متن غمگین و تکست دپرس کوتاه تنهایی + جملات بیو جدایی و دپ
در این مطلب تاپ ناز گلچینی از جملات و متن های دپرس، غمگین، افسردگی و تنهایی را آماده کرده ایم که برای بیو و کپن مناسب هستند.
متن غمگین و تکست دپرس کوتاه
زندگی چون قفسی است ، قفسی تنگ ، پر از تنهایی
**
نفس کشیدن که زندگی کردن نیست!🖤✨
**
تکرار مسواک زدن در همه شبها ، دندانها را سفید میکند
و تکرار خاطرات در همه شبها ،
موها را
**
انتظار
زیباترین نقاشی دنیاست
وقتی حاصل تصویرش
تو باشی …
**
آخر قصه ی عشق ما را همان اول لو دادند
همان جایی که گفتند : یکی بود … یکی نبود …
**
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
**
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا
ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم
هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا
بی رخت اشک همی بارم و گل میکارم
غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا
محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من
بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا
بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست
که تواناییی چون باد سحر نیست مرا
دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت
همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا
غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم
که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا
تا که آمد رخ زیبات به چشم خسرو
بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا
**
به ره او چه غم آن را که ز جان میگذرد
که ز جان در ره آن جان جهان میگذرد
از مقیم حرم کعبه نباشد کمتر
آنکه گاهی ز در دیر مغان میگذرد
نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم
که بد و نیک جهان گذران میگذرد
دل بیچاره از آن بیخبر است ار گاهی
شکوه از جور تو ما را به زبان میگذرد
آه پیران کهن میگذرد از افلاک
هر کجا جلوه آن تازه جوان میگذرد
چون ننالم که مرا گریه کنان میبیند
به ره خویش و ز من خندهزنان میگذرد
**
جملات زیبای ادبی غمگین و افسرده
سرگرمی ام شده گرفتن فال حافظ و من خسته از جواب های تکراری :
“غم تمام می شود”
“غصه نخور”
“مشکلات حل می شود ”
و …
دلم می گیرد ، چرا حافظ نمی داند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی ؟!
**
یه وقتایی دلت میخواد
یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه :
اگه گفتی من کی ام ؟
تو هم دستاشو بگیری و بگی:
هر کی هستی فقط بمون…
**
هــر کــس از ایــن دنـیــا چـیـزی بـرمـیـدارد …
من امـا فـقـطـ ؛
دسـتـــ بــرمــیــدارمــ !
**
I miss you like the sun misses the stars each morning
دلتنگتم مثل خورشید که هر صبح دلش برای ستاره ها تنگ می شه!
**
من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی میخورم … همین
**
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی هستی . . .
**
بالاتر از سیاهی هم “رنگ” هست …
مثل رنگ این روزهای من !
**
مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!
**
من که به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …
**
یـه حـس بـی حسـی نسبـت بـه هـر حسـی/:
**
ﺗﻨﻬﺎ کسی که ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺑﻬﻢ ﭘﺎ ﺩﺍﺩ غم ﺑﻮﺩ
ﺍﻻﻧﻢ ﺗﺮﻳﭗ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﻴﻢ …
**
متن افسرده کوتاه
میخوام جوری بخوابم که برا بیدار شدنم گریه کنین 🙂
**
Tears are words the heart can’t say
اشک ها کلماتی هستند که قلب نمی تواند بگوید!
**
اونے ڪ از همهـ ارومـ تره بدونـ از همهـ داغونـ ترح🖤😔
**
دنیا اونقدر کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی
ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی …
**
این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است!
