مجله تاپ‌ناز‌

انشا با موضوع کتاب + 10 انشا و مقاله در مورد فواید کتاب و کتاب خوانی

در این قسمت 3 انشا، مقاله و تحقیق در مورد کتاب و کتاب خوانی را آماده کرده ایم. این انشاها با موضوع کتاب برای پایه دبستان و دبیرستان مناسب است.

انشا زیبا درباره کتاب

ما با کتاب خواندن به دنیاهای دیگری سفر می کنیم، به سرزمین های رنگارنگ و زیبا. گاهی برای فهمیدن مطلبی باید ۵۰ سال عمر خود را بگذاریم در حالی که می توانیم با کتاب این راه ۵۰ ساله را در طول یک شب طی کنیم و آن مطلب را درک کنیم.

ما با خواندن کتاب به علم و دانش درباره هر موضوعی که دوست داشته باشیم می رسیم.

من چند شب قبل در تلویزیون برنامه ای می دیدم که در آن آقایی که به مناطق دور افتاده و محروم کمک می کرد یکی از کارهای خوبش این بود که کتاب تهیه کرده و به آن روستاهای دور افتاده و فقیر می برد.

او می گفت بچه های این مناطق به خاطر نداشتن مدرسه و یا جاده ای که روستای آن ها را به روستای دیگر که مدرسه دارد برساند از نعمت درس خواندن محروم شده اند و من برای آن ها کتاب تهیه می کنم تا با خواندن آن پنجره های جدیدی به ذهن آن ها باز شود.

او می گفت خواندن کتاب، مثل خوردن آب برای ما ضروری است. بچه ها با خواندن کتاب می فهمند که دنیا خیلی بزرگ تر از شرایطی است که آن ها در حال حاضر در آن زندگی می کنند و این که می توانند دنیا را تغییر دهند.

این انسان خوب با گسترش فرهنگ کتابخوانی دل های خشک این بچه ها را آبیاری می کند و همه تلاشش این است که جوانه های علم در وجود بچه ها رشد کند.

او همچنین می گفت پدر و مادرها باید برای بچه ها قصه بخوانند چون قصه روحیه بچه ها را شاداب و پرانرژی می کند تا غرق مشکلات نشده و برای فردایی روشن تر و زیباتر امیدوار باشند.

مطلب مشابه: انشا درباره نماز + 10 انشای مذهبی زیبای کوتاه و بلند با موضوع نماز

انشا درمورد کتاب یار مهربان

کتاب دوست ماست …. از کودکی و از همان زمان که قلم به دست گرفتم این جمله بارها در ذهنم تکرار شده که کتاب یار مهربان و رفیق شفیق ماست. شاید آن روزها چندان فکرم را درگیر معنای آن نمی کردم اما امروز بعد از گذشت چندین سال به عمق این جمله ساده پی می برم …

بله! کتاب داناتر از هر دوستی است و هیچگاه از بذل و بخشش آن چه می داند دریغ نمی کند.

در بیان اهمیت کتاب و مطالعه همین بس که خداوند متعال نیز درس های زندگی و رازهای کائنات را در قالب کتابی به نام قرآن برای ما فرستاده و در آن به قلم قسم یاد کرده که یک منظور آن می تواند بیان نقش مهم خواندن و مطالعه و اندیشیدن در خوانده ها باشد.

با خواندن هر کتاب دریچه ای جدید به دنیای دیگر به سوی ما باز می شود و ما می توانیم بال های نامرئی خود را گشوده و در وسعتی بی حد و مرز در سرزمین کتاب به پرواز درآییم و به هر گوشه آن نگاهی بیندازیم.

اگرچه در دنیای کتاب ها نیز هر کتابی ارزش خواندن ندارد اما من معتقدم در بسیاری از کتاب ها حتی کوچک ترین و ساده ترین آن ها می توان نکته ای برای خوب زندگی کردن پیدا کرد، اگر خواننده کتاب ولع و اشتیاق دانستن داشته باشد هر کتاب برایش پیام آور مطلبی نو خواهد بود.

کتاب های خوب، راه خوب زندگی کردن را به ما نشان می دهند و کتاب هایی که با باورهای ما تناقض دارند ما را به چالش می کشند تا خود را پالایش کنیم، تا بدانیم کجای مسیر زندگی ایستاده ایم و آیا واقعا باورهای ما نیاز به بازنگری دارند یا خیر.

