مجله تاپ‌ناز‌

جملات زیبا برای شهیدان + متن و دلنوشته برای شهید و شهادت

متن و جملات زیبا در مورد شهیدان و شهات را در این بخش قرار داده ایم. این جمله های کوتاه و اشعار درم ورد مقام شهید هستند.

متن و جملات در مورد شهید و شهیدان

شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره می‌دهد
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد

کوچه هایمان را به نامشان کردیم
که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم
از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم.خمیده راه رفتند تا امروز بتوانیم راست راست راه برویم
«برای شادی روح شهدا صلوات»

شهدا را مبر از یاد!

جانا هنرِ اهل وفا را مبر از یاد
جانبازی مردان خدا را مبر از یاد
آیین جوانمردی شیران سلحشور
سرهای ز تن مانده جدا را مبر از یاد
آنجا که شهیدان همگی شاهد عشقند
جوشیدن خون شهدا را مبر از یاد
افکند عدو در سر هر راه، دو صد دام
حیلتگری خصم دغا را مبر از یاد
امروز بُوَد جنگ تو در عرصه فرهنگ
ای مرد! در این عرصه خدا را مبر از یاد

زمزمه‌ای با شهدا

ای بهشتی تنتان جام جنون
نامتان سلسله‌جنبان جنون
سرتان سوره سرخ ایثار
دلتان آیه سرسبز بهار
رودها جاری فریاد شما
کوهها جلوهای از یاد شما
دشتها سوخته گام شما
میدرخشد همهجا نام شما
یاد باد آن همه شورانگیزی
شیون و اشک و غرورانگیزی
دوست دارم تو مرا سبز کنی
مثل شال شهدا سبز کنی
میروم آبی دریا بشوم
باور مردم فردا بشوم
میروم وسعت باران باشم
خار گلزار شهیدان باشم
محمد رضا فرامرزی

مفهوم‌شناسی ایثار و شهادت

• ایثار، خیرخواهی برای دیگران و مقدم داشتن آنان بر خود، به طوری است که شخص از آنچه متعلق به اوست، به مصلحت دیگران درگذرد یا آن را به آنان ببخشد.
• در ایثار، خیرخواهی نهفته است؛ به همین دلیل مقابل خودخواهی است. میل به فایده‌رسانی و خدمت به دیگران، جلوهای از میل به حق است. رفتاری که از این محرک برمیخیزد، به قصد تقرب و در جهت کمک و خدمت به دیگران، همراه با از دست دادن نعمت، فرصت، عمر و امثال آن است.
• شهادت، مرگی است که انسان با توجه به خطرات احتمالی، ظنّی یا یقینی، فقط به دلیل هدف مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» از آن استقبال کند. شهادت دو رکن دارد: یکی اینکه هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را نثار هدف نماید؛ دیگر اینکه آگاهانه صورت گیرد. آری، منطق شهید و شهادت، یعنی سوختن و روشن کردن، حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه. دمیدن روح به اندام مرده ارزشهای انسانی. حماسه‌آفرینی و دورنگری.

…..

ایثار و شهادت در مکتب امام شهیدان

• این ملت بزرگ ایران است که با قامتی استوار، بر بام بلند شهادت و ایثار ایستاده است و هر روز نشاط و تحرک و فریاد او برای ادامه راه بیشتر میشود.
• از ملت ایران تشکر میکنم که با تمام توان خود و بذل مال و جان و فرزند، برای پیدا شدن عدل الهی و مستقر شدن احکام آسمانی کوشا بودهاند.

…..

ایثار و شهادت در جوانی
مرضیه رضائیان

فرهنگ شهادت، حماسه و ایثاری که در پرتو سالهای نورانی دفاع مقدس در آفاق این سرزمین مقدس و آینه جانهای شفاف مردمانش ریشه دواند، چنان تأثیر شگرفی در تمامی ابعاد از خود برجای گذاشت که تاریخ تا قرنها، شاهد جلوههای آن خواهد بود و به یقین جوانان انقلاب اسلامی در به شکوفا رسیدن، نیاز اساسی به فرهنگ ایثار و شهادت در تمام زمینهها دارند.
ما خلقهای کشور خون و شهادتیم

تمثیلی از حماسه و ایثار و وحدتیم[1]
نصرالله مردانی

…..

