متن در مورد کلاغ | جملات زیبا درباره کلاغ سیاه
در این مطلب مجموعه ای از متن ها و جملات بسیار زیبا و خاص با موضوع کلاغ همراه با عکس نوشته های زیبا را برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم، برای مطالعه مجموعه شعر و متن در مورد کلاغ در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
جملات درباره کلاغ سیاه
اگه میخواى خوشبخت بشى…؛
با کلاغى ازدواج کن که دل داره!
نه طاووسى که فقط زیبایى داره…!!!…
کلاغ ها خبر آوردند
طعم لبهایت را رقیب چشید
کدام جاده به بن بست نمیرسد
چند شنبه به غروب جمعه ختم نمیشود
تا من فرار کنم از کابوس خیانت
چه بی اندازه آوار شکستنم سنگین است.
امروز دیدم
کلاغ ها دسته جمعی پرواز میکردند!
مادر به رسم کودکی میگفت:
حتما عروسی دارند؛
اما معلوم بود که دل کنده اند…
هی میرفتند و برمیگشتند!
انگار چیزی شبیه دلشان راجا گذاشته بودند…
“مریم قهرمانلو”
هر صبح
کلاغی روی آب پر می نشیند
منقارش را شانه می زند
و از باتلاق بزرگ خبر می آورد
در من اما ،
هر صبح
کبوتری می میرد…
کلاغ ها گرچه سیاهند
و آوازشان ناخوشایند …
اما آنقدر باوفایند که شاخه های خشک زمستان را
تنها نمی گذارند….
اگه کلاغ بــره ، باغبون خوشحال میشه
چون گردو هـاش سالم تر میمونه
گرفتی که !؟
مطلب مشابه: جملات زیبا درباره محبت به حیوانات و سخنان در مورد احترام به حقوق حیوان
هنوز هم از بازی کلاغ پر میترسم! میترسم بگویم * رفاقت *
او آرام بگوید: پر …!
کلاغ است دیگر، به او می گویند زشت، به او میگویند کریه، به او می گویند بد صدا اما هیچوقت دیگران را از صدایش، از بودنش و از چهره زشتش محروم نمیکند. هر روز می آید، هر روز صدایش را می شنوند و هرروز او را میبینند. هر چند او را بد می خوانند، هر چند او را زشت می دانند اما او می داند که باید باشد، او می داند که اگر یک روز نباشد کوچه های سوت و کور حال این مردم را خراب میکند. اما شاید کلاغ از یک چیز بی خبر است، اینکه اگر زیاد باشد زیادی میشود، اینکه اگر زیاد در دسترس باشد او را مزاحم خواهند خواند.
بیا رسم دنیا را بهم بزنیم
من زمزمه می کنم
و تو تکرار کن
آنگاه کلاغ می شود همای سعادتت!…
کلاغ و طوطی هر دو زشت آفریده شدند
طوطی اعتراض کرد و زیبا شد
اما کلاغ راضی بود
امروز طوطی در قفس است
و کلاغ آزاد…
پشت هر حادثه ای حکمتی است
به خدا اعتماد کن…
متن در مورد کلاغ
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت، گوشت بدن خود را میکند
و به جوجه هایش میداد زمستان تمام شد و کلاغ مرد
و بچه هایش نجات پیدا کردند
و گفتند خوب شد که مرد، خسته شدیم ازین غذای تکراری
این است واقعیت تلخ روزگارمان
یک دست کلاغ
و به یکی برف،
زنگ را زد درخت زمستان…
مطلب مشابه: متن و شعر در مورد اسب و جملات جالب در مورد حیوان زیبای اسب با عکس های زیبا
و در انتها
ما به هم خواهیم رسید.
کلاغها راه خانه را خواهند یافت…!
قصه تمام میشود.
عشق میماند
و آغوشی قد ما دو نفر…
کلاغ که از پیش باغبون بره چند تا گردو به نفع باغبونه. این داستان خیلی هاست. ما رو ترک میکنن، ازمون فاصله میگیرن و حس میکنن که با نبودنشون حالمون بد میشه، جای خالیشون رو احساس میکنیم و هر لحظه میخوایم برگردن اما نمیدونن که ما از رفتن اونها خوشحالیم. داستان زندگی ما و اونها داستان باغبون و کلاغیه که باغبون هر کاری میکنه تا کلاغ رو از خودش دور کنه.
