زندگینامه سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس + خبر شهادت
زندگینامه سردار سپاه قاسم سلیمانی
بیوگرافی سردار حاج قاسم سلیمانی
به شهادت رسیدن
دشمنی که هم مورد تحسین قرار گرفت و هم مورد تنقر می باشد
آرامش و حجب از ویژگی های سرلشکر سلیمانی
همه در مورد تواضع و حجب و آرامش این سردار می گویند، مردی که بر خلاف آنچه آمریکایی ها می گویند، مرموز نیست.
هر قدر که داخل ایران، او را کم می شناسند، خارج از مرزها ایران، قصه های حیرت آوری از حاج قاسم ر زبان ها است که با آمیخته ای از راست و دروغ، شیخی ترسناک از او ارائه می دهد که گویی همه منافع آمریکایی ها را در خاورمیانه به خطرر انداخته است و جالب آنکه هر قدر آنها او را ترسناک تر و هول انگیزتر عرفی می کنند، اینجا داخل اران، آنهایی که او را یم شناسند، از حجب و تواضع و آرامش این سردار می گویند، مردی که بر خلاف آنچه آمریکایی می گویند، مرموز نیست.
تحریم سرلشکر سلیمانی
هر قدر که این سردار آرام و بی سروصدا می رود و می آید و کارها را انجام می دهد، بیرون از مرزهای ایرانف در مورد او، یعنی فرمانده سپاه قدس ایران خبرهای زیادی است. به سردار اتهام دخالت در امور سایر کشورها را می زنند، او را فردی بسیار قدرتمند در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خاورمیانه توصیف می ککنند و سرانجام آنکهف آنها در کنگره آمریکا، ضریحا و رسما پیشنهاد ترور این سردار را می دهند! شاید تعجبی هم نباشد، آخر آنها از مبارزه با سردار و نیروهای وی ناتوان شده اند، به همین سادگی!
حتی کسانی که از سردار نفرت دارند می دانند او فردی باهوش است
و این تمام چیزهایی نیست که در مورد سردار می گویند روزنامه انگلسی گاردین در مورد سردار می نویسد : «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش می دانند. بسیاری از مقامات امریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کرده اند، می گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده اند.«شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش امریکا عاجزانه می گوید:«من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه می خواهد؟!»
واقعیت آن است که گرچه غربی ها او را ژنرال می نامند و او فرمانده یک نیروی نظامی است و امریکایی ها دوست دارند قبل از هر چیز او یک تروریست به نظر برسد که فقط با عملیات های نظامی به اهدافش دست می یابد، اما خود نیز نمی توانند معترف نباشند که او، بی آنکه وارد عرصه نظامی شود، از بعد سیاسی به پیروزی دست می یابد، اتفاقی که او با تکیه بر ویژگی های اخلاقی اش و تکیه بر اصول انقلاب اسلامی که منشأ منش رفتاری او نیز هست، رقم می زند، نه با تکیه بر قدرت نظامی اش.
پادرمیانی سرلشکر
روزنامه امریکایی «مک کلثی» در سی ام مارس 2008 گزارش داده بود:«سلیمانی برای توقف درگیری ها میان نیروهای امنیتی عراق که بیشترشان شیعه هستند و نیروهای رادیکال مقتدی صدر در شهر بصره، پا در میانی کرده است. . . یکی از نخستین و مهمترین پیروزی های سلیمانی بر امریکا در عراق، ایجاد برتری سیاسی بود، نه نظامی.
نقش سرلشکر در صلح
زلمای خلیل زاد، سفیر سابق امریکا در افغانستان نیز می گوید:«همان قدر که مقامات امریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم می کنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیری های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت، تهدیدی که می رفت ناآرامی های آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.«
منطق سرلشکر
یکی از نمایندگان مجلس عراق که از دستیاران ارشد نوری المالکی هم هست، درباره سردار سلیمانی می گوید:«او فقط یکبار در این هشت ساله به عراق آمده است. او فردی است که آرام سخن می گوید و منطقی و بسیار مؤدب است. وقتی با او حرف می زنید، بسیار ساده برخورد می کند. تا زمانی که پشتوانه او را نشناسید، نمی دانید چه قدرتی دارد، هیچ کسی نمی تواند با او بجنگد.«
سرلشکر بی محافظ
قاسم سلیمانی آن گونه که آنها در موردش نقل می کنند، بی محافظ و فقط با دو همراه، به عراق رفته و در منطقه حفاظت شده توسط امریکایی ها، موسوم به منطقه سبز حضور یافته و دیدارهایش را در کمال آرامش سروسامان داده و بعد به ایران بازگشته است!
