شعر شب قدر | اشعار شبهای قدر | اشعار شهادت حضرت علی (ع) و شب احیا
در این قسمت اشعار زیبای شب قدر به مناسبت شهادت حضرت علی (ع) را آماده کرده ایم. شب قدر نام شبی است که در قرآن، به خصوص سوره قدر، از آن نام برده شدهاست. اغلب مسلمانان اعتقاد دارند قرآن برای اولین بار در شب قدر از سوی خدا بر محمد نازل شد. اسلامشناسان نظرات متفاوتی دربارهٔ معنای شب قدر در قرآن ابراز کردهاند؛ از جمله اینکه سوره قدر ریشه در یکی از اشعار افرایم سوری دارد و منظور از شب قدر، تولد عیسی است.
فهرست موضوعات این مطلب
شعر شب قدر , اشعار شب قدر
شب قدر است امشب مست مستم ای خدا با تو
شدم تا مست دانستم كه هستم ای خدا با تودر این خلوت تو من یا من تو، انصاف از تو میخواهم
تو با من مست یا من مست هستم ای خدا با توخواه از من كه هرگز راه عقل و عافیت پویم
كه من دیوانه از روز الستم ای خدا با تودویدم سالها اما به دور افتادم از كویت
چو افتادم ز پا در خود نشستم ای خدا با توسر از خاك زمین تا برگرفتم عشق ورزیدم
ولی آزاد از هر بند و بستم ای خدا با توتو هر جا جلوه كردی من تو را دیدم پرستیدم
به هر صورت جمالی میپرستم ای خدا با تو
محمدخلیل مذئب
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
الهی آن شب کـه هـمه قرآن بـه سر میکنند
مـا را توفیق بده قرآن رابه دل کنیم
امشب تمام آینه ها را صدا کنید
گاه اجابت اسـت رو بـه سوی خدا کنید
اي دوستان آبرو دار در نزد حق
در نیمه شب قدر مرا هم دعا کنید
اشعار شب های قدر
ای که از صورت خونین تو غم ریخته است
با تماشای تو یکباره دلم ریخته استچه به روز سر تو آمده آخر بابا
سرت از ضربه شمشیر به هم ریخته استدخترت کاش بمیرد که نبیند هرگز
خون فرق تو قدم پشت قدم ریخته استمادرم آمده بالای سرت با زحمت
اشک بر زخم تو با قامت خم ریخته استکربلا زنده شده در نظرم می بینم
ترس دشمن که پس از صاحب علم ریخته استتا که تاراج کند خیمه ی مارا یکسر
قبل آتش زدنِ آن به حرم ریخته استفرق خونین تو را کاش نمی دیدم من
یادِ آن خون که از دست قلم ریخته است
شبهای قدر افضل اعمال یاعلی ست
اشک به حال غربت مولای ما علی ست
شبهای قدر اعظم شبهای ماتم است
باور کنید حال خدا نیز درهم است
☑ مطلب مشابه: اس ام اس شب قدر | اس ام است تسلیت شهادت حضرت علی و شب قدر
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی اسـت بیا دل بتکانیم
سهم مـا چیست از این روز همین خانه تکانی
شب قدر اسـت و مـن قدری ندارم
چـه سازم توشه قبری ندارم
شعر درباره شب قدر
چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم
نه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردمبرات من شبی آمد که در آیینه لرزیدم
شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردمشب تنهایی دل بود، چرخیدم، غزل گفتم
شب افتادن جان بود رقصیدم، طرب کردمتمام من همین دل بود دل را خون دل دادم
تمام من همین جان بود جان را جان به لب کردمدعایی بود و تحسینی، درودی بود و آمینی
اگر دستی بر آوردم، اگر چیزی طلب کردمتو بودی هر چه اوتادم اگر از پیر دل کندم
تو بودی هر چه اسبابم اگر ترک سبب کردمنظر برداشتن از خویش بود و خویش او بودن
اگر چیزی به چشم از علم انساب و نسب کردمالهی عشق در من چلچراغی تازه روشن کن