بوسیدمش
و یک نفس تا خانه دویدم
آن روز همه چیز زیبا بود
حتی قارقار کلاغ
باغبون مترسک رو میذاره تا کلاغ نیاد اطراف مزرعه اش اما از این خبر نداره که شاید کلاغ عاشق مترسک بشه. بعضی وقتا عاشق یه آدمایی میشی که حق تو نیستن، سهم تو نیستن، تو باید از اونا بترسی، تو باید از اونا فاصله بگیری و اطرافشون نباشی اما دله، کاریش که نمیشه کرد. دل که عاشق بشه شده و نمیشه جلوش رو گرفت. تو هزار بار بیا و به اون بگو حق تو نیست، هزار بار بیا و بگو باید از اون فاصله بگیری، دله، حالیش نمیشه که، فقط عشقش رو میبینه. شاید باغبونا هم نمیدونن که شاید کلاغ عاشق مترسک بشه، آره غیر طبیعیه اما دله، کاریش که نمیشه کرد.
حاصلِ عشق مترسک به کلاغ، مرگِ یک مزرعه است…!
معرفت خیلیا هم
مثه جفت گیری کلاغه
تا حالا کسی ندیده..!
مطلب مشابه: طالع بینی سال ها و حیوان ها (علائق و بهترین و بدترین جفت آنها)
قصه ی مرا با «غ» بنویسید
خیلی وقت است که کلاغ قصه هایم غصه خوان شده…
صبح که میشود
برای کلاغها
از عشقمان بگو
بگذار یک کلاغ چهل کلاغ شود
دوست داشتنمان!
دلم میخواهد
قصهی من و #تُ
برسد به گوش تمام دنیا …
وقتی که دنیا از نظرت قشنگ باشه حتی صدای همون کلاغی که از نظر همه ناخوشایند و بد هست از نظرت قشنگه. کسی که زندگیش رو دوست داره، کسی که حالش خوبه، کسی که برای احساس خوبش ارزش قائله، در هر چیزی زیبایی های اون رو میبینه. اون شخص یاد گرفته که توی صدای همین کلاغ هم زیبایی هایی رو ببینه که شاید آدمای دیگه هیچوقت چشم هاشون به روی اون زیبایی ها باز نشه. یادمون باشه که فرصت زندگی کوتاهه، اونقدر خودمون رو غرق در دیدن ناخوشایندی های زندگیمون نکنیم که یادمون بره چیزهایی خوشایندی هم بوده که با اونها میتونستیم حالمون رو خوب کنیم.
حال مترسکیو دارم
که به کلاغ میگفت
هرچقدر دوست داری نوک بزن
ولی تنهام نذار
وقتی یه کبوتر با کلاغا معاشرت میکنه
پرهاش سفید باقی می مونن؛
ولی قلبش کم کم سیاه می میشه.
نمی دانم چرا این روزها…
عاشق صدای کلاغ ها شده ام…
وقتی کلاغی قار قار میکند
به شوق خبری از تو…
چشم هایم را به سیاهی پرهایش می دوزم
و ناخوداگاه قربان صدقه اش می روم…
تا شاید…
دلش به رحم آید و از تو خبری دهد..
بی حضور تو …
هیچ کلاغی به خانه نمیرسد
پایانِ خوب قصهی من
پس کِی میرسی..؟!
مطلب جالب: تعبیر خواب حیوانات عجیب با شکل و ظاهر عجیب و غیر طبیعی
کلاغ رو به دزد پرنده ها میشناسن، دزدی که اشیا باارزش رو از بقیه میدزده و به لونش میبره. خواستم بگم که توی زندگیمون آدمایی از جنس این کلاغا خیلی داریم، اونا یه روز توی زندگیت میان و باارزش ترین چیزهات مثل احساست، عشقت و حال خوبت رو ازت میدزدن و برای همیشه میبرن. یادت باشه همیشه مراقب چیزهای باارزشت باشی تا مبادا کلاغ صفت ها وارد زندگیت بشن و اونها رو ازت بدزدن.