پیشنهاد ترور سرلشکر
خیلی فرقی نمی کند که این ادعاها چقدر مستند است یا حتی چقدر می تواند صحیح باشد؛ همین مؤلفه ها و قصه های راست و دروغ دیگری که از او می گویند، برای ذهن شهروندان غربی که مقهور شانتاژهای رسانه ای دولت هایشان هستند، کفایت می کند تا به نمایندگان کنگره امریکا معترض نشوند که چرا دور هم نشسته اید و با صراحتی باور نکردنی، پیشنهاد ترور می دهید! این ادعاها برای پروپیمان کردن پروژه ایران هراسی و به طور اخص، سپاه هراسی کفایت می کند؛ حتی اگر دلیلی بر درستی شان اقامه نشود! ذهن شهروند غربی، برای فریب چنین تبلیغاتی را خوردن، از مدت ها قبل آماده شده است. او به دیدن و شنیدن افسانه های هالیوودی عادت دارد!
بسم الله اگر حریف مایی!
قاسم سلیمانی مرموز نیست اما فرمانده سپاه قدس ایران است و همین فرمانده سپاه قدس ایران بودنش، کافی است تا جماعت امریکایی از او بترسند و در توجیه این ترس خویش، او را به نحوی اغراق آمیز، ترسناک معرفی کنند. بر این جماعت حرجی هم نیست البته؛ چه آنکه آدم ترسیده، اگر نخواهد که ترسو لقب بگیرد، باید علت ترس را ترسناک و ترسناک تر معرفی کند تا ترسش توجیه شود.
اینها، همه که گفتیم، آن هم از قول آنهایی که خارج مرزهای جمهوری اسلامی ایران هستند، تنها یک روی سکه بود؛ روی اشداء علی الکفار سردار قاسم سلیمانی؛ این روی سکه اما، در داخل مرزهای عقیدتی انقلاب اسلامی، او تمام قد سرباز ولایت است. از آن جنس آدم هایی که مکلف به تکلیفند و همه حیاتش را از جوانی تاکنون، وقف نهضت حضرت روح الله کرده است. این روی سکه، او، رحماء بینهم است.
جنگ که تمام شد، امنیت خطه کویری را که مستعد جولان اشرار بود به او سپردند و هنوز هم، هر قدر او، میان مردم کشورش ناشناخته باشد، مردم سیستان و بلوچستان و کرمان خوب می دانند که در آن سال های فرماندهی او، امن ترین دوران را گذرانده اند.
سال 1379، حضرت آیت الله خامنه ای، فرماندهی کل قوا، او را به تهران فراخواند و مسئولیت سپاه قدس را به او سپرد. مسئولیتی که قاسم سلیمانی را به کابوسی در ذهن امریکایی ها بدل ساخت. کابوسی که اگر دستشان برسد، خیلی زود، همچون عماد مغنیه ترورش خواهند کرد!
کابوسی که همان قدر که غربی ها را می ترساند، به جان ما، غروری مقدس می ریزد و اینها این روی سکه اوست، روی رحماء بینهم قاسم سلیمانی، فرماندهی با صلابت، با موهایی جوگندمی و بدنی لاغر و صورتی آفتاب سوخته و نگاهی محجوب و آرام. فرماندهی که در میان هم ولایتی هایش و در مراسمات و مجالس شان، خیلی خاکی و خودمانی حضور دارد. فرماندهی که اگر لباس نظامی تنش نباشد، کسی حدس هم نخواهد زد که او یک فرمانده نظامی است. فرماندهی که در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی، بسیار شناخته شده تر از داخل مرزهاست.