ببخشا گر خطا رفتم، ببخشا گر غضب کردم
علیرضاقزوه
شعر برای شهادت حضرت علی (ع)
خود را به خواب مي زني اي بنده تا به كي !؟
هي توبه پشت ِ توبه، سرافكنده تا به كی !؟دنيا وفا نكرده ، وفا هم نمي كند
با زرق و برقش از غم دل، كم نمي كنداز حوض ِ نور،كي به رخت آب مي زني !؟
كي دست رد به سينه ي اين خواب مي زني !؟اي بنده جزء براي خدا بنده گي نكن
!کج می روی،لجاجت و یک دنده گی نکنبنده در اوج ِ فاجعه زانو نمی زند
غير از خداي ِ خود به كسي رو نمي زندعقلت مگر به شايد و بايد نمي رسد !؟
بارِ كجت به منزل و مقصد نمي رسدتيشه نزن به ريشه ي خود بنده ي خدا
بیراهه می روی، نشو شرمنده ی خداجاي غم ِ بهشت، غم ِ پول مي خوري !؟
بيچاره اي كه مثل پدر گول مي خوريبيهوده هي براي دلت كيسه دوختي
باغ بهشت را به جو ِ ري فروختي !؟ای ورشکسته،بیش ترازاین ضرر نده
لحظه به لحظه عمر خودت را هدر ندهشبهاي قدر فرصت خوبيست؛ گريه كن
آيا زمان توبه ي تو نيست!؟ گریه کنشبهاي قدر فرصت خوبيست؛ توبه كن
غيراز تو و خدا كه كسي نيست!توبه کنشبهاي قدر ناله بزن بي معطلي
دستم به دامنت، مددي مرتضي عليشبهاي قدر اشك تو را كوثري كند
زهرا براي شيعه ي خود مادري كندجا مانده اي ز قافله، هيهات، گریه کن
امشب براي عمه ي سادات گريه كنشايد خدا به حال ِ خرابت نظاره كرد
پرونده ي سياه تو را پاره پاره كردمانند سوزِ صبح ِ مه آلود مي رسد
وقتي نمانده است، اجل زود مي رسدباید بری ! به فكرِ حساب و كتاب باش
فكر فشارِ قبر و سئوال وجواب باششبهاي قبر، تيره تر از كرده هاي توست
مهتاب روشنش سفر كربلاي توستبي نور عشق، قبر تو دلگير مي شود
امشب بگير تذكره را ، دير مي شودای تشنه لب ، ز دست سبو آب را بگير
امشب به گريه دامن ارباب را بگير
وحيد قاسمي
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکر یا رب یا رب است
شعر شب قدر از حافظ
شعر شب قدر است و ما قدری نداریم
متن شعر شب شب قدره قدر خودتو بدون
☑ مطلب مشابه: عکس نوشته شب قدر برای پروفایل + اس ام اس و متن شب قدر
شعر زیبای شب احیا
خانه ویران شدهام غُصهی بابا سخت است
حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است
دیدنِ رویِ تو و لَختهیِ خونها سخت است
سوختم از نَفَسَت سوختن، اما سخت استباز هم روضه نخوان روضهیِ زهرا سخت است
شعله هایِ نَفَسِ شعلهوَرَت جمع نشدزهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد
لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشدبستهام روسریام را به سَرَت جمع نشد
زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت استآهای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان
حرفِ ناگفته بگو پیشِ پرستار بمانپشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان
گرچه بی دست، ولی آب نگهدار بماناز سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است
شبِ آخر شدهای کوکبِ اِقبال مَروروضهی باز مخوان این همه از حال مَرو
سَرِ آن پیکرِ اُفتادهی پامال مَروجانِ بابا جگرم سوخت به گودال مَرو
بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت استکاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید
پنجهها از همه سو پیرهنش را نکشیدتیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید
نیزهها شرم کنید و دهنش را نکشیدپیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است
منم و دیدنِ او لحظهی اُفتادنِ اومنم و ضربهی سرنیزه به روی تنِ او
وقتِ ضربه زدن و خَم شدنِ دشمن اومنم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او
زدن ضربه به سینه، ولی با پا سخت استحسن لطفی
☑ مطلب مشابه: استوری شب قدر | عکس نوشته برای استوری شب های قدر و شهادت حضرت علی (ع)
اشعار در وصف حضرت علی و شب احیا
در اسم، اگر چه ما مسلمان هستیمشرمندهی دین و روی قرآن هستیمبا بار گناه رو به تو آوردیمسوگند به جان تو پشیمان هستیم(العفو) به حق مرتضی میگیردشاگرد کلاس درس سلمان هستیمدر سجدهی آخرت علی، یادم کن
گفتند که میروی پریشان هستیمما از رمضان محرمی میسازیم
ما سینه زنان اهل ایران هستیماز کوفه چقدر بوی غم میآید
گلبانگ عزا قدم قدم میآیددر شهر بلا، نبوده و نیست امان
آشوب شده در همه ذرات جهانسجاده و محراب به تو گریانند
از بسکه غم انگیز شده لحن اذاندستان سیاهی از جهنم آمد
آمد بزند بهار را، رنگ خزاناز مسجد کوفه بوی خون میآید
امروز نماز صبح را، خانه بخوانگفتند: تهدمت! دل عالم ریخت
ارکان هدی که جای خود داشت، چناندلشوره به جان آسمانها افتاد
خیبر شکن قبیله از پا افتادغرقابهی خون شده است بال و پر تو
دیگر رمقی نمانده در پیکر تو
ای آنکه همیشه زره ات بی پشت استاز پشت زدند، تیغ را بر سر توبا این سر و وضع میروی خانهی خویشبیچاره دل مضطرب دختر تویکبار نگاه زینبت دیده بلاآن روز مدینه، پسر و همسر تو …آن روز شکستند ز. زهرا پهلو
امروز شکستند به مسجد سر توآن قصهی جانگداز تکرار شده
امروز هجوم تیغ، مسمار شدهاز کوفه و سر شکستنش بیزاریم
از کوچهی تنگ خاطره، بد داریمبا نیمه اشارهای به هم میریزیم
ما گریه کنان روضهی مسماریمیکبار مدینه، کوفه، یکبار به شام
ما زخم کدام روضه را بشماریمبس بود برای ما همان یک کوچه
هیهات! به فکر کوچه و بازاریمبردند نوامیس تو را بزم یزید (لعنت الله علیه)
آشفتهی داغ مجلس اغیاریمآن خیر ندیدهها جنایت کردند
بر تک تک بانوان جسارت کردندعلیرضا وفایی
☑ مطلب مشابه: استوری شب قدر | عکس نوشته برای استوری شب های قدر و شهادت حضرت علی (ع)
متن مداحی شهادت حضرت علی (ع)
آه عباسِ من کجا مانده
حرفهای من و تو جامانده
فرصتِ تیغ داری ات شده است
خیز هنگامهی بلا مانده
نوبتِ رو سپیدی ِ. من و توست
چشمِ زهرا به کربلا مانده
قول دادم به مادرِ زینب
که دلت قرص شیرِ ما ماند
شبی که داشت میرفت، گفت:: حسین من چی میشه؟ گفتم:فاطمه غصه نخور، یه عباس میاد کربلا، زیر و رو میکنه همه جارو… نگید چرا شب شهادت علی داریم از عباس میگیم، امشب شب ِ. شروع مأموریتِ عباسِِ، از امشب به بعد عباس شد عباس… *
قول دادم به مادرِ زینب
که دلت قرص شیرِ ما مانده
حرم دخترت نمیلرزد
که علمدارِ خیمهها مانده
چه خیال از سپاهیان حرام
غیرت اللهِ مرتضی مانده
تیغِ تو ذوالفقارِ فاطمه است
وعدهِ گاه من و تو علقمه است
سقای دشت کربلا اباالفضل
اباالفضل اباالفضل
سالار دست از تن جدا اباالفضل
اباالفضل اباالفضل
پشتِ حسین بن علی تا شده
واویلا
پای عدو به خیمهها وا شده
واویلا