آدمهای حسود مثل درد بی درمانند
هر جا که باشند
بدبختی شان را هوار می کشند
مثل کلاغ قار قار می کنند و
ذهن فاحشه دارند
مواظب این گندابها باشید
احساستان را
با عقده هایشان لگدمال نکنند
عاقبت آنها
در بیهودگی حسادتهای هرز می میرند
#امیر_وجود
غم یار را…
جار نمی زنند…
وگرنه کلاغ ها …
جای غار غار…
می گفتند …
یار…یار…یار!!
هم کلاغ یه پرنده هست و هم عقاب اما کلاغ غذای حیوونای دیگه رو میدزده و
میبره تا بخوره، به هر چیزی تن میده و هر چیزی رو میخوره
ولی این عقابه که همیشه سعی میکنه خودش شکار کنه و هر چیزی رو هم نخوره
یادت باشه تو توی زندگیت میتونی هم نقش کلاغ و هم نقش عقاب رو بازی کنی!
این خودت هستی که تصمیم میگیری عقاب زندگیت باشی یا نه
کلاغی که به هر چیزی تن میده و به هر جوری میخواد زندگی بگذرونه.
به بعضی از آدما هم نباید چیزی گفت وگرنه داستان همون یک کلاغ چهل کلاغ میشه. یک کلاغ به یک کلاغ دیگه خبر میده، اون کلاغ روی خبر یه چیزی اضافه میکنه و به یک کلاغ دیگه خبر رو میرسونه، کلاغی که خبر رو گرفته هم باز یه چیز دیگه روی خبر اضافه میکنه و تحویل کلاغ های دیگه میده. خیلی از آدما هم مثال همین یک کلاغ چهل کلاغ هستن. خیلی ها وقتی راز دلت رو باهاشون در میون میذاری، باید منتظر باشی که جدای از رازت کلی شایعه از این و اون در مورد خودت بشنوی.
نه از کلاغ می ترسم
نه از پاسبان
تمام کوچه های دنیا را بن بست می کنم
وقتی که دلم برایت تنگ می شود!
داستان الان زندگی من شده آخر داستانایی که برای بچه ها تعریف میکنن
یعنی همون قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید
اون کلاغه منم و خونه هم چیزهایی هست که میخوام
هر چقدر هم که تلاش کنم در نهایت به اون چیزایی که میخوام نمیرسم.
همه از کلاغ بدشون میاد، همه کلاغ رو پس میزنن، هیچکس دوست نداره یک کلاغ پرنده ای باشه که روی خونه اش پرواز میکنه اما کسی نمیدونه که همین کلاغ جزو باهوش ترین پرنده هاست، اما کسی نمیدونه که این کلاغ جزو با ذکاوت ترین پرنده هاست. کاش از روی ظاهر قضاوت نکنیم، ما آدما فقط در مورد همین کلاغ نیست که ظاهر بینیم، توی زندگیمون چیزهای زیادی بوده که از روی ظاهر قضاوت کردیم.
گاهی با خودم میگویم،
نَکُنَد من باشم کلاغِ آخرِ قصّه ها…
کلاغ باش اما زندگی خودت رو داشته باش. آدما یه کلاغ رو ببینن سعی میکنن ازش دور بشن، سعی میکنن کنارش نباشن و تا میتونن ازش فاصله بگیرن اما این کلاغ هیچوقت خودش رو تغییر نمیده، هیچ وقت کاری که آدما دوست دارن رو انجام نمیده، همون پرنده سیاه و زشت از نظر آدما باقی میمونه اما زندگی خودش رو داره. چه خوبه که ما هم بعضی وقتا از این پرنده چیزهایی رو یاد بگیریم، چیزهایی مثل عزت نفس، مثل بها ندادن به نظر دیگران در مورد خودمون و چیزهایی مثل انجام دادن کارهایی که از نظر خودمون درسته و حالمون رو بهتر میکنه.