شعر تبریک روز پرستار / اشعار بلند کوتاه تبریک روز پرستاری
شعر تبریک روز پرستار را برای شما دوستان قرار دادهایم. روز پرستار ۱۴۰۳ مصادف با روز پنجشنبه ۱۷ آبان شدهاست. تاریخ روز پرستار در ایران با زادروز حضرت زینب (س) همزمان است. در دل هر جامعهای، پرستاران به عنوان ستونهای اصلی نظام سلامت شناخته میشوند. آنها با دستانی مهربان و قلبی پر از ایثار، هر روزه جانها را نجات میدهند و به بهبود بیماران کمک میکنند. روز پرستار، فرصتی استثنایی برای تقدیر و تشکر از این قهرمانان بیادعا است. این روز با زادروز حضرت زینب (س)، نماد صبر و ایثار، همزمان شده است تا یادآوری کند که پرستاری تنها شغل نیست، بلکه رسالتی است برای خدمت به بشریت.
اشعار کوتاه تبریک روز پرستار
درودهای خدا بر تو پرستار
که هستی ناجی و دلسوز بیمار
ادامه میدهی راه کسی را
که هست الگوی صبر و عشق و ایثار
ولادت حضرت زینب کبری و روز پرستار بر شما مبارک باد
گر پرستار بر مریض همدم بود
بهتر از دارو بر او مرهم بود
گر پرستار را ببخشایند بهشت
بهر اینکارش بهشت هم کم بود
روز سپیدپوشان دلسوز مبارک!
ای لباس سپید فرشتگان بر تن
قلب بر کف به عشق بیماران
روز تو روز یاس سپید
روز عشق و ایثار، روز امید و نوید
روز پرستار بر شما مبارک
کسی که وقت سحر سخت کوش و بیدار است
فرشتهای است که نام خوشش پرستار است
سلامتی وجودش بخواهم از یزدان
یقین که حافظ او، ذات پاک دادار است
روز پرستار مبارک باد!
با پرستاران پرستاری کنـیم
در مسیر عشـق همکاری کنـیم
گرچه از دنیای آنان، غافـلیم
ساعتی، یک نقش را، بازی کنیم
ولادت حضرت زینب کبری و روز پرستار بر شما مبارک باد
مثل غزل مثل سپیده مثل آبی
آیینهای صبحی تو جان آفتابی
پاکی صبوری مهربانی باصفایی
تو یک پرستاری تو یک مفهوم نابی
روز پرستار بر سپید پوشان دل پاک مبارک
مطلب مشابه: شعر پرستار با مجموعه شعر قدردانی از زحمات پرستاران با عکس نوشته
ای سفیر سلامت و مهربانی
ای دادرس دردهای پریشانی
ای بلندای سفیدت مظهر آرامش و تسکین
ای مهربان پرستار، ای عزیز دل
روزتان مبارک و گرامی باد!
آه ای طبیب دل من درمان بیماری ام کن
در پای تو رفتم از دست فکر پرستاریم کن
در دام عشقت اسیرم خون میخورم تا بمیرم
گر فرصتی مانده باقی ای مهربان یاریم کن
روز پرستار مبارک!
اشعار زیبای تبریک روز پرستار
ناجی مهرّی و در این جامهی یار آمدی
در شب بیماریم از بهر تیمار آمدی
میگدازد خرمن عمرم درین پر سوز تب
در چنین حالی به بالینم چو بهیار آمدی
میزدم صد ضّجه از این درد عالم سوز تا
داغ من دیدی و براین عـبد بسیار آمدی
بر سر بالین در بندان درد و سـوز و زخم
هان توای هاتف به نیکویی پدیدار آمدی
در شب تار اسیر درد عالم سوز هم
هان چه بیخواب و چه بیخواب و چه بیدار آمدی
از تو گویم ای همه مهد امید و لطف و مهر
ای تو که با نام نیکوی پرسـتار آمدی
به نام قادر سبحان و ستار
ز لطف و رحمتش خلقی پرستار
میان بوسِتانی سبز و پر گل
گلی را هدیه کرد از عشقِ سرشار
محبت در دلِ پاکش زند موج
طریقِ عشقِ او شد وصفِ گفتار
نه روز آسایشی بهرش نهاده
نه شب خوابی بوَد همواره بیدار
شریک درد و رنج دیگران است
تمام لحظه هایش وقفِ ایثار
بُود لبخندِ او تسکینِ دلها
محبت از وجودش شد پدیدار
پری آسا سبک بال و سبک گام
میان دردِمندان اوستِ هوشیار
پر از مهر و سپید قلب و سپید پوش