در یک کلام کتاب می تواند تجربه های هزاران ساله هزاران دانشمند، محقق، فیلسوف و مشاهیر بزرگ دنیا را به ما منتقل کند.

اما نکته مهم آن است که هنگام مطالعه باید تمام عزم خود را جزم کنیم تا با ذهنی بی تعصب اما تفکر و تعمق در آن چه کتاب به زبان آورده بتوانیم از این یار مهربان و دانا کمال بهره را ببریم.

انشا خواندنی با موضوع کتاب و کتاب خواندن

برای من کتاب فقط یک شی نیست و حتی مجموعه ای از اطلاعات نیز نیست. کتاب برای من یک حضور و وجودی خاص دارد. وقتی تصمیم به خریدن کتاب می گیرم با شوق و ذوق به کتاب فروشی می روم و در فاصله زمانی ای که شخص فروشنده می رود تا کتاب مرا بیاورد با اشتیاق به قفسه ها و دیگر کتاب ها نگاه می کنم و این فکر که کاش بشود یک روز همه ی این کتاب ها را بخوانم وسوسه ام می کند.

بعد از خریدن کتاب به سرعت به خانه می روم و با عشق شروع به خواندن می کنم.

کتاب خواندن تجربه ای است که شاید هیچ تجربه ای شبیه آن نباشد. کتاب خواندن نوعی زندگی کردن و گام برداشتن در دنیای نویسنده است. لذت کشف دنیاهای جدید با کتاب شروع می شود.

عجیب است که تعدادی برگه و واژه بتوانند اینگونه دنیای انسان را تغییر بدهند.

اگر کتابی که می خوانم خوب باشد و نویسنده ای اصیل آنرا نوشته باشد، مثل وارد شدن به قلمرویی جدید می باشد.

خلاصه که کتاب خواندن یک تجربه است، یک اتفاق فوق العاده است.

مطلب مشابه: انشا درباره شغل پرستاری + 6 انشا کوتاه و ادبی در مورد پرستاران

انشا با موضوع کتاب

انشا کودکانه در مورد کتاب خوب دوست خوب

من کتاب خواندن را دوست دارم و می دانم کتاب ها دوستان خوبی برای بچه ها هستند، آن ها علم ما را زیاد می کنند و باعث می شوند در زندگی کم تر اشتباه کنیم.

به نظر من کتاب های خوب دوستانی هستند که هیچ وقت آدم را تنها نمی گذارند و همیشه به ما چیزهای خوبی یاد می دهند که در زندگی خیلی به درد ما می خورد، به همین خاطر من هیچ وقت از کتاب خواندن خسته نمی شوم.

هر کتاب موضوع متفاوتی دارد و برای من کتاب های علمی خیلی جذاب هستند.

مادرم آخر هر ماه، مرا به کتاب فروشی می برد و از آن جا کتاب هایی که دوست دارم را برایم می خرد.

او همیشه سفارش می کند که مواظب کتاب هایم باشم و از آن ها به خوبی نگه داری کنم، تا کثیف و پاره نشوند، و اگر دوستانم از من کتاب خواستند، کتاب هایم را به آن ها قرض بدهم، این کار مثل این است که دو تا دوست خوبم را به یک دیگر معرفی کرده باشم.

یک روز مادرم به من گفت می خواهم تو را جایی ببرم که پر از کتاب است، آن جا می توانی با همه ی آن ها آشنا شوی و برای همیشه با آن ها دوست باشی، و بعد مرا به کتابخانه برد.

کتابخانه پر از کتاب بود و کتاب هایی که من دوست داشتم هم، آن جا زیاد بود. از این کار مادرم خیلی خوشحال شدم.

بعد از ثبت نام در کتابخانه هر کتابی که بخواهم می توانم از آن جا به امانت بگیرم و بخوانم.

با این که کتاب هایم را خیلی دوست دارم اما تصمیم گرفتم تعدادی از آن ها را که خوانده ام و دیگر لازم ندارم را به کتابخانه هدیه کنم تا بقیه هم بتوانند از آن ها استفاده کنند.

مطلب مشابه: انشا در مورد صدای زنبور؛ 3 انشا درباره صدای وز وز و بال های زنبور

من و کتاب هایم

در را باز می کنم و آن را محکم می بندم. هر وقت عصبانی هستم یا دلم می گیردبه کتاب خانه می آیم، مطابق معمول پشت میزی بر روی صندلی می نشینم. به تک تک کتاب هایم نگاه می کنم. فکر می کنم کدامشان را دوست دارم ولی هر چه به ذهنم فشار می آورمشکست می خورم. با تمام وجود همه آن ها را دوست دارم و صفحه صفحه کتاب هایم در جانم ریشه دوانیده است.

