بهترین فیلم های جنایی تاریخ سینما (30 فیلم برتر که حتما باید ببینید)

بهترین فیلم های جنایی

هیچکس نمیتواند جذابیت فیلم های جنایی را انگار کند. این گونه فیلم ها در قالب های مختلفی ساخته میشوند، گاهی میتوانند داستان گم شدن یک دختر نوجوان را به شکلی کمدی روایت کرده یا دربار رازهای مخفی یک کلیسای کاتولیک باشند. بدون در نظر گرفتن تفاوت هایی که با هم دارند، همگی آنها در سرگرم کننده بودن با هم مشترک میباشند و آثار خوب این ژانر، بیننده را با یک پایان بندی شوکه کننده ولی در عین حال رضایت بخش تنها میگذارد. در ادامه همراه ما باشید تا بهترین فیلم های جنایی قدیم و جدید را معرفی کنیم.

فیلم راننده تاکسی (Taxi Driver)

این اثر مارتین اسکورسیزی به آسانی در ردیف بهترین فیلم های ژانر جنایی و درام قرار میگیرد. در این فیلم به جای این که بر جنایت به عنوان ابزار داستانی تمرکز شود، عدالت داستان به وسیله رابطه ای که شخصیت با جنایت دارد، برسی میشود. ویژگی های خوب این فیلم آنقدر زیاد است که هر عشق سینمایی باید حتما آن را تجربه کند، مخصوصا طرفداران فیلم های جنایی. داستان فیلم درباره یک کهنه سرباز است که میخواهد در شهر جنایت زده نیویورک در دهه ۷۰ میلادی زنده بماند. تصویری که اسکورسیزی از این شخصیت ارائه میدهد، از بهترین برسی هایی است که میتوانیم روی کارها بد یک مرد انجام دهیم.

داستان فیلم راننده تاکسی
فیلم راننده تاکسی درباره مردی جوان و 26 ساله به نام تراویس بیکل (با بازی رابرت دنیرو) است. تراویس سابقا تفنگدار نیروی دریایی آمریکا بوده و پس از بازگشت از جنگ ویتنام در شهر نیویورک زندگی می‌کند. تراویس هیچ آسیب جسمانی از جنگ ندیده‌است اما از نظر روحی دچار مشکل شده‌است. او به بیماری بی‌خوابی شبانه مبتلا شده و به همین دلیل برای فرار از این مشکل به شغل راننده تاکسی در شب روی آورده است و با این کار با بسیاری از جنایات و بدی‌های سطح شهر آشنا می‌شود. او عقاید خاص خودش را نسبت به خوبی و بدی دارد و در این مورد زنی به نام بتسی (با بازی سیبل شفرد) را به عنوان مظهر انسانیت نیویورک قبول داشته و به او علاقه مند است. تراویس سعی می‌کند تا علاقه‌اش به بتسی را بیان کند ولی به دلیل مشکلات رفتاری و اخلاقی در این کار ناموفق است و در نتیجه تصمیم می‌گیرد تا جهان را با توجه به عقاید خشونت‌آمیز خود به محل بهتری تبدیل کند! یکی از اولویت‌های او برای عمل به این هدف، نجات دادن دختری 12 ساله به آیریس (با بازی جودی فاستر) است که از دست مردی پلید به نام متیو (با بازی هاروی کایتل) فرار می‌کند. همین تصمیم باعث بروز حوادث اصلی و بعدی فیلم می‌شود …

فیلم انگل (Parasite)

بعد از معرفی یک فیلم قدیمی، به سراغ یک درام هوشمندانه امروزی میرویم. در این فیلم طبقه های بالا و پایین جامعه مدرن را به شکل استعاری و تحت لفظی به تصویر میکشد. این فیلم در عین داشتن لحظات خنده دار، بسیار خشونت آمیز شده و کارگردان این فیلم بونگ جون هو، ظرافت زیادی را در به تصویر کشیدن این اثر به خرج داده است. اگر هنوز هم برای دیدن این فیلم قانع نشدید، خوب است بدانید که چهار جایزه اسکار گرفته است. یکی از آنها اسکار بهترین فیلم آن سال میباشد، در فیلم انگل با داستان نفوذ یک خانواده فقیر به یک خانواده ثروتمند همراه میشوید. این فیلم لایه های زیادی داشته و مخاطب را با مسائل زیادی برای فکر کردن تنها میگذارد.

داستان این فیلم

پدر خانواده کیم کی تاکی (سونگ کانگ هو)، مادر خانواده چانگ سوک (جانگ های جین)، دختر خانوده کی جونگ (پارک سو دام) و پسر خانواده کی وو (چوی وو شیک) در یک آپارتمان کوچک زندگی می کنند و با مشاغل موقت کم درآمدی زندگی خود را می گذرانند و برای رسیدن به اهدافشان تلاش می کنند. روزی مین هیوک (پارک سئو جون)، دوست کی وو و دانشجوی دانشگاه از او می خواهد که وقتی به خارج از کشور رفت، کی وو به عنوان معلم زبان انگلیسی به دختر یک خانواده ثروتمند به نام پارک دا هه (جانگ زیسو) آموزش دهد.

کی وو به عنوان یک دانشجوی زرنگ دانشگاه شناخته شده و توسط خانواده ی پارک استخدام می شود. پس از آن، خانواده کیم شروع به نفوذ به خانه پارک ها می کنند. کی وو به عنوان معلم سرخانه شروع به کار کرده و روابط عاشقانه ای با دا هه شروع می کند.کی جونگ به عنوان یک کارشناس هنر، موافقت می کند که پسر نوجوان خانواده، دا سونگ (جانگ هئون جان) را راهنمایی کند.شوفر آقای پارک بعد از مدتی به دلیل اینکه کی جونگ او را به دلیل داشتن رابطه جنسی در ماشین متهم می کند اخراج شده و کی تاکی به جای او استخدام می شود. سرانجام، چانگ سوک به عنوان خدمتکار اصلی خانواده پارک استخدام می شود چون خدمتکار قبلی را با نقشه به دلیل ابتلا به بیماری سل مجبور به ترک خانه می کنند.وقتی پارک ها برای سفر خانه را ترک می کنند، خانوده ی کیم از تجملات این عمارت لذت می برند. به طور غیر منتظره، مون گوانگ (لی جانگ ایان) خدمتکار سابق برمی گردد.

