مجله تاپ‌ناز‌

اشعار وداع؛ شعر نو و کهن خداحافظی و رفتن غمگین

اشعار وداع و خداحافظی در ادبیات فارسی همیشه حضور داشته است. در اشعار کهن و دوره معاصر همیشه آثار با موضوع خداحافظی دیده می شود. در ادامه مجموعه اشعار وداع و شعر خداحافظی را گردآوری کرده ایم.

شعر وداع و رفتن

متن آهنگ خداحافظ همین حالا محمد علیزاده
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی، تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می‌دید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

خداحافظ… خداحافظ… همین حالا
ترانه سرا: فرزاد حسنی

ای گلِ من!
غروبِ چشمانت؛
بهارِ قلبم را خشکاند
شقایق‌ های احساسم در غمِ نبودنت
بر دل خود داغ زدند
و کبوتران امید
بال‌ هایشان را، چیدند
و در عزای تو
با پرواز وداع گفتند!!…

اشعار وداع؛ شعر نو و کهن خداحافظی و رفتن غمگین

متن آهنگ سلام آخر احسان خواجه امیری
سلام ای غروب غریبانه دل

سلام ای طلوع سحرگاه رفتن

سلام ای غم لحظه‌های جدایی

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه

خداحافظ ای آبی روشن عشق

خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من

تو را می‌سپارم به دل های خسته

تو را می‌سپارم به مینای مهتاب

تو را می‌سپارم به دامان دریا

اگر شب نشینم اگر شب شکسته

تو را می‌سپارم به رویای فردا

به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد

به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد

اگر چشمه واژه از غم نخشکد

اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من

خداحافظ ای سایه سار همیشه

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خداحافظ ای نوبهار همیشه

ترانه سرا: اهورا ایمان

مطلب مشابه: متن خداحافظی عاشقانه | زیباترین جملات و متن های خداحافظی از عشق

اشعار وداع؛ شعر نو و کهن خداحافظی و رفتن غمگین

دلم شاخه ‌ای
که می‌ خواهد با پرنده پرواز کند
دلم شاخه‌‌ ای
که در وداع پرنده، تکان می‌ خورد
پرنده‌ ها از شاخه می‌ پرند

علیرضا روشن

یار وداع می‌کند، تاب وداع یار کو؟

وعده وصل می‌دهد، طاقت انتظار کو؟
هلالی جغتایی

شعار وداع غمگین

آمد به وداعم آن نگار دلبر
گریان و زنان دو دست بر یکدیگر
پر خون رخش از زخم و رخ از گریه چو زر
بر لاله کامگار و بر لؤلؤ تر

دل را غم وداع تو در خون نشانده بود

حال خوشی نداشت‌که‌گویم چه حال داشت
بیدل دهلوی

به یاد تو هستم
کاش
خداحافظی نمی‌ کردی و می‌ رفتی
من عمری خداحافظی تو را
به یاد داشتم
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره می‌ کند
که چرا من
هنوز جهان را ترک نکرده‌ ام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کم کم تو را فراموش کنم

مطلب مشابه: عکس نوشته خداحافظی + متن های غمگین خداحافظی از عشق

یاد باد آنکه برون آمده بودی به وداع

وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا

خواجوی کرمانی

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لب‌ هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

فاضل نظری

وداع کردی و چشمم روان شد از بر تو

کنون وداع دو چشم روان خویش کنم
امیرخسرو دهلوی

اشعار وداع؛ شعر نو و کهن خداحافظی و رفتن غمگین

روز وداع گریه نه در حد دیده بود
توفان اشک تا به گریبان رسیده بود

نزدیک بود کز غم من ناله برکشد
از دور هر که ناله زارم شنیده بود

دیدی که: چون به خون دلم تیغ برکشید؟
آن کس که جان بخوش دلش پروریده بود

آن سست عهد سرکش بدمهر سنگدل
ما را به هیچ داد، که ارزان خریده بود.

چون مرغ وحشی از قفس تن رمیده شد
آن دل، که در پناه رخش آرمیده بود

زان دردمند شد تن مسکین، که مدتی
دل درد آن دو نرگس بیمار چیده بود

روز وداع دل بشد از دست و حیف نیست
کان روز اوحدی طمع از جان بریده بود

اوحدی

مطلب مشابه: اشعار غمگین خیانت + شعرهای زیبا از شاعران معروف درباره خیانت، عشق و زندگی

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
حافظ

شعر غمگین خداحافظی

فصل‌ ها
رنگ به رنگ
در لباست جا به جا می‌شوند
از آستینت
جنگلی روییده است
و هزار باغ پنهان
در سینه داری
تا همیشه برای خداحافظی
از لباست
برف ببارد

**

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لب‌ هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

فاضل نظری

مطلب مشابه: دکلمه های غمگین و احساسی | شعرهای پر محتوای غم انگیز

آمد به وداعم آن نگار دلبر
گریان و زنان دو دست بر یکدیگر
پر خون رخش از زخم و رخ از گریه چو زر
بر لاله کامگار و بر لؤلؤ تر

**

بیخودی متاسف نباش

تو آمده بودی که بروی اصلا!

تو چه می دانی چه ترسی ست

ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ ؟

**

واپسین لحظه دیدار ،

منو دست گریه نسپار ،

توی تردید شب خدا نگهدار ،

اگه خوابم اگه بیدار ،

تو ی این فرصت تکرار ،

بگو عاشقی برای آخرین بار

**

خدا لعنت کند بر واژه ها حتی خداحافظ !

که یعنی آتشی افتاده در من با خداحافظ !

سکوت افتاده مثل رعشه ای بر استخوانهایم

شبیه موج سرد ساحل دریا خداحافظ

**

بودنم را هیچ کس باور نداشت
هیچکس کاری به کار من نداشت
بنویسید بعد مرگم روی سنگ
با خطوطی نرم زیبا و قشنگ
آنکه خوابیده در این گور سرد
بودنش را هیچ کس باور نکرد

مطلب مشابه: شعر عاشقانه غمگین؛ اشعار سوزناک و غمناک عاشقانه برای عشق و جدایی

دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

**

امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم

گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم

تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست

ناچار این پرواز را این بار باور میکنم

یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من

یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم

یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام

آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم

صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن

من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنم

شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو

یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم

گر چه شکستی عهد را مثل غرور ترد من

اما چنان دیوانه ام که با غمت سر میکنم

زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت

با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم

مطالب مشابه را ببینید!