مناجات دلشکسته با خدا [ 25 متن احساسی مناجات غمگین با خدای بزرگ ]
در این مطلب از تاپ ناز بیش از 25 متن احساسی و دلنشین در خصوص مناجات دلشکسته با خدا برای گرفتن حاجت برایتان گردآوری شده است. مطمئنا از خواندن این متن و نیایش های زیبا با خداوند نهایت لذت خود را خواهید برد.
مناجات دلشکسته با خدا، گفتگویی عاشقانه و صمیمانه با خالق هستی است. در این گفتگو، انسان با تمام وجود خود به سوی خداوند متعال روی آورده و از عمق دل، نیازها، خواسته ها و امیدهای خود را بیان می کند. مناجات، پل ارتباطی بین بنده و خالق است و به انسان آرامش، امید و اطمینان خاطر می بخشد. با مناجات، ارتباط انسان با خدا قوی تر شده و ایمان او به خداوند افزایش می یابد. همچنین در هنگام مناجات، انسان به درون خود می نگرد و به شناخت بهتری از خود و نقاط ضعف و قوت خود می رسد.
زیباترین متن مناجات یک دلشکسته با خدا
مناجات، روح انسان دلشکسته را تطهیر کرده و او را به سوی کمال و رستگاری هدایت می کند. اگرچه هدف اصلی از مناجات، تقرب به خداوند است اما بسیاری از بندگان خدا، حاجات خود را نیز در هنگام مناجات از خداوند طلب می کنند. ما در ادامه این مطلب از تاپ ناز تصمیم گرفتیم زیباترین متن و نیایش های احساسی با خداوند را تحت عنوان مناجات دلشکسته با خدا برایتان گردآوری کنیم.
سپاس میگویم خدای خوبم را کـه زندگیم خوب اسـت..
سازم کوک….
صبحم قشنگ اسـت و شبم ارام….
قلبی شکر گزار دارم و پر از عشق….
و یک عالمه دوست با دنیایی مهر…
همین دوستانی را کـه دلشان دریا و مهرشان پاینده ست…
دلم میـــخواهد بدانند کـه دوستشان دارم….
خدایا شکر کـه دارمشان….
خوشبختی یعنی همین… بـه همین سادگی!
خدایا خودت نگهدار شان باش!
خدایا . . .
اي مهربان پروردگارم . . .
روزم رابا نام و حضور تو آغاز میکنم
حضوری کـه آشکار اسـت :
در درختان ودر برگهایشان
در انوار نورانی خورشید
در نوای زیبای پرندگان
در هوای دلنواز پاییزی
در نعمت هاي بیکرانت
ودر . . .
الهــی شکر
ﺧﺪاﯾـــــﺎ ﺷِﻔـــﺎ ﯾﻌﻨــﯽ “ﺗــــــــــــــــــﻮ”
وﻗﺘــﯽ در دﻟـــــــــــﻢ ﻧﺒـﺎشــــــــی ؛
ﻣـــﻦ ﻣﺠﻤــــﻮﻋــــﻪ اي مــی شــــوم از دردﻫـــﺎ…
یا فتاح
یعنی کلید قلب من در دستان توست؟
بوی ناب بهشت میدهد همه ی ي نام هاي قشنگ تو …
می گذارمشان روی زخم هاي د ل م …
گفته بودی * اَلجَـبّار *
یعنی کسی کـه جبران می کند همه ی ي شکستگی هاي دلت را …
گفته بودی * الشّافی *
یعنی کسی کـه شفا میدهد تمام زخم هاي عمیق و نا علاج را …
هوای دلم سبک میشود با زمزمه ي نام هاي زیبایت
راز و نیاز با خدا
همیشه سرم بالاست ؛ چون بالای سرم خداست
اللهم اغفر…
کـه امانتت سیاه و کثیف شده
اللهم اغفر…
کـه این “من” ان منی نیست کـه تحویلم دادی
اللهم اغفر…
کـه ظالم بر خودم و عهد توام
و ببخش جمیع تعدی هایم از حدود الهی تو را
چند دعا و نیایش زیبا برای اینکه حال دلت خوب بشه
عطا کردی خطا کردم، خطا کردم عطا کردی
وفا کردی جفا کردم، جفا کردم وفا کردیتو بی شرمی ز من دیدی و بر رویم نیاوردی
ز عبد بی حیای خود حیا کردی حیا کردیمرا هر لحظه زنجیر گناهی بود بر گردن
تو خواندی و مرا از آتش دوزخ رها کردیمن از تو قهر کردم تو پیام آشتی دادی
کرم کردی دوباره این فراری را صدا کردیمن بیچاره از غفلت دویدم جانب شیطان
تو از رحمت مرا با دوستانت آشنا کردیتو بخشیدی گناهم را؛ خریدی اشک و آهم را
تو زخمم را شفا دادی تو دردم را دوا کردیمن از فرمان تو کردم تمّرد، بارمعبودا!
