متن سرنوشت تلخ؛ جملات جالب و زیبا درباره تقدیر و قسمت
گاهی سرنوشت برای ما خوب می نویسد و گاهی بد. ما باید سعی کنیم از هر دو سربلند بیرون بیاییم. در این بخش از تاپ ناز مجموعه ای از جدیدترین متن ها و عکس نوشته ها را با موضوع سرنوشت تلخ، قسمت، تقدیر، حکمت و سرنوشت بد و جملات ادبی در مورد سرنوشت را برای شما تهیه کرده ایم. اگر به قسمت و سرنوشت اعتقاد دارید تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید.
جملات درباره تقدیر و قسمت در زندگی
سرنوشت ما غالبا در مسیرهایی
که برای اجتناب از اون در پیش می گیریم رقم می خوره
تنهایی سرنوشت انسان های خوب است
خورشید نمی تونه آنچه رو که سرنوشت
با جوهر سیاه نوشته سفید کنه
بی تو من ماندم و این خانه و این سرنوشت
بی تو من دیگر نمیدانم چه باید گفت و چه باید نوشت
حضور بعضی ادما…
درست شبیه دونه انگوره!!!
موندشون اگر چه فقط یک روزه
اما سرنوشت ادمی رو به مستی میکشونه…
سرنوشت اتفاقی نیست، بلکه یک انتخاب است،
چیزی نیست که باید منتظرش بود،
بلکه چیزی است که باید بهش رسید.
سرنوشت ننوشت، گر نوشت بد نوشت…
گذاشتن از سختیهای پیش رو نمیتواند
سختتر از هر آنچه پشت سر گذاشتهایم باشد.
آنقدرها هم که سختش میکنند، نیست!
چه باید کرد وقتی سرنوشت
خیلی پر زورتر از من و امثال من است
اگر شما سرنوشت خود را ایجاد نکنید ، سرنوشت خود را به شما تحمیل می کند.
من به تقدیر رو زدم اما سرنوشت دو خط موازی بود.
سرنوشت غمگین ما هم چنین بود
ما به دنیا آمدیم
اما دنیا به ما نیامد
دلم برای تو تنگ است
و این را نمی توانم بگویم
مثل باد که از پشت پنجره ات می گذرد
و یا درخت ها که خاموش اند
سرنوشت عشق گاهی سکوت است
صورت آرزوهایم کبود است
عجب دست سنگینی داشت
سرنوشتاز سرنوشت غمگين مباش !
مطلب مشابه: عکس نوشته سرنوشت و جملات زیبا در مورد قسمت، تقدیر و انتخاب
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست
طبع چون آب و غزل های روان ما را بس
چشمات قشنگترین سیاهے سرنوشتم بود …
امشب را با خدا رفیق باش.
خدا پشت تمام آرزوهای تو ایستاده.
حرفهایت را و آرزوهایت را با زبان خودت بی پرده به او بگو
شاید در ” تقدیرت” نوشته باشد هر چه خودش بخواهد …
متن سرنوشت تلخ
به سرنوشت بگویید
اسباب بازی هایش بی جان نیستند
آدم اند
می شکنند
آرام تر
به خدا اعتماد کن ..
او گاهی بهترینها را بعد از تلخترین تجربهها به تو میدهد
تا قدر زیباترین چیزهایی که به دست آوردی را بدانی
و هرگز تسلیم نشوید، معجزهها هر روز رخ میدهند …
شاید امروز روز شما باشد …
تقدیر در دستان توست!
دنیــا..,
بہ چیت میبالے,,,؟
بہ بغض هاے شبانت؟
بہ دل هاے شڪستت؟
بہ سرنوشت تلخ ما؟
بہ روزگار نامردت؟
بہ سیاهے شبت؟
ایمان یعنی برداشتن قدم اول
حتی وقتی تمام مسیر را نمیبینی.
مطمئن باش که وقتی به چیزی اعتقاد داری
و آن را با تمام وجود در دستانت،
در قلبت و در مسیرت میبینی
بی قید و شرط و بی چون و چرا،
خدا آن را در تقدیرت قرار خواهد داد.
پس همین حالا قدم اول را بردار.