وی یک ورودی پنهانی متعلق به یک پناهگاه زیرزمینی را که توسط معمار و صاحب قبلی عمارت ساخته شده است را به خانواده ی کیم نشان می دهد.بیش از چهار سال پیش، قبل از ورود پارک ها، شوهر مون گوانگ، گون سا (پارک میونگ هون) زندگی خود را مخفیانه در زیر خانه شروع می کند چون از دست طلبکار ها فرار کرده است.مون گوانگ پس از پی بردن به حقیقت، خانواده ی کیم ها را تهدید می کند که اگر حرفی بزنند او هم راز آن ها را فاش می کند.به دلیل طوفان، پارک ها مجبور می شوند به خانه برگردند و خانواده کیم به تمیز کردن خانه مشغول می شوند در حالیکه بین مون گوانگ، گون سا و خانواده کیم ها درگیری پیدا می شود.خانواده ی کیم ها، مون گوانگ و گون سا را در زیرزمین گیر انداخته و زندانی می کنند.مون گوانگ که توسط چانگ سوک از پله ها به پایین پرت شده دچار آسیب کشنده ای می شود. پس از آنکه چانگ سوک شام خود را سرو کرد خانم پارک به او می گوید که دا سونگ سال ها پیش یک روح به نام گون سا را در زیر زمین دیده است.

خانواده کیم از خانه ی پارک ها فرار کرده و به آپارتمان خود بر می گردند و به دلیل طوفان مجبور می شوند که در یک سالن ورزشی با سایر آوارگان بخوابند.روز بعد، خانم پارک تصمیم می گیرد برای تولد دا سانگ مهمانی بگیرد. او کی جونگ و کی وو را دعوت می کند در حالی که کی تاک و چونگ سوک باید به عنوان کارمند در مهمانی شرکت کنند. کی وو به سمت پناهگاه می رود و در آن جا مورد حمله ی گون سا قرار گرفته و به کما می رود.کی جونگ برای دنبال انتقام از مون گوانگ و گون سا با یک چاقوی آشپزخانه به میهمانان وحشت زده حمله می کند. دا سونگ با دیدن گون سا دچار تشنج ناشی از تروما شده و دعوا بین گون سا و چانگ سوک شروع می شود تا اینکه چانگ سوک، گون سا را با سیخ می کشد.در حالی که کی تاک برای کمک به کی جونگ تلاش می کند، آقای پارک به او دستور می دهد تا دا هه را به بیمارستان منتقل کند.

در میان این هرج و مرج، کی تاک با ناراحتی از توهین های مکرر آقای پارک با چاقو به او حمله کرده و او را زخمی می کند.چند هفته بعد، کی وو از حمله جان سالم به در برده و از کما خارج می شود. او و چانگ سوک به جرم کلاهبرداری منتظر محاکمه به سر می برند در حالی که کی جونگ در اثر جراحت کشته شده و کی تاک به جرم قتل آقای پارک تحت تعقیب است.کی وو همچنان به بررسی خانه پارک ها می پردازد که هم اکنون به یک خانواده آلمانی فروخته شده است و پیامی را که با کد مورس از چراغ های سوسو زن زده می شوند، می بیند.این پیام از کی تاک است که اکنون در پناهگاه زندگی می کند. کی تاک جنازه ی مون گوانگ را در حیاط خلوت دفن می کند.کی وو نامه ای را به پدرش می نویسد و قول می دهد که یک روز درآمد کافی برای خرید خانه، آزاد کردن پدرش و دور هم جمع شدن دوباره خانواده اش به دست می آورد.در آخر فیلم کی وو و چانگ سوک نشان داده می شوند که همچنان در بانجیها زندگی می کنند که اول فیلم نشان داده شده بود.

فیلم آدم بد راحت می خوابد (The Bad Sleep Well)

آکیرا کوروساوا فیلم جنایی معمایی آدم بد راحت میخوابد را کارگردانی کرده است. داستان فیلم به مرد جوانی میپردازد که میخواهد برای فردی که مسبب مرگ پدرش است، عدالت را به اجرا بگذارد. شاید اسم این اثر و کارگردان آن را کمتر شنیده باشید ولی آکیرا کوروساوا از بهترین فیلم سازان تاریخ بوده و این فیلمش از برترین فیلم های جنایی تارخ سینما به حساب می آید. کارگردان کاملا به اثر خود مسلط است و این موضوع را در همه جای این فیلم میتوانید حس کنید. این فیلم به فاش کردن رسوایی و فساد بنگاه های اقتصادی که سرمایه بالایی دارند میپردازد و در نهایت افراد کله گنده، همه چیز را ساکت میکنند.

داستان فیلم

مرد جوانی با دختر یکی از کارخانه داران فاسد ازدواج میکند تا بتواند انتقام خودکشی پدرش را بگیرد و عدالت را برقرار کند…

فیلم سرگیجه (Vertigo)

اگر با آثار هیچکاک آشنا باشید میدانید که در بیشتر آنها، مردی در برابر نیروهای خارج از کنترلش قرار میگیرد. سرگیجه هم جزو این آثار است. اگر تا امروز آثار هیچکاک را نگاه نکرده اید، توصیه میکنیم این کار را با اثر سرگیجه آغاز کنید، با توجه به این که به آثار جنایی هم علاقه دارید، سرگیجه تجربه ای فوق العاده ساخته یکی از افسانه های سینما میباشد. در این فیلم ذهن خود اسکاتی او را گول میزند. این کارگاه آسیب دیده باید به ردیابی همسر یکی از دوستانش که در خطر است بپردازد. اما این موضوع با پیچیدگی های خاصی رو به رو میشود. نظر سنجی منتقدان سایت اند ساوند در سال ۲۰۱۲ این فیلم را به عنوان بهترین فیلم تاریخ انتخاب کرد. این شاهکار بدون تارخ انقضا استاد بزرگ فیلم سازی را از دست ندهید.

داستان فیلم

پلیسی در یک تعقیب و گریز بروی پشت بام های سان فرانسیسکو کشته میشود و باعث مرگ، کارآگاه اسکاتی فرگوسن است. وی از ارتفاع بشدت میترسد. او که دچار عذاب وج دان شده است از تشکیلات پلیس بیرون می آید و برای آرامش یافتن به محبوبه اش میچ روی می آورد. میج سعی دارد با مراقبت و دلداری اسکاتی را به خود بیاورد. یکی از رفقای دوران دانشکده، اسکاتی را استخدام میکند تا همسرش را که تمایل به خودکشی دارد را تعقیب کند. ولی ….

فیلم تسخیر ناپذیران (The Untouchables)

این فیلم در اثر طلایی جنایات سازمان یافته و روزگار آل کاپون جریان دارد. بسیاری از منتقدان این فیلم را یک شاهکار در دهه هشتاد میلادی میدانند. کارگردانی یکی از نقاط قوت بزرگ این فیلم است. همچنین بازیگران هم در سطح بالایی ظاهر شده اند. به طوری که کوین کاستنر بعد از این فیلم تبدیل به یک ستاره شد. بازی فوق العاده دنیرو و کانری در این فیلم مورد استقبال شدید مخاطبین و منتقدان قرار گرفت.

