شعر عید قربان؛ اشعار تک بیتی، دو بیتی و اشعار بلند و زیبای عید قربان
در این بخش مجموعه شعر دو بیتی کوتاه و اشعار زیبای تبریک عید قربان را ارائه کرده ایم.
اشعار زیبای عید قربان
عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم
حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم
عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم
عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم
روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم
باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست
گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم
دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
تا بکی خواهی که مجنون بیابانت شوم
**
عید قربان زنده دارد یاد قربانگشتگان را / پاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را
خیز و در این عیدقربان سوی قربانگاه رو کن / معنی بیت و حرم را در شهادت جستوجو کن . . .
**
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
عید قربان من است
کربلا رنگین از خون جوانان من است
عید قربان من است
مادرم زهرا (س) در این گودال مهمان من است
عيد قربان من است،
خواهرم زینب پرستار یتیمان من است
عید قربان من است
زینب من پریشان و عزادار من است
روز ایثار من است
کشته ی بی دست عباس علمدار من است
روز ایثار من است
مادرم زهرا امروز غمخوار من است
روز ایثار من است
آسمان و ارض و انس و جان هوادار من است
روز ایثار من است
گریان است ذوالجناح و ذوالفقار همسان او
مرگ بادت ای عدو
اکبرم گشتست شهید ناله کن یاران او
مرگ بادت ای عدو
عباس فرقش شکست قطع شد دستان او
مرگ بادت ای عدو
قاسمم گشته شهید و اکبر غم پرورم
بر شهیدان سرورم
عباس نامد ز القمه دیده است حتما مادرم
بر شهیدان سرورم
زینبم دارد عزا “واویلا خواهرم
بر شهیدان سرورم
غم زده و داغ دارباشد سرای کربلا
یا حسین خون خدا
خیمه در آتش کند غوغا به پا
یا حسین خون خدا
گوش دختر بچه ها پارست از روی جفا
یا حسین خون خدا
حضرت سجاد داغ دار برادر شد فغان
یا صاحب الزمان
حضرت عباس شهید شد آن قهرمان قهرمان
یا صاحب الزمان
زینب از بهر برادرها شدست گریه کنان
یا صاحب الزمان
ای زمین کربلا ای بی وفای بی وفا
شد شهید خون خدا داد از جفا داد از جفا
**
مطلب مشابه: عکس پروفایل عید قربان + عکس نوشته عید قربان و تبریک روز عید قربان Eyde Ghorban
شعر عید قربان
زلف او بر رخ چو جولان میکند
مشک را در شهر ارزان میکند
جوهری عقل در بازار حسن
قیمت لعلش به صد جان میکند
آفتاب حسن او تا شعله زد
ماه رخ در پرده پنهان میکند
من همه قصد وصالش میکنم
وان ستمگر عزم هجران میکند
گر نمکدان پرشکر خواهی مترس
تلخیی کان شکرستان میکند
تیر مژگان و کمان ابروش
عاشقان را عید قربان میکند
از وفاها هر چه بتوان میکنم
وز جفاها هر چه نتوان میکند
**
عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است / ملت اسلام را امروز زیب و زیور است
حبّذا عیدى که سرخ از خون قربانى او / گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است . .
**
بندگی کن تاکه سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند
سر بنه در کف، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تا خلیل الله دورانت کنند
**
در موعود نگاه زیبایت ، اسماعیل شده ام
که قربانی پشم های روشنت باشم
بگو کدام قربانگاه را برای آخرین نفسم برگزیده ای
ای خلیل من !
**
اشعار زیبای عید قربان
عید است بیا بخانه ام قهر مباش / مغرور ترین دختر این شهر مباش !
