متن تابستان + عکس نوشته تابستانی عاشقانه و جمله های کوتاه در مورد فصل گرما
متن تابستان و عکس نوشته های زبا در مورد فصل تابستان و فصل گرما را در این بخش گردآوری کرده ایم. این جمله های کوتاه عاشقانه در مورد فصل تابستان هستند.
عکس نوشته و متن تابستان گرم
آری تابستان است فصل محبت من به تو
نگاه گرم من به تو
لذت بخش عرق شرم تو
هدیه تابستان عشق من به تو
**
تابستان برای من نه روی
پشت بام خانه مادربزرگ زیباست
نه کنار سواحل دریایی
من تابستان، جایی امن و آرام می خواهم
مثل یک آغوش با پیراهن چهارخانه ای
**
داغ آغوشت
شروع فصل تابستان من !
گرمی دستان تو
آرامش دستان من
تیر و مردادِ همیم و
پشت هم می ایستیم!
هم قسم ما تا ابد
هم جان تو هم جان من
تابستان
آه جانکاه بهار است
از اندیشه ی
برگ هایی که پاییز
به زمین می ریزد
-+-
تابستان است و
لباس گرم به تن کردهام !
بخاری کنارم شعله میکشد
چای داغ احساسم را
سر میکشم … !!
فرقی نمیکند
هوای بیتو
همیشه سرد است!
**
بیا بلندترین روزهای سال را
بیشتر عاشقی کنیم
دلم یک آغوش می خواهد
گرم تر از ظهر تابستان
که فصل دلبرانه فرصت هاست
این روزها دوستت دارم ها
عجیب می چسبند …
تابستان
آه جانکاه بهار است
از اندیشه ی
برگ هایی که پاییز
به زمین می ریزد
عکس نوشته های تابستانی عاشقانه
تابستان است
ولی چقدر دلم می خواهد
زیر این درختها سکوت کنم
و برگ برگ
پاییز دلم را از تو بتکانم
همچو
آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم
چهره تلخ زمستانی جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز بودم …
**
رها باش
در میانه عصر تابستان
که رنگ ها
زیر آفتاب می درخشند
و تو
آفتابی باش
به قامت تمام عصرهای تابستان
و به دل های مه گرفته ی سخت
بگو
بیایید
برایتان نور آورده ام
در هیاهوی جانسوز تابستان
وقتی کلمات آهسته، آهسته
می سوزند
و واژه ها به کولرها
چشم می دوزند
ظهر تابستان است
سایه ها می دانند که چه تابستانی است
سایه هایی بی لک
گوشه ای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی اینجاست
زندگی خالی نیست
مهربانی هست ،
سیب هست ،
ایمان هست…
سهراب سپهری
عکس پروفایل تابستان
مثل خوشه ای انگور
آویزان از درخت موهرچه زمان می گذرد،
شیرین تر می شود
فقط حواست باشد
من کشمش دوست ندارم!
باز تابستانه ی آن تن کبابــم کرده است
تشنه ام، شهریور لبهات آبم کرده است
من همان انگـــور بد مستم کـــه بوی موی تو
در مشام این شب وحشی شرابم کرده است
-+-
تو ای کولر
که هر دم میکنی خِرخِر
که نگذاری بخوابم لحظهای من
از ته این دل
بشو آرام یا اینکه
بگیرم پنکهای زیبا
و بعد از آن
کنم بیرون تو را زینجا
ولی گر تو شوی آرام
به این خِرخِر دهی پایان
در این گرمای تابستان
که خواهم خواب را از جان
برایت سایهبان سازم
و پوشالی نو اندازم تنت
تو ای کولر
کمی آرامتر دیگر
که دارد میپرد از سر
که دارد میکشد او پر
همه خوابِ سر ظهرم
بیا مردی کن و دیگر نکن خِرخِر
تو ای کولر!
جملات تابستان زیبا
باز هم تابستان آمد
فصلی که جذابیتی برایم ندارد
منی که از تبار زمستانم
منی که سر انگشتانم از او معنا میگیرد
مرا با این فصل کسالت بار کاری نیست …
-+-
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟
عکس زیبا از فصل تابستان
تنها تر از یک برگ
با بار شادی های مهجورم
در آبهای سبز تابستان
آرام میرانم
تا سرزمین مرگ
تا ساحل غمهای پاییزی
در سایه ای خود را
رها کردم
متن کوتاه در مورد تابستان
می کند باد خزانی خاموش
شعله سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند
تا به یغما نبرد بستان را
دلم از نام خزان می لرزد
زانکه من زاده تابستانم
شعر من آتش پنهان من است
روز و شب شعله کشد در جانم
-+-
می خواهم نفس سنگین
اطلسی ها را پرواز گیرم
در باغچه های تابستان
خیس و گرم
به نخستین ساعت عصر
نفس اطلسی ها را
پرواز گیرم
-+-
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب
آب درحوض نبود
ماهیان می گفتند
هیچ تقصیر
درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید آمد
او را به هوا برد که برد
دلنوشته و اس ام اس فصل گرما و تابستان
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب
آب درحوض نبود
ماهیان می گفتند
هیچ تقصیر
درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید آمد
او را به هوا برد که برد
-+-
تنها تر از یک برگ
با بار شادی های مهجورم
در آبهای سبز تابستان
آرام میرانم
تا سرزمین مرگ
تا ساحل غمهای پاییزی
در سایه ای خود را
رها کردم
-+-
می خواهم نفس سنگین
اطلسی ها را پرواز گیرم
در باغچه های تابستان
خیس و گرم
به نخستین ساعت عصر
نفس اطلسی ها را
پرواز گیرم
جملات کوتاه و زیبا در مورد فصل داغ و گرما
ظهر تابستان است
سایه ها می دانند که چه تابستانی است
سایه هایی بی لک
گوشه ای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی اینجاست
زندگی خالی نیست
مهربانی هست ،
سیب هست ،
ایمان هست…
سهراب سپهری
-+-
می کند باد خزانی خاموش
شعله سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند
تا به یغما نبرد بستان را
دلم از نام خزان می لرزد
زانکه من زاده تابستانم
شعر من آتش پنهان من است
روز و شب شعله کشد در جانم
عکس نوشته فصل گرما
تابستان است و
لباس گرم به تن کرده ام !
بخاری کنارم شعله می کشد
چای داغ احساسم را
سر می کشم … !!
فرقی نمی کند
هوای بی تو
همیشه سرد است!
-+-
می خواهم نفس سنگین
اطلسی ها را پرواز گیرم
در باغچه های تابستان
خیس و گرم
به نخستین ساعت عصر
نفس اطلسی ها را
پرواز گیرم
متن تابستانی عاشقانه
سلام خوبی !؟
تو این تابستون و گرما کولر هم جواب نمیده !
آدم یخی مثل تو میتونه چاره کار باشه !
پیش ما بیا !
-+-
می کند باد خزانی خاموش
شعله سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند
تا به یغما نبرد بستان را
دلم از نام خزان می لرزد
زانکه من زاده تابستانم
شعر من آتش پنهان من است
روز و شب شعله کشد در جانم