مجله تاپ‌ناز‌

انشا در مورد شجاعت + 3 انشا زیبا در مورد دلیری و شجاعت برای دبستان و دبیرستان

چند موضوع انشا و مقاله در مورد شجاعت و دلیری را در این بخش تاپ ناز قرار داده ایم.

انشا در مورد شجاعت اخلاقی

شجاعت معانی مختلفی در زندگی دارد، گاهی فردی که جرئت گفتن حقیقت در تمامی زمان ها را دارد خود را شجاع میداند، یا فردی که از خود میگذرد تا زندگی شخص یا اشخاص دیگری را نجات دهد، یا حتی قدرت جنگیدن و کنار گذاشتن دشمنان، انجام کارهای خطرناک و… . اما به راستی مفهوم شجاعت چیست؟!

بر روی زمین، به تعداد هر انسانی، برای جمله ای مفهومی وجود دارد و هرکس میتواند برای خود شجاعت را تفسیر کند و در رابطه با آن نظریه ای داشته باشد. اما شجاعت واقعی از نظر من، تحمل سختی ها و رنج هایی است که در زندگی به وجود می آیند، چرا که هرکسی قادر به تحمل آنها نیست، بسیاری انسان ها از آن فرار میکنند و برخی تلاش برای حل آنها میکنند.

اما حقیقت ماجرا، مفهوم شجاعت برای همیشه گُنگ باقی خواهد ماند مگر اینکه انسان ها افکار خود را یکی کنند! در حال حاظر تنها چیز در رابطه با شجاعت، فرم های گوناگون از آن است.

شجاعت، اشکال مختلفی در ذهن های مختلفی است! گاهی فردی خطر را شجاعت میداند و گاهی کنار گذاشتن عادات بد و… . به هیچ عنوان شجاعت نمیتواند یک مفهوم واحد داشته باشد زیرا هر شخصی استدلالی از آن دارد. اما به نظر من شجاع ترین افراد، افرادی هستند که شهامت انجام کارهای سخت برای بهتر شدن زندگی را دارند. پدری که روزانه بیش از پانزده ساعت کار میکند، تا زندگی خوبی برای خانواده اش فراهم کند، میتواند شجاع ترین فرد باشد زیرا که از خود و زندگی اش به خاطر چندین نفر گذشته است.

یا شهیدی که خود را فدا میکند، تا کشورش به دست دشمن نیوفتد و زندگی مردمش به خطر نیوفتد. یا حتی آن رفتگری که از جان خود میگذرد تا شهر تمیز باشد!

موضوع انشای امتحان پایان ترم مدرسهای این بود: «شجاعت یعنی چه؟» دانشآموزی برای این موضوع فقط نوشته بود: «شجاعت یعنی این …» و برگه خود را سفید به ممتحن تحویل داده و رفته بود! اما برگه آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون استثنا به ورقه سفید او نمره ۲۰ دادند.

از نظر آن دانش آموز، انجام چنین کار خطرناکی شجاعت است. از نظر دانش آموزی دیگر، دست به قلم شدن و نوشتن انشایی بلند، هرچند که عالی نباشد و او نمره ی کامل را دریافت نکند، شجاعت است. نظر شما در رابطه با شجاعت چیست؟!

**

انشا در مورد شجاعت

روانشناسی ترس و روبرو شدن با واقعیت

آخرین باری که از واقعیت سیلی خوردید کی بود؟ همهٔ ما بارها و بارها در زندگی خود از این سیلی‌ها خورده‌ایم، همان لحظاتی که زندگی ضربهٔ محکم و دردناکی به ما می‌زند. این ضربه ما را شوکه می‌کند و به ما آسیب می‌زند. بعد از این ضربه سعی می‌کنیم روی پا بایستیم و بعضی اوقات از پا می‌افتیم.

در این مطلب می‌خواهیم بگوییم چه طور می‌توانید احتمال دوم یعنی روی‌پاایستادن را بیشتر کنید. روان شناسی افرادی که نمی‌توانند با واقعیت روبرو شوند را با دقت بخوانید.