تو حاجات مرا بر لب نیاورده روا کردیمن از خود آبرو بردم تو بر من آبرو دادی
من از غفلت چه ها کردم تو از رحمت چه ها کردیاگر می خواستی در آتش قهرت بسوزانی
چرا این روسیه را زایر کرب و بلا کردیگرفتی در بغل تا قبر ثارالله را «میثم!»
به سوی حق فرار از آتش قهر خدا کردی
مناجات شبانه دلشکسته با خدا
به حق شاه مردان
بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟بخوانم سطری از دلتنگی ام را؟
گلوی بی قرارم را بگویم؟تو با حال غریبان آشنایی
دل دور از دیارم را بگویم؟بگویم تشت من افتاده از بام؟
خطای بی شمارم را بگویم؟چنان مرغی که پشت میله مانده
پر و بال دچارم را بگویم؟
الهی! هرچه هستم از تو دورم
خدایا! کشتی ام بی بادبان است
دلم را دل نگو، آتشفشان استپر از تنهایی ام، یاری ندارم
گرفتارم، کس و کاری ندارمکویرم، روسیاهم، سوت و کورم
الهی! هرچه هستم از تو دورمدلم خالی ست، امیدی ندارم
به جز لبخند تو عیدی ندارممرا گر صبح و ظهر و شام طی شد
پر از قهر و پر از دشنام طی شدخداوندا! غم نان غافلم کرد
غم نان غافل از حال دلم کردسراپا گریه ام، صبری ندارم
درون پلک خود ابری ندارمتنم خشکیده، بارانی به من ده
از این جان خسته ام، جانی به من دهخداوندا! «به حق شاه مردان»
مرا آنی جدا از خود مگردان
خدایا!….
از خیمهگاه رحمتت بیرونمان مکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز .
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
خدای من!….
چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم
که تو تکیهگاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش،
آنچنان تجلی کردهای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده
نگاه خود را از ما مگیر…
آمین
پــروردگارا . . .
در ثانیه های ناامیدی ، پاهایم ،
از حرکت میایستند ؛
دلم از خواستن تهی میشود ؛
اما دستانم باز هم به سمت توست . . .
خدای من . . .
تا تو را دارم و دلی که صدایت میزند ؛
نا امید نخواهم بود.
میدانم همیـن روزها مثل همیشه ،
نگاه مهربانت مرهم
خستگی هایم خواهد شد . . .
مهربان من…
می دانم که تو فراموشم نکرده ای ؛
همین روزها باز هم،
مات و مبهوت تمام نشانه هایت میشوم.
نشانه هایی که آرام می کنند دلم را . . .
خدایـا . . .
من صدایت می زنم چرا که
جز خودت هیچکس را
گره گشای مشکلاتم نمیدانم.
من “تو” را دارم و دلی که .
یقین دارد به بودنت . . .
