شعر در مورد آزادی + گزیده زیباترین اشعار کوتاه و بلند درباره آزادی
در این بخش زیباترین اشعار قدیمی و جدید در مورد آزادی را ارائه کرده ایم. امیدواریم از این مجموعه شعر زیبای کوتاه و بلند آزادی لذت ببریدو.
شعر آزادی
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است« حافظ »
**
جامه آزادگی چالاک باشد سرو را
جیب و دامن فارغ از خاشاک باشد سرو رارخت زنگاری بهار بی خزان دیگرست
دل چو از زنگ کدورت پاک باشد سرو رامیتوان بر سرکشان غالب شد از آزادگی
آب با آن منزلت در خاک باشد سرو راسرد مهری نوبهار مردم آزاده است
در خزان سرسبزی افلاک باشد سرو راهمت از خاکی نهادان جو که با آن سرکشی
قوت نشو و نما از خاک باشد سرو رااز علایق خط آزادی ندارد هیچ کس
دامها از ریشه زیر خاک باشد سرو رابست طوق بندگی راه نفس بر قمریان
دست تا کی در بغل ز امساک باشد سرو را؟دار و گیر حسن از عشق است در هر جا که هست
طوق قمری حلقه فتراک باشد سرو رازخم شمشیر حوادث موج آب زندگی است
تازهرویی از دل صد چاک باشد سرو رادامن برچیده صائب دور باش آفت است
از خس و خاشاک، دامن پاک باشد سرو را« صائب تبریزی »
**
بی تو چون شمع ز ضعف تن ما
رنگ ما خفت به پیراهن مانقش پاییم ادبپرور عجز
مژه خم میشود از دیدن ماخاک ما گرد قیامت دارد
حذر از آفت شوراندن مازندگی طعمه کلفت گردید
رشتهها خورده گره خوردن ماحرص مضمون رهایی فهمید
دل به اسباب جهان بستن مافکر آزادگی، آزادی برد
سر گریبان زده از دامن مااگر این است سلوک احباب
دشمن ما نبود دشمن ماخلعت آرای سحر عریانی است
چاک دوزید به پیراهن ماآفتاند و ختنی می خواهد
برق ما نیست مگر خرمن ماآخر انجام رعونت چون شمع
میکشد تا رگ گردن ماقاصد آورد پیام دلدار
باز گردید ز خود رفتن ما(بیدل) آخر ز چه خورشید کم است
این چراغ به نفس روشن ما« بیدل دهلوی »
**
خیز از جا پی آزادی خویش
خواهر من ز چه رو خاموشیخیز از جای که باید زین پس
خون مردان ستمگر نوشیکن طلب حق خود ای خواهر من
از کسانی که ضعیفت خواندنداز کسانی که به صد حیله و فن
گوشه خانه تو را بنشاندند« فروغ فرخزاد »
**
اشعار با موضوع آزادی
آزادی به بالها میماند
به نسیمی که در میان برگها میوزد
و بر گلی ساده آرام میگیرد
به خوابی میماند که در آن
ما خود
رویای خویشتنیم
به دندان فرو بردن در میوهی ممنوع میماند آزادی
به گشودن دروازه قدیمی متروک و
دستهای زندانی« احمد شاملو »
**
به لبهایم مزن قفل خموشی
که در دل قصهای ناگفته دارمز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارممنم آن مرغ، آن مرغی که دیریست
به سر اندیشه پرواز دارمسرودم ناله شد در سینه تنگ
به حسرتها سر آمد روزگارمبه لبهایم مزن قفل خموشی
که من باید بگویم راز خود رابه گوش مردم عالم رسانم
طنین آتشین آواز خود را« فروغ فرخزاد »
**
آزاده نزادیم که آزاده بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریمبا جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم« ابراهیم منصفی »
**
آزاد شو از بند خویش زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگیست تاخیر را باور نکنحرف از هیاهو کم بزن از آشتیها دم بزن
از دشمنی پرهیز کن شمشیر را باور نکنخود را ضعیف و کم ندان تنها در این عالم ندان
تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکنبر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تحقیر را باور نکنتصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکنخالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن« مهدی جوینی »
**
شب و آزادی
من از اتاق تنگ وتار
از هوای خسته از نفس
که مانده در اتاق در قفس
حرف می زنم
من از سکوت وتنهایی
شب و خیال آزادی.
از پس پنجره های میله دار
حرف می زنم
ببین که چه خسته می تپد دلم
ببین که چه خسته می چکد اشکم
من از دل شکسته
از دستان بسته
حرف می زنم
من از انزوا
من از نشتن و گریستن
حرف می زنم
ببین چگونه میجوید تور ا
چگونه می کاود آزادی را
ببین در ثانیه ها مرگ مرا
در لحظه ها
در انتظار آزادی
**
زیباترین اشعار با موضوع آزادی
شرم تان باد ای خداوندان قدرت
بس کنید
بس کنید از اینهمه ظلم و قساوت
بس کنید
ای نگهبانان آزادی
نگهداران صلح
ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون
سرب داغ است اینکه می بارید بر دلهای مردم سرب داغ
موج خون است این که می رانید بر آن کشتی خودکامگی موج خون
گر نه کورید و نه کر
گر مسلسل های تان یک لحظه ساکت می شوند
بشنوید و بنگرید
بشنوید این وای مادرهای جان آزرده است
کاندرین شبهای وحشت سوگواری می کنند
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است
کز ستم های شما هر گوشه زاری می کنند
**
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
**
اگر هزار قلم داشتم
هزار خامه که هر یک هزار معجزه داشت
هزار مرتبه هر روز می نوشتم من
حماسه ای و سرودی به نام آزادی