مجله تاپ‌ناز‌

چطور با شکست عشقی و ضربه عاطفی کنار بیام؟

قلب شکسته چینی شکسته نیست که بند زدن آن آسان باشد؛ هیچ راه سریعی برای تسکین دادن درد قلب زخم خورده وجود ندارد.

دست شستن از زندگی راه درمان شکست عشقی نیست. وقتی کسی که از صمیم قلب عاشقش بودید، جواب رد به شما می‌دهد، ترکتان می‌کند یا از دنیا می‌رود، قلبتان می‌شکند. اما درد این شکست عشقی نباید عشق را برای همیشه در قلبتان نابود کند، ایمان داشته باشید که باز هم خواهید توانست خالصانه عشق بورزید. در واقع درد و رنج ناشی از به بن‌بست رسیدن عشقی که به آن ایمان داشتید، عشقتان را پربارتر می‌کند.

اگر شما هم شکست عشقی تلخی را تجربه کرده‌اید و می‌خواهید بدانید که چطور می‌توانید با ضربۀ روحی بعد از شکست عشقی کنار بیایید، در ادامه با ما همراه باشید. ما بعد از گفتگو با کارشناسان و افرادی که توانسته‌اند بر درد و رنج شکست عشقی غلبه کنند، راهنمایی ده مرحله‌ای را برایتان آماده کرده‌ایم؛ مطمئن باشید که اگر طبق این راهنما پیش بروید، به تدریج می‌توانید غم عشق را فراموش کنید و سرحال و باانرژی به زندگیتان ادامه بدهید.

ده گام برای ترمیم قلب شکسته

گام اول: پذیرش درد

بپذیرید که باید درد شکست عشقی را تحمل کنید. اگر آنقدر عاشق طرف مقابل بوده‌اید که رفتن او قلبتان را شکسته است، تحمل کردن درد و رنج بعد از جدایی از او اجتناب‌ناپذیر است.

وقتی فردی را که دوستش داشته‌اید و برایتان مهم بوده است، از دست می‌دهید، احساس ناراحتی کردن مهم و عادی است: در واقع احساس ناراحتی بخشی ضروری از فرآیند التیام قلب شکسته‌تان است.

اما مشکل اینجا است که عاشقان دل‌شکسته بدبختیشان را بارها و بارها در یاد و خاطره‌شان برای خود زنده می‌کنند. اگر نتوانید چرخۀ این خاطرات دردناک را بشکنید، احتمال دارد که در الگوی مخرب تکرار این رفتارهای مضر به دام بیفتید. درد برایتان به یک عادت ذهنی تبدیل شده است؛ عادتی که می‌توانید و باید آن را ترک کنید.

البته منظورمان این نیست که قدرت احساساتتان یا اهمیت عادت‌هایی را که در طول رابطه‌تان ساخته‌اید، دست‌کم بگیرید. هیچ یک از ما بدون عادت نمی‌توانیم در این جهان به زندگی خود ادامه بدهیم. اما زمانی می‌رسد که درد ناسالم می‌شود.

وقتی شب وارد اتاقتان می‌شوید، لامپ را بدون فکر روشن می‌کنید. اگر عشق سابقتان به مشغلۀ ذهنی دائمیتان تبدیل شود، مدام به او فکر کنید و همیشه ناراحت باشید، احتمال دارد که ذهن ناخودآگاهتان احساسات و هیجاناتتان را همواره دقیقاً به همین شکل ناخوشایند “فعال کند.”

بدون آن که متوجه شوید، ذهنتان را به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌کنید که با هر بار شنیدن آهنگ مورد علاقه‌تان یا دیدن صندلی خالی همسرتان پشت میز ناهارخوری دچار دردی جانکاه شوید.

چطور با شکست عشقی و ضربه عاطفی کنار بیام؟

گام دوم: تغییر عادتها

اکنون زمان آن رسیده است که حلقه‌های ارتباطی که شما را به گذشتۀ عاشقانه‌تان پیوند می‌دهد، از بین ببرید. اگر رادیو آهنگی پخش کرد که شما را به یاد عشق سابقتان انداخت، رادیو را خاموش کنید. دکور و حال و هوای خانه‌تان را تغییر بدهید تا با دوران زندگی مشترکتان تفاوت کند. اثاثیه را جابه‌جا کنید.