قربان تو گردم همگی میخندند / عیدانه بده و تلخ چون زهر مباش
**
از جمادى مُردم و نامى شدم
وز نما مُردم، به حيوان بر زدممُردم از حيوانى و آدم شدم
پس چه ترسم؟ كى ز مُردن كم شدم؟حملة ديگر بميرم از بشر
تا برآرم از ملايك پرّ و سروز مَلَك هم بايدم جَستن ز جو
«كُلُّ شَيْءٍ هالِك إِلَّا وَجْهُهُ»بار ديگر از مَلَك قُربان شوم
آنچه اندر وَهْم نآيد آن شوم
**
مطلب مشابه: اس ام اس پیامک تبریک عید قربان + جملات و متن های تبریک
نشانم ده صراط روشنم را
خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خلیلم
به قربانگاه می آرم «منم» را
**
عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت / گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت
مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر / این دل صد پاره و چشمان تر ارزانیت
**
ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد
عید فرخنده نورانی قربان آمد
حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول
رحمت واسعه حضرت سبحان آمد
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما نعمت باران آمد
خاک می سوخت در اندوه عطش با حسرت
نقش در سینه این خاک گلستان آمد
امر شد تا که به قربانی اسماعیلش
آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد
امتحان داد به خوبی به خدا ابراهیم
جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد
آن حسینی که ز حج رفت سوی کرببلا
به خدا بهر سر افرازی قرآن آمد
**
ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب
رسیده فرصت تعبیر آن خواب
به شوق جذبه عشق خداوند
برآ، از آب و رنگ مهر فرزند
اگر این شعله در پا تا سرت هست
کنون، یک امتحان دیگرت هست
مهیا شو طناب و تیغ بردار
رسالت را به دست عشق بسپار
صدا کن حلق اسماعیل خود را
به قربانگه ببر هابیل خود را
منای دوست قربانی پسندد
تو را آن سان که می دانی، پسندد
خلیل ما! رضای ما در این است
عبودیت به تسلیم و یقین است
ببین بر قد و بالای جوانت
مگر، نیکو برآید امتحانت
نفس در سینه افتاد از شماره
ملائک اشک ریزان در نظاره
پدر می بُرد فرزندش به مقتل
که امر دوست را سازد مسجّل
پدر آمیزه ای از اشک و لبخند
پسر تسلیم فرمان خداوند
منا بود و ذبیح و شوق تسلیم
ندا پیچید در جانِ براهیم
خلیلا عید قربانت مبارک
قبول امر و فرمانت مبارک
پذیرفتیم این قربانی ات را
پسندیدیم سرگردانی ات را
بر این ذبح عظیمت آفرین باد
شکوه عشق و تسلیمت چنین باد
خلیل الله ای معنای توحید
کنون تیغت گلوی نفس بُبرید
کنار خیمه هاجر در تب و تاب
که یا رب این دل شوریده دریاب
گلم اینک به دست باغبان است
مرا این فصل سبز امتحان است
اگرچه مادری درد آشنایم
خداوندا به تقدیرت رضایم
اگرچه می تپد در سینه ام دل
اگرچه امتحانم هست مشکل
خداوندا دلم آرام گردان
مده صبر مرا در دست شیطان
خدای عشق مزد عاشقی داد
برای دوست قربانی فرستاد
موحّد جز خدا در جان نبیند
در این آیینه جز جانان نبیند
**
شعر دو بیتی عید قربان
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنج گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
**
خوشا «ذیالحجه» روز عید قربان
شروع داستان عشق و ایمان
خواهی که تو را کعبه کند استقبال
مایی و منی را به منا قربان کن . . .
**
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما نعمت باران آمد
**
شوق دیدار قرار از دل ِ بیمار زدست
هی به تن ، حال ِ دل ِ زار نبینی چه نشستگفتمش خیز به پا موسم ِ حج ، چون دگران
خانه را سیر تماشا ، دلِ معشوقه پرستتن سبک سر ، من و این راه چه دشوار و دراز
کی بلد هیچ مناسک که به دستور شده ستدل شتابان، ز چه دشوار مبادا به هراس
پیچ و خم نیست، چه هموار نه بالاش نه پستاول ِ کار به نیّت، که من اش خوب و روان
داند او حرف و سخن های من از روز السترختِ احرام چه خوب است تن آلوده چرا
هر چه پیرایه رها، خویشتن از بوده و هستلب به لبیک عجب حال و هوا از سر لطف
وقت رقص آمده میدان به سماعست به مستاین مقامی که نمازش به تو فرموده بجا
جای پا جای خلیل است که بت هاش شکستهفت اگر سعی به هفتاد مبادا نرسی
نا امید از چه، به امید کمر باید بستوقت ِ قربانی و تقصیر ، من از سینه برون
غرقه در خون ، تو به تیغ از سر پیمان نه گسستبی نشان با دل خود خنده زنان گفت که هی !
