مجله تاپ‌ناز‌

شعر نو احساسی + مجموعه اشعار کوتاه نو و سپید احساسی و عاشقانه

در این قسمت تاپ ناز مجموعه گلچین شده از اشعار نو و سپید عاشقانه را آماده کرده ایم. از خواندن این اشعار زیبا لذت ببرید.

مجموعه شعر نو احساسی و زیبا

دیگر همانند گذشته دلتنگ‌ات نمی‌شوم!
حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی‌کنم،
در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری‌ست،
چشمانم پُر نمی‌شود
تقویم روزهایِ نیامدنت را هم دور انداخته‌ام

کمی خسته‌ام، کمی شکسته
کمی هم نبودنت، مَرا تیره کرده است
اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفته‌ام،
و اگر کسی حالم را بپرسد، تنها می‌گویم خوبم!
اما مضطربم

فراموش کردن تو علیرغم اینکه میلیون‌ها بار به حافظه‌ام سَر می‌زنم
و نمی‌توانم چهره‌ات را به خاطر بیاورم، من را می‌ترساند!

دیگر آمدنت را انتظار نمی‌کشم
حتی دیگر از خواسته‌ام برای آمدنت گذشته‌ام،
اینکه از حال و رُوزت باخبر باشم، دیگر برایم مهم نیست

بعضی وقت‌ها به یادت می‌افتم
با خود می‌گویم: به من چه؟ درد من برای من کافی‌ست
آیا به نبودنت عادت کرده‌ام؟
از خیالِ بودنت گذشته‌ام؟

مضطربم
اگر عاشق کسی دیگر شوم
باور کن آن روز، تا عمر دارم
تو را نخواهم بخشید!

ازدمیر آصف

***

گاهی هم دروغ خوب است !

مثلاً می‌گویم سردم است

تا به این بهانه دستانم را بگیری

***

شعر کوتاه عاشقانه و زیبا

تو در کنار خودت نیستی نمی‌دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد

فرامرز عرب عامری

***

نه در نگاه اول
بلکه عشق در آخرین نگاه است
زمانی که می‌خواهد از تو جدا شود
آن گونه که به تو می‌نگرد
به همان اندازه دوستت داشته است

ناظم حکمت
مترجم: سینا عباسی

***

 

شعر نو احساسی

اشعار نو و سپید احساسی

راضی‌ام اگر عاشقانه بمیرم
راضی ام که من با عشق زاده می‌شوم
و با عشق می‌میرم
به آن پناه می‌برم
و جز آن راهی برای رهانیدن نمی‌شناسم
راضی ام که عاشقانه مردن
تولدی دگر است
عاشقانه مردن تولدی دگر است

ندی انسی الحاج
مترجم: محبوبه افشاری

***

آنچه را عاشقانه دوست می‌داری بیاب
و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند
در آن چه که هستی
بگذار بر شانه‌هایت بچسبد
سنگینت کند
تو را به سمت پوچی ببرد
بگذار تو را بکشد و تمامت را ببلعد
زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت
دیر یا زود
اما چه بهتر
آنچه دوستش می‌داری  بکشدت

چارلز بوکوفسکی

***

حالا هر قفلی که می‌ خواهد

بر درگاهِ خانه‌ ات باشد

عشق پیچکی‌ ست

که دیوار نمی‌ شناسد

***

تو از من می‌خواهی عاشق باشم
من از تو می‌خواهم دوستم داشته باشی
تو می‌خواهی مرا در قفس کنی
من می‌خواهم با تو پرواز کنم
این تفاوت عشق و دوست داشتن است

ایوان تورگنیف

***

شعر نو احساسی

شعر کوتاه احساسی نو

نیوتن اگر جاذبه را درست می‌فهمید
معشوقه اش از درخت متنفر نبود
و در دفتر خاطراتش نمی‌نوشت:
«اشک‌های من هم به زمین می‌افتاد
اما تو سیب را ترجیح دادی!»

هومن شریفی

***

خوبم…
درست مثل مزرعه‌ای که
محصولش را ملخ‌ها
خورده‌اند
دیگر نگران داس‌ها نیستم

فریبا عرب‌نیا

***

با پای دل قدم زدن آن هم در کنار تو

باشد که خستگی بشود شرمسار تو

در دفتر همیشگی من ثبت می‌ شود

این لحظه‌ ها عزیزترین یادگار تو

***

خیال نکن
اگر برای کسی
تمام شدی
امیدی هست

خورشید
از آنجا که غروب می‌کند
طلوع نمی‌کند

افشین یداللهی

***

صبح‌ها
بیشتر از نور
تُو  را
می‌خواهم

معصومه صابر

***

گفتند
شعر‌های من
جوشش دریاست
خروش رود

بی‌شک
کمی بالاتر
به چشمه‌ای می‌رسند
که تو هستی

گروس عبدالملکیان

***

 