مطلب مشابه: اشعار زیبا درباره تقدیر + دلنوشته های خاص و زیبا درباره سرنوشت
قسمت نشد که لحظه غمگین رفتنت
با اشک ها مسیر تو را شستشو کنم
بوسیدنت که هیچ
بغل کردنت که هیچ
حتی نشد تو را
یک دل سیر بو کنم
اگر کوهم…!
خراب از قصهء فرهاد خواهم شد…
کنار نام اهلِ عشق من هم یاد
خواهم شد..
دلیل از من مخواه…
از سرنوشت پیله ها پیداست
که از زندان…
دنیا عاقبت…
آزاد خواهم شد…فاضل نظری
کسایی که تو سرنوشت هم باشن،
به همدیگه برمی گردن
شاید دور باشن، شاید دور بشن
شاید دیر همون پیدا کنن
اما بلاخره میرسن ..
سهم من اززندگانی هیچ بود,دل به هرکس خوش
نمودم پوچ بود,رنج غربت به تن خسته نشست,
دردتنهائی عمرم راشکست,روزگارم
برخلاف آرزوهایم گذشت,یک شبی
عاشق شدم یک عمرپشیمانی گذشت,
سرنوشت دیگران عبرت نشد,
خودشدم عبرت برای دیگران!
جملات درباره تقدیر و سرنوشت زندگی
سرنوشت مثل یک رستوران منفور
پر از پیشخدمت های عجیب و غریب است
که غذایی که هرگز سفارش نداده اید
و حتی هیچ وقت دوست نداشته اید را برای شما می آورد
به سلامتیه دو گل بهشت:یکی عشق و دیگری سرنوشت !
تا زمانی که در جستجوی
عمیق ترین سرنوشت خود پشتکار داشته باشیم،
به رشد خود ادامه خواهیم داد.
ما نمی توانیم روز یا زمانی را انتخاب کنیم که
در آن کاملاً شکوفا شویم.
این در زمان خودش اتفاق می افتد.
سرنوشتی وجود دارد که اعمال ما را کنترل می کند ، اما نه این که در مقابل شدیدترین تلاش های طبیعت بشری مقاومت شود.
کاش می شد ، کاش میشد سرنوشت را ،
از سرنوشت کاش می شد اندکی تاریخ را ،
بهتر نوشت کاش می شد پشت پا زد بر تمام
زندگی کاش می شد داستان عمر خود
را گونه ای دیگر نوشت …
تو
انتخاب من نبودی
سرنوشتم بودی
تنها انگیزه ی ماندنم
در این زندگی بی اعتبار
بر زمین می زندم این سرنوشت تلخ
هر لحظه منتظر هزار مرگ آنییم
از تقدیر سرنوشت غمگین مباش
چه بسا سگ هایی بر روی اجساد شیرها رقصیدند
شادی کردند و خود را بزرگ پنداشتند
ولی نمی دانستند شیر، شیر می ماند
و سگ، سگ
سرنوشت معمولاً در گوشه و کنار است. مانند یک دزد ، یک قلاب گیر یا یک فروشنده قرعه کشی. اما آن چه سرنوشت انجام نمی دهد بازدید از خانه است. شما باید به دنبال آن بگردید.
هیچ وقت به شما آرزویی داده نمیشود
مگر اینکه رسیدن به آن در تقدیر شما باشد
و قدرت به واقعیت پیوستن آن در شما قرار داده شود.
فقط شما برای رسیدن محکوم به تلاش هستید.
صورت آرزوهام کبوده
چه دست سنگینی داشت سرنوشت !
کاش میشد
آدمیزاد که به ته خط رسید
مثل ساعت شنی برعکسش کرد
و فرصت دوباره به او داد
کاش میشد پایان های تلخ راخط زد
و تمام داستان ها را با فصلی
خوش به اتمام رساند
کاش میشد فقط لحظه ای
قلم سرنوشت به دستان من می افتاد
تا برای پدرم قدری جوانی
و برای مادرم دلی خوش را قلم بزنم
و برای خودم
تنها دیدار مجدد تو را
راستی چرا کاش ها سبز نمی شوند
خدایا فکر کنم
سرنوشت منو
وسط میدون شهر نوشتی
بس که هرکی به من رسید منو دور زد
بگذار سرنوشت هر راهی که میخواهد برود ، ما راهمان جداست, این باران تا می تواند ببارد,ما چترمان خداست..
ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من!
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال
سرنوشت
اقتدار یک ظالم برای جنایت
و بهانه یک احمق برای شکست
ماهی تنهای تنگم ،کاش دست سرنوشت
برکهای کوچک به من میداد، دریا پیشکش!
از یک جایی به بعد
از نگاه ها خسته شدمــ
چشم هایم را بستمــــ
جنگیدم، زخم خوردم
اما هنوز هم نفس می کشم و
ایمان خواهم داشت که شاید
در روزهای روشن پیشِ رو
سرنوشت منــــــــــ
زندگی کردن باشد
حیف! با اینکه دوستت دارم
سهمِ دستانم از تو پرهیز است
قسمتام نیستی و این یعنی:
زندگی، واقعا غم انگیز است…
ما سرنوشت خود را ایجاد نمی کنیم؛ ما در آشکار شدن آن شرکت می کنیم.
اعتِراف می کُنَم که باختم ..
تاسَم جفت بود وَلی جور نَبود
برگه هام آس بود وَلی حکم نَبود
آخَرِش شُد یِکی بود یکی نابود
اینَم سرنوشت ما بود……
تو سرنوشت غمگین من
مشکلات مثل دستمال کاغذی میمونه
تا یکی برمیدارم یکی دیگه میزنه بیرون
فرقی نمی کند که چگونه… چرا ، ولی
تقدیر و سرنوشت به کام دلم نشد…
سرنوشت دل من
زندگینامه انسانیست
که لبش دوختهاند
زندهاش سوختهاند
و به دارش زدهاند . . .
من ازنگاه کلاغی که رفت فهمیدم
که سرنوشت درختان باغمان تبر است…
من می توانم سرنوشت خود را کنترل کنم. سرنوشت یعنی فرصت هایی برای چرخاندن به راست یا چپ وجود دارد ، اما سرنوشت یک خیابان یک طرفه است. من معتقدم که همه ما این انتخاب را داریم که به سرنوشت خود عمل می کنیم ، اما سرنوشت ما مهر و موم شده است.
گفت خیلی می ترسم
گفتم چرا؟
گفت چون از ته دل خوشحالم
این جور خوشحالی ترسناک است
پرسیدم آخه چرا؟
جواب داد : وقتی آدم این جور خوشحال باشد
سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!
سرنوشت را در فنجانی از قهوه باید مصور دید
این روزها عشق را تلخ میل می کنند
و زندگی را شیرین می بازند
من همیشه باور داشتهام و هنوز هم باور دارم
که ما میتوانیم به هرچه اتفاق خوب یا بد برایمان پیش میآید
معنا بدهیم
و تقدیر را به چیزی ارزشمند تبدیل کنیم.
چه باید کرد
وقتی سرنوشت
خیلی پُر زور تَر
از من
و امثال من است
آن لحظه
که شعر تولد می یافت
آن لحظه ناب از تو گفتن بود
صد بار طعنه ها را شنیده ام
باز اما
سرنوشتم
سرودن
بود
هر لحظه از تو دووورترم کرده سرنوشت
این روزگار نیست، قطار جهنم است
مردم از سرنوشت کور ، چیزی بدون برنامه و هدف صحبت می کنند. اما این سرنوشت چیست؟ هر عملی در این جهان که از آن دیگر نمی توان رو برگرداند ، مردم تصور می کنند که انتخاب آن ها ، انتخاب خودشان است. اما ما آزادیم که فقط به آن چه داده می شود عمل کنیم. انتخاب در پیچ و خم نسل ها گم می شود و هر عملی که در پیچ و خم باشد ، خود یک بردگی است ، زیرا همه گزینه ها را خالی می کند و مردم را محکم تر به محدودیت هایی که زندگی تحمیل می کند، متصل می کند.
اگر سرنوشت کسی غرق شدن باشد
حتی در یک فنجان آب نیز غرق خواهد شد
هر تصمیمی که می گیریم و هر اقدامی که انجام می دهیم سرنوشت ما را تغییر می دهد.
سرنوشت توسط کفش هایی
که پوشیده ایم،
رقم نمیخورد،
بلکه به قدم هایی
که بر میداریم وابسته است…