شعر آفتاب با گلچین اشعار زیبا در مورد آفتاب زیبا و خورشید
در این مطلب تاپ ناز مجموعه ای از اشعار زیبا با موضوع آفتاب و در وصف خورشید زیبا را ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.
اشعار زیبای آفتاب
دیدی اگر ماه مرا آفتاب
دیده حسرت نگری داشتی
**
ای ترا آسمان جنیبت کش
وی ترا آفتاب غاشیه دار
**
چشمان تو گل آفتابگردانند
به هر کجا که نگاه کنی،
خدا آنجاست …
**
دنیا که به پایان رسید
رؤیاها
دنیایی دیگر خواهند ساخت
و خنده ی تو
جای آفتاب را خواهد گرفت…
شعر از رسول یونان
**
هر صبح
آفتاب
از نخستین برگ شناسنامه ی تو
سر می زند
**
تک بیت آفتاب
خوش سحری
که روی او باشد
آفتاب ما
شعر از مولوی
**
تو با چشمان سبزت
در زیر آفتاب خواهی خوابید
من
خمیده بر رویت
همچون نظارهی سهمناکترین حادثه کائنات
به تماشایت خواهم نشست
**
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل
**
طلعتت ای آفتاب، تیغ طرب برکشید
گردن تلخی بزد، بیخ غم و غصه کند
**
در نور شمع
زن تری؛
در آفتاب صبح که چشم باز میکنی
فرشته تر؛
**
از سایهی عاشقان اگر دور شوی
بر تو زند آفتاب و رنجور شوی
پیش و پس عاشقان چو سایه میدر
تا چون مه و آفتاب پرنور شوی
**
نگاه کن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لالای گرم تو
لبالب از شراب خواب میشود
به روی گاهوارههای شعر من
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب میشود
**
آفتاب را
دوختهای به لبهایت!
آدم دوست دارد هر روز خورشیدش
از لبهای تو طلوع کند..
آدم، اگر آدم باشد
دوست دارد روی لبهای تو
جان بکند!
**
بی تو خاموشم، شهری در شبم
تو طلوع میکنی
من گرمایت را از دور میچشم
و شهر من بیدار میشود
با غلغلهها، تردیدها، تلاشها
و غلغلههای مردد تلاشهایش
دیگر هیچ چیز نمیخواهد مرا تسکین دهد
دور از تو من شهری در شبم
ای آفتاب
و غروبت مرا میسوزاند
من به دنبال سحری سرگردان میگردم احمد شاملو
**
چو آفتاب تو نبود ز آفتاب چه نور
چو منظرم تو نباشی نظر چه سود کند
**
شب آفتاب اگر برود هم ز بام چرخ
بر جای آفتاب ستاره ست یا قمر
**
ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب
تافتهام از غمت، روی ز من بر متاب
**
در سایه شاه آسمان
قدر مه طلعت آفتاب پرتو
**
دوشینه مهی به خواب دیدم
یعنی به شب آفتاب دیدم
**
هر صبح
همه چیز میتواند از نو شروع شود
آفتاب تنها به این دلیل
طلوع میكند؟
**
شب آفتاب اگر برود هم ز بام چرخ
بر جای آفتاب ستاره ست یا قمر
**
در آفتاب فضل گشا پر و بال نو
کز پیش آفتاب برفتست میغ و ماغ
**
چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه
ز ذره ذره شنو لا اله الا الله
**
دیده ای، آفتاب ماه به دست؟
دیده ای، ماه آفتاب فروش؟
**
تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب
کاین مدح آفتاب نه تعظیم شأن توست
**
از روی دوست تا نکنی رو به آفتاب
کز آفتاب روی به دیوار می کنی
**
تو با چشمان سبزت
در زیر آفتاب خواهی خوابید
من
خمیده بر رویت
همچون نظارهی سهمناکترین حادثه کائنات
به تماشایت خواهم نشست
**
چشمانی
که در آنها می توان
آفتاب را نوشید
بگو ، چشمانت کو ؟
**
لبخند آدمی اقیانوس صورتش است
وچشمهایش آفتاب
**
دیگر نه آفتاب گُرگرفته
زبانم راروشن میکند
نه بالبال شب پره ای جانم را میشکافد
ونه شبنمی درقلبم آب میشود
بیادستم رابگیر
وخرده ریز این کلمات تباه شده را
ازپیشم جمع کن
**
بارانی مورب
در نیمروزی آفتابی
هیچ اتفاقی نیافتاده است
تنها تو رفته ای
اما من
قسم می خورم که این باران
بارانی معمولی نیست
حتما جایی دور
دریایی را به باد داده اند.
**
چشمان تو گل آفتابگردانند
به هر کجا که نگاه کنی،
خدا آنجاست …
**
از سایهی عاشقان اگر دور شوی
بر تو زند آفتاب و رنجور شوی
پیش و پس عاشقان چو سایه میدر
تا چون مه و آفتاب پرنور شوی
**
در من
آدم برفی ای ست
که عاشق آفتاب شده ..
و این خلاصه ی
همه داستان های عاشقانه جهان است
**
آفتاب را
دوختهای به لبهایت!
آدم دوست دارد هر روز خورشیدش
از لبهای تو طلوع کند..
آدم، اگر آدم باشد
دوست دارد روی لبهای تو
جان بکند!
**
تو آفتابی
هرصبح
می تابی برپنجره ی خیالم
و نورمی پاشی
روی سایه ی تنهایی ام
امروز را
عاشقانه بتاب رؤیای من!
**
و بی آن که کسی بداند
آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع میکردپرتو نادری
**
در نور شمع
زن تری؛
در آفتاب صبح که چشم باز میکنی
فرشته تر؛
**
اگر میدانستم که صبح من
از نگاه تو شروع میشود
میگفتم زودتر بیا
کمی زودتر طلوع کن
اگر فقط چند لحظه زودتر نگاهم میکردی
جهانم شب نمیشدچیستا یثربی
**
من
صدای نفست را
سلامی می دانم
که آفتاب
اولین بار
به دانه ی گندم داد
**
اس ام اس آفتاب
چشمانت آفتاب سرخ عشق است؛و من هم آفتابگردانی…
که میگردم با هر تابشِ رخِ نگاهت..