فعالیت جدیدی را امتحان کنید و ورزش را به بخش ثابتی از برنامۀ روزمره‌تان تبدیل کنید: ورزش موثرترین درمان برای افسردگی است.

هدف از این تغییرات این است که هر چه را که تداعی کنندۀ او است، از زندگیتان پاک کنید و محیط جدیدی را برای یک زندگی نو به وجود بیاورید. البته لازم نیست این تغییرات دائمی باشد. حتی اگر این تغییرات فقط عوض کردن شامپو و پاک کردن شماره عشق سابق از حافظۀ گوشیتان باشد، باز هم اقدام مثبتی است.

گام سوم: تغییر افکار

گام بعدی این است که تغییر در زندگی ظاهریتان را به درونتان هم تعمیم بدهید ـ این بار باید عادت‌های فکریتان را تغییر بدهید. مجموعۀ عظیمی از این قبیل عادت‌ها در یک رابطه عاشقانه شکل می‌گیرد. وقتی یک رابطه عاشقانه به پایان می‌رسد، این الگوها همچنان فعال باقی می‌ماند.

برای تغییر دادن عادت‌های فکریتان باید ابتدا آنها را اندکی بیشتر درک کنید.

تا به حال برایتان پیش آمده که شاهد ماجرایی باشید و کمی بعد متوجه شوید که توصیف دیگران از این ماجرا و نظرشان دربارۀ آن کاملاً متفاوت با نظر شما بوده است؟ هر یک از شما آن رخداد را از “چارچوب ذهنی” خودتان دیده‌اید و عادت‌های درونی، احساسات و باورهای فردی خود را دربارۀ آن شکل داده‌اید.

اگر کنار آمدن با شکست عشقی برایتان دشوار است و بار این غم کمرتان را شکسته است، باید “چارچوب ذهنی‌تان” را تغییر بدهید. فکر نکنید که زندگیتان با شکست خوردن در یک رابطه به پایان رسیده و دیگر نمی‌توانید طعم خوشبختی را بچشید. این شکست را برای خودتان به یک چالش تبدیل کنید و آن را به چشم یک فرصت ببینید.

ممکن است وقتی عشقتان رهایتان می‌کند، ناامید شوید و خودتان را بی‌ارزش بپندارید ـ اما این افکار به دلیل محدود بودن چارچوب ذهنی و دریچه نگاهتان است. نگرشتان را نسبت به موقعیت فعلیتان تغییر بدهید، تا لذت آزاد شدن از غم و درد را تجربه کنید.

گام چهارم: رابطهتان را از نگاه یک فرد بیطرف ببینید

تمرین زیر به شما کمک می‌کند تا شرایط را از نظر یک فرد بی‌طرف ببینید و به شناخت جدیدی از موقعیتتان برسید]2[ :

  1. به شرایطی که منجر به شکست عشقی شده است، فکر کنید. چه قضاوت‌ها یا تعمیم‌هایی دربارۀ خود یا عشق سابقتان داشته‌اید؟
  2. به فردی که تحسینش می‌کنید، مثلاً یک شخصیت تاریخی یا یک دوست واقعی، فکر کنید. فرض کنید این فرد که می‌تواند برایتان الگو باشد، در حال تماشای فیلمی از این بخش از زندگیتان است، خودتان را به جای او بگذارید و فیلم زندگیتان را از دید او تماشا کنید. تصور کنید که او چه نظری دربارۀ این فیلم خواهد داشت.
  3. حال تصور کنید که یک بیننده بی‌طرف در حال تماشای فیلم زندگیتان است. خودتان را به جای او بگذارید و فیلم را از نقظه نظر او ببینید.
  4. به تفاوت‌های حاکم بر هر دیدگاه توجه کنید. کدام دیدگاه به شما کمک می‌کند؟ کدام یک باعث می‌شود که حالتان بهتر شود؟ از این منظرها می‌توانید به شناخت جدیدی از رابطه‌تان برسید.