پرنده
محمدعلی کعبی

رویِ تمام پنجره‏ها خط کشید و رفت
چیزی برای بودنش اینجا ندید و رفت
جنگل دو دست خواهش چوبی درست کرد
آن شب که در میانِ درختان وزید و رفت
آن شاخه، آه بعد عروجش چه حیف شد
وقتی که آن پرنده زیبا پرید و رفت
در، با تمام قدرت خود، روی دست خورد
در کوچه، باد پشت سرش می‏دوید و رفت
دنبال می‏کنم قدمش را، هنوز هست
خونِ پری که روی خیابان کشید و رفت
تا آسمان که پنجره‏اش همچنان فراخ
از این زمین که بال و پرش را درید و رفت
باران گرفت لحظه آخر که پر کشید
بر چترهای غم‏زده خون می‏چکید و رفت

جملات زیبا برای شهیدان

عکس نوشته شهادت

شقایق، طرح هجرت در جهان زد
که طرحش در زمان‏ها شد زبانزد
سفر، آن هم‏چنین، انگیزه می‏خواست
«شهادت» آتشی بر عاشقان زد
حکم عشق
محمدکاظم بدرالدین
خودم آگاهم از تقصیرم ای دل
به حکم عشق، در زنجیرم ای دل
به زودی یک بغل از جبهه اما
برایت در نظر می‏گیرم ای دل!

آرام گرفتگان غربت
حسین امیری

جریان رودخانه زمان تند است؛ حتما تندتر از اروندی که با قوّت عشق از آن گذشتید. زمان سخت شکننده است؛ کاش می‏شد از اروند زمان گذشت و به شما رسید؛ به زخم‏هایتان که رنگ سرخ محمدی بود؛ به نمازهایتان که به خلوص الماس بود و عیار ناب حقیقت!
کاش می‏شد به شما رسید!
خیابان‏های شهرمان را به نامتان کرده‏اند، ولی من می‏گویم که جغرافیای جهان را باید به نام شما کرد و وسعت آسمان و زمین را. دیری است زبان جز به نام شما نمی‏چرخد.
ما گم شده‏ایم در کوچه پس کوچه‏های زمان. بر روی چشم ما، پرده‏ای از خاک کشیده‏اند؛ وگرنه شما را مرگی نیست، ما اسیران غربت خاکیم؛ ما را بیابید! پلاک زخمیتان را بر گردن گم‏شدگان رمل‏های داغ گناه بیندازید؛ شاید پیدا شویم! شاید بوی خون به ناحق ریخته شما، ما را به سوی حق بکشاند؛ شاید فکه، نامی شود که رازهای مگو را به ما بیاموزد.
ما را صدا کنید؛ با گلوی زخمی و لب‏های خشکیده‏تان! ما را به پادگان دوکوهه بخوانید تا بیاموزیم عشق را، زندگی را و مرگ را.

…..

باید پرواز را بیاموزم
خدیجه پنجی

هنوز هم با تو فاصله دارم؛ از زمین تا آسمان.
هنوز هم در برابرت کم می‏آورم. هر بار که چشمم به تابلوی سر کوچه می‏افتد، انگار تابلو با من حرف می‏زند! «کوچه شهید…» دلم می‏لرزد. انگار تمام زمستان به دلم هجوم آورده است! در خودم می‏شکنم. همه چیز عوض شد. تو رفتی و من ماندم. می‏ترسیدم اسیر روزمرگی‏ها شوم و شدم، اسیر زندگی شوم و شدم، می‏ترسیدم یک روز، از خودم شرمنده باشم که هستم.
می‏دانم اندوهگینی.
می‏دانم که می‏خواهی بمانم.
می‏دانم که می‏خواهی فانوس یادت را روشن نگاه دارم… می‏دانم، که رسالتی بزرگ بر شانه دارم…
باید پرنده بودن را دوباره بیاموزم؛ بیاموزم و بیاموزانم. باید قصه پرواز را دوباره بخوانم. باید ثابت کنم تو حقیقتی زنده‏ای. تو خون سرخی هستی در رگ‏های این سرزمین…
باید شروع کنم و تو را به تمام جهان بشناسانم.