داستان این فیلم

در فیلم تسخیرناپذیران The Untouchables 1987 خواهید دید با وجود ممنوعیت در ایالات متحده آمریکا، یک گانگستر بی‌رحم به نام آل کاپون (با بازی رابرت دنیرو) به تجارت غیرقانونی مشروبات الکلی ادامه می‌دهد. در این میان یک مامور فدرال به نام الیوت نس (با بازی کوین کاستنر) مامور می‌شود تا تجارت غیرقانونی آل کاپون را افشا کرده و او را به دست عدالت بسپارد اما…

فیلم هفت (Se7en)

دیوید فینچر در ساخت دنیاهای غم انگیز و تاریک در سینما رقیب ندارد و سون یکی از بهترین های این آثار به شمار میرود. دو کارگاه به برسی زنجیره ای از قتل های وحشتناک میپردازند. نکته جالب توجه این است که هرکدام از قتل ها نماد یکی از هفت گناه کبیره میباشد، حسادت، طمع، تنبلی، خشم، پرخوری، شهوت و غرور. آخرین چرخش این فیلم ماندگار هنوز هم میتواند شما را غافلگیر کند. پس اگر به دنبال فیلمی جنایی با پایانی دلخراش، افکت های تصویری فوق العاده و اجراهای بی نظیر میگردید، سون را از دست ندهید.

داستان این فیلم

سامرست (مورگان فریمن)، کاراگاه پلییس نیویورک، تا یک هفته دیگر بازنشست می‌شود. در همین حال، کاراگاه جدیدی به نام میلز (برد پیت) به اداره پلیس شهر منتقل شده و قرار است این یک هفته را با سامرست کار کند. اما با رخ دادن دو قتل عجیب و با فاصله زمانی کوتاه، کاراگاه ها متوجه می‌شوند با پرونده‌ای پیچیده و یک قاتل سریالی عجیب مواجه‌اند؛ درنتیجه…

فیلم در بارانداز (On the Waterfront)

این فیلم علاوه بر این که یکی دیگر از بهترین فیلم های مارلون براندو میباشد، از برترین های ژانر جنایی و درام تمام دوران هم به شمار می آید. مارلون براندو با بازی مهیج خو به عنوان یک بوکسور در هم آمیخته با اوباش در این ملودرام متفکرانه  به تعریف دوباره امکانات بازیگری برای یک فیلم پرداخت و یک تغییر دائمی در منظره سینما به وجود آورد. داستان فیلم به شخصیت هایی میپردازد که در برابر جنایات اوباش چشمان خود را میبندند، اما این سکوت به خاطر یک جنایت شکسته میشود.

داستان این فیلم

شخصیت اصلی فیلم تری مالوی (مارلون براندو)، یک بوکسور سابق که شغل عجیب و نخاله‌ای دارد و دستورهای جانی فریندلی (لی جی. کاب) را اجرا می‌کند. جانی فراندلی رئیس اتحادیه کارگران بارانداز است که فردی حقه باز و نادرست می‌باشد. چارلی (راد استایگر) برادر تری یکی از اعضای داخلی دار و دسته جانی می‌باشد و بخاطر نفوذ زیاد او تری مورد اعتماد گروه جانی می‌باشد. زمانی که یکی از کارگران بارانداز موقعیت جانی را تهدید می‌کند، جانی باهمکاری غیرعمدی تری آن کارگر را می‌کشد. در این بین پدر باری (کارل مالدن)- کشیش محلی- سعی می‌کند کارگران بندر را با صحبت علیه فساد موجود در اطراف آنها با رفتن نزد پلیس جنایی سازماندهی کند. پس از این تری بین وفاداری به جانی و برادر خودش و وجدان ناراحتش وهمچنین علاقه روزافزونش به خواهر کارگر کشته شده ادیک (اوا ماری سنت) وامانده و دچار تردید شده است. سرانجام، او به وضعیتی دچار می‌شود که فرار از آن در گروی خیانت به دیگریست.

فیلم شمال از شمال غربی (North by Northwest)

از دیگر آثار هیچکاک این لیست که در آن با اوج بازیگری کری گرانت رو به رو هستیم. داستان این فیلم به از اشتباه گرفته شدن یکی از مدیران تبلیغات نیویورک با مامور دلیتی پرداخته و در سراسر کشور به وسیله یک جاسوس واقعی تحت تعقیب قرار میگیرد. استعداد هیچکاک در کنار جذابیت گرانت به یک سکانس اکشن نمادین در فیلمی هیجان انگیز ختم شده و این اثر ماندگار را خلق کرده است. افراد زیادی سعی کردند از آن کپی کنند ولی در این کار موفق نبوده و به سختی به استاندارد های این فیلم نزدیک شده اند. این کلاسیک پر تعلیق و گیرا را از دست ندهید.

خلاصه داستان این فیلم

شمال از شمال غربی ، نام فیلمی ماجرایی و رازآلود محصول سال ۱۹۵۹ به کارگردانی آلفرد هیچکاک می‌باشد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است ، داستانی پرحاشیه و ترسناک از مردی که به طور ناخواسته درگیر ماجرای جاسوسی شده و خود را با اتهاماتی روبرو می‌بیند و زنی که قصد یاری رساندن به او را دارد و….

فیلم تایتانیک (Traffic)

این فیلم بسیار جاه طلبانه یکی از موفقیت های دیدنی استیون سودربرگ به حساب می آید. بازیگران زیادی در این فیلم حضور داشته و سه داستان متفاوت در آن جریان دارد. مسائل اخلاقی به شکلی خاکستری وجود داشته و این فیلم چند لایه درباره تجارت قانونی مواد مخدر، هیچ شخصیت کاملا خوبی ندارد. داستان های همه افراد این فیلم از سیاستمدار گرفته تا فروشنده مواد مخدر، به نوعی در هم گره خورده اند. اگر طرفداران دیگر آثار این کارگردان مثل Haywire یا فیلم معروف Ocean’s Eleven هستید، دیدن این اثر هم خالی از لطف نیست.