یکی از کتاب هایی که به تازگی خریده ام به من چشمک می زند و مرا به سمت خودش می خواند.نمی دانم با کدام نیرو از جایم بلند می شوم و به سمت کتاب می آیم، آن را بر می دارم و دوباره روی صندلی می نشینم.

به کتاب خیره می شوم و صفحه اول را ورق می زنم، تمام آن چیزهایی را که نمی خواهم از مغزم بیرون می کنم و فقط به کتاب فکر می کنم. انگار کلمات مرا جادو کرده اند. طلسم شده ام، چشمانم را می بندم، نمی دانم چند ثانیه، چند دقیقه و یا چند ساعت گذشت. خودم را جایی عجیب و غریب دیدم، در صفحه ای پر از کلمات. کلمات و جملات از من عبور می کنند. باورم نمی شود … این جا کجاست.

دیگر مطمئن شدم به دنیای کتاب ها آمده ام. آه چه دنیای زیبایی است، پر از شگفتی. همه کتاب هایی که خوانده ام حضور دارند و به من لبخند می زنند. چند لحظه پیش فکر می کردم جایی عجیب آمده ام، امّا اشتباه می کردم. این جا همان دنیای من است.

دنیایی که هر وقت خوشحال بودم کنار کتاب هایم بودم و زمانی که غمگین شدم غیر از کتاب هایم کسی اشک هایم را ندید. تولّدم را میان کتاب هایم جشن گرفتم. همه من کتاب بود. باور کردنی نیست ولی من هر روز در سفر هستم. شاید میلیون ها بار به مسافرت رفته ام. هر صفحه از کتابی مرا با خود به سفری دوردست می برد. خدا می داند که چه اندازه باید همچنان به سفر بروم و چه کتاب هایی در دنیا هست که هنوز نخوانده ام.

سرم درد می کند تکانی به خودم می دهم و متوجّه می شوم که در کتاب خانه هستم و کتابی پیش روی من است. احساس خستگی می کنم ولی لبخندی بر روی لبم نقش بسته است. از این که در خیال، کتاب هایم، جلدها و کلماتشان را دیدم در پوست خود نمی گنجیدم.

عجب سفری بود. چه قدر خوش گذشت. هر چند کوتاه، ولی سفری بود که به دلم چسبید. عجب سفری بود سفر من و کتاب هایم.

انشا درباره مقایسه کتاب با سرچشمه دانایی به روش سنجش و مقایسه

سرچشمه دانایی یک تصویر کاملا ذهنی است؛ بنابراین هر صفت و ویژگی که به آن نسبت می‌دهیم نیز کاملا ذهنی خواهد بود. از نظر من مهم‌ترین ویژگی سرچشمه دانایی، نور و روشنایی آن است. سرچشمه ای که نورها و روشنایی ها از آن ریشه می‌گیرد و بر هر چه در تاریکی پنهان شده و ناشناخته مانده پرتو می‌اندازد تا آشکارش کند. کتاب ها نیز مهم ترین میراثی هستند که از گذشته تا کنون، حقایق را بر ما آشکار کرده و ما را از غفلت نجات داده اند. از کتاب قرآن که آیه به آیه اش ما را هدایت می‌کند تا کتاب های تاریخی و علمی که اگر نوشته نمی‌شدند و از گذشتگان به آیندگان نمی‌رسیدند، بشر نمی‌توانست پیشرفت کند و دانش عظیمی که امروز دارد را داشته باشد.

سرچشمه دانایی، منبعی است که به هر کجا برسد آن جا را سرسبز و پر بار می‌کند. مثل کتاب هایی که وقتی خوانده می‌شوند در ذهن خوانندگان بذر دانایی می‌پاشند. سرچشمه دانایی خشکی ها و سختی ها را از میان می‌برد و زمین را نرم و هموار می‌کند.  مثل کتاب هایی که تعصب های بیجا و سرسختی هایی که از نادانی نشأت می‌گیرد را از بین می‌برند و ذهن ها را روشن و انعطاف پذیر می‌کنند.