سیلی واقعیت شکل‌های متفاوتی دارد. بعضی اوقات مثل یک مشت خیلی محکم است: مرگِ محبوب، بیماری یا زخمی‌شدن شدید، یک تصادف وحشتناک، ورشکستگی، خیانت‌دیدگی، آتش‌سوزی خانه، سیل و طوفان و دیگر فجایع طبیعی و… . بعضی اوقات سیلی واقعیت آرام‌تر است: برق حسادتی که به ما می‌زند، وقتی متوجه می‌شویم یکی دیگر چیزی را دارد که ما می‌خواستیم داشته باشیم؛ درد تیز تنهایی که ما را می‌آزارد، وقتی‌که می‌فهمیم چه‌قدر از دیگران دورافتاده‌ایم؛ انفجار خشم و رنجشی که گرفتارش می‌شویم، وقتی‌که با ما بدرفتاری می‌کنند؛ شوک‌های تیز و کوتاهی که لرزه به تنمان می‌اندازد، وقتی دربارهٔ خودمان تأمل می‌کنیم و از آن چیزی که می‌بینیم خوشمان نمی‌آید؛ زخم‌‌های دردناکی که خنجرِ شکست، ناامیدی و طرد عاطفی به تن و جانمان می‌زند.

روبرو با حفره واقعیت

بعضی اوقات، سیلی، سریع به انبار حافظه ما می‌خزد: انگار یک‌لحظه گذرا باشد، مثل وقتی‌که سروصدا ما را با ناراحتی از خواب بیدار می‌کند، اما دوباره زود می‌خوابیم. بعضی اوقات سیلی واقعیت آن قدر محکم است که از شدت ضربه بی‌حس می‌شویم و روزها و هفته‌ها بااحساس گیجی و پریشانی سر می‌کنیم.

این ضربه هر شکلی که داشته باشد، یک‌چیز قطعی است: به ما آسیب می‌زند. انتظارش را نداریم، دوستش نداریم و به‌یقین آن را نمی‌خواهیم و متأسفانه سیلی فقط آغاز رنج است. آن‌چه بعداً به سرمان می‌آید خیلی بدتر است: بعد از آن‌که سیلی یک‌مرتبه بیدارمان می‌کند، با حفره‌ای دردناک روبرو می‌شویم.

اسم این حفره، حفرهٔ واقعیت است چون یک‌طرف واقعیتی است که داریم و طرف دیگر واقعیتی است که دلمان می‌خواهد داشته باشیم. هرچه‌قدر حفرهٔ بین این دو واقعیت بیشتر باشد، احساسات دردناک بیشتری از آن سرریز می‌شوند: رشک و حسد، ترس، یاس، شوک، اندوهِ فقدان، غم، خشم، وحشت، احساس گناه، رنجش و حتی تنفر و انزجار.

با این‌که خود سیلی معمولاً به‌سرعت اتفاق می‌افتد و تمام می‌شود، حفره‌ای که ایجاد می‌کند برای روزها، هفته‌ها، ماه‌ها، سال‌ها و حتی دهه‌ها باقی می‌ماند.

چرا نمی‌توانیم با واقعیت مواجه شویم؟

بسیاری از ما برای مقابله با حفره‌های بزرگ واقعیت بد تجهیز شده‌ایم. جامعه‌مان به ما یاد نمی‌دهد که چه‌طور آن‌ها را مدیریت کنیم. درحالی‌که باید یاد بگیریم طوری این سانحه‌ها را مدیریت کنیم که بتوانیم پس از آن رشد کنیم و رضایت‌مندی پایداری را به دست بیاوریم. وقتی با یک حفرهٔ واقعیت روبرو می‌شویم بنا به غریزه، اولین واکنش ما تلاش برای بستن آن است؛ سعی می‌کنیم واقعیت را تغییر بدهیم تا با آرزوهای ما مطابقت پیدا کند و اگر موفق بشویم حفره بسته ‌شده و حالمان خوب می‌شود.

با احساس موفقیت یا آزادی، شاد، راضی یا آرام می‌شویم. بالاخره اگر بتوانیم کاری برای رسیدن به اهداف خود در زندگی انجام بدهیم که غیرقانونی و متضاد ارزش‌های اساسی زندگی‌مان نباشد و مشکل بزرگ‌تری برایمان ایجاد نکند، آن‌وقت احساس می‌کنیم که باید به‌پیش برویم و آن را انجام بدهیم.

