چطور از مغز و فکرمان برای رسیدن به موفقیت استفاده کنیم؟
استفاده از ذهن و فکر برای رسیدن به موفقیت
مغز هر فررد ساختار خاص خودش را دارد و این یعنی اینکه روش های یادگیری مختص به خودتان را باید یاد بگیرید و متناسب با مغز خودتان باشد. فرآیند یادگیری و ارتباط برقرار کردن در افراد متخلف متفاوت است. هر سبکی از یادگیری باعث می شود از قسمت های مختلف مغز استفاده کنیم. به عنوان مثال افرادی که به صورت شنیداری چیزی را یاد میگیرند از شنیدن برای پردازش این اطلاعات استفاده می کنند و افراد بصری هم برای یادگیری متکی به مشاهدات خود هستند. برای اینکه از تجربه یادگیری خود حداکثر استفاده را داشته باشید باید استراتژی های یادگیری چند بعدی را پیدا کنید.
هیچ وقت برای یادگیری دیر نیست
دانش جدید بر اساس اطلاعات مغز شما ساخته می شود، بنابراین اگر بیشتر بدانید به همان اندازه بیشتر و بهتر یاد هم خواهید گرفت. برای یادگیری باید کارهای هدف دار را بطور مکرر انجام دهید. رهبران برای رشد خود و زیردستانشان میتوانند این روش را بهکار گیرند. دیگران را بهچالش بکشید تا از فرصتهای جدید استفاده کنند.
فعالیت فیزیکی، برای سلامت روان مفید است
مغز به مواد شیمیایی مثل اندورفین نیاز دارد که از طریق ورزش کردن آزاد میشود. فعالیت فیزیکی باعث آزاد شدن عوامل رشد (مواد شیمیایی موثر بر سلامت سلولهای مغز، رشد عروق خونی جدید، سلولهای مغزی جدید و بقای آنها) میشود و مغز را به گونهای تغییر میدهد که از حافظه و مهارتهای تفکر محافظت کند. مهمترین نکته این است که ورزش و تمرینهای خود را بهطور مستمر و باثبات انجام دهید. فعالیتی را که دوست دارید بیابید تا در طول زندگیتان بتوانید از آن لذت ببرید.
مغز، اولین شبکهی اجتماعی است
نورونهای آینهای، سلولهایی از مغز هستند که وقتی شخص کاری را انجام میدهد و همان عمل را در دیگری هم میبیند، فعال میشوند.
سیستم اقدام، اجرا و مشاهده، به تواناییهای میزانسازی دقیق مثل همدلی کمک میکند. اگر نمیتوانید خودتان را جای کس دیگری بگذارید، هرگز رهبر موثری نخواهید بود. سعی کنید مهارتهای همدلی و خودآگاهیتان را از طریق گوش دادن فعال، خواندن، یا توجه به دیدگاه دیگران، پرورش دهید. اگر به تنهایی نمیتوانید این مهارتها را در خود تقویت کنید از یک مربی کمک بگیرید.
هر مغزی، دارای محرکهای احساسی است.
درحالیکه مغز هر انسانی قادر به استدلال است، هیچ مغزی را پیدا نمیکنید که تمام تصمیماتش عاقلانه و منطقی باشد. تاثیر احساسات بهگونهایست که حتی میتوانند تفکر منطقی را از بین ببرند.
در سیستمهای تنبیه و پاداش هم از احساسات استفاده میشود. بازخورد مثبت، محرک بهتری نسبت به ترس یا خجالت است. بازخورد منفی میتواند موجب مخالفت و ناسازگاری یا کنارهگیری شود که بر عملکرد شما یا کارمندانتان تاثیر میگذارد. در موقعیتی جدید، دشوار یا پر از استرس، یاد بگیرید ابتدا گوش بدهید و سوالات را درک کنید. فوری پاسخ ندهید، بلکه بهخاطر داشته باشید، ابتدا خودتان احساساتتان را تنظیم کنید. در این صورت در موقعیت بهتری برای تصمیمگیری منطقی قرار خواهید گرفت. اگر بیاموزید که چگونه احساسات دیگران تفکراتشان را تحت تاثیر قرار میدهد، بهتر خواهید توانست آنها را متقاعد نموده یا به آنها انگیزه بدهید.
» همچنین بخوانید :