داستان این فیلم

فیلم سینمایی Titanic الهام گرفته از کشتی واقعی با همین نام می باشد که در سال ۱۹۱۲ در دریا غرق شد. این فیلم نیز داستان همین کشتی را با کمی تغییرات به تصویر کشیده است اما برخی از شخصیتهای نام برده شده در فیلم و همچنین اتفاقات نمایش داده شده زاییده ذهن نویسنده تایتانیک می باشد. داستان فیلم اینگونه شروع می شود که شخصی در حال جستجو برای پیدا کردن الماسی در بقایای این کشتی می باشد که با صندوقچه ای مواجه می شود که درون ان عکس دختری یا یک گردنبند الماس را پیدا می کند سپس این نقاشی را در تلویزیون به نمایش در می اید و خانمی ادعا می کند که شخص درون عکس است. او را به محل دفن کشتی می برند تا در پیدا کردن این الماس کمک کند اما او بجای این کار شروع می کند و داستان فیلم تایتانیک را تعریف می کند.

فیلم پنجره عقبی (Rear Window)

اگر بخواهیم مقوله فضا را در نظر داشته باشیم، تماشایی ترین فیلم ها مواردی هستند که در یک مکان، همه اتفاقات داستان رخ میدهد. آلفرد هیچکاک در این اثر، همین کار را انجام داده است. داستان فیلم دربار موضوع قتلی توسط عکاس خبرنگاری میباشد که پای او شکسته و به کمک نامزدش به این کشف میپردازد. این فیلم هم توسط بسیاری از محققان، منتقدان و سینما دوستان علاوه بر این که جزو بهترین آثار هیچکاک به شمار می آید، از بهترین فیلم های ساخته شده در تاریخ هم هست. این فیلم نامزدی چهار جایزه اسکار را دارد و در فیلم ایالات متحده، ثبت ملی شده است.

داستان فیلم

عکاسی حرفه ای ( با بازی جیمز استوارت ) در حادثه ای پای چپش شکسته است و مشغول سپری کردن دوران نقاهت خود در آپارتمانی در شهر نیویورک است و از پنجره اتاق رفتار همسایگان را زیر نظر دارد …

فیلم وثیقه (Collateral)

این فیلم به کارگردانی مایکل مان در ژانر جنایی، اکشن مهیج نئو نوآر که بازیگران مطرحی مثل تام کروز، مارک رافلو، جیمی فاکس، خاویر باردم و جیسون استاتهام بازی کرده اند. حتما این بازیگران را برای بازی در فیلم های جنایی میشناسید، جمع شدن همه آنها در یک اثر، یک فیلم جنایی تمام عیار را به وجود آورده است. داستان درباره یک راننده تاکسی است که توسط یک آدم کش حرفه ای گروگان گرفته شده و باید راهی برای نجات خودش پیدا کند. شخصیت پردازی این فیلم در سطح فوق العاده بالایی قرار داشته و طراحی خیلی خوبی داد. فیلم وثیقه از آثار ماندگار ژانر جنایی به حساب می آید.

داستان فیلم

یک قاتل حرفه‌ای برای کشتن عده ای که قصد شکایت و گواهی علیه یک تبهکار در دادگاه را دارند، اجیر می‌شود، او قصد دارد کارش را در یک شب بدون ایجاد اثری از خود به پایان برساند، یک تاکسی ران را با دستمزد بالا در اختیار می‌گیرد…

فیلم یادگاری (Memento)

در این قسمت به معرفی یکی از فیلم های خوب کارگردان سرشناس سال های اخیر یعنی کریستوفر نولان میپردازیم. این فیلم غرق در روایت میباشد. داستانی از یک خیانت و جنایت با چاشنی زمان، داستانی از یک فراموش با هدف انتقام و قانونی جالب! فرمول داستانی برعکس این فیلم خیلی خلاقانه بوده و کارگردان از طریق روایت گسسته، فیلم را در وحشت وجودی فرو میبرد. در این اثر جنایی بیننده احساس بیماری از دست دادن حافظه را در مدت کوتاه ۱۱۳ دقیقه ای فیلم، تجربه خواهد کرد.

داستان فیلم

لئونارد شلبی (گای پیرس) بر اثر یک اتفاق، حافظه کوتاه مدت خود را از دست می‌دهد و با کمک یادداشت‌ها، خالکوبی‌ها و عکس‌هایش سعی می‌کند کسی که همسرش را کشته‌است پیدا کند و انتقام بگیرد. در خالکوبی‌هایش اشاره شده که فردی به نام جان یا جیمز با نام خانوادگی جی…..[ادامه نامعلوم] همسر او را کشته‌است و به‌دنبال او می‌گردد. به کمک پلیسی به نام تدی شخصی به نام جیمی گراندز را پیدا کرده و می‌کشد و لباس‌ها و ماشین او را صاحب می‌شود و آنجا پی‌می‌برد که نام واقعی تدی جان ادوارد گمل است. شماره پلاک ماشین او را به عنوان مظنون بعدی یادداشت کرده و روی بدنش خالکوبی می‌کند. در کتش که در واقع کت جیمی بوده آدرس یک بار را پیدا کرده و به آنجا می‌رود و در آنجا با ناتالی همسر جیمی آشنا می‌شود. در پایان طی ماجراها و اتفاقاتی ناتالی که دوستش در اداره صدور گواهینامه کار می‌کند رد پلاک ماشین را گرفته و او می‌رود در همان مکانی که جیمی گراندز را کشته بود تدی را می‌کشد.

فیلم فارگو (Fargo)

این فیلم علاوه بر این که یک تریلر جنایی فوق العاده سرگرم کننده است، یک اثر کمدی جنایی هم محسوب شده و از نظر جنایی واقعا داستان خوبی را ارائه میکند. عده این فیلم را بهترین اثر جنایی در همه دوران سینما میدانند. در داستان این کمدی سیاه یک افسر پلیس باردار، درباره قتلی تحقیق میکند که درباره نقشه ای نادرست است. نکته جالب در این اثر خنده دار بودن در کنار خشونت و بی رحمی است! این فیلم آنقدر موفق بود که یک سریال آسپین آف در همان دنیای داستانی ساخته شد ولی فیلم اصلی همچنان یک اثر خوش ساخت فوق العاده به شمار میرود.

