چرا مثل گذشته شاد نیستیم
هر چه سن فردی بالاتر میرود و به یک انسان بالغ نزدیکتر میشود، احساس میکند که دیگر مثل زمانهای گذشته شاد نیست. در واقع بسیاری از ما عقیده داریم در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی لحظات شادتری را سپری میکردیم و بیشترین زمانهای شاد ما در آن دوران خلاصه شده است. حتی بسیاری از افراد حاضرند همه تجربیات و دستاوردهای خود را بدهند تا برای مدت کوتاهی به آن دوران بازگردند. اما به راستی چرا دیگر مثل گذشته شاد نیستیم؟ در این مقاله قصد داریم به این موضوع و راهحلهای آن بپردازیم، پس تا پایان با ما همراه باشید.
موضوعاتی که مانع شادی ما میشوند
تجربه احساس شادی از نظر هر فردی، موضوعی مهم شناخته میشود که هر چه بیشتر برای بدست آوردنش تلاش شود؛ بیشتر از چنگ فرد خارج میشود. زمانی که هر یک از ما از خودمان میپرسیم که آیا شاد هستم یا خیر، در واقع از شاد بودن دست میکشیم. باید با خودمان روراست باشیم که هیچ فردی یک زندگی روال و بدون دردسر ندارد و هر یک از ما با نوعی از موانع دست و پنجه نرم میکنیم. چیزهای زیادی برای عصبانی شدن ما در این دنیا وجود دارد که هر یک به نوعی میتواند روح و روان ما را بهم بریزد و شادی را از ما دور کند. برخی از این موانع شامل سرعت زیاد برای رسیدن به موفقیت، منفیبافی، ناامیدی، سرکوب کردن ناراحتی و تمرکز بیش از اندازه بر خودمان است که هریک به راحتی میتواند شادیهای ما را در زندگی سرکوب کند. پس مقابله با این موانع میتواند شادی را دوباره به زندگی ما برگرداند.
راههایی برای بازگشت مجدد شادی در زندگی
روزهای کودکی، نوجوانی و جوانی برای هر فردی نماد لحظاتی شاد و پرانرژی است که هرگز از ذهن ما بیرون نخواهد رفت. اگر در دوران گذشته خود دقیق شویم، یادمان میآید که در آن زمانها هر یک از ما تنها برای روز بعدی زندگی خود برنامهریزی میکردیم و حواسمان به چگونگی انجام کارهای مربوط به همان روز بود. پس اگر امروز هم تلاش کنیم تا برنامههای همان روز را به بهترین نحو انجام دهیم، میتوانیم دوباره شادی را به لحظات زندگی خود باز گردانیم. اما در ادامه به بیان چند راه ساده برای بازگشت مجدد شادی به لحظات زندگی خود میپردازیم.
به خودتان استراحت دهید
تنشهای روزانه و تلاشهای بیوقفه برای دستیابی به موفقیت در کمترین زمان ممکن، باعث دور شدن احساس شادی از روح و روان ما میشود. یک استراحت کوتاه مدت به هر یک از ما کمک میکند تا دوباره انرژی خود را شارژ کنیم و شادی را به لحظات خود منتقل کنیم. در واقع در زمان استراحت بهتر است در جای ساکتی بنشینید و با تمرین تنفس، صدای ذهن خود را بشنوید.
زندگی را سخت نگیرید
افکار منفی و ناامیدکننده دو عامل اصلی در زندگی هر فردی است که باعث میشود با کمک این دو زندگی را بر خود سخت بگیرد و روان خود را اذیت کند. دیدگاه مثبت ما به لحظات زندگی باعث میشود تا سختیهای آن برایمان تبدیل به شیرینی شود و شادی را مهمان لحظاتمان کنیم. همه ما از طریق ذهن و حس خود با دنیا ارتباط برقرار میکنیم؛ پس اگر بتوانیم راه افکار منفی را در ذهن خود سد کنیم، آن وقت میتوانیم لحظات شادی را همچون زمان کودکی و نوجوانی تجربه کنیم.
امیدوار باشید
امید هرگز نمیتواند به شما آسیب زند؛ اما در مقابل افراد اطراف ما به راحتی میتوانند بر شادی ما تاثیر بگذارند و ما را ناامید کنند. پس در انتخاب آدمهای اطرافمان باید دقت و زمان زیادی صرف کنیم تا باعث کاهش شادی درونی ما نشوند. جالب است بدانید برای رسیدن به امید، تنها سه عامل وجود دارد که شامل داشتن هدف، برنامهریزی و انگیزه برای رسیدن به هدف است. اگر میخواهید میزان امیدواری خود را بسنجید، پیشنهاد میکنیم چند هدف شخصی تعیین کنید و بررسی کنید که در کجا امیدتان را از دست میدهید. این که بدانید اشکال کار شما در برنامهریزی یا انگیزه شما است، موجب میشود تا دیگر خیالبافی نکنید و در مسیری صحیح، نحوه دستیابی به امیدواری را بیاموزید.
احساس واقعی خود را بروز دهید
داشتن دیدگاه مثبت در زندگی، به این معنی نیست که به خودتان اجازه ناراحتی ندهید. باید بگوییم که بعضی از رنجها ما را به یک انسان کامل تبدیل میکند و کمک میکند تا با زندگی سازگارتر شویم و زندگی را در مسیری صحیح پیش ببریم. در واقع احساس شادی به معنای عدم حضور ناراحتی نیست، در واقع ما با سرکوب کردن احساس ناراحتی، حس مثبت خود را نیز سرکوب میکنیم که این کار موجب افسردگی و اضطراب میشود. پس فراموش نکنید که بروز احساس ناراحتی و درماندگی به ما کمک میکند تا از این دو حس به عنوان یک احساس عادی یاد کنیم و راهحلهای خاصی برای هر یک ارائه دهیم.
با دیگران در ارتباط باشید
شاید برایتان جالب باشد که بدانید، شادی فقط از ارتباط با دوستان و خانواده نشات نمیگیرد بلکه معاشرت با افراد غریبه نیز حس شادی را به ما منتقل میکند. متاسفانه بیش از اندازه درگیر شدن به خودمان، باعث میشود تا حس شادی از ما دور شود و بیش از اندازه در دنیای خود غرق شویم و واقعبینی را از دست دهیم. داشتن دید وسیع و ارتباط با افراد مختلف به ما کمک میکند تا چیزهایی را ببینیم که در تنهایی خود آنها را درک نمیکنیم، برای مثال عمومی و جهانی بودن رنج را میتوانیم بطور عمیق لمس کنیم. البته اگر در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل هستید این خود یک مسئلهای است که با روان شما در ارتباط است و برای حل این موضوع بهتری است به روانشناس مراجعه کنید.
مراجعه به روانشناس
اگر حس شاد نبودن شما به حدی بود که از انجام فعالیتهای روزمره باز میماندید یا حس افسردگی و بی ارزش بودن داشتید بهترین راه مراجعه به یک روانشناس و مشاور خوب است که بتواند شما را در مسیر بهتر شدن و بهبودی کمک کند. روانشناسان عموما شنوندههای خوبی هستند، به راحتی احساسات خود را با آنها در میان بگذارید و از قضاوت شدن نترسید.