…..

بنویس
رقیه نذیری

به جای آب، عطش، پشت خنده غم بنویس
و سرفه‏های پدر را کنار هم بنویس
به جای آدم و حوا، دو تا ستاره بکش
و بعد واژه قابیلشان، ستم بنویس
انار باغ خزان دیده‏ام! عزیز دلم!
بهار را به وجود پدر بدم؛ بنویس!
ببین نفس به نفس، قصه قصه خاطره است
کنار بستر او باش و دم به دم بنویس
کبودی و خط ممتد و حجله و تابوت
وزید عطر شهادت مقابلم، بنویس

جملات زیبا برای شهیدان

جملات زیبا در مورد شهید و شهادت

شمیم شهادت
سعیده خلیل‏نژاد

سال‏ها می‏گذرد از روزهای جنون و عاشقی، از لحظه‏های شیرین شهادت و چهره‏های لبریز صلابت. این روزها، سیم خاردار فاصله روحم را می‏خراشد.
من، پاسدار حرمت آن روزهایم. شقایق دلسوخته من! دست رد به سینه‏ام نزن! مرا به پرستاری شقایق‏های شرحه شرحه قبول کن! آستان پرمهر تو، عطر لحظه‏های ناب ایثار را می‏پراکند.
وقتی فضای شهر و کوچه لبریز غربت جوان‏های راه گم کرده می‏شود، شب، بوی خاطرات تو سر برمی‏آورد و همه‏جا از شمیم دل‏انگیز شهادت پر می‏شود.
یاد تو و خاطرات همیشه جاوید جبهه و جنگ و جنون، لحظه‏های شعر و شعور و شهادت و پرسه‏زدن در کوچه‏های پایداری، پریشانی این روزهای شب‏زده را از بین می‏برد.
در نهانخانه دلم، یادت را تا ابد جاودانه خواهم کرد و هرگز لبخند تو را در انتهای جاده زمین و ابتدای راه آسمان از یاد نخواهم برد.

…..

مطلب پیشنهادی: شعر شهادت + مجموعه اشعار تک بیتی زیبا برای مقام شهدا و در وصف شهید

جملات زیبا برای شهیدان

شما به ما آموخته‏اید…
میثم امانی

شما به ما آموخته‏اید که بال، برای پریدن است و جاده برای دویدن. به ما آموخته‏اید که دم و دقیقه‏های زندگی غنیمت‏اند. ما همه میدان‏داریم و زمین، میدانی بزرگ است؛ گاهی میدان جنگ، گاهی میدان مسابقه؛ ولی هیچ‏گاه خالی از تکاپو نیست.
به ما آموخته‏اید که انسانیت یعنی دلبری کردن. زیستن هنر است و هنرمند آنانند که شمع می‏شوند تا صدای بال زدن‏های پروانه‏ها برقرار بماند.
شما به آموخته‏اید که راه خویش را بشناسیم تا تابلوهای منحرف کنار جاده، نفریبدمان.
آموخته‏اید که به قدم‏هایمان آن‏قدر راه رفتن را بیاموزیم که خستگی نشناسند، به چشم‏هایمان آن‏قدر مهر ورزیدن را بیاموزیم که دشمنی نشناسند و به دست‏هایمان آن‏قدر سختی کشیدن را بیاموزیم که سستی نشناسند.
شما انگشت‏های اشاره‏ای بوده‏اید به سمت ماه. کوله پشتی‏تان، نشان از هجرتی دراز داشت. ما رسم سفر کردن را باید از شما بیاموزیم.
«فرصت ما هم باری بیش نیست»
عاشقانه آمدید مثل نسیم؛ عارفانه رفتید مثل قاصدک. ما رسم دلبری کردن را باید از شما بیاموزیم. وجودتان را با عشق سرشته بودند و سرنوشت‏تان را با شهادت.
شما به ما آموخته‏اید که می‏توان چشمی شد و بارید؛ می‏توان لبی شد و خندید برای چهره‏های پیر و یتیم؛ می‏توان دستی شد و نوشت برای شفای قلب‏ها؛ می‏توان قدمی شد و برداشت برای رضایت الهی.
دل نگران نباید بود. مؤمنان حقیقی را نه بیم هست و نه اندوه.
«فرصت ما نیز باری بیش نیست»؛ فقط باید بهره ببریم.