داستان فیلم

در فیلم فارگو مارج گاندرسن ، پلیس محلی، زن بارداری است که تحمل، سادگی و رفتار مهربانش، ذکاوتش را پنهان کرده است. وقتی جسد دو سرنشین اتومبیلی در نزدیکی جسد یک پلیس کشف می‌شود، «مارج» این اتفاق را با پرونده دو خلافکار به نام‌های «کارل» و«گیار» کنار هم می‌گذارد و…

فیلم زودیاک (Zodiac)

در دوران کودکی دیوید فینچر، اتوبوس مدرسه او دچار حادثه میشود. وقتی که دیوید به خانه برگشت، از پدرش شنید که یک قاتل زنجیره ای وجود دارد که چند نفر را کشته است و خودش را زودیاک مینامد. این قاتل اول به لاستیک های اتوبوس شلیک کرده و بعد به بچه ها شلیک میکند تا از اتوبوس پیاده شوند. شیفتگی دیوید فینچر از همینجا به قاتل مخوف زودیاک آغاز شد و همین موضوع باعث فیلم پر ستاره و استادانه این کارگردان شد. زودیاک آرام و دیالوگ محور است، شخصیت های ظریف این فیلم در دهه هفتاد یکی از بهترین فیلم های ژانر جنایی را به وجود می آورد.

داستان فیلم

زودیاک ، نام فیلمی جنایی و رازآلود محصول سال ۲۰۰۷ به کارگردانی دیوید فینچر می‌باشد. در سان فرانسیسکو، یک نقاش کارتون بنام «رابرت گری‌اسمت» به یک کارآگاه آماتور تبدیل شده و غرق در گرفتن رد قاتلی سریالی بنام «زودیاک» میشود.

فیلم غرامت مضاعف (Double Indemnity)

این فیلم اقتباسی، از بهترین استانداردهای فیلم نوآر هالیوود میباشد. البته این فیلم بیشتر یک اثر نوآر پلیسی محسوب میشود اما صد در صد لیاقت حضور در این لیست را دارد. این اثر کلاسیک آمریکایی درباره فروشنده ای بیمه ای میباشد که به وسیله زنی که قصد کشتن شوهرش را دارد فریب خورده و داستان فیلم با رازهایی همراه میشود که در نوع خود بسیار غافلگیر کننده و هیجان انگیز بوده و به راحتی قابل پیش بینی نخواهند بود.

داستان فیلم

فیلیس دیتریکستون (باربارا استانویک) فروشنده بیمه عمر والتر نف (فرد مک‌موری) را اغفال می‌کند تا او را در کشتن شوهرش یاری دهد و مرگ او را یک حادثه جلوه دهند تا فیلیس بتواند از طریق مادهٔ غرامت مضاعف، بیمهٔ عمر شوهرش را طلب کند اما رئیس و دوست صمیمی نف و تحلیلگر بیمهٔ بارتون کییس (ادوارد جی.رابینسون) به این ماجرا شک می‌کند…

فیلم شاهین مالت (The Maltese Falcon)

در این بخش از مقاله به قسمت های اولیه تاریخ سینما برمیگردیم. این فیلم به تنهایی تعریفی از ژانر جنایی محسوب میشود. این اثر با بازیگران درخشان و داستان پر پیچ و خم و پر تعلیقش از تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشود. جان هیوستن کارگردانی و نویسندگی این اثر را انجام داده است. داستان درباره یک کارگاه است که پرونده یک جرم را پیگیری کرده و به پرونده جرم سه نفر دیگر میرسد که هر یک از آنها ماجرای خاص خودشان را دارند.

داستان فیلم

شاهین مالت دربارهٔ یک کارآگاه خصوصی‌است که در پی دنبال کردن پرونده‌ای، با سه مجرم عجیب و غریب مواجه می‌شود که قصد به‌دست آوردن مجسمه‌ای گران‌قیمت را دارند. ابتدا زنی با بازی مری استور که خود را خانم واندرلی معرفی می نماید، وارد دفتر کار سم اسپید (با بازی هامفری بوگارت) می‌شود و ادعا می‌کند خواهرش به‌دست فردی به نام ترزبی ربوده شده است. مایلز، شریک کاری سم اسپید، به دنبال ترزبی می‌رود و در تاریکی شب کشته می‌شود. پلیس سم اسپید را مورد بازجویی قرار می‌دهد و اسپید مجبور می‌شود جهت رفع اتهام از خود قاتل را کت‌بسته تحویل پلیس بدهد. وی بعداً متوجه می‌شود که داستان خانم واندرلی دروغین بوده و نام اصلی وی بریجیت اوشانتی می‌باشد و دارای چندین همدست شامل یک مرد چاق به‌نام گاتمن با بازی سیدنی گرین استریت و یک مرد کوچک‌اندام به نام کایرو (با بازی پیتر لوره) می‌باشد که به اتفاق در پی به چنگ آوردن شاهین هستند. گاتمن و کایرو ابتدا سعی می‌کنند با اسپید وارد مذاکره شوند اما بعداً که متوجه می‌شوند شاهین دست او نیست و خودشان می‌توانند آن را به‌دست آورند، به او کلک می‌زنند و برای به دست آوردن شاهین به بندر می روند، ویلمر که برای کش گاتمن کار می‌کند، ناخدا جاکوبی که حامل شاهین می‌باشد را مجروح می‌کند اما وی در حالی که زخمی است شاهین را به دست منشی سم اسپید می‌رساند. در پایان فیلم سم و ماجراجویان دور هم جمع می‌شوند و توافق می‌کنند تا ویلمر آدمکش را به عنوان قاتل به پلیس تحویل دهند. در ادامهٔ شب‌نشینی منشی اسپید شاهین را می‌آورد و سوداگران متوجه می‌شوند که شاهین قلابی است و رؤیایشان باز هم نقش بر آب شده‌است. گاتمن و کایرو دوباره به ماجراجویی خود برای به‌دست آوردن شاهین ادامه می دهند. سم اسپید که با بریجیت اوشانتی وارد روابطی عاطفی شده مجبور می‌شود او را به عنوان قاتل همکار خود، مایلز، به پلیس تحویل دهد و اسکناسی را که به عنوان دستمزد از گاتمن دریافت کرده به عنوان رشوهٔ گاتمن به وی، تسلیم پلیس می‌کند. همچنین جای گاتمن و کایرو را به پلیس اطلاع می‌دهد و ماجرا بدون اینکه کسی چیزی به‌دست آورد به پایان می‌رسد. فیلم با صحنه‌ای به اتمام می‌رسد که سم اسپید شاهین به‌دست از روبروی اوشانتی بهت‌زده عبور می‌کند و از پله‌ها پایین می‌رود.

فیلم محله چینی ها (Chinatown)

این اثر جنایی درام، بسیار هیجان انگیز و پر از تعلیق های نفس گیر است. رومن پولانسکی کارگردانی این فیمل را انجام داده و بازیگر شناخته شده ای همچون جک نیکلسون در آن نقش یک کارگاه خصوصی را بازی میکند. شخصی این کارگاه و متخصص بخش افشاگری را استخدام کرده تا به کشف رازهای پنهانی بپردازد. اما موضوع به این راحتی تمام نمیشود. این اثر کلاسیک بدبینانه با بازی فوق العاده جک نیلسون حسی تازه در دوستداران ژانر جنایی به وجود می آورد.