صبور و پر تحمل است و بردبار
پرستار مظهر عشقِ خداییست
ز شور عشق خالق گشته سرشار
بُود فرخنده بر تو زادِ روزت
زنم بوسه به دستانت پرستار
تاجر عشقیم و کالای وفا داریم ما
اصلاای اهل عالم کیمیا داریم ما
بارش مهریم بر درماندهها و دردمند
چشم یکسانی بر فقر و غنا داریم ما
سرو ایستاده بپائیم تا بخوابد مهر و ماه
چشم ما نرگس ندارد ادعا داریم ما
شام تاریک است و درد سنگین و ما درد آشنا
اندر آن تاریکی ظلمت خدا داریم ما
با صدای پای ما خورشید برخیزد ز خواب
با نماز صبح بیماران صفا داریم ما
مونس ما آه یلدا و حدیث درد و رنج
همنشینی با نوای بی نوا داریم ما
پای هر تختی دمی درد دلی باید شنید
گوش عادت کردهای با لهجهها داریم ما
نیستیای دوست تا اشکش ببینی در سپاس
ما چنین دردانه را اشک خدا داریم ما
این سجایا را پرستار از برای خود نگفت
این اقلی بود در تقدیر ایشان که رجا داریم ما
اشعار تبریک روز پرستار
شب از شبهای پاییزی ست
از آن همدرد و با من مهربان شبهای شک آور
ملول و سخته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید ،
چنین همدرد
و یا بر بامدادم گرید ، از من نیز پنهانی
من این می گویم و دنباله دارد شب
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوش پیشاپیش ، دل برکنده از بیمار
نشسته در کنارم ، اشک بارد شب
من اینها گویم و دنباله دارد شب
او پرستار است
شبها بیدار است
با مهربانی
فکر بیمار است
او مهربان است
شیرین زبان است
مثل فرشته
در آسمان است
چراغی در دست
می گیرد هر شب
همیشه دارد
لبخندی بر لب
سر تا پا سفید
می پوشد لباس
رنگ لباسش
مثل گل یاس
او به بیماران
دوا می دهد
با مهربانی
غذا می دهد
او پرستاراست
شبها بیدار است
شعر در وصف پرستار
ای پرستار یقینا تو به یک شاخه گل می مانی
و اگر نیک ببینیم به قول سعدی رحمه اله علیه
تو در میان گلها چون گل بی خاری
اما خبر نداری
ای پرستار کمی نیز ز کارتو شکایت دارم
من به آمپول دیازپام قسم خواهم خورد
پشت چشمان تو هر شب باز است
و سرم ها همه D/C شدو است
قرص وآمپول ده ونیمه شب جمله با هم بدهی
از TPR چه بگویم که بسی دلگیرم
این علائم که حیاتی هم است
کنترل می کنی از راه بعید
وقت ادمیت مریض
خنده را با فانوس در رخت باید جست
مطلب مشابه: متن تبریک روز پرستار + جملات زیبا برای تبریک روز پرستار به عزیزان
پرستار یعنی
صداقت رخت جمع آورده از بازار
جماعت رفته از جمع شفیقان و نشسته جای او تکرار
کشیده برجهای آهنین قامت به افلاک و
خمیده قد سرو و آن پرستار شب گندم
شقایقها به گلدانها
کبوترها هراسان از پی فریاد وهم آلود خودروها
نشسته شاپرک در گوشه ای حیران
به دنبال دمی خلوت میان شمعدانیها و یاس کوچک ایوان
مــا پرستارِ دلِ خــسته ی بیمـارانیم
بر کـویرِ دلِ این خســته دلان بارانیم
سمبلِ صبر و امیدیم در این ره کز صبر
چـــون به ایـوبِ نـبـی مـی مـانیم
راه سختی است ولی ما نه شکایت داریم
و در ایـن راه نرنجیم که عــادت داریم
خنده ی شــوق نشیند به لـبِ ما هر دم
که به هــر ثانیه!! هفتاد عـبادت داریم
ما پرستارِ دل و روح و روان ها هستیم
آشنا با همه ی قوم و زبان ها هستیم
گاه هـم صحبتِ تنهایی یک مادر پیر
گاه همسنگرِ رویای جوان ها هستیم
کار هـرکـس نبود اینکه پرستار شــود
دل ز دنیا بِرَهَد هـمـدلِ بیمــار شــود
عشق می خواهد و آزادگی و قلب صبور
هرکه آزاده بُوَد عـاشق این کار شــود