متن زیبا در مورد شالیزار برنج | 20 متن کوتاه و زیبای دلنشین
در این پست از تاپ ناز بیش از 20 متن کوتاه و زیبا در مورد شالیزار برنج با مضامین پرمحتوا را پیش رو خواهید داشت. امیدواریم مورد پسندتان قرار گیرد.
شالیزار آنگاه که با آبی زلال آمیخته می شود به تابلویی بدیع و چشم نواز تبدیل می گردد. ساقه های برنج که در آب زلال ریشه دوانده اند همچون موهای سبزی است که بر پهنهی زمین گسترده شده است. نسیم خنکی که بر روی این دریای سبز می وزد، موج هایی ظریف بر سطح آب ایجاد می کند و انعکاس آسمان آبی را در خود جای می دهد.
شالیزار تنها یک مزرعه برنج نیست بلکه نماد فرهنگ و تمدن ایرانی است. در بسیاری از مناطق ایران شالیزارها بخش جدایی ناپذیر از زندگی مردم هستند. کشاورزان با زحمت فراوان، برنج را در این شالیزارها می کارند و برداشت می کنند. شالیزار منبع درآمد بسیاری از خانواده هاست و نقش مهمی در اقتصاد کشور ایفا می کند.متن و جملات زیبای بسیاری در وصف شالیزار برنج سروده شده اند که ما در ادامه این مطلب از تاپ ناز می خواهیم گلچینی از آنها را برایتان گردآوری کنیم.
متن زیبا در وصف شالیزار برنج
دلم یک باغِ پر نارنج میخواهد
دلم آرامش ترد و لطیفِ صبح شالیزار
دلم صبحی، سلامی، بوسهای، عشقی
نسیمی، عطرِ لبخندی
نوایِ دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی ..
دلم شعری سراسر دوستت دارم
دلم دشتی پر از آویشن و
گل پونه میخواهد..
شالیزار جایی است که زندگی در آن جریان دارد جایی که مردم با طبیعت عجین شده
شالیزار نماد امید و زندگی و سمفونی طبیعت است.
مرد تیرماهی شالیزاریم…
زحمت تو در لجنزار زرد و سبز شالیزار
مرا یاد باده در ترنج می اندازد
و آن زردانه های میلاد مرداد ماه
مانند عشقمان خلق شده از مهارت توست
تابستان سرتاسر میلاد است
خدا تو را روانه کرد تا رحمتی شوی برایم
و من مرهمی میشوم برای زحمتت
قدر دان تلاش پر رنج برنج …
شالیزار تکه ای از بهشت است
جایی که زمان در آن می ایستد
و تنها صدای آب و نسیمی که بوی برنجزار را با خود می آورد
جایی است که می توان در آن محو شد و خود را پیدا کرد
چه سرسبزند شالیزار ها
چه خوش رنگند شالیزار ها
وقتی که باد می وزد
چه مواجند شالیزار
باد شالیزار شالت را
به رقص آورده است
هیچ کس جز من مبادا
دست در مویت کند
دلم یک باغ پر نارنج
دلم آرامش ترد و لطیف صبح شالیزار
دلم صبحی
سلامی
بوسه ای
عشقی
نسیمی
عطر لبخندی
نوای دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی
دلم شعری سراسر دوستتدارم
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
تازه داشت باران می بارید
دست هایت به لطافت شالیزار رسیده بود
و عطر تو
عطرهای جهان را بی اعتبار کرده بود
اقیانوسی آرام بود زندگی
باد آمـد
طـوفان شد
گـم شدی
و من هنوز به امـید پیدا شدن تو
تویی که صدایت زیباترین سمفونی جهان را مـی نواخت
زیر باران ایستاده ام
تا باز هـم مرا با صدایت نوازش کـنی
در میان امواج سبز شالیزار
قامت سبز تو پیدا بود
در شب سبز شالیزار
مهتاب نگاه تو میتابید
متن احساسی در مورد شالیزار
بوی شمال
بوی شالیزار
این روزها
با عطرتو تمام من را
پرکرده است
من با تو و با هر چه
نشانی از تو دارد
رویاهایی می نویسم
که با هر بار خواندش دلم میلرزد
می خواهم هر ووز
دوست داشتنت را دوباره
یاد بگیرم
تا هر چه در این دنیا
هست و نفس دارد
آرزویی برایمان
جز نفس کشیدنمان کنار هم
نداشته باشند ……
تآزه دآشت باران می بارید
دست هایت به لطافت شالیزار رسیده بود
و عطر تو
عطرهای جهان را بی اعتبار کرده بود
اقیانوسی آرام بود زندگی
بآد آمـد
طـوفان شد
گـم شدی
و من هنوز به امـید پیدا شدن تو
تویی که صدآیت زیباترین سمفونی جهان را مـی نواخت
زیر باران ایستآده ام
تا بآز هـم مرا با صدآیت نوازش کـنی
سحر شالیزار
دلی سبز و بیدار
سحر شالیزار
و ندایی دیگر
با خوشی گلزار
سخنم سبز ساده
چون دل آزاده
که همه مهرو وفا
گوید از لطف و صفا
زحمت مردم خوب ..
متن کوتاه شالیزار
گفتارش از جنس سکوت بود
مردی که زیاد می دانست
شاید آگاه بود
که مترسکی ست بر سر شالیزار جهل
دیگر آرام شده ام
نه سری تکان می دهم برای سلام
و نه دستی برای خداحافظی
مانند مترسکی در میان شالیزار
که میخندد و تکان نمی خورد
و اطرافش پر است از
پرندگان زیبای آوازه خوان
شهریور یعنی نه
شهریور یک هزار و سیصد و – نمی گویم چند –
یعنی باران یک دفعه ای بی چتر
یعنی بوی شالیزار نیم سوخته
و هوا ی دم کرده خزر با ماسه های خیس
یعنی بی وقفه دوستت دارم بی امان زیبا
من عاشقانه بلند در مورد شالیزار برنج
گیسو کمند
پنجره ی دلم؛
دوست دخترم؛ همسایه
مادرم تو را،
در سال های پیش؛
برایم نشان کرد
من بی خبر بودم
اما،ته دلم در رویایم
تو رفت و آمد داشتی
اسفند ماه بود
مادرم آشکارا گفت:
شب چهارشنبه سوری،
زیر نور ماه شب چهارده،
بر سر دختر همسایه؛
لال آب میریزم
تا دلش؛
با تو مهربان شود
آن لحظه؛
چه زیبا ذوقی کردم
مادر گفت: بهار
پایان فصل کار،
شالیزار؛
یک سایه میشویم
لال آب را کار
باور مادرم را دوست دارمسنت فولک است و معجزه…
شالیزار سبز مرا میخواند
با رقص زیبای ساقه های برنج
مهربانی زنان بوی بهار نارنج
مردان عرق در پیشانی لبخند می شوند
و تمامی احساسم در پرواز
به سوی آسمان آبی مهرشان
شالیزار، مانند دریای سبز و پر از آرامش است. جایی که وقتی در آن قدم میزنی
فکر و خیالت با بوی برنج زاری که نسیم با خودش می آورد رها میشود.