داستان فیلم

جیک گیتِس (جک نیکلسون) کارآگاه خصوصی لس آنجلسی، متخصص در امور افشای خیانت‌های زناشویی توسط زنی که خود را خانوم مالوری معرفی می‌کند استخدام می‌شود تا پرده از راز خیانت شوهر او بردارد. آقای مالوری سرمهندس شرکت آب و برق لس آنجلس که درگیر پروژه‌ای دربارهٔ سدسازی و آبرسانی در زمان قحطی است، توسط گیتس تعقیب می‌شود و چند عکس رسواکننده که نشانگر خیانتش بود، به‌طور اتفاقی در یکی دو روزنامهٔ محلی چاپ می‌شود. اما خیلی زود خانوم مالوری واقعی (فی دوناوی) به این عمل کارآگاه اعتراض کرده و مشخص می‌شود همگی قربانی ماجرای رازآلودی شده‌اند که هدف اصلی آن بی‌آبرو کردن آقای مالوری بوده. جیک گیتس تصمیم می‌گیرد زن مرموزی که او را ابتدای ماجرا استخدام کرده بود پیدا کند اما با کشته شدن آقای مالوری داستان شکل دیگری به خود می‌گیردو جیک متوجه می شود تمام مدت معشوقه آقای مالوری دختر خانم مالوری بوده و خانم مالوری تصمیم دارد او را از شهر خارج کند درحالی که کارگاه گیتس متوجه می شود قتل آقای مالوری توسط ‌پدرخوانده زن آقای مالوری بوده در آخر خانم مالوری به پدر خوانده خود تیر اندازی میکند و با ماشین فرار می کند اما در اثر تیر اندازی پلیس می میمیردوجیک تصمیم می گیرد تا مدت طولانی پرونده ی دیگری را قبول نکند

فیلم صورت زخمی (Scarface)

فیلم صورت زخمی از آن فیلم های جنایی درام میباشد که بیننده به راحتی نمیتواند آن را از ذهن خود خارج کند. یکی از بهترین ضد قهرمانان در این فیلم وجود داشته که پوستر او در اتاق همه فیلم بازهای حرفه ای عاشق ژانر جنایی است. این فیلم در واقع بازسازی فیلمی اثر سال ۱۹۳۹میباشد. آل پاچینو نقش کارکتر معروف این فیلم را به خوبی بازی کرده و به کیفیت اثر کمک شایانی کرده است. داستان از این قرار است که یک مهاجر کوبایی به نام تونی مونتانا به همراه دوستش به آمریکا آمده و به دسته های مافیایی قاچاق مواد وارد میشود.

داستان فیلم

فیلم با سخنرانی فیدل کاسترو آغاز می‌شود، در این سخنرانی کاسترو اجازه بازشدن دروازه‌های بندر ماریل و بیرون رفتن هزاران پناهنده کوبایی به سمت فلوریدا را می‌دهد. برخی از این پناهندگان پس از رسیدن به آمریکا رو به کارهای گانگستری آوردند. سکانس آغازین یکی از این پناهندگان یعنی تونی مونتانا را که جزو ۱۲۵٬۰۰۰ پناهنده کوبایی و یکی از دست کم ۲۵٬۰۰۰ کوبایی دارای پیشینه جنایی را نشان می‌دهد. مونتانا هنگام بازجویی شدن به دست افسر اداره پناهندگی دربارهٔ زندگی وی در کوبا و چگونگی پناهنده شدنش به آمریکا می‌باشد.

فیلم ارتباط فرانسوی (The French Connection)

حالا به یکی از بهترین فیلم های جنایی و مهیج ساخته شده میپردازیم که از قضا جزو بهترین فیلم های اکشن جنایی تمام دوران هم هست. جنون این فیلم خیلی بیشتر از صحنه های تعقیب و گریز میباشد. داستان دربار دو کارگاه مواد مخدر بی رحم و نژاد پرست است که در جستجوی منبع مواد مخدری میباشند که از اروپا به شهر نیویورک قرار است بیاید. پایان شگفت انگیز این درام جنایی نیویورکی شما را حیرت زده خواهد کرد. این فیلم در سال 1972 برا هشت اسکار نامزد شد که پنج اسکار را در زمینه های بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلم و بهترین کارگردانی برنده شد.

داستان فیلم

کارآگاه «جیمی دویل» (جین هاکمن) به همراه دستیارش بادی روسو (روی شیدر)، از محمولهٔ هروئینی که قرار است به نیویورک وارد شود، مطلع می‌شوند و قصد دارند جلو آن را بگیرند. از طرفی، رئیس فرانسویِ قاچاقچیان به نام «آلن شارنیه» (فرناندو ری) قصد دارد به هر قیمتی شده، محموله را به مقصد برساند….

سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری (Three Billboards Outside Ebbing, Missouri)

داستان این فیلم از این قرار است که پس از دست کشیدن پلیس از پرونده قتل و تجاوز به یک زن، مادر او برای افزایش آگاهی عمومی سه بیلبورد میخرد تا پلیس را مجبور به پاسخگویی کند. این بیلبورد ها مردم شهر را تحت تاثیر قرار داده و باعث ناراحتی یک پلیس نژاد پرست و رئیس در حال مرگش میشود. برای این که هدف این فیلم را بهتر درک کنید، خوب است خودتان به تماشای آن بنشینید. این فیلم بین درام ترسناک جنایی و کمدی سیاه به طرز ماهرانه ای تعادل برقرار کرده و بازیگران این اثر بازی خوبی را از خود ارائه داده اند.

داستان فیلم

زنی بنام میلدرد هیز بعد از تجاوز و مرگ دلخراش دخترش سعی می‌کند از راه قانونی پرونده او را دنبال کند اما راه به جایی نمی‌برد و با کم‌کاری پلیس مواجه می‌شود. میلدرد سه بیلبورد اجاره می‌کند و بر روی هر کدام از آن‌ها جملات مختلفی می‌نویسد و همین باعث می‌شود تا توجه رسانه‌ها و پلیس به بیلبوردها جلب شود. رئیس پلیس سعی می‌کند میلدرد را قانع کند که بیلبوردها را بردارد اما او مخالفت می‌کند و این باعث بروز اتفاقات مختلفی برای او و خانواده اش می‌شود…

فیلم مظنونین همیشگی (The Usual Suspects)

این فیلم شروعی بر کار کریستوفر مک و برایان سینگر در هالیوود است. فیلمنامه این فیلم جنایی درجه یک برنده اسکار شده و داستان آن به وسیله فلش بک هایی یک پلیس را در جریان قرار میدهد که چگونه حضور او در یک کشتی، باعث قتل عامی در لس آنجلس شد. در اسکار سال ۱۹۹۶ کوین اسپیسی برای نقش راجر کینت، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کرد. این فیلم از بهترین نئو نوآرهای سینما به شمار میرود.