افرادی که می‌توانند دوران‌های سخت زندگیشان را به خوبی پشت سر بگذارند، این سختی‌ها را به ندرت مانند یک فاجعه تلقی می‌کنند؛ بالعکس این روزهای سخت برای آنها مانند یک چالش است. همه چیز به نگرش و دیدگاهتان مربوط می‌شود. زندگی آینده‌مان بیشتر از آن که در گروی اتفاقی باشد که برایمان رخ داده است، به چگونگی تعبیر ما از آن رخداد بستگی دارد؛ تبعات هر اتفاقی پی‌آمد مستقیم تعبیر ما از آن اتفاق است.

گام پنجم: نگرشتان را نسبت به خودتان و او تغییر بدهید

گام بعدی این است که بر روی تصویر ذهنیتان از عشق از دست رفته‌تان متمرکز شوید. وقتی تصویری را که از او در ذهنتان ساخته‌اید، تغییر بدهید، می‌توانید درد و رنج شکست عشقی را نیز تاحد زیادی کم کنید یا حتی از بین ببرید.

باید کنترل کردن تصوراتتان را یاد بگیرید. هر یک از ما در تخیلاتمان تصاویری از اطرافیانمان می‌سازیم و می‌توانیم یاد بگیریم که چگونه این تصاویر را تغییر بدهیم. تسلط یافتن بر این کار بسیار مهم است، چرا که واکنش بدنمان در برابر تخیلات و رخدادهای واقعی یکسان است. حافظه و تخیل به همان شیوۀ واقعیت بر احساساتمان اثر می‌گذارند.

ما دائماً از طریق تصاویری که در خیالمان می‌سازیم و از طریق حرف‌هایی که با خودمان می‌زنیم، حالت و وضعیت ذهنیمان را تغییر می‌دهیم. بنابراین ضروری است که این تصاویر را کنترل کنید و نگذارید که تصاویر ذهنیتان تحت سیطرۀ افکار غم‌انگیز به تصاویری محزون و اندوهناک تبدیل شود.

گام ششم: تغییر نگرش نسبت به گذشته

  1. از خودتان بپرسید که روی کدام سمت از در ورودیتان قفل وجود دارد؟ برای جواب دادن به این سوال باید در ذهنتان تصویری از یک در بسازید. باید قوه تخیلتان را به کار بیندازید.
  2. حال تصور کنید که اگر در ورودیتان به رنگ نارنجی روشن بود یا راه‌های زردی روی آن کشیده شده بود، چه شکلی می‍شد. در را بزرگتر تصور کنید؛ آن را از خودتان دور کنید تا کوچکتر شود؛ آن را پایین و دور ببرید تا بتوانید از بالا به آن نگاه کنید؛ در را باز کنید. خلاصه آن که این در را به طرق مختلف تغییر بدهید.
  3. حال به عشق سابقتان فکر کنید. به خاطر آوردن چهرۀ یک فرد به این معنا است که در حال استفاده از قوه تخیلتان هستید. صورتش چه حالتی دارد؟ چه لباسی پوشیده یا در حال انجام دادن چه کاری است. او را در کجا می‌بینید؟ در مقابلتان، سمت چپتان یا سمت راستتان؟ او را در اندازه واقعی می‌بینید یا کوچکتر؟ تجسمتان به صورت یک عکس است یا فیلم؟ شفاف است یا محکم و واقعی؟ حال همان‌طور که این تصویر را مقابل چشم ذهنتان نگه می‌دارید، به احساساتی که در درونتان ایجاد می‌شود، توجه کنید. این احساسات را یادداشت کنید.
  4. الان می‌توانید او را به شکل‌های مختلفی به یاد بیاورید یا تصور کنید. فرض کنید که یک کارگردان سینمایی بزرگ هستید و می‌توانید تمام صحنه‌های حافظه‌ و خیالتان را دوباره و به شکلی که دوست دارید، فیلمبرداری کنید. می‌توانید حرکات، موسیقی فیلم، نورپردازی، زاویه دوربین، قاب‌بندی، فوکوس و سرعت را تغییر بدهید. تصورتان از عشق سابقتان را تغییر بدهید و ببینید که این تغییر چه تاثیری بر احساساتتان می‌گذارد.
  5. تصویری را که قبلاً از عشق سابقتان داشتید، در ذهن مجسم کنید.
  6. ببینید که این تصویر کجا ظاهر می‌شود و چقدر بزرگ است.
  7. حال رنگ تصویر را آن‌قدر محو کنید تا سیاه و سفید شود.
  8. تصویر را دورتر ببرید تا جایی که به یک دهم اندازه اصلیش برسد.
  9. باز هم آن را دورتر ببرید، آن‌قدر که به نقطۀ سیاهی در دوردست تبدیل شود.
  10. اکنون ببینید که احساساتتان چه تغییری کرده است. احساسات فعلیتان را با احساساتی که قبلاً یادداشت کرده‌اید، مقایسه کنید.