…..

یادمان نرود…
عباس محمدی

هر روز که می‏گذرد، خورشید بین من و مهربانی‏های تو بیشتر فاصله می‏اندازد. نمی‏دانم چند سال خورشیدی از تو دور افتادم. درست یادم نیست کجای دجله یا فرات، یا کنار اروند بود که تو کبوتر شدی. شاید بدنت را تکه‏تکه تا خلیج فارس رسانده‏ای تا ابرها بر خاک ما، با بوی تو ببارند و هر بار که باران می‏بارد، رنگین کمان‏ها آفتاب را شگفت‏زده کنند.
من از بهار، دور افتاده‏ام
هر شب خواب می‏بینم که تمام دیوارهای دنیا، بین من و تو صف کشیده‏اند. آنقدر از تو دور می‏شوم در خواب‏هایم که آسمان، پشت پلک‏هایم می‏افتد و دیگر نمی‏توانم ببینمت. بعد از تو، هیچ‏کس برایم آواز نمی‏خواند؛ این را می‏توانی از موهای سپیدم برسی.
ماه، بعد از رفتن تو به احوال‏پرستی پنجره اتاقم نیامده است. بعد از تو در بیراهه‏های تمدن، گمراه شدم؛ انگار در چاه ویل سقوط کرده‏ام! خوب می‏دانم که امانت‏دار خوبی نبوده‏ام. هیچ‏وقت نتوانسته‏ام از انقلاب، این میراث گرامی تو، به اندازه‏ای که تو دوست داشتی دفاع کنم. علف‏های هرز دارند ریشه‏هایم را می‏جوند. من از بهار دور افتاده‏ام آن‏قدر که حتی از پاییزها خجالت می‏کشم.
خدا کند فراموش نکنم!
دنیا برای تو قفسی بود که حتی هیچ گنجشک کوچکی تحملش را نداشت؛ چه برسد به تو که سیمرغی بودی. همه به من می‏گویند خوش به حالت که شهید داده‏ای؛ اما من می‏ترسم از این بار امانتی که برایم گذاشته‏ای. من دلهره دارم از این میراث گرانبهایی که زانوانم را به لرزه انداخته است. کمکم کن تا فراموش نکنم که تو برای چه خون داده‏ای! کمکم کن تا فراموش نکنم که شهید داده‏ام! خدا کند که یادمان نرود شهیدان چه کبوتران عزیزی بودند!

…..

بیداری، یعنی مکتب شهید

این جسم شهید نیست که به خاک سپرده می‏شود؛ پیش از آن، باید خود را تدفین کرد تا مفهوم خاک‏سپاری شهید را فهمید.
شهید، به خاک سپرده می‏شود و خاک به ما؛ به همه میراث‏دارانی که بیداری، خلاصه تکلیفشان است. بیداری؛ یعنی تحریم هرگونه غلاف، بر شمشیر ادراک.
بیداری، یعنی قصور و طلب حضور؛ یعنی بی‏قراری در عین انتظار و خلاصه بیداری یعنی شهود. یعنی مکتب شهید!
ما به پاس شهیدان
برای شهود، هیچ وقت دیر نیست و هیچ میدانی کوچک نخواهد بود.
دامنه شهود در اجزای عالم ریشه دارد و تا صبح ظهور، امتداد.
یاران! پس به پاس شهیدان، چشم‏ها را آماده شهود که طنین انتظار، در جان عالم، رسوخ کرده است.