شعر نو احساسی

مجموعه اشعار سپید و احساسی نو

مردم دوست دارند شعر بخوانند
اما عاشقانه، کوتاه، ساده
پس بی مقدمه سرت را روی سینه ام بگذار

مردم عجله دارند
باید خیلی زود بگویم
چقدر دوستت دارم

فلورا تاجیکی

***

چشم‌ هایم را می بندم

نفس می‌ کشم تو را

بویت هوای ریه‌ هایم را تازه می‌ کند

و من پُر می‌ شوم

از عطر دوست داشتنت

***

شعر چیزی نیست
لحنِ گفتن «دوستت می‌دارم» است
من
لال و کور و فلج و بی‌دست و پا شوم اگر
شعر نتوانم گفت شاید
اما دوستت خواهم داشت حتماً

علیرضا روشن

شعر نو احساسی + مجموعه اشعار کوتاه نو و سپید احساسی و عاشقانه

این برگ‌های زرد
به خاطر پاییز نیست
که از شاخه می‌افتند
قرار است تو از این کوچه بگذری

و آن‌ها
پیشی می‌گیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت

گنجشک‌ها
از روی عادت نمی‌خوانند
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند
برای خوش‌آمد گفتن
به تو

باران برای تو می‌بارد
و رنگین‌کمان
ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش
سرک کشیده از پسِ کوه
تا رسیدن تو را تماشا کند

نسیم هم مُدام‌
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!

یغما گلرویی

***

رج به رج

می‌ بافم خیالت را

می‌ شود بیایی

این دوست داشتن را

دورِ گردنت بیندازم ؟

***

حرف برای گفتن زیاد بود
وقت کم
بوسیدمت

سمانه سوادی

***

واژه‌هایی که از تو می‌گویند
عطر غریب ارکیده دارند
این روز‌ها
اگرچه کوتاه شدند شعرهایم
اما نقطه‌چین ادامه داری‌ست
فریاد بلند سکوتی خیس
در حنجره خسته دردهایم

دنیا غلامی

***

همین که تو
هر صبح در خیالِ منی
حالِ هر روزِ من
خوب است

لیلا مقربی

***

به کسی که عاشق توست
بگو
هر روز
با زیباترین تعابیر جهان
بیدارت کند
من اینجا هر شب
تو را
با زیباترین تعابیر جهان
به خواب می‌سپارم

کامران رسول‌زاده

***

برگشتنت
همان قدر محال است
که خیال می‌کردم
رفتنت

سارا شاهدی

***

تو
رنگ می‌دهی
به لباسی که می‌پوشی
بو می‌دهی
به عطری که می‌زنی
معنا می‌دهی
به کلمه‌های بی‌ربطی
که شعر‌های من می‌شوند

ساره دستاران

***

شعر کوتاه عاشقانه نو برای همسر و عشق زندگی

نیستی
و حالم به آهویی می‌ماند
كه جنگل از آن
فرار كرده باشد

مهدی اشرفی

***

گفته بودی با قطار این بار خواهم رفت و من
مانده‌ام باید چطور این چرخ را پنچر کنم

احسان پرسا

***

روزگاری است که دنبال کلیدند همه
تو، ولی قفل‌تر باش مرا

سیدعلی میرافضلی

***

نان تازه بگیر
به خانه‌ام بیا
دریانورد خسته!‌
می‌خواهم لباس‌های خیست را
از تنت در بیاورم
شیر گرم کنم برایت
بگویی: شانه‌هایم سکان زندگی توست
و من
پنجره‌های این شهر طوفان‌زده را محکم ببندم

سارا محمدی اردهالی

***

تو عاشقانه‌ترین نام
و جاودانه‌ترین یادی
تو از تبار بهاری تو باز می‌گردی
تو آن یگانه‌ترین رازی ای یگانه‌ترین
تو جاودانه‌ترینی
برای آنکه نمی‌داند
برای آنکه نمی‌خواهد
برای آنکه نمی‌داند و نمی‌خواهد
تو بی‌نشانه‌ترین باش
ای یگانه‌ترین

محمود مشرف آزادتهرانی

***

قرارمان
همین بهار
زیر شکوفه‌های شعر
آنجا که واژه‌ها
برای تو گل می‌کنند
آنجا که حرف‌های زمین افتاده‌ام
دوباره سبز می‌شوند
وَ دست‌های عاشقمان
گره در کار سبزه‌ها می‌اندازند
قرارمان زیر چشم‌های تو
آنجا که شعر
نم نم شروع می‌شود

مینا آقازاده

***

دیر آمده‌ای
محبوب من
آنقدر دیر
که به پنج زبان زنده دنیا هم
دوستم بداری
هیچ اتفاق عاشقانه‌ای
سکوت بارانی این دیدار را نخواهد شکست

