شعر طنز چهار شنبه سوری
شعر طنز چهار شنبه سوری
مش اصغر توی چادر دیدنی شد…………….پی قاشق زنی شد
که باشد استتار اینجا ضروری! …………….آهای چهارشنبه سوری!
یکی از جیغ و داد اهل کوچه…………….. کند دندان قروچه
بگوید: داد از این حد بی شعوری!…………… آهای چارشنبه سوری!
بر اعصــــــابش زند یکریز ………….تقّه هیاهــــــــوی ترقّه
ندارد بیش از این تاب صبــوری …………….آهای چارشنبه سوری!
مقصــر من نمی گویم تـو هستی………… ولی از بمب دستی
چه چشمانی که شد محکوم کوری………………… آهای چارشنبه سوری!
امید است اینکه با شادی معقول…………. همه خوشحال و شنگول
کنیم از شیوهی این عده دوری …………….آهای چارشنبه سوری
رسیدی و پر از شادی و شوری………………. آهای چارشنبه سوری!
شنیدم با جوانان جفت و جوری……………… آهای چارشنبه سوری!
بساط «سرخی تــو، زردی من»………………. سر هر کوی وبرزن
تو هم چون مردمــان غرق سروری…………… آهای چارشنبه سوری!!!