اشعار شهادت حضرت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
متن مداحی شهادت حضرت علی (ع)
آسمان دل غربتکده ام بارانی ست
ابری ام دیدهی ماتم زده ام بارانی ست
مثل پروانه دلم دربه در سوختن است
گریهی شمع همه زیر سر سوختن است
این چه داغیست که جان همه را سوزانده است
در دل قبر دل فاطمه را سوزانده است
این چه دردیست که تا یاد غمش میافتم
مثل خس در گذر باد غمش میافتم
در هوایش که به من نام معلق بدهید
حقتان است ولیکن به منم حق بدهید
بار سنگین غمش خانه خرابم کرده است
هر طبیبی به مداوام جوابم کرده است
حسن از هیبت نامش جملی را انداخت
باورم نیست که یک ضربه علی را انداخت
باورم نیست که خیبر شکن از پا افتاد
حضرت واژهی برخاستن از پا افتاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود
پدری مثل تو همبازی ایتام نبود
هر شب کوفه منور ز. نگاهت میشد
شمع بزم فقرا صورت ماهت میشد
چه بلایی به سرت آمده بابای همه
تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه
نه فقط بین سرت فاصله انداخته است
بین چشمان ترت فاصله انداخته است
زخمهای دل ایتام پی مرهم توست
مرد ویرانه نشین منتظر مقدم توست
همه بودند و امام از همه بی کستر بود
زینبای وای دوباره سر یک بستر بود
الهی به این بنده فرصت بده
به توفیق بر نفس رخصت بده
الهی کمیلی ابوحمزه ای
مرا با مناجات عادت بده
شب چارمی باز هم آمدم
خودت روز محشر شهادت بده
عوض کن مزاج مرا با دعا
به من حس سبز پرستش بده
سر سفره ات زاهدان سائلند
به این هم نشینی سعادت بده
اگر اوج انسانیت بندگی ست
به آزادی من اسارت بده
…چه میخواهی از من سر و دست و پا
بهایت چقدر است قیمت بده
تو که هر قدر داشتی داده ای
مرا با خودم آشتی داده ای
مرا عفو کن تا کمیلت شوم
ز خود بگذرم باب میلت شوم
نبینم خودم را خدایی شوم
شب چارمی کربلایی شوم
شبیه مظاهر حبیب آمده
پر از عطر خوش بوی سیب آمده
حسین امشب آمد به بالین من
برای مریضت طبیب آمده
سراغ من خسته انگار که
غریبانه حس غریب آمده
کنون وقت گریه است زینب بیا
به گودال ان نانجیب آمده
گلی راکه گم کرده ای روی نیزه
بمیرم که شیب الخضیب آمده
تمام وجودم همین مطلب است
که امشب خدا ضامنم زینب است
محمد سهرابی:
دل که عاشق شود شرر دارد
آتش از حال ما خبر داردعاشقی قصه ای است دیرینه
که دو صد لیکن و اگر داردهر که مست است مثل انگور است
چون که او هم لباس تر داردما که رندیم و باده نوش چه غم
گر کسی جا نماز برداردآن که حال مرا نمی داند
چه نصیب از دل و جگر داردنکشم پا ز آستانه دوست
سائلش ز آن که تاج سر داردلب من در ترّنم یادش
ذکر او هر شب و سحر داردعَجَز الواصفون عَن صفتک
ما عَرفناک حقّ معرفتکالسلام ای حقیقت ایمان
ای رسول زمین امام زمانیا علی ای حدوث را ممکن
یا علی ای وقوع را امکانبا تو هر لحظه می شود صادر
بر خلایق ز مهدی ات فرمانلب لعل تو چشمه احیا
چشم پاک تو چشمه حیوانموی تو لیلة المبیت من است
کاش جای دلم شوم قربانتویی آن شیر کز دم تیغت
دشمن و دوست می شود نهاندشمن از ترس می رود به خفا
دوست بهر نظر شود پنهانجای باران سر از هوا ریزد
ذو الفقارت اگر دهد جولانشیعیان را به جای خون باشد
حبّ زوج بتول در شریانما همه در صفیم بذلی کن
که قبول خدا شود قربانماه میلاد توست ماه رجب