دل اگر این ، ز تو صد بار دلم خسته و خستم
**
ساقی می نابم ده دیوانه و مستم کن
دیوانه دیوانه زنجیر به دستم کن
هر دم بده پیمانه با ساغر جانانه
بی خود زخودم بنما بی هیچ زهستم کن
جان را چه کنــم دیگر جانانه به بر دارم
زن شعله به این جان و بی پای و بستم کن
انداز تو جانم را اندر خم می ســاقی
هفت غسل بده آن راپاک ازهمه پستم کن
دنیا و مافیها دیگر به چه کار آید
زنجیر عبودیت بر گردن و دستم کن
با خنجر پولادین بر گیر ز من دیـده
آزاد کن این دل را دلدار پرستم کن
بر درگه معشوقم مشتاق وصالم من
انگشتری عقدش جانا تو به دستم کن
آموز به من ساقی تو رسم وفـاداری
یادآوری عهدم از روز الستم کن
پیمان الست حق یا عقد عبـودیت
فخر است برای من، مانع زشکستم کنمحمد رجب زاده (راجی )
**
عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید
یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید
او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت
با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست
بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد
نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد
**
اشعار بلند عید قربان
عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم
حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم
عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم
عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم
روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم
باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست
گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم
دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
تا بکی خواهی که مجنون بیابانت شوم
**
چرخ زدم چه ناگاه، نور شدم چه آسان
روح من از مدینه ست، خاك من ازخراسان
کیست برابر من ؟ آن سوی مشعر من
کشته ی آن نگاهم در شب عید قربان
سنگ بزن كه در من آینه ای بروید
سنگ بزن كه در من شور گرفته شیطان
نذر دلم كن امشب سلسلة الذهب را
چیست به غیر زنجیر سلسله های عرفان
دف بزنید امشب، با دل من بچرخید
عقل بگو بچرخد، عشق بگو بچرخان
این تب لیلة القدر یا تب عید اضحی ست
این شب عید فطر است یا شب عید قربان ؟آمدی ای عید قربان
ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
ای شراب آسمانی، ای طلوع مهربانی
با تو شد خورشید خندان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
ای که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم
ای شفای درد پنهان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب
آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی!
آمدی چون سیلْ جوشان ، بیخبر، ناگه، خروشان
تا کنی این خانه ویران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
خانهی عقل زبون را، عقل سرد تیرهگون را
کردهای با خاک یکسان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
شعر میجوشد ز من، پیوسته هر شب، هر سحرگه
از تو شد این چشمه جوشان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
تک بیتی و دو بیتی تبریک عید قربان
در منای قرب یاران، جان اگر قربان کنند
جز به تیغ مِهر او در پیش او بِسمل مباش
سنایی غزنوی
آن عید قربان را بگو وان شمع قرآن را بگو
وان فخر رضوان را بگو مستان سلامت می کنند
مولوی
خواهی که تو را کعبه کند استقبال
مایی و منی را به منا قربان کن
مولوی
ذبح منا کنیم ما تا ببریم از او لقا
نیست برای عاشقان، بهتر از این تجارتی
فیض کاشانی
ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
در وصف تو ای گل مرا جانی است
یادم امد گذر از نفس نشانی هست
به وقت سرور و مستی ات، سالها
در عید سعید قربان شادمانی هست
بر پیکر عالم وجود جان آمد
صد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمن
یک عید بزرگ به نام قربان آمد