اما اگر نتوانیم به آن‌چه می‌خواهیم دست پیدا کنیم، چه می‌شود؟ وقتی نمی‌توانیم حفرهٔ واقعیت را ببندیم چه‌کار می‌کنیم؟ وقتی کسی که دوستش می‌داریم می‌میرد یا محبوبمان ما را برای همیشه ترک می‌کند یا فردی که می‌خواهیم با او دوست باشیم از ما خوشش نمی‌آید یا بینایی‌مان را از دست می‌دهیم یا می‌فهمیم که دچار بیماری لاعلاج یا مزمنی شده‌ایم یا آن‌وقتی که می‌فهمیم به‌اندازه‌ای که دوست داریم، بااستعداد و خوش‌قیافه نیستیم، چه‌کار می‌کنیم؟ و از طرف دیگر چه می‌شود وقتی‌که بستن حفرهٔ واقعیت ممکن باشد، اما زمان و هزینه بسیار زیادی طلب کند؟ در این شرایط قرار است چه‌طور سر به‌سلامت ببریم؟

**

انشا ویژگی های یک انسان شجاع

مقدمه: قطعا انسان های شجاع در هر مرحله از زندگی شخصیت های موفق تری هستند و بهتر می توانند به وظایف خود عمل کرده و از مشکلاتی که ممکن است برای آن ها ایجاد شود و گاه ناخودآگاه است نجات پیدا کنند، در واقع اگر شما هم چنین شخصیتی داشته باشید قطعا لحظه به لحظه موفقیت های عظیم تری را احساس می کنید و در نهایت به آن ها می رسید.

تنه انشاء: نترس بودن و فداکاری برای اهدف بزرگ از جمله مهم ترین ویژگی های پیامبران و همین طور امامان معصوم است و در طول تاریخ نیز  روایت های زیادی در این باره شنیده ایم و می دانیم که آن ها همیشه سعی می کنند ما را به اتفاقاتی که برای آینده انسان رخ می دهد آگاه کنند. خداوند نیز آن ها را مامور کرد تا رسم شجاعت و مردانگی را به ما آموخته و ما را از سختی ها، گرفتاری ها دور کنند.

وقتی یک فرد شجاع است، یعنی منطق را در زندگی به طور دقیقی مورد استفاده قرار می دهد، به این صورت است که او همواره سعی می کند در برابر افرادی که همیشه زور می گویند ایستاده و آن ها را مجاب کند که کارشان اشتباه است، در مقابل بدترین شخصیت های تاریخی ایستادند که این از جمله ویژگی هایی است که یک شخص شجاع باید در روحیه خود داشته باشد.

از جمله دیگر ویژگی های یک انسان شجاع می توان به هدفمند زندگی کردن و پنهان نشدن در گناه اشاره کرد.

در کنار تمامی این اتفاقات، گاهی شجاعت های غیرمنطقی پاسخگو نخواهد بود، مانند این که بخواهیم در برابر یک خطر جدی مانند سیل و حیوانی خطرناک ایستادگی کنیم.

نتیجه گیری: در زندگی گاهی نیاز داریم که شجاعت را چاشنی کار خود قرار دهیم، می توانیم از این طریق به اهداف بزرگ و دور از ذهن برسیم و همواره انسان موفقی باشیم، شاید اگر این شجاعت را در تمامی بخش های زندگی به صورت یکپارچه استفاده کنیم قطعا لحظه به لحظه پیروز تر خواهیم شد.

اتفاقاتی برای ما رخ می دهد که اگر بر روی آن ها تمرکز کنیم، شجاعت تبدیل به مهم ترین خصوصیت ما می گردد.

**

انشا درباره شجاعت

خیلی از آدم ها می خواهند شجاع باشند. یا لااقل در بعضی اوقات شجاع به نظر برسند.

اما خیلی ها هم نمی دانند بین شجاعت و حماقت بیشتر از یک مو فاصله نیست. شجاع های واقعی معمولا می دانند شجاعت به زور و بازو نیست.

می دانند شجاعت مثل شمشیر دو دَم است. اگر بی موقع از آن استفاده کنند باید تاوان سنگینی بدهند.

شجاع های واقعی اهل نمایش نیستند. آن ها شجاعت را درجایی مصرف می کنند که به آن نیاز باشد.

بابت شجاعت شان  هم از کسی طلبکار نمی شوند.