گاه میعاد توست در رمضانپای بوس تو ماه ذی القعده
دست بوست محرّم و شعبانمی سزد گر محبّ تو ز شعف
دف به کف در نجف کند طغیانهم? انبیا به وسع وجود
چیده اند از درخت تو ایمانمصطفی نیز در میان همه
شرح داماد کرده در قرآنای که در یک شب از کرامت خویش
در چهل خانه بوده ای مهمانجای دارد که از نزول شما
هر پدر صد پسر کند قربانسخت گیری مکن به سائل خویش
رد مکن این شکسته را آسانهست روز جزا و وقت حساب
حبّ تو در صحیفه ام عنوانبی تو جنت جهیم پر آتش
با تو دوزخ بهشت بی پایانای که از کعبه گشته ای ظاهر
شد در این کار نکته ای پنهانضلع تسبیح را شکستی تو
ز آن که تسبیح بر تو شد تبیانبطن سبحان ربّی الاعلی
هست تقدیس زاده عمرانمی کشم نعره از جگر شب و روز
تا نصیم شود ز حق غفرانعجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حقّ معرفتکیا علی ای امیر هر میقات
یا علی ای ظهیر فُلک نجاتاین محال است که شوی موصوف
ز آن که تو برتری ز حدّ صفاتدر مثل رشحه غمت دجله
در بزرگی ترنّم تو فراتدوستانت کلیددار بهشت
عاشقان تو رشته دار حیاتجای دارد که منکران تو را
جا ببخشند در جهان مماتای کریم مدینه و مکّه
ای جوان مرد کوفه در خیراتیک ابوذر کفایت است که ما
بر کرامات تو کنیم اثباتای که دادی به دست سلمانت
جلوه طور را به پیر براتمالک اشتر تو را باید
خواند مجموعه همه ملکاتکوی آشفتگان تو مشعر
صف دلدادگان تو عرفاتهمه مردم تو را به حکم بنون
جمله زن ها تو را به حکم بناتهر یکی از نوادگان تو را
می توان خواند حاکم عرصاتهمسر توست شیشه ای نازک
خاندان تو در مثل مشکاتتویی آن روزه دار تابستان
در زمستان تویی امیر صلاتدر تصرف به ما ز ما اولی
صاحب مال ما ز خمس و زکاتبر تو از ما ز خالق تو درود
بر تو از ما ز فاطمه صلواتگر درختان قلم شوند همه
آب ها گر همه شوند دواتمی سزد گر نویسم این جمله
تا قیامت به قامت صفحاتعجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتکیا علی ای سرادق توحید
ای امیر فرشته در تجریدیکی از طائفان تو افلاک
یکی از حائران تو خورشیدما که مُردیم از جدایی تو
پس مکن این فراق را تمدیدیا علی ای قدیم تر ز قدیم
یا علی ای جدید تر ز جدیدتویی آن آفتاب لم یزلی
که به خود از وجود خود تابیدغیر تو هیج کس وجود نداشت
چشم تو وا شد و علی را دیدنخل ها را به آب دیده بند
تا که از غصه رو کنند به عیدخانه جان من ز بت پر شد
ای تبردار فتح کعبه رسیدبا تو هر کس که در جدل افتاد
گردن خود نهاد زیر حدیداز پدر می رسد پسر را فیض
از تو دارد حسین نام شهیدمی رسد از محیط بر گوشم
که همه گفته اند بی تردیدعجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتکجگر اهل درد خرّم باد
دل اهل مراد بی غم بادماه فضل است و عارفان جمع اند
تا ابد جمعتان منظم بادفخر حوّا از کعبه بیرون شد
باز روشن دو چشم آدم بادپدر کعبه کعبه را بشکافت
پر بکا دیدگان زمزم بادهر کجا طفل شیر خواری هست
آب خوردن بر او مقدم بادکربلا خشک شد بهر حسین
چشم اهلش همیشه پر نم بادقهر کرده فرات از اصغر
دست عباس سوی پرچم بادروی دست پدر پسر جان داد
همه ماه ها محرّم بادعجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتک
☑ مطلب مشابه: عکس پروفایل شهادت حضرت امام علی (ع) + اس ام اس و متن شب قدر و احیا