خاص ترین کپشن ها در مورد نا امیدی + عکس نوشته حس بد نا امیدی
مجموعه ای از جملات و متن ها در مورد نا امیدی و نا امید شدن از زندگی و عکس نوشته هایی در مورد احساس نا امیدی و خستگی را در این بخش گردآوری نموده ایم و می توانید از این متن ها برای کپشن اینستاگرام و یا استوری شبکه های اجتماعی استفاده کنید.

ته خیار پر از ویتامینی است به نام “حقیقت”
دلم بوی هیزم میخواهد
نانی تازه و گرم و کمی سادگی …
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست.
شب شکست،
پیمان شکست،
عهدی شکست،
قلبی شکست
از شکست هر شکستی بر دلم آهی نشست…
بی احترامی خسته کننده است. سایه قدیمی است. نوشیدن «چای» زیبا نیست. اما دوست داشتن ، حمایت ، دادن ، سپاسگزاری و زنده ماندن همانند نوری است در زندگی.

ای کاش زندگی مثل فوتبال بود،
که خوشی را پاس،
جدائی را شوت ،
بی وفائی را فول،
غم را آفساید و محبت را گل میکردیم…!
نمیدانم چه کسی دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفته است ،
که دیگر نمی افتد . . !
گذشته که حالم را گرفته است
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم
و حال هم حالم را به هم میزند
چه زندگی شیرینی…
دلم بهانهای میخواهد برای ادامه زندگی…
مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زندهام!
مطلب مشابه: متفاوت ترین جملات در مورد یأس و نا امیدی؛ متن کپشن و بیو نا امیدی

حس پرنده ای رو دارم
که از قفس آزاد شده
اما پرواز از یادش رفته . . .
چقدر غریب !
هیچکس انگار هوای هیچکس را نمی کند!
یخ کرده زمین از بی هوایی
ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم
اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم
دستان خدا همواره با من است
قلب من خانه خداست…
بهار من مرا بگذار و بگذر
رهایم کن برو دلدار و بگذر
من عادت میکنم اینجا به غمها
مرا پر کن از این اجبار و بگذر…
گفتم ای فال فروش، لای این بسته فال
“مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید” هم داری؟
گفت: اگر بود کسی فال فروشی میکرد؟
مطلب مشابه: متن های نا امیدی | عکس نوشته های نا امید شدن از زندگی

تو را سپاس که خستگی روزگار را به جان خریدی و دلت دریا شد و در این غمگینی محنت بار هزار بار برخواستی و به زندگی دوباره ات آری گفتی.
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون،
به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟”
بغلت کنه و بگه “گریه کن”…
عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است
دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است
اولین خنده ز بی دردی بود
آخرین گریه ز بی درمانی
خسته از بی ملایمتی ها و ناعدالتی های روزگار و از تمامی آنچه زندگی باری بر دوشم نهاده خسته ام. به کدامین راه پناه ببرم که کسی باشد تا نگاه دوباره ام را روشن کند.
صبحی کـــه بجـــای عـــشق با سیـــگار شروع بـــشه . . .
یــــک شــــــروع دوبـــاره نیــــست
امـــــتداد پایان اســــت
بــــــرای کــــسی که دیــگر امــــیدی بـــه ادامه نـــدارد !!
مطلب مشابه: جملات نا امیدی در عشق + متن و پیامک های داشتن غم عاشقانه

تلخترین قسمت زندگی اون جاییه که
آدم به خودش میگه:
چی فکر میکردیم و چی شد!
نا امیدی اولین قدمی است
که شخص به سوی گور برمی دارد
دلـَم یـک تـَصـادُف جـدی می خواهـد!
پُـر سـر و صـدا
آمبـولانـس ها سـَراسیـمه شـوند و
کــار اَز کــار بـــَــگـذَرَد !
اگر احساس به خاموشی مطلق برسد
باز هم عاطفه ای هست میان من و تو

کنار برکه دلم نشستم و نیامدی
دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی
سوال کردم از خدا نشانه ي منزل ي تورا
سکوت کرد و در سکوت نشستم و نیامدی
هر کس جای من بود
می برید
اما من هنوز می دوزم
چشم به امید
وارد بزرگسالی شدم و دیدم میانسالی چقدر جوانتر بودم و احساس خستگی سالها را بدوش کشیدم تا پیر شوم.
وقـتـی خــواب بــــرایِ فــــرار از بیــــداری بـــاشـد
تمــــــام شـــده ای !
کاش زندگی از آخر به اول بود…
پیر بدنیا میآمدیم…
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم…
سپس کودکی معصوم میشدیم و در
نیمه شبی با نوازشهای مادر آرام میمردیم…!!!
این روزها شبیه جودی ابوت شده ام
برای بابا لنگ درازی می نویسم که
این روزها دیگر خودم هم نمیشناسمش

دلم به کما رفته
برای مردنش دست به دعا شوید
زندگی در حال بارگیری است ، لطفا صبر کنید
سرعت خوشبختی بسیار کم است
تا زندگی ات لود شود …
عمرت تمام شده
خسته نباش از روزگاری که با همه یک برخورد را دارد و همه را محک می زند، خستگی را با استراحتی کوتاه از بین ببر و شاد زندگی کن تا بتوانی بیشتر زنده بمانی.
موضوع غم انگیز در خصوص زندگی،
کوتاه بودن آن نیست
بلکه غم انگیز آن است که
ما زندگی را خیلی دیر شروع میکنیم
مطلب مشابه: دلیل حس غم روز تولد و افسردگی و نا امیدی در روز تولد
مجنون همه ي وقت مردنیست
گاهی مجنون دخترکی تنهاست
که زمانی لیلی کسى بود
چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے

بــاران فـــقط همین جایی از قصّه
که من ایستاده ام می بـــارد
دو قدم این طرف تر
دو قدم آن طــرف تر
همیشه آفــتـاب است !
همه ي وقت از آمدن ن بر سر کلمات می ترسیدم
ن داشتن تو
ن بودن تو
ن ماندن تو
کاش اینبار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبری میداد از ن رفتن تو
دیگر بهار هم سرحالم نمیکند
چیزی شبیه معجزه زلالم نمیکند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار
وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمیکند
وقتی ناامید شدی
به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی
وقتی پر از سکوت شدی
به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه
به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
مطلب مشابه: روش های غلبه بر نا امیدی + تکنیک های موثر و امتحان شده برای رفع نا امیدی
چقدر عبرت در این عروسکهاست،
و ما از عروسک کمتریم…
آنها مرده بودند و زندگی میکردند،
ما زندگی میکنیم و مردهایم…

چراغ راهنمای زندگیت را روشن کن و به دنبال نور سبز باش و خستگی هایت را در ترافیک شهری به جای بگذار و وارد خانه ات شو.
هــر کــس از ایــن دنـیــا چـیـزی بـرمـیـدارد
من امـا فـقـطـ
دسـتـــ بــرمــیــدارم
این روزها
پارو را رها کرده ام
و دراز شده ام کف قایقی معلق که
به هیچ کجا نمی رود
به شدت نیاز دارم یکی پایین زندگیم بنویسه:
چند سال بعد…
مرا خستگی روزگار از پای درآورد وگرنه شیری در بیشه ای سهمگین بودم که غرشم سالها بر جای می ماند ولی از پس این روزگار بی تلاطم و اندوهگین برنیامدم.
حس پرنده ای رو دارم
که از قفس آزاد شده
اما پرواز از یادش رفته . . .
مطلب مشابه: نقل قول های انگیزشی تی دی جیکس؛ سخنان زیبا و انگیزه دهنده از نویسنده معروف

تقــویمِ امـسال هـــم
بـا تقـــویــمِ پــارسال .هیـــچ فــرقـی نمیـــکند
وقتـی زنـــدگی تــا اطّـلاعِ ثــانــوی تعــطــــــیل اسـت
هر کس جای من بود ، می برید
اما من هنوز می دوزم ، چشم به امید…
خالی تر از سکوتم …
انبـوهــی از ترانـه
بــا یـاد صبـح روشـن اما …
امیـد باطل
شب دائـمی ست انـگار …
زندگی چون قفسی است،
قفسی تنگ،
پر از تنهایی

تنها نشسته ام و چای می نوشم و بغض می کنم
هیچکس مرا به یاد نمی آورد
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست
خستگی از روزگار حسی است که بسیاری از افراد همیشه همراه خود دارند. نرسیدن به عشق و نرسیدن به آنچه می خواهد انسان را می شکند و روزگار گاهی سر فرود می آورد و با او همراه می شود و گاهی با تکبر و غرور به او نگاهی می اندازد و می گوید بیا، خسته شو و دیگر زندگی از زمان خستگی بی معنی خواهد شد.
زمان گذشت بدون توجه به چیزهای کوچکی که کم هم نبودند
چیزهای کوچکی که حداقل می توانستند تحمل کردن زندگی را آسان تر کنند
گاهی فرصت نبود
گاهی حوصله
و من خیلی دیر این را فهمیدم
خیلی دیر
هر چند که شاید هنوز هم پشت این همه سیاهی
کسی ، چیزی پیدا شود که نام من را از یاد نبرده باشد

از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی،
پیر می شی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی،
می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی،
زیادی هستی
ﻛﺎﺵ ﭼﻮﻥ ﭘﺎﻳﻴﺰ ﺑﻮﺩﻡ
ﻛﺎﺵ ﭼﻮﻥ ﭘﺎﻳﻴﺰ ..ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻭ ﻣﻼﻝ ﺍنگیز ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺮﮔﻬﺎﻯ آﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻢ ..ﻳﻜﺎﻳﻚ ﺯﺭﺩ ﻣﻴﺸﺪ
آﺳﻤﺎﻥ ﺳﻴﻨﻪ ﺍﻡ .. ﭘﺮ ﺩﺭﺩ ﻣﻴﺸﺪ
ﺍﺷﻜﻬﺎﻳﻢ .. ﻫﻤﭽﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺩﺍﻣﻨﻢ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﻴﺰﺩ
ﻭ ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻮﺩ
ﺍﮔﺮ ﭘﺎﻳﻴﺰ ﺑﻮﺩﻡ
باران کمی آهستهتر، اینجا کسی در خانه نیست
من هستم و تنهایی و دردی که نامش زندگیست!
این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است

از این دنیا شرمنده ام که واردش شدم
ای کاش درب خروجی هم داشتی . . . خسته ام
درد من نیستکه این درد پریشانی هاست
این جنون عادت هر روزه ي تهرانی هاست
پشت من پهنه ي زخم استولی شهر هنوز
نخستین دغدغه اش پینه ي پیشانی هاست
خسته میشه از زندگی!
کسی که جسم و روحش با هم
اختلاف سنی داشته باشه!
خسته شدم و دلم می خواهد تو مرا از این مکان های خسته کننده ببری و دستم را بگیری تا به آرامش برسیم.