یقینی که آرامم می کند :
یقین دارم خـدایم مرا رهـا نخواهد کرد
مناجات صبحگاهی دلشکسته با خدا
خدای خوب من …
ما برای داشتن تو ریسمان نبسته ایم؛
دل بسته ایم …
همین که حالِ دلمان خوب است برای ما کافیست
خدای خوب من …
حساب گرانه تسبیح به دست می گیرم
و از تو بی حساب روزی می خواهم
حسابگرانه ذکر می گویم
و از تو بی حساب نعمت می خواهم
حسابگرانه صدایت می کنم
و از تو بی حساب توجه می خواهم
حساب گرانه بندگی می کنم
و از تو بی حساب خدایی می خواهم
همه اش شد ( من ) !
کاش می فهمیدم که همه اش باید ( تو ) باشد!
می نازم به خدایی ات،
که با این همه بی بندگی،
خدایی ات حرف ندارد …
پروردگارااا
یه روز قشنگ
یه دل آرام
یه شادی بی پایان
یه نور از جنس امید
یه تبسم شیرین
یه زندگی باب میل
با هزار آرزوی زیبا تقدیم دوستانم گردان
آمین
شناساندی به من یکتایی ات را
نمایاندی به من زیبایی ات رامرا خواندی به رستاخیز نورت
مرا سرشار کردی از حضورتاسیرم کن که آزاد تو باشم
خرابم کن که آباد تو باشمدچار راه و رسمی باطلم من
کویری تشنه و بی حاصلم منهمه از من گناه و شرمساری
همه از تو صبوری، بردبارینشد روزی که خوارم کرده باشی
به مردم واگذارم کرده باشیشنیدم عاشقان را دوست داری
بگو دست مرا هم می فشاری؟به فضل خود مرا دریاب، یا رب
مرا بیدار کن از خواب، یا رببه جز تو هیچ امیدی ندارم
به جز خوشنودی ات عیدی ندارمبه جز نامت نخواهم نام دیگر
کجا جز بام مهرت بام دیگر؟در لطف تو بر من باز باز است
به سوی تو وجودم در نماز استمبند ای ماه! درهای دعا را
اجابت کن نوای بی نوا رابه امید تو دل بستن چه زیباست
به دریای تو پیوستن چه زیباستکویرم، بر سرم از نور قرآن
بباران و بباران و بباران
مناجات احساسی دلشکسته با خدا
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم
چگونه جسم ضعیف تو را بسوزانم؟اگر تو خالق خود را خدا نمی دانی
منم خدا و تو را عبد خویش می دانمشرار قهر مرا آب بحر، کافی نیست
مگر ز اشک تو آبی بر آن بیفشانمتو غافلی و مرا لحظه ای نمی خوانی
بیا منم که تو را سوی خویش می خوانمهزار بار شدم از تو خشمگین امّا
تو کیستی که ز تو انتقام بستانم؟به عزتم قسم ار سوی من بیایی باز
تو را ز لطف در آغوش خویش بنشانمز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت
بلا دهم که تو را لحظه ای بگریانمهزار بار گنه کرده ای بیا یک بار
بگو: اله من العفو من پشیمانمز سال ها گنهت بگذرم به یک العفو
ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانماگرچه از همه آلوده تر بوَد «میثم»
به ذات اقدسم او را ز در نمی رانم
خدای مهربانم دلم را بـه تو میسپارم
تا از عمق جانم بزدایی هر چه حائل اسـت بین من و خودت هر چه مرا دور میکند ز تو.؛ همه ی انچه از منیت و نواقصم درمن اسـت را از من بگیر، و ببخشای بر من از عشق و الطاف بی پایان خودت، چنان همیشه کـه بخشیده ایی مرا رها ساز از بند هر چه غیر خوبی و نیکی در وجودم هست و پر کن خالی درونم رابا عشق ناب الهی خود کـه جز این نتوانم نیک بمانم و مهر بیفشانم
مهربانا هزاران شکر کـه در کنارمان هستی و قرار و آرام دلهای بیقرارمان جز تو چه جوییم و جز تو کـه را خوانیم کـه همه ی تویی و جز تو همه ی هیچ، خداوندا… لحظاتمان را قرین رحمت و مهربانی ات بفرماو ما را در ادامه راهمان تنها مگذار کـه یک لحظه بی تو ویرانی دنیاییست