه ها كمك كنم چون مي دانيم اين كمك كجا مي رود و واقعاً به دست كسي كه نيازمند است مي رسد.
شما به عنوان يك شهروند پايتخت نشين و فردي كه به واسطه شغلش زياد با مردم در ارتباط است معضل را چه تعريف مي كنيد؟
مشكل و يا اتفاق و كمبودي كه باعث مي شود به همراه خودش صدها مشكل بدتر ديگر هم به وجود بيايد و نبودن آن صدها اتفاق خوب به وجود مي آورد.
معضل اجتماع ما را در چه چيزي مي دانيد؟
اين سوال خيلي كلي است ما هزار مدل معضل مختلف داريم از تكدي گيري، بي نظمي، رعايت نكردن حقوق ديگران، رانندگي هاي بد، خودخواهي بد و براي وقت هم ارزش قائل نبودن. اين تنها در اجتماع نيست حتي در گروه هاي كوچك نيز شاهد آن هستيم چون براي من كه آدم منظمي هستم حتي يك دقيقه هم يك دقيقه است و ارزش دارد.
نوع رفتار بيتا با پدر و مادرش نشان از بي احترامي به بزرگترهاست آيا واقعاً احترام به بزرگتر در جامعه امروزي ما دارد از بين مي رود؟
به طور كلي اين موضوع وجود دارد اما به طور جامع نيست و اين نسل كمي به حرمت و حرف ها بي توجه شده اند. چيزي كه نسل ما حتي موقع حرف زدن با بزرگترها چند بار آن را مرور مي كنيم و حتي براي خواسته هايمان يك غروري داريم. براي هر چيزي دست مان جلوي آنها دراز نبوده و نيست، سعي مي كنيم خود ساخته و روي پاي خودمان بايستيم اما بچه ها الان از رفاه زياد خودخواه شده اند و با امكانات زيادي كه پدر و مادرها در اختيارشان قرار مي دهند ناخودآگاه اين خودخواهي را به وجود آورده اند. در آينده اين ضرر متوجه بچه ها و نسل آينده است چون چيزي ندارند كه براي به دست آوردنش ذوق داشته باشند و تلاش كنند اما اين جامع نيست كه تمام افراد جامعه درگير آن باشند چون من تدريس مي كنم و با بچه ها در سنين مختلف در ارتباط هستم. اين در همه صدق نمي كند خيلي ها هم هستند كه به همه احترام مي گذارند.
يعني شما علت اين بي احترامي ها را توجه و رفاه بيش از اندازه مي دانيد؟
دقيقاً من هميشه به والدين شاگردهايم مي گويم اگر توان مالي تامين آنها را داريد اشكالي ندارد در اختيار فرزندان تان قرار بدهيد اما طوري كه قدرش را بدانند و از لحظه لحظه آن لذت ببرند و تلاش كنند تا ارزش چيزي را كه دارند بدانند آنقدر به بچه ها رفاه مي دهيد كه چيزي برايشان ارزش ندارد و دل شان براي آن نمي تپد در نتيجه براي نگه داشتنش تلاش نمي كند.
چطور مي توانيم مثل قديم حفظ حرمت در خانواده را داشته باشيم؟
من اين را به شاگردهاي خودم سعي مي كنم ياد بدهم و از آنها بخواهم كه به بزرگترها احترام بگذارند و براي خواسته هاي خودشان تلاش كنند ولي به طور كلي هر كسي از اصالت و فرهنگ و خانواده خودش مي آيد و بيشترين الگو را از خانواده خودش مي گيرد. هر كسي تا خودش نخواهد هيچ اتفاقي نمي افتد و هميشه بيشترين ضربه به همان خانواده و شخص مي خورد.
چقدر به تعامل اجتماعي و احترام به عقايد اشخاص معتقدي؟
هر كسي اعتقادات خاص خودش را دارد و نگاهش به زندگي با توجه به كليت عرف جامعه، مختص خودش است. مهم اين است كه به حال و اعتقادات همديگر احترام بگذاريم. هر كسي با نگاه ويژه خودش و ايدئولوژي ويژه خودش نسبت به زندگي اش تصميم مي گيرد. نسبت به همديگر تصميم نگيريم و بنا بر تعاريف خودمان آدم ها را خوب يا بد مطلق ندانيم چون آدم ها زواياي مختلفي دارند و بخشي از آن ممكن است با رفتار و اصالت ما بخواند و بخشي از آن براي ما تعريف نشده باشد پس خوب است در كنار هم به همديگر احترام بگذاريم.