**
راستی
دنیا چه شکلی میشد اگر
به جای اینکه در سینه ام
گلوله ای بنشانی
در قلبم
گُلی می کاشتی ..!؟
**
زل زدیم به در و دیوارها
و “دوستت دارم” ها را فریاد نزدیم
پنجره ها را بستیم
بوسه ها را پنهان کردیم زیر تخت
و هیچ نگفتیم …
اینگونه بود که یک شب
عشق خوابید و بیدار نشد دیگر
**
تکست دپرس کوتاه و تنهایی
مبادا امشب دیر کنی
تمام جانِ من
به همین دیدارهای شبانه است
رویاهایی که هر شب میبینم
تا زنده بمانم …
**
دلتنگی، آدم را به خیابان می کشد
دلتنگم! و مردم نمی فهمند
قدم زدن گاهی از گریه کردن
غم انگیزتر است …
**
امان از شب هايى
كه پشت پرده هايش
سكانسى از خاطرات توست …
**
چه عاشقانه با من بازی کردی
و من به همین سادگی
در پس عاشقانههای تو آب شدم
گاهی باید رفت
من و عاشقانه هایم
به خانه بر می گردیم
تو خوش باش با هزار قناری
که بر آسمان دلت پرواز می کنند
می خواهم ببینم
کجای جهان را خواهی گرفت
**
باران
که می زند
دلم هوایی می شود
بی تاب و بی قرار …
این خیابان های تن شسته
رد گام های ما را می جوید …
اینجا که منم
هوای شهر عطر بودنت را کم دارد
**
مانده ام چگونه تو را فراموشکنم
اگر تو را فراموش کنم
باید سال هایی را نیز
که با تو بودهام فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافه های غروب را،
باران را، اسب ها و جاده ها را،
باید دنیا را، زندگی را…
و خودم را نیز فراموش کنم
تو با همه چیز من آمیخته ای!
**
ﺑﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﯽ
ﺍﻭﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ
ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ
ﻭ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
و ﺧﻮﺏ ﺗﺮ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓ ﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺕ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫد کشید
**
مثل تمام مذهبى هاى شهر
تسبيح در دست می گيرم
و ذكر می گويم
برعكسِ تمام مذهبى هاى شهر
دانه دانه اش را نفرين می فرستم
به آدمهايى كه
چشم ديدن من و تو را
شانه به شانه ى هم نداشتند …!
**
جملات زیبا و خاص افسرده و غمگین
چشاتو ببند
چشاتو ببند تصور کن داری از ته دل بلند بلند میخندى؛ حس خوبیه نه؟ حالِ خوبی داره! حالا تصور کن وسط خندیدنت یکی محکم بزنه درِ گوشِت!
ببین؛ ببین رفتنت دقیقاً اینجوری بود ، همین اندازه عجیب . همین قدر دردناک
**
خبرت هست که من
تک و تنها در این کنج سکوت
در کنار تپش ثانیه ها
خسته با یک دل تنگ
پر دلواپسی و دلشوره
بین انبوه همه خاطره هایم هر شب
می نویسم شعری و دمادم بی تو
لحظه ها خالیِ پر ابهامند
من فقط یاد توام
تو بگو با که کجایی بی من؟
**
رفتن همیشه با گفتن خداحافظ
یا دست تکان دادن های دیدار آخر نیست
گاهی آدم ها با اینکه کنارت هستند
اما غزل خداحافظی را
برایت خوانده اند
با نادیده گرفتنشان
بی توجهی ها ، بی احترامی ها
و چه بسیارند ماندنی های رفته
**
گاه گاهی که دلم می گیرد
پیش خود می گویم:
آنکه جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز؟
گفته بودند:
که از دل برود یار٬ چو از دیده برفت
سال ها هست که از دیده من رفتی، لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
**
باید جای من باشی تا بفهمی
وقتی باران می بارد
تنهایی پشت یک پنجره
چقدر عمیق می شود
*
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود ؟
کجا رفت ؟
چرا بود و چرا نیست ؟!
**
تقصیر من نبود که عاشقت شدم
من فقط
در مدار خودم می چرخم …
تقصیر تو بود که خورشیدی
**
جملات غمگین ناراحتی و افسردگی
همه جا هستی
در نوشته هایم
در خیالم
در دنیایم
تنها جایی که باید باشی و ندارمت
کنارم است
**
تو بارون که رفتی
شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته
رفیق گلو شد
**
تو خودت آمدی، تجربه ام كردی
آن كه می خواستی نبودم!
چمدان بستی و رفتی …
**
رفتی و باران را بردی با خودت از این شهر
حالا من مانده ام
و این روزهایی که تا چشم کار می کند
پائیز است و پائیز است
و پائیز …
**
گفتی که اشک مالِ زنان است
مرد باش
رفتی …
بدون اشک برایت گریستم
**
بی خود منتظرت هستم و هر بار
که صدای به هم خوردن در را می شنوم
از جا می پرم …
بی خود دلم را خوش کرده ام
به پیراهنی مانده روی بند
تو ناگهان رفتی و بادها
هر روز هم که بیایند
چیزهایی که برده اند را
هرگز بر نمی گردانند!
**
گفتنی نیست
ولی بی تو
کماکان در من نفسی هست
دلی هست
ولی جانی نیست