گل سرخ‌ت را
بر سر این شعر پرپر کن
ردیف و قطعه را هم به خاطر بسپار
تاوان دیر رسیدن گاهی
تنها
با یک عمر گریه پرداخت می‌شود

بهرام محمودی

***

من قدیمی بودم
پلی
با سی و سه چشمِ گریان
وقتی از من می‌گذشتی

قصری آتش گرفته
که ویرانی‌اش را تماشا کردی و رفتی

مقبره پادشاهان
که هُرم سینه برده‌ها هنوز
درونش زبانه می‌کشد

دیواری
چین‌خورده دور خودم
کناره جاده مفروش پروانه‌های مرده

افسوس
حتی نسیم بال پروانه‌ای می‌توانست
به حالم بیاورد

من قدیمی بودم
تو فردا
از من که می‌گذری
از حالم چه می‌دانی؟

شهاب مقربین

***

گرمای مردادی تن تو
نفس هر کسی را می‌گیرد
و من
چه عاشقانه
گرم می‌شوم
می‌سوزم
و دوباره
هر مرداد
عاشقت می‌شوم انگار

علیرضا اسفندیاری

***

می‌ترسم از عشق
از عشق می‌ترسم
این شعر‌های عاشقانه که می‌نویسم
سوت زدنِ کودک است در تاریکی

شهاب مقربین

***

گرمای مردادی تن تو
نفس هر کسی را می‌گیرد
و من
چه عاشقانه
گرم می‌شوم
می‌سوزم
و دوباره
هر مرداد
عاشقت می‌شوم انگار

علیرضا اسفندیاری

***

دنیا کوچک‌تر از آن است
که گم شده‌ای را در آن یافته باشی
هیچ‌کس اینجا گم نمی‌شود
آدم‌ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدان‌شان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی‌رحم‌ترینشان در برف
آنچه به جا می‌ماند
رد پائی است
و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند
مثل نسیم سحر
پرده‌های اتاقت را

عباس صفاری

***

چقدر قلبم برای تو تند می‌زند
و من
هیچ وقت نتوانستم طپش‌هایم را
با نبض احساس تو تنظیم کنم
چقدر ما از هم دوریم
و عشق فقط گریبان مرا گرفت

سارا قبادی

***

اشتباه نکن
نه زیبایی تو
نه محبوبیت تو
مرا مجذوب خود نکرد
تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی
من عاشقت شدم

شمس لنگرودی

***

محبوب من از دوست داشتنم می‌ترسد
از داشتنم می‌ترسد
از نداشتنم هم می‌ترسد
با این همه اما مبادا گمان کنید مرد شجاعی نیست
وطنش بودم اگر بخاطر من می‌جنگید
و مادرش اگر
به خاطر من جان…
من اما
هیچ‌کسش نیستم
من
هیچ‌کسش هستم

رویا شاه‌حسین‌زاده

***

با چشم‌هایت حرف دارم‌
می‌خواهم ناگفته‌های بسیاری را برایت بگویم
از بهار
از بغض‌های نبودنت
از نامه‌های چشمانم… که همیشه بی‌جواب ماند

باور نمی‌کنی؟
تمام این روز‌ها
با لبخندت آفتابی بود
اما دلتنگی آغوشت رهایم نمی‌کند
به راستی
عشق بزرگ‌ترین آرامش جهان است

سیدعلی صالحی

***

کافی‌ست تورا به نام بخوانم
تا ببینی لکنت، عاشقانه‌ترینِ لهجه‌هاست
و چگونه لرزش لب‌های من دنیا را به حاشیه می‌بَرد

دوستت دارم
با تمام واژه‌هایی‌که در گلویم گیرکرده‌اند
و تمام هجاهای غمگینی‌که به‌خاطر تو شعر می‌شوند

دوستت دارم با صدای بلند
دوستت دارم با صدای آهسته

دوستت دارم
و خواستن تو جنینی‌ست در من
که نه سقط می‌شود،
نه به دنیا می‌آید

لیلا کردبچه

***

احساس درختی را دارم
که در مسیر
کارخانه چوب‌بری
قرار گرفته است

غلامرضا بروسان

***

گاه یک ستاره
یک ستاره گاهی
می‌تواند حتی در کفِ یک پیاله آب
خوابِ هزار آسمانِ آسوده ببیند!
آن وقت تو می‌گویی چه …؟
می‌گویی یک آینه برای انعکاسِ علاقه
کافی نیست!؟

 سیدعلی صالحی

***

سرخ می‌شوی وقتی می‌شنوی دوستت دارم
زرد می‌شوم وقتی می‌شنوم دوستش داری
چهارشنبه سوری راه انداخته‌ایم
سرخی تو از من، زردی من از تو!
همیشه من می‌سوزم
و همیشه تو می‌پری

حسین پناهی

***

ماه من ! امشب نیا بالای آبادی ما
خوش ندارم چشم هر نامحرمی روشن شود

عاطفه پژمان

 

مطالب مشابه را ببینید!