پس از انجام دادن این تمرین متوجه می‌شوید که تاثیر بعضی تغییرات از بقیه بیشتر است. تصاویری که نزدیکتر، بزرگتر، روشن‌تر و رنگارنگ‌ترند، تاثیرگذاری عاطفی و هیجانی بیشتری نسبت به تصاویر کوچک‌تر، دورتر و تارتر دارند.

چنانچه سعی کنید از ذهنتان بیرون بیایید و آنچه را که در ذهن و حافظه‌تان می‌گذرد، مانند یک فیلم ببینید، می‌توانید از این شرایط غم‌انگیز فاصله بگیرید.

گام هفتم: رها شدن از بند عشق شکست خورده برای همیشه

اکنون آماده‌اید تا با بهره‌گیری از تکنیک تجسم ذهنی بر مشکل اصلی غلبه کنید. بخشی از دلشکستگی و ناراحتی بعد از شکست عشقی از این واقعیت نشأت می‌گیرد که هنوز هم او را دوست دارید. شکست عشقی برایتان دردناک است، چون هنوز بخشی از وجودتان وابسته و متصل به او است. تمرین زیر کمک می‌کند تا این بخش از وجودتان را که هنوز اسیر عشق است، آزاد کنید:

  1. پنج مناسبتی را که عشق به او را با تمام وجودتان احساس کرده‌اید، یادداشت کنید. آنها را به نحوی فهرست کنید که بتوانید به راحتی به یاد بیاورید.
  2. با اولین خاطره شروع کنید. با خاطره‌تان بازی کنید؛ آن را از خودتان دور کنید تا بتوانید خودتان را هم در این تصویر دوردست ببینید. تصویر را کوچک کنید.
  3. تصویر را سیاه و سفید و بعد محو کنید. وقتی به این شکل به خاطره‌تان نگاه کنید، به نظرتان می‌رسد که انگار این اتفاق برای فرد دیگری رخ داده است و در نتیجه از شدت هیجانی آن کاسته می‌شود. به این ترتیب رمزگذاری دوبارۀ حافظه‌تان را شروع می‌کنید.
  4. وقتی رمزگذاری خاطره اول را تمام کردید، همین کار را برای چهار خاطره بعدی هم انجام بدهید.
  5. حال پنج تجربه ناخوشایندی را که با عشق سابقتان داشتید، به یاد بیاورید؛ تجربیاتی که باعث شد نظرتان نسبت به او کاملاً عوض شود.
  6. آزاردهنده‌ترین خاطره را در ذهنتان مجسم کنید و کاملاً به آن لحظه برگردید. سعی کنید آن لحظات را زنده کنید.
  7. حال تصاویر این خاطره را واضح‌تر و رنگ‌هایش را زنده‌تر کنید. این خاطرۀ ناخوشایند را تا جایی که می‌توانید، واضح و روشن کنید. کاری کنید که احساسات آن لحظات کاملاً در وجودتان جان بگیرد.
  8. چهار خاطرۀ بد دیگری را که از عشق سابقتان دارید، هم به این شکل برای خودتان زنده و بازسازی کنید. آنقد به این کار ادامه بدهید تا حتی فکر کردن درباره‌شان هم شما را از کوره به درببرد و ناراحت و منزجر کند.

وقتی بارها و بارها به خاطرات بدتان فکر کنید، این خاطرات ناخوشایند به یکدیگر می‌پیوندند، به شکلی که هیچ فضایی برای احساس عشق، حسرت و اشتیاق بین آنها باقی نماند.