…..

چشم تفحص تاریخ

شهید، چشم تفحص تاریخ است؛ چشمی که تا ابدیت، امتداد دارد و تا قیامت، دوام.
شهید، مقامی است که معادلش، در قاموس هیچ عالمی نیامده است؛ اما رسالت او در تمام ذرات عالم، انتشار یافتنی است؛ چرا که شهادت، فصل اول کتاب رسالت است و رسالت، همان مسئولیت شهودی است که بر دوش همه انسان‏ها، از لحظه تشییع پیکر شهید، قرار می‏گیرد.

…..

پس از شهیدان
محبوبه زارع

باران، رسالت رویش را از ابرها، به خاک منتقل کرده است و زمین، وامدار طراواتی است که در آن به ودیعه سپرده شده است؛ همان ودیعه‏ای که خدا به پیامبرانش سپرد؛ همان میراثی که شهید بر امتش می‏سپارد.
هان! گاه تأملی است که در آن، انسان به ادراک رسالت خویش، پس از شهدا بنشیند و این چه تأمل سهمگینی خواهد بود، اگر مدتی رها مانده باشد!

…..

جملات زیبا برای شهیدان

عطر گل‏های شهید
رزیتا نعمتی

رفتی و بعد تو هی ثانیه‏ها سر شده‏اند
کوچه‏ها مرتکب حالت دیگر شده‏اند
بی‏تو با نان یتیمی شب پنهان سکوت
جوجه‏ها بال گرفتند و کبوتر شده‏اند
اسم تو ای گل لاله به سر کوچه نشست
لااقل نامه‏رسان‏ها همه از بر شده‏اند
وصیت‏نامه تو موزه متروک شد و
چه حروفی که ترک‏خورده و لاغر شده‏اند
سهمم از وسعت دریای تو همواره چه بود
اندکی قافیه‏های غزلم تَر شده‏اند
شعر، کفر کلماتی است که درمی‏آیند
عطر گل‏های شهیدی است که پرپر شده‏اند

…..

هم‏اتاقی با عشق
رزیتا نعمتی

روی تختش پر از اَقاقی بود
آن‏که با عشق هم‏اتاقی بود
وزنِ دستان او شکسته شده
سبک این زخم‏ها عراقی بود
وقت پیوند از طبیب گرفت
آسمان تشنه تلاقی بود
روی شطرنج بازیِ چفیه
بردن شاه، دست ساقی بود
آی مثبت نداشت خون کسی
روح می‏رفت و مرد باقی بود
شب ـ پرستارِ آفتاب پرید
جای خالی پر از اقاقی بود

…..

خط خون
رزیتا نعمتی

پلاک خانه آن یار مهربان چند است
پدر! بیا و نگه کن کدام فرزند است
وصیتی که کمی سوخته به جیبش بود
نوشته: عرض سلام ای پدر! دلم بند است
رسیدم از سفر و یک تولد دیگر
بکار دانه من را که فصل پیوند است
و چند خط دگر سوخته، نمایان نیست
سپس نوشته: مکن گریه؛ جای لبخند است
به روی نامه او چند خط خون می‏گفت
که تابلو، اثر دست یک هنرمند است
ای آنکه می‏روی از این مسیر، خانه دوست
پلاک خانه آن یار مهربان چند است

بخوانید: انشا در مورد شهید + 4 انشای زیبا در مورد شهادت و مقام شهید

مطالب مشابه را ببینید!