مثل سربازانی که برای محافظت از کشورشان ، بی منت در مرزها یا در جاهایی که احتمال خطر هست مستقر شده اند.

شاید این را بدانیم، شاید هم ندانیم که شجاعت ابزاری نمی خواهد. بلکه خودش ابزار است.

سربازی که به دلِ دشمن می زند . پیش از آن که تفنگ اش را به میدان جنگ بفرستد، شجاعت اش را با خودش به میدان می برد.

او حتی می تواند با دست خالی هم در مقابل دشمن قرار بگیرد، چون ابزارش شجاعت است.

شجاعت به شعور احتیاج دارد. در واقع اگر موتور محرکه ی شجاعت، شعور نباشد، احتمال دارد شجاعت را به حماقت بدل کند.

کم ندیده ایم افرادی را که فکر می کنند با بازوهای قوی می شود شرایط را به نفع خودشان تغییر بدهند.

در حالی نمی دانند شجاعت مثل خون است که باید در رگ ها جاری باشد.

بازوها می توانند نابود بشوند. اما شجاعتی که با خون عجین شده باشد هرگز از بین نمی رود.

در تاریخ سرزمین ما کم نیستند انسان های بزرگی که جثه ی کوچک داشتند،

اما با سری پر شور و شجاعتی وصف ناپذیر، برای عزت و پایداری و شرف مردم شان از جان و مال شان گذشتند.

در فرهنگ ما شجاعت یعنی انسانی که خود را فدای آرمان های بزرگ مردم می کند.

انشا درباره شجاعت و پیروزی

لاک پشت پیر نمی‌ترسید. او در مسابقه قبل پیروز شده بود و اکنون می‌دانست که نوه‌اش نیز در مسابقه با خرگوش، برنده خواهد شد. لاکی اما به توانایی‌های خود باور نداشت. پدربزرگ سعی می‌کرد تا شجاعت را به لاکی بیاموزد. او می‌گفت پیروزی مهم نیست. مهم این است که شجاعت شروع را داشته باشد. نتیجه هر چه می‌تواند باشد و تجربه آزمون مهم است.

روز مسابقه فرا رسید. هم لاکی و هم خرگوش جوان داستان پدربزرگ‌های خود را می‌دانستند. آیا این مبارزه نتیجه متفاوت‌تری خواهد داشت؟ هیچ‌کس نمی‌دانست در انتها چه خواهد شد. خرگوش می‌دانست کا باید به انتها فکر کند و در مسیر توقف نکند. لاکی هم برای مسابقه آماده بود، اما می‌دانست که نمی‌تواند پیروز ماجرا باشد. هر دو مبارز، شجاعت خود را جمع کرده و به میدان رفتند. خرگوش پیروز شد. مدال را به او دادند و با خوشحالی تمام به خانه بازگشت.
لاکی اما به خانه نرفت، نه به این دلیل که سرافکنده شده باشد. او می‌خواست کمی بیشتر به مفهوم شجاعت بیندیشد. بر روی تخته سنگی نشست و شروع به تامل کرد.

از نظر لاکی برای شجاع بودن نباید کارهای بزرگ انجام داد. زمانی که کسی بتواند مجموعه‌ای از کارهای کوچک را با شجاعت انجام دهد، یک قهرمان واقعی است. او حتی به شجاعت گل‌ها نیز فکر می‌کرد. آن‌ها در ابتدا دانه‌ای هستند که با سختی‌های فراوان با دیدن روزنه‌ نوری خفیف، خود را از زیر خاک‌ها بیرون می‌آورند. آن‌ها گیاهان کوچک اما شجاعی هستند که درس صبر را می‌آموزند.

در طبیعت مثال‌های زیادی برای شجاعت وجود دارد. درختانی که زمستان سرد را به امید فرارسیدن بهار و شکوفه زدن تحمل میکنند، مورچه‌هایی که با جثه‌های کوچک خود خانه می‌سازند و کاکتوس‌هایی که در بیابان بدون آب، سال‌های سال دوام می‌آورند، نمونه‌های قابل مشاهده از شجاعت در طبیعت به شمار می‌روند.
لاکی با یادآوری این مسائل دریافت که او نیز حیوان شجاعی است و تصمیم گرفت که به لاک پشت قوی‌تری تبدیل شود.

مطالب مشابه را ببینید!