شعر موی زیبا؛ اشعار عاشقانه موی بلند زیبای یار و عشق
در این بخش تاپ ناز مجموعه شعر موی زیبا و اشعار عاشقانه نو، کوتاه و بلند زیبا در مورد مو و زلف یار و عشق را ارائه کرده ایم.
اشعار موی یار
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه ای و در آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت
این نقش ها نگر که چه خوش در کدو ببست
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وجد و حال در های و هو ببست
حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست
**
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
ز خال عنبرین افزون ز زلف یار می ترسم
همه از مار و من از مهرهی این مار می ترسم
بلای مرغ زیرک دام زیر خاک میباشد
ز تار سبحه بیش از رشتهی زنار می ترسم
از ان چون شبنم گل خواب در چشمم نمی گردد
که از چشم تماشایی برین گلزار می ترسم
خطر در آب زیرکاه بیش از بحر می باشد
من از همواری این خلق ناهموار می ترسم
ز تیر راست رو، چشم هدف چندان نمی ترسد
که من از گردش گردون کجرفتار می ترسم
بد از نیکان و نیکی از بدان پر دیدهام صائب
ز خار بی گل افزون از گل بی خار می ترسم
صائب تبریزی
مطلب مشابه: مجموعه اشعار تک بیتی مهدی اخوان ثالث؛ گزیده شعر عاشقانه و زیبا این شاعر
من این عهدی که با موی تو بستم
به مویت گر سر مویی شکستم
پس از عمری به زلفت عهد بستم
عجب سر رشته ای آمد به دستم
باد همیشه یکسان خواهد وزید
اما نه برای تو …
آن جا که تو باشی
باد همیشه بی قرار و نابسامان
به فریاد بدل می شود
به سوز دل و هیاهو
و گم می شود در خرمن بی کرانه گیسوانت
هیچ چیزی از تو نمیخواستم
عشق من!
فقط می خواستم در امتداد نسیم گذشته را به انبوه گیسوانت ببافم
تار به تار گره بزنم به اسطورههای نارنجی که هنگام راه رفتن ستارههای واژگانم برایت راه شیری بسازند
من خسته ام
می خواهم به عطرِ تشنهگیسو و گریه نزدیک تر شوم
کاری اگر نداری … برو!
ورنه نزدیکتر بیا
می خواهم ببوسمت
گره در گره، دریای زلف یار
به طوفان خورده ست
زورق دلم
بیش از این نمیتوانم در حلقههای زلفِ تو گم شوم سالهاست که روزنامهها مرا مفقود خواندهاند و تا اطلاعِ ثانوی مفقود خواهم ماند
شعر موی زیبا
زهی زیبا جمالی این چه روی است
زهی مشکین کمندی این چه موی است
ز عشق روی و موی تو به یکبار
همه کون مکان پر گفت و گوی است
از آن بر خاک کویت سر نهادم
که زلفت را سری بر خاک کوی است
چو زلفت گر نشینم بر سر خاک
نمیرم نیز و اینم آرزوی است
مطلب مشابه: اشعار خاقانی عاشقانه؛ مجموعه شعر کوتاه تک بیتی و دو بیتی زیبای خاقانی
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو دارینرگس که فریبد دل صاحب نظران را
این چشم سخنگوی ندارد که تو دارینیلوفر سیراب که افشانده سر زلف
این خرمن گیسوی ندارد که تو داریپروانه که هر دم ز گلی بوسه رباید
این طبع هوس جوی ندارد که تو داریغیر از دل جان سخت رهی کز تو نیازرد
کس طاقت این خوی ندارد که تو داری
**
شیرین
سوگلی عشق
بالا بلند
گیسو کمند
از لابلای جنگل مژگانم
از ماورای منشورهای سرشکم
رنگینکمان مرمر عریانت
تطهیر میکند، امواج چشمه را…
نصرت رحمانی
**
عزیز دلم!
در شبی به درازای گیسوانت
به راز عشق پی خواهم برد
و برایت خواهم گفت
که عشق آنقدرها هم پیچیده نیست
که عشق میتواند بافتن ناشیانه گیسوان معشوقه ات باشد
آنگاه که بی وقفه مصراعی از سعدی را با خودت زمزمه میکنی:
کمندست آن که وی دارد نه گیسو
کمندست آن که وی دارد نه گیسو…
مطلب مشابه: زیباترین اشعار تک بیتی شهریار؛ عاشقانه ترین مجموعه شعر کوتاه شهریار
تو را میبینم ای گیسو پریشان در غبار یاد
تو با من مهربانتر از منی
با منتو با من مهربانی میکنی چون مهر
مهری مهربان با من
پس از توفان
پس از تندر
پس از باران
گل آرامش آوازی
به رنگ چشمهای روشنت داردنسیمی کز فراز باغ میآید
چه خوش بوی تنت دارد
من اینک در خیال خویش خواب خوب میبینمتو میآیی و از باغ تنت صد بوسه میچینم
حمید مصدق
**
تو که نازنده بالا دلربایی
تو که بی سرمه چشمون سرمه سایی
تو که مشکین دو گیسو در قفایی
به مو گویی که سرگردون چرایی؟!
