شعر در مورد یادگاری؛ اشعار قشنگ با واژه یادگاری
در این بخش چند شعر در مورد یادگاری با اشعار زیبا با واژه یادگاری را گردآوری کرده ایم.
اشعار یادگاری

این باقی عمر با تو باشم
کز عمر گذشته یادگاری
-+-+-
اگر ملک را یادگاری بباید
بیابد هم از ملک تو یادگاری
-+-+-
اگر من یادگاری یادگاری
که همچو تو نخواهم یافت یاری
-+-+-
خون آبه جگر بود کز چشم تر فشاندم
نقشی که بر درش ماند از من به یادگاری
-+-+-
مرو زنهار ای پیکان یار از سینه ام بیرون
که از دل عاشقان را یادگاری نیست غیر از تو
-+-+-
ز مجنون یادگاری نیست جز من، جای آن دارد
که سازد عشق از چشم غزالان حلقه دامم
شعر کوتاه درباره یادگاری
یادگاری به تو بدهیم دل تنگ و به راه
یادگار از تو به جز انده عشقت نبریم
-+-+-

تو مرا این شکر و ثناها را غنیمت دان
از آنک بر صحیفه عمر نبود یادگاری چون ثنا
-+-+-
کی شدندی عالمی در عشق تو یعقوب وار
گر نه از یوسف جهان را یادگاری ای پسر
مطلب مشابه: مجموعه اشعار دو بیتی صائب تبریزی؛ مجموعه شعر زیبای عاشقانه و احساسی این شاعر
عمر سعدی گر سر آید در حدیث عشق
شاید کو نخواهد ماند بی شک وین بماند یادگاری
-+-+-
نیست رنجی گر تن از غم مو شد و رنج است و بس
کان ز تار موی خوبان یادگاری داشتم
-+-+-
دردهای کهنه داریم از تو در دل یادگار
گر تو ناری یاد ما، با یادگاری هم خوشیم
-+-+-
هجر می داند که چون من ناتوانی چون زید
زان بر این دل زخمهای یادگاری می کند
-+-+-
برای یادگار خویش شعری چند از هاتف
نوشتم تا پس از من یادگاری های من بینی
-+-+-
از در روم تا به هند و ختای
یادگاری بود ز من همه جای
-+-+-
به هر وقت از سخن های حکیمان
به رویش بر ببینم یادگاری
شعر زیبا با موضوع یادگاری
نه ز گیتی غمگساری اندرو جز بانگ غول
نه ز مردم یادگاری اندر و جز استخوان
-+-+-
شاعران را تو زجدان یادگاری، زین قبل
هر که بیتی شعر گوید نزد تو یابد قرار
مطلب مشابه: شعر زیبا برای حال خوب با گلجین بهترین اشعار وصف حس و حال خوش
به غم شادم ازان، کاندر فراقت
ندارم از تو جز غم یادگاری
-+-+-
عمر جاویدست مدی کوته از احسان او
یادگاری از سخن بهتر ندارد آدمی
-+-+-
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
-+-+-
بهار از دکه من حله گیرد
شکوفه باشد از من یادگاری
-+-+-
لؤلؤی دیده عزیز است به چشم من، ازآنک
یادگاری ست کز آن لؤلؤی لالا مانده
-+-+-
دو بوسی یادگاری داد ما را
دو می می داد پیش از دیده با هم
-+-+-
از آن دو لب سخنی
چند یادگاری پرس
-+-+-
ای از رخ دوست یادگاری
یا معتمدی و یا شفایی
-+-+-
زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری
من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری
-+-+-
بخواهم یادگاری از تو، لیکن
خیال است اینکه بدهی یادگاری
-+-+-
دردا و حسرتا که بجز بار غم نماند
با ما به یادگاری از آن روزگار ما
-+-+-
کنون رؤیای ما باغی است
بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو
سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند
به ساق هر درختش یادگاری ها
مطلب مشابه: شعر آسمان + چند شعر زیبا در مورد آسمان صاف زیبا و ابری
در شبی طوفانی
به خانه ات یورش آوردند
و هر آنچه یادگاری از عشق ما بود
به تاراج بردند
-+-+-
شاعر که شدم
می آیم کنار کوچه ی کبوترها
تاریخ یادگاری دیوار را پررنگ می کنم
-+-+-
تخته سنگ یادگاری ها امشب
دلش برای تن نوشته هایش کوچک شده
-+-+-
وقتی قرار است بروی، حتما دل شوره هایت را مرور کرده ای
یادگاری هایت را، بغض های پشت سرت را
-+-+-
به تو نزدیکم
چون تنی برهنه به چاقو
چون درختی دست نخورده
به یادگاری
قلبی در من است که فقط
تو آن را می بینی.