متن در مورد زمستان؛ ۶۰ شعر و متن زیبا در مورد سرمای زمستان
در این پست از تاپ ناز گلچین ناب و متفاوت از انواع شعر و متن در مورد سرمای زمستان با مضامین پرمحتوا را پیش رو خواهید داشت. امیدواریم از خواندن این مطالب نهایت لذت را ببرید.
زمستان با سرمای خود زیبایی های خاصی را به طبیعت هدیه می دهد. در این فصل دما به طور قابل توجهی کاهش می یابد و برف های سفید، زمین و درختان را پوشش می دهند. هوای سرد و خشک زمستان فرصتی برای فعالیت های زمستانی مانند اسکی، برف بازی و ساختن آدم برفی فراهم می کند. همچنین این فصل زمان مناسبی برای جمع شدن خانواده ها و دوستان در کنار شومینه و نوشیدن نوشیدنی های گرم است. سرمای زمستان به ما یادآوری می کند که زندگی در دماهای پایین نیز می تواند زیبا و دلپذیر باشد. به همین خاطر ما در ادامه این مطلب از تاپ ناز می خواهیم زیباترین متن و شعرها را با مفهوم زمستان و سرمای آن برایتان گردآوری کنیم.
متن زیبا در مورد سرمای زمستان
زمستان بود و برف بود و سرما بود
زمستانی که جز خاطرات محو تو
دلم گرم هیچ ردپایی نبود
نــــه حوصله ی دوست داشتن را دارم
نــــه میخواهم کسی دوستم داشته باشد
ایـــن روزها ســـردم مثل دی… مثل بهمن… مثل اسفند… مثل زمـــستان
احــساسم یـــخ زده… آرزوهایم قــندیل بسته…
امیــدم زیر بهمن ســرد احساسم دفن شده…
نـــه به آمـــدنی دلخوشم و نـــه از رفـــتن کسی غمگین…
ایـــن روزها پـــر از “ســکوتم”
تا تو با ناز نخندی چه کسی خواهد دید ؟
سی و دو دانه ی برفی که درخشان باشد
می نویسی به تن برف سئوالت را، کاش …
عاشق زمستان و برفم ، او را نمی دانم …
من و زمستان ، هیچوقت او را نفهمیدیم.
خدا کند زمستان تمام نشود ..!
تنها چیزی که می تواند
مرا یاد او بیندازد؛
شالی که عاشقانه بافتَمش،
دورگردنش انداخته است؛
شاید مرا یادی کند…
خدا کند زمستان
تمام نشود…
این مردگی، این سرما، این خستگی را نبین
در دل خاک زمستان زده
جوانه ای از عشق و امید منتظر است
تا بی محابا و با اولین نسیم بهاری
راهش را به دنیای ما پیدا کند
زمستان در دلش یک دنیا امید دارد
حجم سرما🌨️
ضربان قلب هوا را می شمارد
و من به دری تکیه داده ام
که زنگوله های یخ
آن را پوششی دوباره داده اند
آیا برای دوباره روییدن
بهار می آید؟؟؟
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سُر نخوری
که گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم
عاشق تــوام !
نه برف مرا مى ترساند
و نه سرما
ولى در این حجم سنگین تنهایى ام
براى گرم شدن بهانه اى ندارم
جز این که دوستت داشته باشم ….
بگذارید سرمای زمستان قلبهایمان را به هم نزدیکتر کند،
وقت آن است که با دوستان و خانواده گرد هم آییم و گرما را به اشتراک بگذاریم.
زمستان با برفهای سفید و سردش، دنیای جدیدی را خلق میکند. درختان با پوشش برف، منظرهای زیبا و آرامشبخش به وجود میآورند. هوای سرد باعث میشود تا در کنار خانواده و دوستان جمع شویم و لحظات گرمی را تجربه کنیم.
مطلب مشابه: متن زمستانی عاشقانه؛ زیباترین جملات و متن اس ام اس های زمستانی و برفی
مطلب مشابه: جملات ادبی درباره زمستان + عکس نوشته انگلیسی درباره زمستان
متن ادبی در مورد زمستان و سرما
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سُر نخوری
که گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم
عاشق تــوام !