تا به حال پيش آمده از كلمه «من رو ببخش» استفاده كني؟
در نوجواني خيلي برايم سخت بود و حتي در مورد پدر و مادرم هم استفاده اش نمي كردم. البته زياد بچه شر و شيطاني نبودم كه زياد به «ببخشيد گفتن» نياز پيدا كنم. هر كسي در زندگي اش لحظاتي را دارد كه نياز به اين جمله پيدا كند. ولي الان كه كمي بزرگ تر شده ام «ببخشيد گفتن» برايم راحت تر شده البته براي آدمي به كار مي برم كه درك آن را داشته باشد و از آن سوء استفاده نكند و حس انعطاف پذيري من را بپذيرد.
اين موضوع چقدر در آرامش خودت و طرف مقابلت تاثيرگذار است؟
من در زندگي ام هيچ وقت نياز به عذرخواهي كسي نداشتم و فقط دوست داشتم حرفي را كه زده ام طرف مقابلم بفهمد و درك كند و تكرارش نكند. چون اگر آن آدم به خاطر رفتارش بگويد ببخشيد ولي دوباره آن رفتار را تكرار كند ديگر حس خوبي به او ندارم. همين كه متوجه رفتاري كه من را آزار داده بشود و ديگر تكرارش نكند كافي است. هيچ وقت دوست ندارم چيزهايي را كه دوست دارم يا ندارم را مستقيم به كسي بگويم مثل همين ببخشيد اما گاهي به وضوح گفته ام «ببخشيد» من را داشته و راحت از كنار اشتباهم عبور مي كند كه اين آن آرامش لازم را به من مي دهد و پيش آمده كساني هم از ببخشيد گفتم سوء استفاده كرده اند و طلبكارانه رفتار كرده اند.
چرا ما ايراني ها براي مان عادي شده كه راحت درباره هم به قضاوت بنشينيم و حكم بدهيم و نظر خودمان درباره او را درست بدانيم؟
متاسفانه برعكس جمله اي كه مي گويند ما از فرهنگ غني برخورداريم اين نشان از ضعف فرهنگي ما مي دهد كه اين رفتار وجود دارد و حتي با توضيحات پوچ، نتيجه گيري هم مي كنيم. فكر مي كنم اگر كمي خودمان را جاي آدم هاي ديگر قرار دهيم و فكر كنيم اگر من هم جاي او بودم چه مي كردم و اگر پشت سر من حرف زده شود حضور ندارم كه از خودم دفاع كنم و حرف هاي ناگفته را بگويم، از تصورش چقدر حال مان بد مي شود. آن وقت است كه به طور معمول ديگر پشت سر كسي حرف نمي زنيم. اين طور آدم ها در لحظه فكر مي كنند و جاي ديگري تصميم مي گيرند و آن لحظه از غيبت كردن لذت مي برند.
شما معمولاً زود عصباني مي شويد؟
من مخصوصاً در عالم كاري خيلي صبورم و سعي مي كنم ناراحتي ام را در خودم نگه دارم. اين خود خوري گاهي خيلي اذيتم مي كند. در زندگي شخصي ام عصباني نمي شوم ولي زود دل آزرده مي شوم. آدم كينه اي نيستم و به اين اعتقاد پيدا كرده ام كه وقتي چيزي از صميم قلب دل آزرده ام كند فقط كافي است آهي بكشم آن وقت سريع جوابش را از خدا مي گيرم. چون اعتقاد دارم كه خدايي كه آن بالا شاهد همه چيز است دير يا زود جواب بدي همه را مي دهد.
يادتان هست كه آخرين بار از چه كسي و چرا دل آزرده شده ايد؟
آخرين بار كه هنوز هم ادامه دارد از بخش مالي پروژه عصر پاييزي دل آزرده شدم. گروه خوب بود ولي در بخش توليد، تهيه كننده كار اصلاً آدم قدرداني نبود. هر كسي كه سر كار مي رود دوست دارد در زماني مشخص دريافتي داشته باشد و خيالش از اين بابت راحت باشد كه اين به آرامش زندگي اش كمك مي كند ولي وقتي اصلاً به اين موضوع اهميت داده نمي شود و احترام هم گذاشته نمي شود آدم را سخت دل آزرده مي كند.
