فواید برنامه ریزی بلند مدت برای داشتن انگیزه بیشتر
برنامه ریزی برای داشتن انگیزه در زندگی
بسیاری از کارآفرینان فعالیت خود را اینگونه شروع میکنند. آنها بدون برنامهریزی دستبهکار میشوند، یا گاهی تصوری از یک طرح در ذهن دارند که بعدها همان را هم به یاد نمیآورند. در مراحل اولیه پیشرفت زیادی دارند؛ زیرا تغییراتی که از صفر به وجود میآیند، بهراحتی قابل مشاهدهاند. اما بهمحض اینکه موفقیتهای آنها از نمودار مرکزی فاصلهی بیشتری میگیرد، ناامید و دلسرد میشوند.
معمولاً با تعیین اهداف کلی و بدون جزئیات، نمیتوانیم به مقصد برسیم؛ چراکه در نیمهی راه، انگیزه و اشتیاقمان را از دست میدهیم و دچار تردید یا حتی ناامیدی میشویم.
برنی کلیندر، کارآفرین، مشاور کسبوکار و سرمایهگذار، در وبسایت Quora به این پرسش پاسخ داده است:
بهعنوان یک کارآفرین و مؤسس استارتاپ، چه چیزی شما را باانگیزه نگه میدارد؟
وقتی شما اهداف روشن و مشخصی دارید، دقیقاً میدانید چه قدمهایی باید برای رسیدن به مقصدتان بردارید و بنابراین، مشکلی در باانگیزه ماندن نخواهید داشت. مثلاً هر روز صبح آلارم گوشیتان را تنظیم میکنید و سر ساعت بیدار میشوید.
مشکل اینجا است که اغلب مردم، اهدافی مبهم یا کلی برای خود تعیین میکنند. مثلاً میگویند اگر مقدار زیادی X داشته باشم، یا اگر کار X را به میزان زیادی انجام دهم، به نقطهی Y میرسم. آنها یک برنامهی گامبهگام در جهت رسیدن به این فانتزی ذهنی ندارند. بنابراین بدون هیچ ایدهای سخت کار میکنند و گاهی این سخت کار کردن اصلاً باعث پیشرفت آنها نمیشود. در حقیقت آنها انرژی و تلاش خود را هدر میدهند و صرفاً مشغولاند؛ بدون اینکه معیار خاصی برای حرکت خود تعیین کرده باشند.
فکر کنید این ماجرا مثل مسابقه دادن در یک مه سنگین است. شما شنیدهاید جایی در غرب، یک خط پایان وجود دارد؛ اما نمیدانید این خط پایان چقدر با شما فاصله دارد یا اینکه چقدر به آن نزدیک میشوید. آیا اصلاً خوب کار میکنید؟ پس از روزها و روزها کار خستهکننده، ناگهان از خودتان میپرسید اصلاً چرا این کار را انجام میدهید؟ شما نمیدانید اصولاً در مسیر مسابقه هستید یا خیر. کمکم مردد میشوید و با شک و دودلی راهتان را ادامه میدهید؛ یا اینکه کلاً دست از کار میکشید. هدفتان گاهی خیلی دور و گاهی غی رممکن به نظر میرسد. این داستان برایتان آشنا است؟
بسیاری از کارآفرینان فعالیت خود را اینگونه شروع میکنند. آنها بدون برنامهریزی دستبهکار میشوند، یا گاهی تصوری از یک طرح در ذهن دارند که بعدها همان را هم به یاد نمیآورند. در مراحل اولیه پیشرفت زیادی دارند؛ زیرا تغییراتی که از صفر به وجود میآیند، بهراحتی قابل مشاهدهاند. اما بهمحض اینکه موفقیتهای آنها از نمودار مرکزی فاصلهی بیشتری میگیرد، ناامید و دلسرد میشوند. در این حالت شما کارهای زیادی انجام میدهید که همهی آنها به نظر بیمعنی میآیند.
اگر شما یک هدف واضحتر (هدف خاص، قابل سنجش، واقعبینانه و دارای محدودیت زمانی) برای خود تعیین کنید و برای هر مرحلهی آن برنامه داشته باشید، با مشاهدهی پیشرفت خود انگیزهی بیشتری به دست میآورید. در این صورت مشکل شما حرکت بین دونقطهی نامشخص نیست، چراکه هرچه سریعتر یک مرحله را طی کنید یا به موفقیت بین مرحلهای برسید، میدانید که به خط پایان نزدیکتر شدهاید. پیشرفت شما مشخص و واضح است، تلاشی که باید برای مرحلهی بعد انجام دهید، روشن است و دقیقاً میدانید چند مرحلهی دیگر را برای رسیدن به نقطهی نهایی باید طی کنید.
به همین دلیل است که در تجارت و کسبوکار، برنامهریزی و تنظیم هدف اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر نمیتوانید مسیر خود را تشخیص دهید یا دچار تردید هستید، روی برنامهریزی خود، چند گام به عقب برگردید. برای رسیدن به یک حجم، مقیاس یا درآمد خاص، چه اقداماتی باید صورت میگرفت؟ به چند مشتری نیاز داشتید؟ حالا چگونه میتوانید این میزان مشتری را جذب کنید؟ به چه امکانات و منابعی نیاز دارید؟ با چه اقداماتی به این منابع دسترسی پیدا میکنید؟ هدف میاندورهی قبلی شما چه بود؟ این سؤالات را تکرار کنید و دوباره کارتان را از نقطهی عطف یا موفقیت پیشین شروع کنید. مرور برنامهریزیهای قبلی، به شما کمک میکند درک بهتری از شرایط به دست آورید. ابهامات موجود از بین میروند و شما وضعیت فعلی را نه از پشت پردهای از مه، بلکه بهصورت واضح و آشکار میبینید. انرژی و اشتیاق شما بازمیگردد و دیگر خودتان را با پروسهها و کارهایی که شما را به هدف نزدیک نمیکند، آشفته نمیکنید.
اگر چنین روندی در پیش بگیرید، دیگر نگران زنگ آلارم صبحگاهی خود نخواهید بود. شما آمادهاید که از همین امروز، کارهایی را که برای ساخت و رشد کسبوکارتان لازم است، شروع کنید.