داستان فیلم

داستان فیلم به صورت موازی و فلاش‌بک بین گذشته و زمان حال می‌گذرد. پنج خلافکار حرفه‌ای به نام‌های دین کیتون(گابریل بیرن)، وربال کیتز(کوین اسپیسی)، تاد هاکنی(کوین پولاک) مک‌منیس(استیون بالدبین)وفنستر(بنیسو دل تورو) ، به جرم سرقت یک کامیون اسلحه همزمان دستگیر میشوند.پس از ازادی موقت آن ها ، وربال به پیش دین کیتون میرود و از نقشه ای برای دزدی جواهر بدون آن که کسی کشته شود میگوید.آن ها پس از موفقیت در این سرقت و پس از آن جنایتی دیگر با وکیلی به نام کوبایاشی آشنا میشوند.کوبایاشی وکیل شخصی به نام کایزر شوزه است.او به آن ها میگوید که شما هر کدام به نحوی از کایزر شوزه دزدی کرده اید و به او بدهکارید،پس برای پرداخت بدهی خود باید برای او کاری کنید.کاری که او از آن ها میخواهد این است که از توافق گروه رقیب خود بر سر مواد مخدر جلوگیری کنند تا از قدرت آن ها کاسته شود و هر مبلغی که در آن جا بود را میتوانند برای خود بردارند.آن ها در ابتدا نمیپذیرند و فنستر نیز فرار میکند اما فنستر کشته میشود و باقی گروه نیز با تهدید کشته شدن افراد خانواده و دوستانشان رو به رو میشوند و در نهایت به انجام این عملیات راغب میشوند.آن‌ها در حین عملیات در یک کشتی ، به دلیل وجود مواد منفجره، کشته می‌شوند و فقط وربال و یک ملوان اهل مجارستان زنده می‌مانند. ملوان مجاری را به بیمارستان می‌برند و پلیس وربال را دستگیر می‌کند و از او می‌خواهد که بگوید داستان چیست و هویت کایزر شوزه را فاش کند … .

فیلم بعد از ظهر سگی (Dog Day Afternoon)

در سال ۱۹۷۲ سرقت جنون آمیزی اتفاق افتاد که هیچ چیز عادی درباره آن وجود ندارد. مثلا بانک پولی برای دادن به دزدها نداشت! ستاره این فیلم آل پاچینو میباشد. البته این فیلم با چیزی که واقعا اتفاق افتاد تفاوت هایی دارد، ولی به صورت کلی لحن ضد حاکمیتی اش به صورتی کمیابی، خاص جلوه میکند. سیدنی لومت این اثر را به خوبی کارگردانی کرده و اجرای خوب آل پاچینو هم آن را بهتر کرده است. این فیلم یک درام جنایی پر تنش است که به خوبی تصویر از مردم بحران زده را به صورت طنز سیاهی نمایش میدهد.

داستان فیلم

بعد از ظهر سگی داستان مردی به نام سانی، با بازی آل پاچینو، را روایت می‌کند که برای خرج عمل معشوق تراجنسیتی‌اش، با بازی کریس ساراندون، به کمک دوستش ساول، با بازی جان کازال، دست به سرقت بانک می‌زند، که به گروگان‌گیری و توجه پلیس اف‌بی‌آی، رسانه‌ها و مردم می‌انجامد.

فیلم روز تعلیم (Training Day)

در این فیلم خطوط بین جنایتکار و جنایت تار شده و این اثر را به یکی از بهترین فیلم های جنایی در تاریخ سینما تبدیل کرده است. کارگردانی روز تعلیم را آنتوان فوکوآ انجام داده و بازخورد خوبی بین منتقدان داشته است. همچنین جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد توسط دنزل واشنگتن برای بازی در این فیلم داده شد. داستان درباره پلیس تازه کاری است که میخواهد به بخش ضد قاچاق بپیوندد. قبل از پیوستن پلیس تازه کار به واحد قرار میشود که او را امتحان کرده و یک روز کامل با ماشین پلیس در شهر بگردند.

داستان فیلم

«جيک هويت» (هوک) پليس تازه کاري است که مي خواهد به بخش ضد قاچاق مواد مخدر پليس لس آنجلس به فرماندهي «سرگرد آلونزو هريس» (واشينگتن) بپيوندد. «هريس» قبو ل کرده که پيش از پيوستن «جيک» به واحدش، او را امتحان کند و يک روز هم راه هم سوار بر ماشين پليس اش شهر را زير پا بگذارند…

فیلم رودخانه مرموز (Mystic River)

این فیلم یک درام جنایی غم انگیز محسوب میشود که با بازی فوق العاده بازیگرانش، در چند لایه اتفاق می افتد و مخاطب تراژدی درونی داستان را با قدرت احساس میکند. داستان درباره سه دوست دوران کودکی است که بعد از سال ها در دام تجاوز جنسی و آدم ربایی یکی از دوستانشان هستند. آنها مشغول به زندگی خود هستند که قتلی وحشیانه باعث میشود تا دوباره دور هم جمع شوند. حال برای موفقیت نیاز دارند تا با آسیب هایی که در گذشته دیده اند کنار بیایند.

داستان این فیلم

در فیلم Mystic River 2003 سه مرد به نام های جیمی (شون پن)، شون (کوین باکون) و دیو (تیم رابینز) از زمان کودکی در یک محله آرام در شهر بوستون بزرگ شده و با هم دوست بوده اند. نزدیک ۳۰ سال پیش زمانیکه آنها نوجوان بودند یک روز مردی که خودش را پلیس معرفی کرده اما در واقع یک منحرف جنسی بوده دیو را همراه خودش می برد و ۴ روز او را مورد اذیت و آزار قرار می دهد تا اینکه دیو سرانجام از دست آنها فرار میکند. حال این سه دوست قدیمی بزرگ شده و هر کدام زندگی خاص خود را دارند. جیمی یک فروشگاه را اداره می کند و با همسر دوم و سه دخترش زندگی می کند. بزرگترین دختر او که کیت نام دارد و از همسر اولش می باشد عاشق پسری به اسم براندن است و ایندو تصمیم دارند با هم فرار کنند. یک روز کیت قبل از فرار با نامزدش به قتل می رسد و…