خيلي از آداب و رسوم ما از بين رفته اند. براي ماندگاري اين رسوم در بين افراد مخصوصاً نسل امروزي چه بايد كرد؟
هر چيزي كه در خانواده اجرا مي شود و نسبت به آن تعهد وجود دارد به طور خودكار به نسل بعدي منتقل مي شود چون بچه ها از پدر و مادر تبعيت مي كنند و فرهنگ انها را مي گيرند. به عقيده من راهش اين است كه پدر و مادرها با اجرا كردن و اهميت قائل بودن به آن اين رسوم را به بچه ها انتقال دهند.
نماد زمستان و شب هاي زمستان براي شما چيست و براي تان خاطره انگيز است؟
فكر كنم مثل همه آدم ها شب هاي برفي، سفيد و يكپارچه شدن فضاي اطراف ما خودش يك خاطره تصويري ماندگار است.
شب نشيني هايي كه در شب هاي طولاني زمستان از قديم مرسوم بوده چقدر بر استحكام خانواده ها موثر است؟
پدر و مادرها وقتي اين مراسم را زيبا در ذهن بچه ها جا مي اندازند كه براي آن احساس مسئوليت كنند. وقتي همه كنار هم حضور پيدا مي كنند اين خيلي لذت بخش است. همه خوشحال هستند و يك شب خوب برگزار مي شود. وقتي به خانه مي آيي خيلي راضي هستي و حتي گاهي سر پروژه ها هم همين طور است. گاهي شب ها زودتر تعطيل مي شود كه بتوانيم بيشتر در كنار خانواده هايمان باشيم.
به نظر شما آرام ترين و دوست داشتني ترين فصل سال چه فصلي است؟
بهار، آن هم ارديبهشت (با خنده) چون خودم ارديبهشتي هستم و انصافاً متعادل ترين حال و هوا و رنگ و همه چيز را دارد. گاهي هم مهر خوب است.
يك روز برفي از نظر سپيده خداوردي چگونه است؟
من اصولاً خيلي سرمايي هستم و از برف بدم مي آيد چون خيس و كثيف مي شوم. چون خيلي به وقت اهميت مي دهم ترافيك چنين روزهايي باعث مي شود به قرارهايت نرسي يا دير برسي.
همسر سپيده: من همه فصل ها را دوست دارم چون هر كدام زيبايي هاي خودش را دارد اما بهار را به خاطر تحول طبيعت دوست دارم و فرق ما ايراني ها با ديگر كشورها نيز در اين است كه آنها در زمستان سر رسيد سال شان است اما براي ما اين تغيير با بهار و تحول آن خيلي زيبا شده است.
و سخن آخر:
چي بگم خدا قبول كند، من آرزوي سلامتي و دل خوش براي همه دارم و اينكه همه افراد همديگر را دوست داشته باشند و جاي يكديگر فكر نكنند و تصميم نگيرند و قضاوت نكنند. اجازه بدهند مردم هر طور كه هستند زندگي كنند و به فكرشان احترام بگذارند.
تلویزیون
- عصر پاییزی (۱۳۹۲)
- پروانه (۱۳۹۲)
- به خاطر مونا (۱۳۹۱)
- از یاد رفته (۱۳۹۰)
- گیلعاد (۱۳۸۸)
- بچه های خیابان (۱۳۸۲)
تله فیلم
- یک گوشه پاک و پر نور (۱۳۸۷)
سریال های سپیده خداوردی
- سریال محکومین به کارگردانی حسین قناعت (1396)
- در قصهها زندگی میکنند (۱۳۹۵، داود بیدل)
- شبهای سبز (داود بیدل)
- یکی از میان همه به کارگردانی ابراهیم شیبانی
- آوای باران (۱۳۹۲)
- عصر پاییزی (۱۳۹۲)
- پروانه (۱۳۹۲)
- به خاطر مونا (۱۳۹۱)
- سهمی برای دوست (۱۳۹۱)
- از یاد رفته (۱۳۹۰)
- گیلعاد (۱۳۸۸)
- بچههای خیابان (۱۳۸۲)
- فیلم کوتاه هستی
- فیلم کوتاه روزی روزگاری
- فیلم مستند-داستانی حوض ایرانی به کارگردانی پریسا عشق
حتما بخوانید: ◘ بیوگرافی نرگس محمدی ◘ بیوگرافی لاله اسکندری
سپیده خداوردی | عکس های جدید سپیده خداوردی