با این حال همه‌ی کتاب ها شبیه سرچشمه دانایی نیستند. بسیاری از کتاب ها می‌توانند گمراه کننده باشند. بعضی کتاب های دیگر نیز بی مایه اند و مثل سرابی می‌مانند که وقتی وارد آن ها می‌شویم به پوچ بودنشان پی می‌بریم.

مطلب مشابه: انشا در مورد فرهنگ آپارتمان نشینی؛ 3 انشا درباره زندگی در آپارتمان

انشا درمورد کتاب برای متوسطه اول

کتاب یار مهربان ماست. دوستی بی ریا و صادق که بودنش در زندگی ما بسیار سودمند است. این دوست از هر دری برای ما سخن می گوید و گاهی اوقات نیز به درد و دل ما گوش می کند بدون آن که قضاوتی کند، و ما را در مسیری هدایت می کند که به سوی کمال و آگاهی است.

کتاب ها آگاهی بخش انسان هستند و باعث می شوند ذهن خواب آلوده ی بسیاری از افراد هوشیار شود.

کتاب دوستی است که هر جا و در هر زمان از شبانه روز می توانید به آن دسترسی داشته باشد و همیشه برای همه فرصت دارد به شرطی که شما نیز وقتی را برای با او بودن داشته باشید.

کتاب ها جهانی تازه به انسان معرفی می کنند که می توان بدون محدودیت های دنیای خود در آن جا زندگی کرد و از آن لذت برد.

دوستی با کتاب برای انسان ها بسیار سودمند است و اگر در زندگی ما حضور داشته باشند می بینیم که چقدر در شرایط مختلف به کمک ما می آیند و باعث می شوند تصمیم درست تری بگیریم.

این یار مهربان را باید از کودکی با فرزندان خود آشنا کنیم و از جذابیت های آن برای کودکان بگوییم تا در آینده جامعه ای داشته باشیم که با کتاب دوست هستند و آن ها را مطالعه می کنند.

تکنولوژی نیز در این مسیر می تواند به کمک ما بیاید. کتاب های الکترونیکی برای اکثریت ما قابل دسترس هستند و همین فرصتی است تا از آن نیز در جهت افزایش مطالعه استفاده کنیم.

کتاب های صوتی نیز گزینه ی دیگری است که از جذابیت خاص خودش بر خوردار است و به راحتی قابل استفاده می باشد.

نکته ی مثبت درباره ی کتاب های صوتی این است که در هر شرایطی حتی زمانی که در اتوبوس یا مترو هستید هم می توانید از آن استفاده کنید.

***

انشا با موضوع کتاب و کتابخوانی

معلم از ما خواست تا فکر کنیم و درباره ی کتاب و کتاب خوانی انشایی بنویسیم و من باید بگویم هیچ چیز بهتر از این نیست که آدم بنشیند فکر کند و درباره کتاب و کتاب خوانی انشایی بنویسد. و من هم برای این که بتوانم انشای خوبی بنویسم خیلی فکر کردم و خیلی تهقیق کردم. و طبق معمول به سراق بابایم رفتم و به او گفتم :« بابا جان! کتاب چه اهمیتی دارد؟» و بابایم بلافاصله بعد از یک مکث 30 دقیقه ای توضیحاتی برایم داد و من از حرف های بابایم چیزهای زیادی فهمیدم. مثلا من فهمیدم که کتاب باعث به هم رسیدن خیلی ها شده است. مثل خشایار خاله کبری من که در دانشگاه آنقدر به سوگل یکی از همکلاسی هایش، کتاب داد و کتاب گرفت که آخرش حراست دانشگاه فهمید و آن ها را فرا خواند و در آن جا آن ها را به شایستگی ارشاد کرد و الان سوگل با 1363 عدد سکه ی یک میلیون و سیصد هزار تومانی زن رسمی و قانونی خشایار است.

همچنین من فهمیدم که کتاب باعث جدایی خیلی ها شده است . مثلا ساغر زن آبتین، پسر عمه شکوه یکبار خواست از خودش ابتکار در کند و کتاب دیوان شمس پسر عمه آبتین را که از همان اول با روزنامه جلد شده بود، جلدش را عوض کند. چون این کتاب یادگار دوران مجردی آبتین بود و ساغر می دانست که آبتین او را خیلی دوست دارد. ولی وختی جلد روزنامه ای را باز کرد، دید داخل جلد آن یک پیام عاشقانه نوشته شده و خیلی ناراحت شد. و بیشتر از این ناراحت شد که دید آن پیام را یکی از دوستان خودش در دوران مجردی برای آبتین نوشته بود و همین باعث شد که زندگی آن ها از هم بپاشد و الان که من دارم این انشا را برایتان می خوانم آبتین دارد هر ماه یک سکه ی یک میلیون و خورده ای به ساغر می دهد.