روی این تمرین تمرکز کنید و آن را به شکلی نظام‌مند انجام بدهید. برخی افراد موفق شده‌اند احساساتشان را فقط با انجام این تمرین تغییر بدهند. برای این که اثر این تمرین ماندگار باشد، آن را هر روز به مدت دو هفته انجام بدهد.

گام هشتم: شناخت عواطف و هیجانات

گام بعدی این است که یاد بگیرید واکنش‌های هیجانیتان را بهتر بشناسید. بعید است احساسات ناراحت کنندۀ بعد از شکست عشقی از بین برود، مگر آن که با معنایی که این احساسات سعی می‌کند به شما منتقل کند، کنار بیایید.

هیجان و احساس مانند فردی است که به در می‌کوبد تا پیامی را برساند. اگر جوابش را ندهید، آن‌قدر سماجت می‌کند تا بالاخره در را باز کنید.

باز کردن در به روی احساساتتان به معنای شناخت احساساتتان است. البته شناخت این احساسات دشوار است، چون شکست عشقی آمیخته به احساسات دیگری مانند خشم، ترس و شرم است.

گام نهم: ایمان به یافتن عشق دوباره 

ممکن است در دام این باور اشتباه بیفتید که عشق سابقتان تنها فردی است که تا پایان دنیا می‌توانید دوست داشته باشید. اما بعید است در سیاره‌ای با شش میلیارد انسان زنده فقط یک عشق برایتان وجود داشته باشد.

پس چرا چنین باور کاذبی را در خودتان تقویت می‌کنید؟ آیا به این خاطر است که با درماندگی و ناامیدی سعی می‌کنید تا از پذیرش به پایان رسیدن رابطه‌تان امتناع کنید؟ یا این که می‌ترسید مبادا این احساسات دردناک هیچ‌گاه از بین نرود؟

ترس عصبی و مضطربتان می‌کند و باعث طولانی‎تر شدن عمر احساسات ناخوشایند می‌شود. به این ترتیب بار درد و رنج شکست عشقی سنگین و سنگین‌تر می‌شود و یک دور باطل شکل می‌گیرد.

گام دهم: بعد از شکست عشقی با خوشبختی زندگی کنید

یک راه فوق‌العاده برای این که به خودتان روحیه بدهید و با احساسات پیچیده بعد از شکست عشقی کنار بیایید، این است که آینده روشنی را برای خودتان تصور کنید]3[.

  1. تصور کنید که آینده مانند دالانی روبرویتان قرار دارد. وارد این دالان شوید، از حال فاصله بگیرید و به سمت در حرکت کنید.
  2. در را باز کنید و در فراسوی آن جهانی را ببینید که در آن جهان از درد و رنج شکست عشقی بهبود یافته‌اید.
  3. خودتان را در آینده مجسم کنید، چه لباسی پوشیده‌اید، کجا می‌روید و با چه افرادی آشنا شده‌اید و معاشرت دارید.
  4. حال به این جهان جدید و خوشبختی تازه قدم بگذارید. کل این تجربه را از درون مجسم کنید، چیزهایی را که قرار است در آینده ببینید، با چشم ذهنتان ببینید، حرف‌هایی را که قرار است بشنوید، با گوش ذهنتان بشنوید و شادی و خوشبختی آینده را با تمام وجودتان احساس کنید.

مهم نیست که واقعی بودن این تخیلات را باور کنید، فقط آیندۀ روشنی را در نهایت وضوح ممکن برای خودتان مجسم کنید.

شناخت احساسات مختلفی که بعد از شکست عشقی در وجودتان انباشته می‌شود، دشوار است و همین عدم شناخت کنار آمدن با آنها را دشوار می‌کند. به خودتان فشار نیاورید و آهسته و پیوسته پیش بروید. ذهن ناخودآگاهتان از شما محافظت خواهد کرد و مجال استراحتی به شما می‌دهد تا بتوانید مرحلۀ بعدی را شروع کنید. به تدریج یاد می‌گیرید که از دنیای خاطراتتان بیرون بیایید، آنها را پشت سر بگذارید و زندگی جدیدی را شروع کنید.

مطالب مشابه را ببینید!