فیلم رفتگان (The Departed)

در این فیلم جنایی یک از بهترین بازی های جک نیکلسون را مشاهده میکند، همچنین مارتین اسکورسیزی به خاطر آن برنده بهترین فیلم اسکار نیز شده است. این اثر از یک فیلم هیجانی سینمای چین بازسازی شده و توانایی مارتین اسکورسیزی را برای خلق یک فیلم جنایی فوق العاده بعد از سال ها ثابت کرد. داستان فیلم به این صورت است که یک جاسوس به وسیله اوباش ایرلندی در پلیس ایالت ماساچوست گماشته میشود، همزمان پلیس هم یک مامور بین اوباش قرار داده است. تلاش این دو برای بدست آوردن اطلاعات، با یکسری اتفاقات نا امید کننده خنثی میشود. اما فقط یک فیلم چنینی منبع الهام این فیلم نبوده و اسکورسیزی از مافیای واقعی و مامور اف بی آی جان کانولی هم الهام گرفته است. در سال ۲۰۰۷ این فیلم پنج جایزه اسکار را برد. از جمله این جوایز میشود به بهترین کارگردانی و بهترین فیلم اشاره کرد.

داستان فیلم

یکی از مأموران اداره پلیس شهر بوستون به اسم بیلی کاستیگان از سوی دو تن از فرماندهانش یعنی کاپیتان کوئینان و سرجوخه دیگنام مأموریت پیدا می‌کند تا به صورت ناشناس در تشکیلات یک باند گانگستری بسیار مهم و خطرناک که رهبری آن برعهده فردی به اسم فرانک کاستلو است نفوذ نماید تا خبرهای آنجا را به اداره پلیس منتقل کند. از سوی دیگر یکی از افراد مهم و وفادار به کاستلو به اسم کالین سالیوان به عنوان یک پلیس به اداره پلیس شهر می‌پیوندد تا برای کاستلو خبرچینی کند. پس از گذشت مدتی از این اتفاقات بیلی پی می‌برد که گانگسترها یک جاسوس در اداره پلیس دارند و کالین نیز از سوی دیگر متوجه می‌شود فردی در تشکیلات آن‌ها برای اداره پلیس جاسوسی می‌کند. با این وجود کالین و بیلی از مأموریت و هویت واقعی همدیگر اطلاعی ندارند و هر کدام در تلاشند تا هر چه زودتر فرد جاسوس را بدام بیندازند.

فیلم خاطرات قتل (Memories of Murder)

این فیلم ترکیبی از ژانر جنایی با طنز اجتماعی و کمدی است. در Memories of Murder شما استیصال بیش از حد شخصیت های کلیدی را میبینید. کارگردان این فیلم همان کارگردان فیلم انگل میباشد، در واقع بونگ جون-هو این اثر را قبل از انگل با الهام گرفتن از اولین قتل سریالی تاریخ کره ساخته است. در این فیلم دو کارگاه مشغول حل کردن قتل دو زن بعد از تجاوز جنسی میباشند اما این دو نفر دارای استراتژی های متضاد برای این کار هستند. خود قتل ها خیلی وحشتناک هستند ولی خشونت این فیلم بیشتر به دست کارگاه ها اتفاق می افتد. سرخوردگی که در نتیجه نبود عدالت به وجود می آید به خوبی در این فیلم به تصویر کشیده شده است.

داستان این فیلم

داستان فیلم در سال ۱۹۸۶ در کرۀ جنوبی آغاز می‌شود. جایی که برای دومین بار جسد دختری با دست و پای بسته، و در حالی که مورد تجاوز قرار گرفته پیدا می‌شود. دو کارآگاه پلیس محلی خشن و جوان، مأمور رسیدگی به این پرونده شده و بدون هیچ ترفند خاصی، تنها با شکنجه و بازجویی مظنونین، در کارشان جلو می‌روند. تا اینکه یک کارآگاه حرفه‌ای از سئول می‌آید تا به آن دو در تحقیقات کمک کند. بعد از پیدا شدن سومین جسد زن، آن‌ها سرنخ‌هایی از این قاتل سریالی به دست می‌آورند.

فیلم جایی برای پیرمردها نیست (No Country for Old Men)

این درام جنایی دیدنی درباره یک معامله مواد مخدر است که زنجیره ای از حوادث خشونت آمیز به خاطر دو میلیون دلار به وجود می آید. تگزاس مکانی عالی برای روایت این داستان ذاتا آمریکایی است و تاثیر خوبی روی فضای این فیلم میگذارد. این فیلم تعلیق خوبی داشته و به خوبی هیجان را در مخاطب ایجاد میکند. به عقیده برخی یکی از بهترین آنتاگونیست‌ های تمام تاریخ سینما در این فیلم به نمایش گذاشته میشود و از بهترین آثار برادران کوئن به شمار میرود.

داستان فیلم

یک شکارچی بنام “لولین ماس” روزی بطور اتفاقی با اجساد گروهی از تبهکاران، که بخاطر بهم خوردن معامله مواد مخدر یکدیگر را کشته اند روبرو می شود. او این ماجرا را به پلیس خبر می دهد، اما قبل از آن دو میلیون دلار پول نقد را از صحنه جرم برای خودش بر می دارد. از این رو قاتلی روانی بنام “آنتون چیگور”، برای بدست آوردن پول، رد او را گرفته و به تعقیب او می پردازد…

فیلم سگ های انباری (Reservoir Dogs)

در آخر به یکی از بهترین آثار تارانتینو میرسیم، این فیلم مثالی خوب برای یک جنایی آمریکایی فوق العاده است. سبک خاص تارانتینو در این فیلم تقویت میشود. داستان مربوط به گروهی از دزدها میباشد که سرقتی را طراحی میکنند، ولی به شکل وحشتناکی خارج از برنامه پیش میرود. در این اثر شاهد ارجاع های زیادی به فیلم های اکشن قدیمی تر و فحاشی و خشونت آنها هستیم. شخصیت پردازی عمیق هاروی کیتل، استیو بوشمی و تیم راث در این فیلم به خوبی برای مخاطب قابل لمس شده و از تاثیر گذاری زیادی برخوردارند.

داستان فیلم

جو کبت (لارنس تیرنی) که سردسته یکی از بزرگ‌ترین باندهای تبهکاری در لس آنجلس است پی می‌برد که محموله از الماس‌های ارزشمند وارد این شهر شده‌است پس به همراه پسرش ادی(کریس پن) شش فرد با نام‌های مستعار، برای سرقت استخدام می‌کند ولی در روز سرقت اتفاقی عجیب رخ می‌دهد و …