باباطاهر
مطلب مشابه: مجموعه زیباترین اشعار بیدل دهلوی + عکس نوشته شعر عاشقانه این شاعر
شبی آن سیاه گیسو بگشاد راز با من
که مرا است آشنائی به سرای آرزوها
(؟)صورتگر
**
گیسو میان واژه برایم رها نکن
من از تبار واژه سرخ سیاوشمحامد عسکری
**
سالها آرزویم دیدن مه روی تو بود
چون صبا شانه زدن بر تن گیسوی تو بود
سیدامیررضا انجوی
اشعار عاشقانه موی بلند
به گیسوان بلندت طلای صبح چکید
ببین که زلف تو هم کار آبشاران کرد
مهدی سهیلی
**
گیسو مگو که جاده ابریشم است این
آنک رسد شکن به شکن کاروان من
علیرضا بدیع
**
با نگاهی، دلبران گیسو پریشان میکنند
او جهانی را اسیر تار گیسو میکند
محمدرضا لطفی
مطلب مشابه: مجموعه اشعار تک بیتی مولانا؛ شعر کوتاه و زیبای عاشقانه از مولانا
رسولانِ سرِ زلفت پریشانند از هر سو
به بعثت میرسد هر سوی این گیسو پریشانی
حافظ ایمانی
**
سلام دریا، سلام دریا، فشانده گیسو! گشوده سیما
همیشه روشن، همیشه پویا، همیشه مادر، همیشه زیبا
**
رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز
غرق گل است بسترم از بوی او هنوزدوران شب ز بخت سیاهم بسر رسید
نگشوده تاری از خم گیسوی او هنوز
**
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو داری
**
کنار پنجره گیسو به گیسوی شب و باران
حواست نیست عاشق کرده ای حتی درختان راسید محمدضیاء قاسمی
**
بخت بلندم آخر سر حلقه جنون ساخت
کان حلقههای گیسو شد حلقههای گوشم
**
این چه تابی است که آن حلقه گیسو دارد
که دل اهل جهان بسته به یک مو داردفروغی بسطامی
مطلب مشابه: جملات عاشقانه در مورد آغوش و شعر نو عاشقانه در آغوش کشیدن یار
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بودحافظ
**
هم ببیند جان جمال تو عیان
چون نهان شد در خم گیسوی توفخرالدین عراقی
**
گیسو بلند کرده نشاندی به دوش باد
هر تار موت تازه سواری به هر جهت“سیدمحمدعلی رضازاده”
**
سر گیسوی تو در مشت گره خوردهی باد
خبر از خانهی ویران شده در مه میدادمن همان نامهی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستادداس بر ساقهی گندم زدی و بی خبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتادهر چه فریاد زدم، کوه جوابم میکرد
غار در کوه چه باشد؟: دهنی بی فریادداشتم خواب شفایی ابدی میدیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزادبغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظرهایی تار ندارم در یاد“احسان افشاری”
**
گیسویم
شانه نه
شانه میخواهد
باد میرقصاند و
می پیچاند و
تاب میدهد
رنگ و لعاب میدهد
**
من خسته ام
می خواهم به عطرِ تشنه
گیسو و گریه نزدیک تر شوم
کاری اگر نداری … برو!
ورنه نزدیکتر بیا
می خواهم ببوسمت
.
گره در گره، دریای زلف یاربه طوفان خورده ست
زورق دلم
**
من این عهدی که با موی تو بستم
به مویت گر سر مویی شکستم
پس از عمری به زلفت عهد بستم
عجب سر رشتهای آمد به دستم
باد
همیشه یکسان خواهد وزید
اما نه برای تو …
آنجا که تو باشی
باد همیشه بی قرار و نابسامان
به فریاد بدل می شود
به سوز دل
و هیاهو
و گم می شود در خرمن بی کرانه گیسوانت
30 متن و پیام عاشقانه درباره موی بلند و زیبا
**
هان ای موی سپید
بازگو چه خبر آوردی
خوش خبر نیستی ، می دانم
بهر این خفته راه بانگ جرس آوردی
**
اینک کدام باد
بوی تنش را
می آرد از میانه ی انبوه گیسوان پریشانت
که شهر به گونه ی ما
در خون سرخ نشسته است …؟
**
به چه مانند کنم
موی پریشان تو را
به دل تیره شب
به یکی هاله دود
یا به یک ابر سیاه
که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه
به نوازشگر جان
یا بدان شعله شمعی
که بلرزد ز نسیم
به چه مانند کنم تو بگو
**
موهایم فِر نیست تا از
پیچ و خم هایِ آن شعر بگویی
و من باز در رویایِ دستانت
سر به بالین بگذارم و به خواب بروم
موهایم لَخت نیست تا برایشان
از آبشار بگویی و عطرشان را بو بکشی ،
موهایِ من موج دارد
تاب دارد
از جنس زندگیام است…
نه پر پیچ و خم نه یک نواخت و صاف ،
آهای آقایِ شاعر کمی هم از من بگو. . .
یگانه وکیلی
**
وه آن تویی و یا مه گردون و یا خیال
ماهی که گاه گاه به بالای بام تست
جانم فدای زلف تو آندم که پرسمت
کاین چیست موی بافته، گویی که دام تست
امیر خسرو دهلوی