و درباره ی کتاب این را هم باید بگویم که کتاب نقش مهمی در زندگانی همه ما بازی می کند مخصوصا در خانه ی ما. چون کتاب تقریبا هر روز ما را از خطر مرگ نجات می دهد . چون مادرم هر روز به یکی از صفحات داخل کتاب که در آن دستور پخت یک غذای رویایی با یک دسر ماورایی وجود دارد مراجعه می کند و سعی می کند آن را برایمان بپزد. ولی بعد از ساعت ها کلنجار رفتن با «مواد لازم» وقتی ناامید می شود به صفحه ی اول کتاب برمی گردد و با درست کردن یک املت فضایی همه ی ما را خوشحال می کند و از خطر مرگ نجات مان می دهد.

و البته من از بابایم چیزهای زیادی درباره ی کتاب یاد گرفتم. من فهمیدم بابایم همیشه می داند چه کتابی می خواهد. برای همین هم همیشه حضور ذهن دارد. مثلا همین دیشب که داشتم انشا می نوشتم به من گفت: «می بینی مملی؟ اگر یک کتاب قرمز رنگ وزیری با ضخامت 5 سانتی متر بخرم دیگه همه چی درست می شه و قسمت بالای دکورمون خیلی قشنگ می شه.» و بابایم همیشه از کتاب هایش به شایستگی محافظت می کند. و وقتی برای کتابخانه اش کتابی را می خرد، نمی گذارد کسی به آن دست بزند و حتی آن را ورق بزند و آن را در کتابخانه اش می گذارد.

و من فهمیده ام که یکی از علت هایی که باعث می شود کتاب ها تند تند گران بشوند این است که تجارت کاغذ به دست مافیاست. و البته به نظر من در کشوری که همه چیز مثل مرغ، تخم مرغ، مسکن، سکه، ارز و دلار به دست مافیاست، بهتر است کاغذ هم به دست آن ها باشد و من از این انشا نتیجه می گیرم که اگر هر ایرانی به جای دیدن «عشق ممنوعه» و «ایزل» و «حریم سلطان» کتاب می خواند، الان وضع مان بهتر بود.

مطلب مشابه: انشا بهترین خاطره من چیست؟ 2 انشا زیبا درباره خاطره های من

درد دل یک کتاب

من کتاب دوست شما هستم، روشنی بخش دلها و فروغ صبح دانایی هستم. با شما اندکی حرف دارم، می خوام اندکی صبر کنید و درد دلهای مرا گوش کنید، علارقم اینکه مطالب مفید و موثری را برای شما ارائه می کنم، به شما آرامش روحی و روانی داده ام، دل شما را  روشن کرده ام و همیشه منتظر شما هستم، ولی شما به نزد من نمی آیید و با من مانوس نمی شوید. چرا؟ با من قهرید؟ مگر از من زشتی و خطایی دیدید؟

امام علی فرمود: هر که در پناه کتاب انس گیرد هرگز آرامش از او سلب نخواهد شد.

بدانید که انس گرفتن با من مایه ضرر نیست…

حرف دیگرم این است که چرا به من بی حرمتی می کنید؟

چرا مرا کثیف و پاره می کنید؟

چرا فواید و اهمییت کتاب را برای دیگران بازگو نمی کنید؟

چرا کتابهای کتابخانه را مرتب سر جایش نمی گذارید؟

دوست دارم وقتی به کتابخانه می آیید طوری که شایسته است کتاب بردارید و مطالعه کنید؟

اما افسوس که شما حرمت مرا نگه نمی دارید مرا غمگین  و ناراحت می کنید، به من بی اعتنایید، آخر اینکه من هم برای خود حرمتی دارم…

پس مرا دوست داشته باشید من دوست و همیار شما هستم شما نیز دوست و همیار من باشید، من عاقبت به خیری و سعادت شما را می خواهم.

در ادامه انشا با موضوع معلم، انشا با موضوع مدرسه و انشا با موضوع آزاد را هم بخوانید.

مطالب مشابه را ببینید!