در این زمستان، قدمهای محکم بر برفهای ترد بگذاریم و هر لحظه را به یادماندنی سازیم، فصلی برای ساخت خاطرات دوست داشتنی.
نه برف مرا مى ترساند
و نه سرما
ولى در این حجم سنگین تنهایى ام
براى گرم شدن بهانه اى ندارم
جز این که دوستت داشته باشم ….
تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت
میتوان گفت که من چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای توام
زمستان، فصل نوشیدن چای داغ و شنیدن صدای برف زیر پا، هر پازلی که به هم میپیوندد داستانی زمستانی میسازد.
کوچه ها را بادانه های برف
آذین می بندد
زمستاني سرد سرد
حجم سرما!
ضربان قلب هوا را میشمارد
ومن به دری تکیه داده ام
که زنگوله های یخ
آن را پوششی دوباره داده اند
آیا برای دوباره روییدن
بهار می آید؟؟؟
پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنم
خانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزد
نمیدانم از برف است یا از تنهایی
برای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شوم
بی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردند
به تو فکر میکنم آه میکشم بخود می گویم
یکی باید باشد
یکی که دستانش
آغوشش
نگاهش
احساسش
گرمابخش زندگیت باشد
یکی مثل تو
تویی که ندارمت …
شعر نو در مورد زمستان و سرمای آن
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان استو گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان استنفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سردست
آی!
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!منم من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجورنه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگمحریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست،
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان استمن امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارمچه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیستحریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان استسلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسکلتهای بلور آجین،
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یکلا قبایان راره ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد
زمستانی که نشناسد در دولتسرایان رابه دوش از برف بالاپوش خز ارباب میآید
که لرزاند تن عریان بیبرگ و نوایان رابه کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را…
به پیش باد تو ما همچو گردیم
بدان سو که تو گردی چون نگردیم
ز نور نوبهارت سبز و گرمیم
ز تأثیر خزانت سرد و زردیم
ز عکس حلم تو تسلیم باشیم
ز عکس خشم تو اندر نبردیم
عدم را برگماری جمله هیچیم
کرم را برفزایی جمله مردیم
عدم را و کرم را چون شکستی
جهان را و نهان را درنوردیم
چو دیدیم آنچ از عالم فزون است
دو عالم را شکستیم و بخوردیم
به چشم عاشقان جان و جهانیم
به چشم فاسقان مرگیم و دردیم
زمستان و تموز از ما جدا شد
نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم
زمستان و تموز احوال جسم است
نه جسمیم این زمان ما روح فردیم
چو نطع عشق خود ما را نمودی
به مهره مهر تو کاستاد نردیم
چو گفتی بس بود خاموش کردیم
اگر چه بلبل گلزار و وردیم
مطلب مشابه: متن های زمستانی در مورد برف و سرما + عکس پروفایل عاشقانه زمستان
مطلب مشابه: جملات زیبای شروع فصل زمستان با عکس پروفایل روز برفی و سرد
متن احساسی در مورد سرمای زمستان
سرمای زمستان دستهایم را به دنبال گرمای تو میفرستد،
هر دم و بازدمی، زمزمهای است برای بازگشت بهار
از شیشه های مه گرفته سراغ تو را میگیرم
باران، برف، سرما و دلتنگی
می بینی بهانه های خوبی دارم برای دیدنت
زمستان است و چشم کوچه از انتظارت، سپید!
پرنده مهاجرم!
بگو با کدام برف❄️
می نشینی
بر شاخسار تنهایی ام؟
دلواپس سرما نباش؛
این جا از هیزم دل
دوست داشتنت
مثل سرمای خوب زمستان است
می رود در دل و جانم …
کوچه ها را بادانه های برف
آذین می بندد
زمستاني سرد سرد
حجم سرما!
ضربان قلب هوا را میشمارد
ومن به دری تکیه داده ام
که زنگوله های یخ
آنرا پوششی دوباره داده اند
آیا برای دوباره روییدن
بهار می آید؟؟؟
هوا دلگير، درها بسته،
سرها در گريبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگين،
زمين دلمرده، سقف آسمان کوتاه،
غبارآلوده مهر و ماه،
زمستان است…